شماره ٤٣٥٤٩/ ١٠٤٧٨٢ 1390/05/22
واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی
واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی
وزارتخانهها، سازمانها، مؤسسات دولتی و نهادهای انقلاب اسلامی
نظر به اینکه صیانت از حریم زبان پارسی در حقیقت صیانت از فرهنگ متعالی ایران زمین است که در ظرف این زبان در طی قرون و اعصار تبلوریافته و در خدمت بالندگی اندیشه و استعدادهای الهی مردمان این دیار شده است و اهتمام ویژه به کاربرد واژههای فارسی گامی مؤثر در این راستا است، لذا در اجرای تبصره (1) ماده واحده قانون ممنوعیت به کارگیری اسامی، عناوین و اصطلاحات بیگانه ـ مصوب 1375ـ و ضمن ابلاغ هشتمین دفتر فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی به شرح پیوست جهت اجرا انتظار دارد همه و در تمام سطوح توجه ویژه به این موضوع معمول نمایند.
رییسجمهور ـ محمود احمدینژاد
نشانههای اختصاری
[پایه پزشکی ] علوم پایه پزشکی [دریایی ] حملونقل دریایی [ فنّاوری غذا] علوم و فنّاوری غذا [مخابرات] مهندسی مخابرات
[ تایر ] مهندسی بسپار ـ شاخه تایر [ریلی ] حملونقل ریلی [ کتابداری] علوم کتابداری و اطلاعرسانی [->نجوم رصدی] نجوم رصدی و آشکارسازها
[جغرافیا] علوم جغرافیایی ـ شاخه جغرافیای طبیعی [زراعت] کشاورزیـ شاخه زراعت و اصلاح نباتات [ گردشگری] گردشگری و جهانگردی
[ نظامی ] علوم نظامی
[جنگل] مهندسی منابع طبیعی ـ شاخه علوم جنگل و محیطزیست [زمین] زمینشناسی [ گیاهی ] زیستشناسیـ شاخه علوم گیاهی [ نقشهبرداری ] مهندسی نقشهبرداری
[جَوّ] علوم جوّ [ژنشناسی ] ژنشناسی و زیستفنّاوری [متالورژی ] مهندسی مواد و متالورژی [هوایی ] حملونقل هوایی
[درونشهری ] حملونقل درونشهریـ جادهای [سیاسی ] علوم سیاسی و روابط بینالملل [ محیطزیست] مهندسی محیطزیست و انرژی
٭ توضیح ->کارگروه برونپذیر اختـ . صورت اختصاری متـ . مترادف abbr. صورت اختصاری واژه بیگانه syn. مترادف واژه بیگانه
f.f. صورت کامل (de.) آلمانی
(fr.) فرانسه
(it.) ایتالیایی
(ru.) روسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
به ترتیب الفبای فارسی
آ ، ا
آب آشامیدنی potable water, drinking water
[محیطزیست] آبی که برای نوشیدن دارای کیفیت مناسب است
آباَبر water cloud
[جَوّ] اَبری که به طور کامل از قطرههای آب مایع تشکیل شده باشد
آب اَبَرسرد supercooled water
[جَوّ] آب مایع در دمای کمتر از نقطه انجماد
آب بارششو precipitable water
[جَوّ] کل بخارِ آبِ موجود در ستونی قائم از جوّ با سطح مقطع واحد در بین دو تراز مشخص که معمولاً برمبنای ارتفاع مقدار آبی است که در صورت تبدیل تمام بخار به مایع در ظرفی با همان سطح مقطع قابلجمعآوری است
متـ . بخارآب بارششو precipitable water vapour
آببَرندگی washout
[محیطزیست] وضعیتی که در آن جریان بیش ازحد سیال موجب خروج جامدات از حوض هوادهی یا زلالساز میشود
آب بطری bottled water
[محیطزیست] آب آشامیدنی عرضهشده در ظروف پلاستیکی یا شیشهای
آبِ خنککن cooling water
[محیطزیست] آبی که در فرایندهای صنعتی معمولاً برای خنککردن چگالندهها بهکار میرود
آب خنککن تکگذر once-through cooling water
[محیطزیست] آبخنککنی که تنها یک یا دو بار در سامانه گردش میکند
آبدار juicy, succulent
[ فنّاوری غذا] ویژگی ماده غذایی که در بافت آن آب فراوانی وجود دارد
آبداری juiciness, succulence
[فنّاوری غذا] کیفیتی دریافتنی مربوط به حس چشایی که ناشی از وجود آب در ماده غذایی است
آبسپاری aquatic disposal,
water burial, fluvial funeral, river burial
[باستانشناسی]نوعی تدفین که در آن جسد را در آب رود یا دریا رهامیکنند
آبسنگ reef
[-> اقیانوسشناسی، جغرافیا، زمین] نوار یا باریکهای از صخره یا ماسه یا مرجان یا سازههای دستساز در نزدیکی سطح آب یا برآمده از آن
آبسنگ حاشیهای fringing reef, shore reef
[->اقیانوسشناسی، زمین] آبسنگی که مستقیماً به ساحل قاره یا جزیره متصل است
آبسنگ سدی barrier reef
[->اقیانوسشناسی، زمین] نوعی آبسنگ مرجانی که آبهای آزاد آن را از خشکی جدا کرده است
آبسنگ مرجانی coral reef
[->اقیانوسشناسی، جغرافیا، زمین] آبسنگ حاصلاز ترکیباتآهکی مرجانی
آب سوختوسازی metabolic water,
water of combustion
[ تغذیه] آب حاصل از سوختوساز کربوهیدراتها و پروتئینها و چربیها
آبفشانی syringing
[زراعت] پاشیدن آب بر روی پوشش گیاهی: الف) برای از میان بردن انرژی انباشتی در برگها در نتیجه تبخیر؛ ب) برای رفع کمبود آب برگ و جلوگیری از پژمردن آن؛ ج) برای زدودن شبنم و یخ و مواد ترشحشده از سطح پوشش گیاهی
آبکاست محسوس sensible water loss
[ تغذیه] دفع آب از طریق ادرار و مدفوع و عرق
آبکاست نامحسوس insensible water loss
[ تغذیه] دفع آب به صورت بخار از سطح بدن و از طریق تنفس
آبگشت boat trip
[گردشگری] سفر آبی برای گذراندن اوقات فراغت
آتش پایدار continuous fire
[نظامی] آتشی که با آهنگ یکنواخت و بدون هیچ توقفی برای تنظیم یا تصحیح آتش اجرا میشود
آتش پخشیده distributed fire
[نظامی] آتشی که در منطقه هدف پخش میشود تا بیشترین کارایی را در پی داشته باشد
آتش تراش grazing fire
[نظامی] آتشی که تقریباً موازی با سطح زمین اجرا میشود و مرکز مخروط آن از یکمتری سطح زمین تجاوز نمیکند
آتش درخواستی on-call fire, on-call
[نظامی] آتش طرحریزیشدهای که با درخواست یگانهای پشتیبانیشونده بر روی هدفهای معین اجرا میشود
آتشسپارستان cremation cemetery,
urnfield
[باستانشناسی] مکانی که از آن برای به خاک سپردن یا قراردادن بقایای سوزاندهشده اجساد مردگان استفاده میکنند
آتشسپارگاه crematory, crematorium
[باستانشناسی ] جایی که در آن مردهها را میسوزانند
آتشسپاری cremation, incremation, Incineration,
artificial heat decomposition
[باستانشناسی ] سوزاندن جسد مردگان
آتشسپاری در گور primary cremation
[باستانشناسی ] سوزاندن جسد یک فرد در درون تل هیزم در یک قبر
آتش سرکوب suppressive fire
[نظامی ] آتشی که سامانه سلاح دشمن یا اطراف آن را نشانه میرود تا عملکرد آن را تحتالشعاع قرار دهد
آتش طرحریزیشده prearranged fire
[نظامی] آتشی که از پیش برنامهریزی و علیه اهداف یا منطقه هدفِ مشخص در زمان تعیینشده و برای مدت معین اجرا میشود
آتش غلتان searching fire
[نظامی] آتشی که با تغییر پیدرپی ارتفاع لوله توپ در عمق مواضع دشمن اجرا میشود
آتش مؤثر fire for effect,
FFE
[نظامی] حجم آتشی که باید به سمت هدف اجرا شود تا نتیجه مطلوب به دست آید
آج tread element
[تایر] هر یک از بخشهای مجزای نقش رویه، با شکلهای هندسی مختلف، مانند دنده یا نوار، که با شیار از یکدیگر جدا شدهاند و در مجموع، نقش رویه را تشکیل میدهند
آجقطعه tread block
[تایر ] نوعی آج یا بخش مجزایی از نقش رویه به شکل چندوجهی با مقاطع مثلثی یا گرد یا چهارگوش
آجقطعه شانه shoulder block
[تایر ] آجقطعهای که روی شانه یعنی بین رویه و دیواره قرار دارد
آجنوار tread rib, rib 1, tread bar
[تایر] بخشی از رویه که به صورت نوار دورتا دور تایر امتداد دارد و شیارهای تایر آنها را از یکدیگر تفکیک میکند
آخوری تراورس ← آخوری ریلبند
آخوری ریلبند crib
[ریلی] فضای میان دو ریلبند
متـ . آخوری تراورس
آذرآوار اصلی essential pyroclast
[زمین] آذرآواری با منشأ ماگما
آذرآوار تصادفی accidental pyroclast
[زمین] آذرآواری متشکل از قطعات غیرآتشفشانی یا آتشفشانی نامرتبط
آذرآوار سنگی lithic clast
[زمین ] آذرآواری متشکل از سنگهای پیشین یا قطعات سنگهای آذرین و دگرگونی و رسوبی یا قطعاتی از گدازههای قبلی واقع در یک مجرای آتشفشانی که در نهشتهای آذرآواری جای گرفتهاند
آذرآوار فرعی accessory pyrcolast
[زمین] آذرآوار متشکل از قطعات مخروط آتشفشانی یا گدازههای قدیمیتر
آذرخش چنگالی forked lightning
[جَوّ] شکل معمول تخلیه الکتریکی اَبربهزمین که همیشه قابل رؤیت است
آذرخش رگهای streak lightning
[جَوّ] آذرخشی معمولی ناشی از تخلیه الکتریکی اَبربهزمین که کاملاً متمرکز در یک آذرخش راه تک و نسبتاً مستقیم به نظر میرسد
آذرخش زیگزاگی zigzag lightning
[جَوّ] آذرخشی معمولی ناشی از تخلیه الکتریکی اَبربهزمین که آذرخشراه آن تک و خیلی نامنظم به نظر میرسد
آراگیاه accent plant
[زراعت] گیاهی، هرسشده یا طبیعی، که در زیباترین شکل خود قرار دارد
آرامگاه tomb
[باستانشناسی] هر سازه مختص تدفین انفرادی یا جمعی مردگان
آرامگاه پلهای step tomb
[باستانشناسی] آرامگاهی با سکویی پلهای
آرامگاه تکحجرهای single chambered tomb
[باستانشناسی] گور ساختهشده از سنگ، دارای یک حجره
آرامگاه چلیپایی cruciform chamber
[باستانشناسی] نوعی آرامگاه خرسنگی که در آن دالان و اتاق تدفین و سه طاقنما بنایی چلیپا شکل میسازند
آرامگاه چندحجرهای multi-chambered tomb
[باستانشناسی] گور ساختهشده از سنگ، دارای چند حجره
آرامگاه حجرهای chambered tomb
[باستانشناسی] گور ساختهشده از سنگ، دارای یک یا چند حجره
آرامگاه حجرهای چاهی shaft-and-chambered tomb
[باستانشناسی] آرامگاهی حجرهای که در انتهای یک چاه عمودی ساخته شده است
آرامگاه سکویی platform tomb
[باستانشناسی ] آرامگاه تکحجرهای یا چندحجرهای که ارتفاع آن مساوی یا کمتر از پهنای آن است
آرامگاه صخرهای sepulture rock-cut tomb,
[باستانشناسی] گوری که در سنگ یا صخره کنده شده باشد
متـ . گوردخمه
آرامگاه کندویی beehive tomb tholos tomb,
[باستانشناسی ] آرامگاهی که از سنگ و به شکل کندو ساخته شده است
آرامگاه یادمانی mausoleum
[باستانشناسی ] آرامگاهی بزرگ و باشکوه که در آن جسد در اتاقی بالاتر از سطح زمین قرار دارد
آرایش حبه domain arrangement
[->پروتگانشناسی] تعداد و نحوه قرار گرفتن حبهها در یک پروتئین معین
آرایش ضربدری weaving configuration
[درونشهری] نحوه طراحی خطهای عبور و چگونگی امتداد یافتن آنها در محدوده ضربدری
آرایه پروتئین ← تراشه پروتئین
آرایه کارکرد پروتئین protein function array
[->پروتگانشناسی] هر ریزآرایهای (microarray) که پپتیدها یا پروتئینها در حالت طبیعی به طور ثابت بر روی آن قرار میگیرند
آزادراه راهباندار metered freeway
[درونشهری] آزادراهی که ورود به آن با چراغ راهنمایی در راهگرد واپایش میشود
آزادسوزانی open burning
[محیطزیست] سوزاندن پسماند در فضای باز بدون نظارت و واپایش
آزادگردهافشان open pollinated
[زراعت، گیاهی] ویژگی گل یا گیاهی که باروری آن به طور طبیعی صورت میگیرد
آزادگردهافشانی open pollination
[زراعت، گیاهی] گردهافشانی ناشی از انتشار آزاد یا طبیعی گرده در میان گیاهان یک گونه
آزمون جوشپذیری weldability test
[متالورژی ] آزمونی برای سنجش جوشپذیری یک ماده
آزمون خوردگی corrosion test
[->خوردگی] آزمونی برای تعیین میزان مقاومت به خوردگی یک فلز در محیطهای خورنده با روشهای مختلف
آزمون خوردگی شتابیافته accelerated corrosion test
[->خوردگی] آزمونی که در آن با شبیهسازی محیطی و اضافه کردن موادخورنده به محیط، اثر خوردگی بر تجهیزات صنعتی را در زمان کوتاهتری بررسی میکنند
آزمون خوردگی شتابیافته تنشی
stress-accelerated corrosion
[->خوردگی] نوعی آزمون خوردگی شتابیافته که در آن با اعمال تنشهای پیاپی سرعت خوردگی افزایش مییابد
آزمون رَهش drop test
[هوایی ] آزمونی که در آن مدل هواپیمای در دست ساخت از بالون یا بالگرد یا در تونل فروچرخش برای بررسی فروچرخش یا مشخصههای دیگر رها میشود
آزمون شناسایی identification test
[روانشناسی] آزمون هوش کلامی که در آن آزمونشونده اشیا یا بخشهایی از اشیا را در یک تصویر شناسایی میکند
آزمون طول عمر شتابیافته accelerated life test
[->خوردگی] آزمونی که در آن با افزودن مواد خورنده به محیط، طول عمر ماده را در زمانی کوتاهتر از معمول بررسی و تعیین میکنند
آزمونگاه test section, orking section, test chamber
[هوایی ] بخشی از تونل باد که مدل یا هر شیء مورد آزمایش در آن قرار میگیرد
آزمون نقشه map test
[ نقشهبرداری] هر شیوهای که برای آزمودن یا بازبینی درستی نقشه بهکار رود
آزمون هوازدگی شتابیافته accelerated weathering
[->خوردگی] آزمونی برای بررسی اثرات تخریبی عوامل جوّی بر روی فلز از طریق شبیهسازی در آزمایشگاه
آسایش well-being
[علوم سلامت] داشتن زندگی خوب و احساس رضایت خاطر
آستری innerliner, liner
[تایر ] داخلیترین لایه تایر بیتویی که مانع خروج هوا از داخل تایر میشود
آسمان اَبری cloudy sky
[جَوّ] آسمان با پوشش اَبر بیش از چهارهشتم
آسمان اَریخت amorphous sky
[جَوّ] آسمانی با اَبرهای پارهپاره که در آن معمولاً اَبر بالاتر یا لایه زبرین دارای بارش است
آسمانپا coelostat
[->نجوم رصدی ] ابزاری مجهز به ساعتران که همواره نقطه ثابتی از آسمان را دنبال میکند
آسمانپیسه mackerel sky
[جَوّ] آسمانی با مقدار قابل توجهی اَبر پرساکومهای یا فرازکومهای با اجزای کوچک، شبیه به فلسهای ماهی ماکرو
آسمان خشکی land sky
[جَوّ] ظاهر نسبتاً تیره سطح زیرین یک لایه اَبر هنگامی که در بالای خشکیِ عاری از برف قرار میگیرد
آسمان دریا water sky
[جَوّ] ظاهر تیره سطح زیرین یک لایه اَبر هنگامی که در بالای پهنه وسیع آب قرار میگیرد
آسمان کماَبر sky slightly clouded
[جَوّ] آسمان با کل پوشش اَبر یکهشتم یا دوهشتم
آسیب خوردگی corrosion damage
[->خوردگی] اثر خوردگی زیانبار بر کارکرد بخشهای مختلف یک سامانه، اعم از فلز و محیط
آسیب سیاهی سفتی خشکی dark firm dry defect, DFD
[ فنّاوری غذا] حالت نامطلوبی که در آن با اسیدی شدن بافتها گوشت ظاهری تیره پیدا میکند و سفت میشود
آسیب شنوایی HI hearing impairment 1,
[->شنواییشناسی] کاستی و نارسایی در ساختار و کارکرد دستگاه شنوایی در نتیجه نابهنجاریهای کالبدشناختی و کاراندامشناختی و روانشناختی
آسیب فرسایشی ـ کاواکی cavitation erosion damage
[->خوردگی] از بین رفتن پیشرونده سطح ماده اصلی بر اثر کاواکزایی و فرسایش توأم
آسیب کمرنگینرمیتراویدگی
pale soft exudative defect, PSE
[ فنّاوری غذا] کاهش قابلیت نگهداری آب و کمرنگ شدن گوشت بر اثر اسیدی شدن و تولید لاکتیک اسید زیاد
آشکارساز فروسرخ infrared detector
[->نجوم رصدی] ابزاری برای آشکارسازی امواج فروسرخ
آغاز سفر beginning of the journey
[ گردشگری ] تاریخ و ساعت ارائه اولین خدمت گردشگری به مسافر مطابق با قرارداد
آغازش initiation
[ژنشناسی] 1. نخستین واکنش برای ساخت یک ترکیب، بهویژه مولکول بسپاری 2. نخستین مرحله همتاسازی یا رونویسی یا ترجمه
آغازگاه ترجمه ← رمزه آغازش
آغازگاه رونویسی ← عنصر آغازگر
آغازگر1 ← عنصر آغازگر
آغازگر2 ← رمزه آغازش
آقطی Sambucus
[ گیاهی] سردهای از آقطیان با حدود ده گونه عمدتاً درختچهای یا درختی کوتاه که اغلب گونههای آن بومی جنگلهایمعتدل یا نیمهگرمسیری هر دو نیمکره زمین هستند؛ این گیاهان به دلیل درختچههای زینتی و گیاهان جنگلی و میوههای ستهای که دارند از اهمیت خاصی برخوردارند
آکورد درگشته altered chord
[موسیقی ] آکوردی که در آن یک یا چند نغمه با استفاده از علائم عَرَضی تغییر میکند
آلاد ← آلایندههای آلی دیرپا
آلاله Ranunculus
[گیاهی] سردهای بزرگ از آلالهایان با حدود 600 گونه غالباً علفی چندساله یا گاهی یک یا دوساله که دارای گلهایزرد براق یا سفید یا بهندرت قرمز هستند
آلالهایان Ranunculaceae
[گیاهی] تیرهای از آلالهسانان اغلب علفی با حدود 62 سرده و 2252 گونه که به طور گستردهای در تمام نواحی معتدل و نیمهگرمسیری پراکندهاند؛ برگهایآنها معمولاً متناوب و ساده یا منقسم با قاعدهای غلافمانند و گلهایشان دارای تقارن شعاعی یا نامنظم است و معمولاً دو تا پنج کاسبرگ و گلبرگ جداازهم دارد، اما گاهی تعداد گلبرگها بیشمار است؛ مادگی و پرچمهایشان نیز معمولاً بیشمار و همیشه از قطعات مجزا تشکیل شده است
آلالهسانان Ranunculales
[ گیاهی ] راستهای از دولپهایهای علفی با هشت تیره و حدود 3200 گونه که کاسبرگ اغلب آنها بیش از دوتا و پرچمهایشان زیاد و برچههای آنها جدا از هم و گردههای آنها سهدریچهای است
آلایش offal, variety meats
[ فنّاوری غذا] اجزای غیرگوشتی لاشه مانند قلوه و جگر و روده که بهعنوان غذا مصرف میشوند
آلایشگیری evisceration
[ فنّاوری غذا] فرایند باز کردن شکم و تخلیه اندامهای درونی دام
آلاینده معیار criteria pollutant
[محیطزیست] هر یک از آلایندههای عمدهای که در استانداردهای ملی و احیاناً بینالمللیِ هوا برای سلامتی انسان مضر تلقی میشود
آلایندههای آلی دیرپا persistent organic pollutants
[محیطزیست] موادی شیمیایی که در محیط به مدت نسبتاً طولانی باقی میمانند و با ورود به زنجیره غذایی، در بافتهای زنده متراکم میشوند و بر سلامت انسان و محیط آثار نامطلوب دارند
اختـ . آلاد POPs
آلودگی از مواد مغذی nutrient pollution
[محیطزیست] آلودگی منابع آب بر اثر ورود مقادیر زیاد مواد مغذی
آلودگی بیرونی infestation
[علوم سلامت] وجود عامل بیماریزا بر سطوح خارجی بدن
آلودگی منبع نقطهای point source pollution
[محیطزیست] آلودگی ناشی از یک منبع مشخص
متـ . آلودگی نقطهای
آلودگی نقطهای ← آلودگی منبع نقطهای
آلومینیمپوشانی calorising
[->خوردگی ] ایجاد پوشش محافظ با استفاده از پودر آلومینیم بر روی سازههای آهنی و فولادی با حرارتدهی
آلیهای دیرتجزیه refractory organics
[محیطزیست] مواد آلی پایدار و غالباًٌ نامحلولی که در فرایندهای تصفیه زیستی فاضلاب تجزیهناپذیر یا کمتجزیهپذیرند
آماربرداری ← دارشماری
آماربرداری اجرایی operational inventory
[جنگل] آماربرداری فشرده، از یک عرصه کوچک جنگلی با هدف برداشت
آماربرداری جامع ntegrated inventory
[جنگل] نوعی آماربرداری برای تأمین نیازهای چندوجهی و دورهای
آماربرداری خطی line-plot survey, line transect
[جنگل] نوعی روش نمونهبرداری که در آن از خطوط قطعه نمونههایی که در بازههایمنظم در طول مسیرهای آماربرداری قرارگرفتهاند، استفادهمیشود
آماربرداری سردستی reconnaissance inventory
[جنگل] آماربرداری مقدماتی و گسترده با برآورد سطحی و بدون جزئیات و بدون استفاده از روشهای نمونهبرداری علمی
آماربرداری مدیریتی management inventory
[جنگل] آماربرداری تفصیلی و فشرده در محدودههای دارای مدیریت واحد، به منظور تهیه طرح جامع مدیریت جنگل
آماربرداری مدیریتی حجم management-volume inventory
[جنگل] آماربرداری از حجم و سطحِ مقطع و مرگ و میر تودههای جنگلی که دادههای لازم برای ارزیابی امکانات جنگلورزی (silviculture) است
آماربرداری مستمر جنگل continuous forest inventory
[جنگل] نظامی برای آماربرداری که در آن قطعه نمونههای دائمی در سرتاسر واحد مدیریت جنگل پراکندهاند و در بازههای زمانی منظمی مکرراً اندازهگیری میشوند تا حجم کل و رشد و کاهش منابع تعیین شود
متـ . نمونهبرداری مستمر dynamic sampling
آماربرداری منطقهای regional inventory
[جنگل] آماربرداری تفصیلی و گسترده از جنگل با هدف برنامهریزی در سطح منطقهای یا استانی
آمایش گوشت meat conditioning
[فنّاوریغذا] فرایندی که در آن گلیکوژن موجود در ماهیچههای حیوانات ذبحشده به لاکتیکاسید تبدیل میشود و بافت گوشت بهبود مییابد
آموزش سلامت health education
[علوم سلامت] برنامههای آموزشی برای عموم مردم به منظور حفظ و بهبود سلامت جامعه
آمیژگی chimerism
[ژنشناسی ] آمیختگی یاختهها یا مولکولهای دِنا و پروتئینهایی با خاستگاههای ژنی متفاوت
آمیژه chimera
[ژنشناسی ] موجود زنده یا بافت یا مولکولی که از ترکیب اجزایی با خاستگاههای ژنی متفاوت به وجود آمده باشد
آمینواسید محدودکننده limiting amino acid
[ تغذیه] آمینواسیدی ضروری که به مقدار کم در بدن وجود دارد و ساخت پروتئین به آن وابسته است و نبود نوعی خاص از آن سبب کاهش میزان ساخت پروتئین در بدن میشود
آناناس Ananas
[ گیاهی ] سردهای از آناناسیان با گیاهان بارده که بومی مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری امریکاست، اما در دیگر مناطق نیز دیده میشود؛ بر اساس مطالعات زیستشناسی مولکولی جدید این سرده فقط یک گونه دارد
آنتن ناوشی nutating antenna
[فیزیک] آنتنی که در آن یک دوقطبی، بدون تغییر قطبش، در مداری دایرهای به دور محور بازتابگر شلجمی حرکت میکند
آنزیم پروتئینکاف ← زیمایه پروتئینکاف
آنزیم ویژهبُر ← دروننوکلئاز ویژهبُر
آنمن ego
[روانشناسی ] 1. حس آگاهانه از خود، یعنی از همه پدیدههای روانشناختی و فرایندهایی که با آن مرتبط است، مانند نگرشها و ارزشها و توجهات فردی 2. در روانکاوی، مؤلفهای از شخصیت که با جهان بیرون سروکار دارد و به ویژه فرد را قادر میسازد تا درک کند، دلیل بیاورد، مشکلگشایی کند و به فرمان فرامن تکانههای غریزی فرومن را تنظیم کند
آنمن آرمانی ego-ideal, self-ideal
[روانشناسی ] در نظریه روانکاوی، تصور آنمن از آرزوهای مثبت و آنچه آرزو میکند باشد یا به دست آورد
آنمنپذیر ego-syntonic
[روانشناسی ] در نظریه روانکاوی، ویژگی تکانهها و افکار و آرزوهایی که مطلوب آنمن است
آنمن ـ روانشناسی ego-psychology
[روانشناسی ] رویکردی روانشناختی که در آن بر عملکردهای آنمن برای واپایش تکانهها و تعامل با محیط بیرون تأکید میشود
آنمنکاوی ego analysis
[روانشـناسی] در روانکاوی، شـیوهای متمـرکز بر کـشف نقاط قوت و ضعف آنمن و آشکار ساختن شیوههای دفاعی آن در برابر تکانههای نامقبول
آنمنناپذیر ego-dystonic, ego-alien
[روانشناسی ] در نظریه روانکاوی، ویژگی تکانهها و افکار و آرزوهایی که مطلوب آنمن نیست
آویز hanger
[درونشهری] قطعهای که کابین یا صندلی یا سایر افزارههای حمل مسافر را به کابل کشنده/ بافه کشنده متصل میکند
آویز آونگی pendulum suspension
[درونشهری ] نوعی سامانه تعلیق بالاسری برای اتوبوسهای برقی که انعطافپذیری بیشتر به کابل/ بافه و سرعت بیشتر به اتوبوس بهویژه در قوسها میبخشد
آهکی calcareous
[زمین ] ویژگی مادهای که حاوی کلسیمکربنات است
آهنربای طبیعی lodestone, Hercules stone,
leading stone, loadstone
[ژئوفیزیک] اکسید آهن مغناطیسی یا ماگنتیت طبیعی که دارای قطبایی است و اجسام آهنی را میرباید
آهنگ تنفس respiration rate, specific oxygen,
uptake rate, SOUR
[محیطزیست] آهنگ مصرف اکسیژن بر اثر واکنشهای زیستی
آهنگ خوردگی corrosion rate
[ خوردگی ] میزان خوردگی در واحد زمان
آئرودینامیک اَبَرصوتی supersonic aerodynamics
[فیزیک، هوایی] شاخهای از آئرودینامیک که در آن شارش اَبَرصوتی بررسی میشود
آینه اَبرنما cloud mirror
[جَوّ] آینهای که در اَبرنمای آینهای به کار میرود
آیین آمرزش funerary cult, burial cult
[باستانشناسی ] مراسمی که بستگان متوفی با حضور روحانیان، ضمن تقدیم نثارها، برای شادی روح درگذشته در مقبره وی به جای میآوردند
آیین تدفین mortuary ritual,
mortuary rite
[باستانشناسی ] مراسمی آیینی و نمادین که شرکتکنندگان در حین تدفین درگذشتگان و پس از آن به جا میآوردند
آییـننامه باکوب ← آییـننامه بینالمـللی امنـیت کشتـیها و تسهیلات بندری
آییننامه بما ← آییننامه بینالمللی مدیریت ایمنی
آییننامه بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندری
international ship and port facility code
[دریایی] آییـننامهای که سازمان بیـنالمللی دریانوردی بـرای تأمین و ارتقای امنـیت کشتیها و تسهیلات بندری تدوین کرده و لازمالاجراست
اختـ . آییننامه باکوب ISPS code
آییننامه بینالمللی مدیریت ایمنی
international safety management code
[دریایی] آییننامهای که سازمان بینالمللی دریانوردی برای حصول اطمینان از مدیریت ایمنی کشتیها و جلوگیری از آلودگی محیطزیست تدوین کرده و لازمالاجراست
اختـ . آییننامه بما ISM code
آییننامه وسحاف MODU code
[دریایی] آییننامهای که ضوابط ساخت واحد سیار حفاری فراساحل و تجهیزات آن را تنظیم میکند
اَبر اَبَرسرد supercooled cloud
[جَوّ] اَبر تشکیلشده از قطرههای آب مایع اَبَرسرد
اَبَربارزیت ← بیشبارزیت
اَبر بالا high cloud
[جَوّ] اَبر متعلق به طبقه بالا شامل اَبرهای پرسا و پرساکومهای و پرساپوشنی
متـ . اَبر تراز بالا high-level cloud
اَبر طبقه بالا high etage
اَبر پایین low cloud
[جَوّ] اَبر متعلق به طبقه پایین شامل اَبرهای پوشنی و پوشنکومهای
متـ . اَبر تراز پایین low-level cloud
اَبر طبقه پایین low etage
اَبر تراز بالا ← اَبر بالا
اَبر تراز پایین ← اَبر پایین
اَبر تراز میانی ← اَبر میانی
اَبر ردیاب cloud tracer
[جَوّ] اَبری که از جابهجایی آن بهعنوان معیار حرکت هوا استفاده میشود
اَبر زیرجبههای subfrontal cloud
[جَوّ] اَبری که در تودههوای سرد و در ارتفاعی پایینتر از منطقه جبههای تشکیل میشود
اَبرساز nepheloscope 1
[جَوّ] ابزار آزمایشگاهی تولید اَبر با فرایند میعان
اَبر سدی barrage cloud
[جَوّ] نواری از اَبر کوهساری ضخیم که در پی صعود جریان هوای مرطوب، بر روی قله سدِ راه آن تشکیل میشود
اَبرشناسی nephology
[جَوّ] دانشی که به مطالعه اَبرها میپردازد
اَبر طبقه بالا ← اَبر بالا
اَبر طبقه پایین ← اَبر پایین
اَبر طبقه میانی ← اَبر میانی
اَبر فرعی accessory cloud
[جَوّ] اَبری که شکلگیری و تداوم آن بستگی به وجود یکی از سردههای اَبر اصلی دارد
اَبر فعال active cloud
[جَوّ] رستهای از اَبر کومهای که میتواند آلایندههای هوا را از لایه مرزی جوّ در جوّ آزاد منتشر کند
اَبرکاوی nephanalysis
[جَوّ] واکاوی نقشه همدیدی با تمرکز بر نوع و مقدار اَبر و بارش
اَبر کوهساری orographic cloud
[جَوّ] هـر اَبـری در کوهسـتان کـه از بـالابری کوهـساری (orographic lifting) هوای مرطوب حاصل میشود
اَبر گرم warm cloud
[جَوّ] اَبری دارای آب مایع و فاقد یخ که ترازهای آن در دمای کمتر از صفر درجه سلسیوس نیست
اَبَرگریزانه supercentrifuge
[فیزیک] دستگاه مرکزگریزانهای که برای چرخش با سرعتهای زیاد طراحی میشود
اَبر میانی medium cloud
[جَوّ] اَبر متعلقبه طبقهمیانی شامل اَبرهای فرازکومهای و فرازپوشنی و باراپوشنی
متـ . اَبر تراز میانی medium-level cloud, middle-level cloud
اَبر طبقه میانی middle etage
اَبر نافعال passive cloud
[جَوّ] اَبری کومهای که دیگر از لحاظ دینامیکی با فروهنجها و فراهنجها به لایه مرزی جوّ وصل نیست
اَبرناکیسنج nephometer,
nephelometer
[جَوّ] هر ابزاری که با آن مقدار اَبرناکی را اندازهگیری کنند
اَبرنما nephoscope
[جَوّ] ابزاری برای تعیین سمت و سرعت نسبی حرکت اَبر
اَبرنمای آینهای mirror nephoscope
[جَوّ] اَبرنمایی که در آن حرکت اَبر را از بازتاب آن در یک آینه میتوان مشاهده کرد
متـ . اَبرنمای بازتابی reflecting nephoscope
اَبرنمای بازتابی ← اَبرنمای آینهای
اَبرنمای بِسون ← اَبرنمای شانهای
اَبرنمای دید مستقیم direct-vision nephoscope
[جَوّ] نوعی اَبرنما که در آن دیدبان حرکت ابر را با نگاه مستقیم در اَبرنما مشاهده میکند
اَبرنمای شانهای comb nephoscope
[جَوّ] نوعی اَبرنمای دیدمستقیم که در آن میلههایی به طور قائم و در فاصلههای مساوی بر روی میلهای افقی که خود بر روی پایهای قائم و چرخشپذیر استوار است، نصب شدهاند
متـ . اَبرنمای بِسون Besson nephoscope
اَبرنمای شبکهای grid nephoscope
[جَوّ] نوعی اَبرنمای دیدمستقیم شامل شبکهای میلهای که به صورت افقی در انتهای محوری قائم و چرخشپذیر نصب شده است
اَبر یخبلور ice-crystal cloud
[جَوّ] اَبری که به طور کامل یا تقریباً کامل از یخ بلور تشکیل شده است
ابزار پیمایش survey instrument
[علوم سلامت] پرسشنامه یا برگه مصاحبه یا گزارش آزمایشات و هرآنچه در پیمایش از آن استفاده میشود
ابزار نجومی astronomical instrument
[->نجوم رصدی] هر نوع تلسکوپ و آشکارساز و متعلقاتِ آنها که برای رصد به کار میرود
اتاقک جرقه صوتی sonic spark chamber
[فیزیک] اتاقک جرقهای با دو صدابَر که در آن با اندازهگیری زمان دریافت صدا، محل تولید جرقه شناسایی میشود
اتاقک قرار settling chamber
[هوایی ] بخشی از تونل باد در بالادست آزمونگاه که در آن سرعت جریان بهشدت کم میشود و تلاطم جریان پیش از ورود به آزمونگاه و شتابگیریِ مجدد از بین میرود
اتوبوس کوچک middle bus
[درونشهری ] وسیله نقلیه عمومی بزرگتر از مینیبوس و کوچکتر از اتوبوس با گنجایش 25 مسافر
اثر الاکلنگی yo-yo effect
[ تغذیه] وضعیتی ناشی از کاهش و افزایش وزن فرد به طور متناوب در طول زندگی
اثرانگشت اجزا
peptide fragmentation fingerprint,
PFF
[->پروتگانشناسی ] الگوی خاصی از اجزای یک انگشتنگاره پپتیدی
اثرانگشت پروتگان proteomic fingerprint
[->پروتگانشناسی] الگویی از پروتئینها که نشانگر وضعیت خاصی در سامانه زیستی است
اثر خوردگی corrosion effect
[->خوردگی] تغییری که در نتیجه خوردگی در بخشهای مختلف یک سامانه به وجود میآید
اثر دیواره wall effect
[هوایی] تأثیر دیواره موجود در محل آزمون تونل باد بر نتایج اندازهگیری
اجاره charter
[دریایی] اجاره کردن کشتی در چارچوب یک قرارداد
اجاره زمانی time charter 1
[دریایی ] اجاره کشتی برای مدتزمانی مشخص که در طی آن کشتی با خدمه و تجهیزات در ازای پرداخت کرایه توافقشده در اختیار اجارهکننده قرار میگیرد
اجاره سفری voyage charter
[دریایی ] قرارداد اجاره کشتی برای سفری مشخص
اجاره صرفاً کشتی bareboat charter, demise charter,
bare-hull charter, bare-pole charter
[دریایی] نوعی اجاره زمانی که در آن اجارهکننده بسیاری از اختیارات مالک کشتی را دارد و کشتی را بدون خدمه و ملزومات اجاره میکند
اجارهکننده charterer
[دریایی] شخصی حقیقی یا حقوقی که کشتی را اجاره میکند
اجارهکننده زمانی time charterer
[دریایی] شخصی حقیقی یا حقوقی که کشتی را برای مدت زمان معینی اجاره میکند
اجارهنامه زمانی time charter 2 time charter party,
[دریایی] اجارهنامهای میان مالک و اجارهکننده که برای مدتزمان مشخصی تنظیم میشود
اجارهنامه سفری voyage charter party
[دریایی] اجارهنامهای که شرایط اجاره برای سفری مشخص در آن ذکر شده است
اجرای باکمانه coll’arco, arco, c.a.
[موسیقی ] دستوری برای برگشت به کمانهکشی، پس از گذری که به شکل زخمهای یا هر شیوه دیگری غیر از کمانهکشی اجرا میشود
متـ . باکمانه
اجرای چوبکمانهای col legno
[موسیقی ] شیوهای برای نواختن سازهای زهیِ کمانهای که در آن به جای زه کمانه از چوب کمانه استفاده میشود
متـ . چوبکمانهای
اجرای زخمهای plucked pizzicato, pizz.,
[موسیقی ] دستور یا شیوه خاصی از نوازندگی در سازهای کمانهای که در آن به جای کمانه کشیدن سیمها با انگشت سبابه کشیده میشوند
متـ . زخمهای
اجرای متصل legato
[موسیقی] شیوهای در اجرای دو یا چند نغمه متوالی که در آن نغمات به صورت پیوسته و بدون انقطاع شنیده میشوند
متـ . متصل
اجرای مقطّع staccato, stac.
[موسیقی] شیوهای در اجرای نغمهها که در آن معمولاً نصف ارزش زمانی نغمه اجرا و نصف دیگر آن به سکوت تبدیل میشود
متـ . مقطّع
احتراق خوددوام autogenous combustion,
autothermic combustion
[محیطزیست] احتراقی که در آن گرمای ناشی از سوختن مواد آلی لجن برای تبخیر رطوبت موجود و تداوم احتراق کافی است و جز برای شروع، نیازی به سوخت کمکی نیست
احتمال ذهنی subjective probability
[ریاضی] احتمال رخداد پیشامدی بر اساس قضاوت یا باور ذهنی شخص
اختر Canna
[ گیاهی ] تنها سرده اختریان با حدود 50 گونه که بومی مناطق جنوبی امریکای شمالی است
اخترپا siderostat
[->نجوم رصدی ] ابزاری مجهز به ساعتران که حرکت ظاهری ستارهها را در آسمان دنبال میکند
اختلال تبدیلی conversion disorder
[روانشناسی ] نوعی اختلال جسمانیشکل (somatoform) که در آن بیمار از لحاظ حرکتی یا حسی یا هر دو دچار اختلال میشود، ولی این اختلال منشأ روانشناختی دارد
اخگره cinder
[زمین ] قطعه آذرآواری ریزدانه با اندازه بین 4 تا 32 میلیمتر
ارابه مدل model cart
[هوایی] ارابهای چرخدار و اغلب بزرگ و مجهز که نیروسنج یا دُمگیر یا مدل هواگرد بر روی آن نصب میشود و کل مجموعه همراه با اتصالات و تجهیزات برقی و مانومتریک (manometric) در داخل آزمونگاه تونل باد قرار میگیرد
ارتفاع برابرسینه breast height
[جنگل] ارتفاع استاندارد از سطح زمین، عموماً برابر با 37/1 متر، که در آن قطر و محیط تنه ثبت میشود
ارتفاع کِشَند height of tide
[->اقیانوسشناسی، جوّ، نقشهبرداری] فاصله عمودی سطح آب از سطح مبنای کِشَندی (chart datum) در هر زمان
ارتقای سلامت health promotion
[علوم سلامت] فرایندی که در طی آن مردم میتوانند سلامت خود را واپایش کنند و بهبود بخشند
ارزش غذایی nutritive value feeding value,
[زراعت] خصوصیات کیفی خوراک دام که مشخصکننده ارزش آن است
ارزیابی منطقه area assessment
[نظامی] گردآوری پیوسته اطلاعات به دستور فرمانده در خلال عملیات که ممکن است اطلاعات پیشین را تأیید یا تکمیل یا تصحیح یا رد کند
ارغوان Cercis
[گیاهی] سردهای از ارغوانیان درختچهای بلند یا درختی کوتاه خزاندار با شش تا ده گونه بومی امریکای شمالی و اروپای جنوبی و آسیا که به دلیل داشتن گلهای بهاره زیبا فراوان کشت میشوند؛ برگهای ساده و دایرهای یا قلبیشکل این گیاهان و همچنین گلهایارغوانی آنها که در اوایل بهار بر روی ساقههایبرهنه و بدونبرگ ظاهر میشود از ویژگیهای بارز آنهاست
اَزمَلَک Smilax
[ گیاهی ] سردهای از اَزمَلَکیان بالارونده چوبی یا خاردار با 300 تا 350 گونه که در نواحی معتدل و گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند
اَزمَلَکیان Smilacaceae
[ گیاهی ] تیرهای از سوسنسانان علفی یا بالارونده چوبی، دارای زمینساقه با سه سرده و حدود 370 گونه و برگهای ساده با آرایش متناوب و گاهی با بافت چرمی که ساقه و حاشیه برگهای آنها اغلب تیغدار و گلآذین آنها چتری است
اسپرک Reseda
سردهای علفی و درختچهای از اسپرکیان با حدود 60 گونه که بومی اروپا و شمال افریقا و بخشهایی از آسیا هستند، اما در جاهای دیگر نیز پراکندگی گسترده دارند؛ چندین گونه آن از گیاهان باغی معروف است
اسپرکیان Resedaceae
تیرهای از کلمسانان با شش سرده و 70 گونه، شامل گیاهان غالباً علفی یکساله یا دوساله یا چندساله که در نواحی معتدل تا نیمهگرمسیری اروپا و غرب آسیا و نیز در خاورمیانه و امریکای شمالی و افریقای جنوبی پراکندهاند
استبرق Calotropis
[ گیاهی] سردهای از استبرقیان شیرابهدار که در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ گلهای آنها معطر است و در برخی از کشورهای جنوب شرقی آسیا از آنها دستهگل درست میکنند
استحکام کششی tensile strength
[فیزیک] بیشترین تنش کششی تحملپذیر برای هر ماده بیآنکه گسیختهشود
استحکام کششی نهایی ultimate tensile strength
[فیزیک] بیشینه باری که نمونهای از جسم در برابر کشش میتواند تحمل کند
استحکام نهایی ultimate strength
[فیزیک] بیشترین تنش تحملپذیر برای هر ماده بیآنکه تغییرشکل دائمی دهد یا شکسته شود
استخوانخانه ossuary, osteotheke
[باستانشناسی] مکانی روباز یا مسقف برای گردآوری استخوان اجساد
استخوانزدایی boning [ فنّاوری غذا] جدا کردن استخوان از انواع گوشت
استخوانزدایی سرد cold boning
[ فنّاوری غذا] جدا کردن استخوان از لاشهای که پس از ذبح به مدت 48 ساعت در دمای یک تا دو درجه سلسیوس نگهداری شده است
استخوانزدایی گرم hot boning
[ فنّاوری غذا] جدا کردن استخوان از لاشهای که پس از ذبح در دمای 16 درجه سلسیوس دماآمایی شده است
استخوانزدایی مکانیکی mechanical boning
[فنّاوریغذا] جداکردناستخوان از لاشه با تجهیزاتمخصوص استخوانزدایی
استخوان غار ossuary cave
[باستانشناسی] غاری که از آن به عنوان مردهخانه برای نگهداری استخوانهای اجساد استفاده میشد
استخوانگیری deboning
[فنّاوری غذا] جداکردن قطعات کوچک گوشتی که پس از استخوانزدایی هنوز به استخوانها چسبیده است
اَستودان astudan, astodan
[باستانشناسی] گوردخمهای که تدفین در آن مبتنی بر سنتهای دین زرتشت بوده است
اسفناج Spinacia
[گیاهی] سرده دوپایه علفی یکساله افراشته، بدون کرک با سه گونه که در آسیای مرکزی و غربی رشد میکنند، برگهای این گیاهان دمبرگدار و متناوب و گلهایشان تکجنسی است
اسقاطی junk
[محیطزیست] مواد فراوریشده یا فراورینشده مناسب برای بازمصرف یا بازیافت
اسیدباری acidosis
[ تغذیه] وضعیتی که بر اثر افزایش غلظت اسید یا کاهش ذخایر قلیایی در خون و بافتهای بدن ایجاد میشود و به کاهش pH خون منجر میشود
اسیدباری تنفسی respiratory acidosis
[ تغذیه] اسیدباری ناشی از باقی ماندن دیاکسید کربن در ششها به صورت حاد یا مزمن
اسیدباری سوختوسازی metabolic acidosis
[ تغذیه] اسیدباری ناشی از افزایش اسیدهای غیرآلی یا کاهش بیکربنات یا هر دو
اسید چرب امگا3 omega-3 fatty acid
[ تغذیه] اسید چربی که اولین پیوند دوگانهاش بر روی سومین کربن انتهای متیلی واقع است
اسید چرب امگا6 omega-6 fatty acid
[ تغذیه] اسید چربی که اولین پیوند دوگانهاش بر روی ششمین کربن انتهای متیلی واقع است
اسید چرب بس بسیار بلند زنجیر
ultra long-chain fatty acid, ULCFA
[ تغذیه] اسید چربی با دنباله کربنی به طول 30 تا 38 کربن
اسید چرب بسیاربلندزنجیر
very long-chain fatty acid, VLCFA
[ تغذیه] اسید چربی با دنباله کربنی به طول 24 تا 28 کربن
اسید چرب ترانس trans-fatty acid
[تغذیه] اسید چربی که اتمهای هیدروژن متصل به کربنهای درگیر در پیوند دوگانهاش، در دو سوی پیوند قرار دارند
اسید چندپروتونی polyprotic acid
[شیمی] اسیدی با بیش از یک پروتون اخراجشدنی
اسید دوپروتونی diprotic acid
[شیمی] اسیدی که در آن دو اتم هیدروژن یونشپذیر در مولکول وجود دارد
اسیددوست acid-loving, acidophilus, acidophilic
[جنگل، زراعت، گیاهی] ویژگی گیاهی که برای رشد بیشینه به محیط اسیدی نیاز دارد
اشتراک حبه domain sharing
[ پروتگانشناسی] حضور یک حبه ویژه در پروتئینهای متفاوت
اُشتُرک کِشَند tidal bore
[ اقیانوسشناسی، جوّ] موجی که در پایرود (estuary) در هنگام مَد پدید میآید
اشک کباب dripping
[فنّاوری غذا] چربی فراورینشدهای که در هنگام طبخ غذا از بافتهای پرچربی یا استخوانهای گوسفند یا گاو و نیز در هنگام کباب کردن از گوشت خارج میشود
اصلاح جزئی minor modification
[هوایی ] تغییر در طراحی هواگرد به نحوی که صلاحیت پروازی و مشخصههای زیستمحیطی آن تغییر نکند
اصلاح کلی major modification
[هوایی ] انجام هرگونه تغییر در طراحی یک هواگرد که در نتیجه آن دریافت گواهینامه جدید اجتنابناپذیر است، زیرا تغییر وزن و حدود گرانیگاه (centre of gravity limits) و استحکام سازه و کارایی و کارکرد منبع توان و مشخصههای پروازی و زیستمحیطی و صلاحیت پروازی آن باید تأیید شود
اضافهکرایه add fare
[ درونشـهری ] 1. کـرایه اضافـه بـرای تغـییر درجـه بلـیت 2. پرداخت کرایه اضافه در مقصد در سامانهای که کرایه براساس مسافت اخذ میشود و اعتبار باقیمانده در بلیت کمتر از کرایه واقعی است
اضافه مالیات پرچم flag surtax
[دریایی ] مالیاتی اضافی که کشورها از کشتیهایی که پرچم آنها را ندارند، دریافت میکنند
اضطراب اَختگی castration anxiety, castration fear
[روانشناسی] اضطراب پسربچه از اخته شدن به دست پدر به دلیل احساسات جنسی نسبت به مادر
اضطرار distress
[دریایی ] وضعیتی که در آن کشتی یا فردِ سوار بر آن با خطر جدی روبهروست و نیاز به کمک آنی دارد
متـ . وضعیت اضطراری
اطلاعآمایی information handling
[ کتابداری ] فرایند فراهمآوری، سازماندهی، ذخیرهسازی، بازیابی، تحلیل، اشاعه، تبیین، بازاریابی و روزآمدسازی انواع اطلاعات
اطلاعات روادید visa information
[گردشگری] اطلاعات مربوط به اخذ مجوز قانونی برای ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات ساختمند structured information
[کتابداری] اطلاعات تحلیلشدهای با اجزا و بخشهایی که خود دارای اجزا و بخشهای ریزتری هستند
اطلاعات سازمانی departmental intelligence
[نظامی] اطلاعاتی که هر اداره یا سازمان دولتی برای انجام وظایف خود به آن نیاز دارد
اطلاعات فراغتی ـ ورزشی
information about sport and leisure facilities
[ گردشگری ] ریز اطلاعات تسهیلات ورزشی و فراغتی موجود در مقصد اعم از اینکه در قرارداد قید شده باشد یا نشده باشد
اطلاعات مضبوط recorded information
[ کتابداری ] اطلاعاتی که در هر نوع رسانهای ثبت یا ضبط شده باشد
اطلاعات مقصد destination information
[ گردشگری ] اطلاعات عمومی و کاربردی درباره مقصد که پاسخگوی نیاز مسافران است
اطلاعات ناساختمند unstructured information
[ کتابداری ] اطلاعاتی که بهوضوح بخشبندی نشده است
اطلاعات نیمساختمند semi-structured information
[ کتابداری ] نوعی اطلاعات که از اطلاعات ساختمند و ناساختمند تشکیل شده است
اطلاعات ورود entry information about a country
[گردشگری] اطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات هزینههای محلی information about typical costs
[ گردشگری ] اطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری
اطلاعاتی شدن informationalisation
[کتابداری] فرایند پیشرفتاجتماعی در انتقالاز جامعهصنعتی به جامعهاطلاعاتی
اطلاعافزار information artifact,
information ware, infoware
[ کتابداری ] هر نوع افزاری که بتوان اطلاعات را در آن ذخیره و بازیابی کرد یا احتمالاً تغییر شکل داد
اطلاعپالی information foraging
[ کتابداری ] جستجوی اطلاعات بهویژه با استفاده از راهبردهایی شبیه به جستجوی علف در علفخواران
اطلاعدهندگی informativeness
[ کتابداری ] توانایی یک منبع در اطلاعدهی به کاربران برای افزایش رضایتمندی آنان
اطلاعشیدایی infomania
[ کتابداری ] کنکاش مداوم و افراطی برای کسب و پخش اطلاعات و دانش که در نتیجه آن فرد از توجه کافی به امور اساسی زندگی خود باز میماند
اطلاعگزار information agent
[کتابداری] فرد یا سازمانی که نیازهای اطلاعاتی کاربران یا فراهمسازان خدمات اطلاعاتی را رفع میکند
اطلاعگزاری ← بنگاه اطلاعگزاری
اطلاعنگاری information mapping,
infomapping
[کتابداری] فن تحلیل و ساماندهی و ارائه اطلاعات در یک سازمان به گونهای که محتوای آن بتواند آسانتر و سریعتر در اختیار مدیران و کارکنان قرار گیرد
اطلاعنگاشت information graphics, infographics
[ کتابداری] بازنمود نگاشتاری اطلاعات یا دادهها یا دانش
اعلام وصول delivery note, DN
[دریایی] مدرکی که نشان میدهد جای کالا برای بارگیری در کشتی از پیش ذخیره شده است و همراه با کالا به افسر اول یا بارشمار ارائه میشود
اُفتان ← کمانهکشی اُفتان
اُفت شنوایی hearing loss 1, HL
کاهش حساسیت شنوایی
اُفت شنوایی آمیخته mixed hearing loss
[->شنواییشناسی] اُفت شنوایی رسانشیای که با اُفت شنوایی حسی ـ عصبی همراه است
اُفت شنوایی اکتسابی acquired hearing loss,
adventitious hearing loss
[->شنواییشناسی] نوعی اُُفت شنوایی که پس از رشد گفتار و زبان رخ میدهد و ناشی از عوامل غیروراثتی است
اُفت شنوایی پسحلزونی
retrocochlear hearing loss
[->شنواییشناسی] نوعی اُفت شنوایی ناشی از اختلال در بخشهای پس از حلزون شنوایی
اُفت شنوایی حسی ـ عصبی
sensorineural hearing loss,
sensory-neural hearing loss, SNHL
[->شنواییشناسی] هر یک از انواع اُُفت شنوایی ناشی از اختلال در حلزون یا عصب شنوایی
اُفت شنوایی رسانشی conductive hearing loss
[->شنواییشناسی] اُفت شنوایی ناشی از اختلال در رسانش هوایی یا استخوانی علیرغم عملکرد بهنجار حلزون
اُفت شنوایی عضوی organic hearing loss
[->شنواییشناسی] اُفت شنوایی ناشی از آسیب کالبدشناختی یا کار اندامشناختی در دستگاه شنوایی
اُفت شنوایی غیرعضوی nonorganic hearing loss
[->شنواییشناسی] هر گونه اُفت شنوایی که علت آشکار کالبدشناختی یا کاراندامشناختی نداشته باشد
متـ . اُفت شنوایی کارکردی functional hearing loss
اُفت شنوایی کارکردی← اُفت شنوایی غیرعضوی
اُفت شنوایی کمینه minimal hearing loss
[->شنواییشناسی ] هر یک از انواع اُفت شنوایی حسی ـ عصبی که به کمترین تدابیر درمانی نیاز دارند، شامل اُفت شنوایی حسی ـ عصبی یکطرفه، اُفت شنوایی حسی ـ عصبی دوطرفه ملایم و اُفت شنوایی حسی ـ عصبی بسامدبالا
اُفت شنوایی مادرزاد congenital hearing loss
[->شنواییشناسی] نوعی اُفت شنوایی که معمولاً پیش از تولد یا در هنگام آن رخ میدهد
اُفت شنوایی نانشانگانی nonsyndromic hearing loss
[->شنواییشناسی] اُفت شنوایی ناشی از انتقال وراثتی جورفامتنی نهفته یا بارز که با علائم و نشانههای دیگر همراه نیست
اُفت شنوایی نشانگانی syndromic hearing loss
[->شنواییشناسی] نوعی اُفت شنوایی همراه با اختلالات پزشکی دیگر که مجموعاً نشانگان خاصی را تشکیل میدهند
اُفت شنوایی نوفهزاد noise-induced hearing loss, NIHL
[->شنواییشناسی] اُفت شنوایی ناشی از نوفهگیری شدید و مستمر
افزایتن enhanceosome
[ژنشناسی] همتافتی با ساختار سهبعدی که از عوامل رونویسی و پروتئینهای متصلشونده به افزایشگر تشکیل شده است
افزایشگر ehancer,
strong positive element, SPE,
upstream activator sequence, UAS
[ژنشناسی] یک توالی دِنا که موجب افزایش میزان رونویسی ژنها در بافتهای خاص میشود
متـ . عنصر افزایشگر enhancer element
توالی افزایشگر enhancer sequence
افزایشگر رونویسی transcriptional enhancer
افزایشگر رونویسی ← افزایشگر
افلاطونگرایی Platonism
[ریاضی] مکتبی در فلسفه ریاضی که بر اساس آن اشیای منطقی و ریاضی مستقل از ذهن انسان هستند
افولباور declinist
[سیاسی] فرد معتقد به افولباوری
افولباوری declinism
[سیاسی] باور یا اعتقاد به روبهکاهش بودن توان و موقعیت نسبی قدرتهای جهانی
اقلام حیاتی critical item
[نظامی] تسلیحات یا موادی که از لحاظ نظامی اهمیت ویژه دارند، ولی موجودی آنها اندک است
اقلیم پیرایخساری periglacial climate
[جَوّ] اقلیم ویژه مناطق کاملاً همجوار با کلاهک یخی یا یخسار قارهای
اقلیم کلاهک یخی ice-cap climate
[جَوّ] اقلیم مناطق کلاهک یخی جهان که دمای آن به اندازهای پایین است که یخکاست آن هرگز بیش از انباشت سالانه یخ و برف آن نیست
متـ .اقلیم یخبندان frost climate
اقلیم یخبندان دائمی perpetual frost climate
اقلیم یخبندان ← اقلیم کلاهک یخی
اقلیم یخبندان دائمی ← اقلیم کلاهک یخی
الحاق حبه domain fusion
[->پروتگانشناسی] تلفیق دو یا چند توالی ساختگی یا طبیعی نامرتبط در یک مولکول دِنای منفرد که حبههای پروتئین خاصی را رمزگذاری میکنند
الکتروحلزوننگاری
electrocochleography, ECochG,
ECoG, cochleography
[->شنواییشنـاسی ] آزمونی بـرای بررسی عملـکرد حلزون و عصب هشـتم جمجمهای با ثبت پتانسیلهای برانگـیخته شنوایی حاصل از آنها
متـ . حلزوننگاری
الکترود استاندارد هیدروژن
standard hydrogen electrode,
standard reference half-cell
[شیمی] الکترود پلاتین در یک مولار اسید در مجاور گاز هیدروژن در فشار یک بار
الکترود کمکی auxiliary electrode,
secondary electrode
[شیمی] الکترودی که جریان را به الکترود مورد آزمایش منتقل میکند
الکترود مرجع reference electrode
[شیمی ] الکترود قطبشناپذیری که پتانسیلهای تکرارپذیر بالایی تولید میکند و در اندازهگیری pH و آنالیز قطبشنگاری به کار میرود
الکترودودوَکنگار electronystagmograph
[->شنواییشناسی] دستگاهی برای انجام الکترودودوَکنگاری
الکترودودوَکنگاری electronystagmography, ENG
[->شنواییشناسی] آزمونی برای بررسی عملکرد دستگاه دهلیزی گوش درونی که در آن با قرار دادن الکترودهایی در اطراف چشم دودوَک را ثبت میکنند
الکتروقلبنگاره درونقلبی
intracardiac electrocardiogram
[پایه پزشکی] نواری که بر روی آن تغییرات پتانسیل الکتریکی ناشی از فعالیت الکتریکی قلب به کمک الکترود مستقر در درون قلب ثبت میشود
الکتروقلبنگاره سرخنایی
esophageal electrocardiogram
[پایه پزشکی ] نواری که بر روی آن تغییرات پتانسیل الکتریکی ناشی از فعالیت الکتریکی قلب به کمک الکترود واردشده به درون مری ثبت میشود
الکتروماهیچهنگار electromyograph
[پایه پزشکی ] ابزاری برای الکتروماهیچهنگاری
الکتروماهیچهنگاره electromyogram
[پایه پزشکی ] آنچه در الکتروماهیچهنگاری بر روی نوار الکتروماهیچهنگار ثبت میشود
متـ . نوار ماهیچه
الکتروماهیچهنگاری electromyography, EMG
[پایه پزشکی] روشی برای ثبت الکتریکی فعالیت برونیاختهای ماهیچهها در حالت استراحت
الکترومغزنگار electroencephalograph
[پایه پزشکی ] ابزاری برای الکترومغزنگاری
الکترومغزنگاره electroencephalogram, EEG
[پایه پزشکی] نواری که بر روی آن پتانسیل ناشی از جریان خودانگیخته یاختههای عصبی مغز از روی جمجمه ثبت میشود
متـ . نوار مغز
الکترومغزنگاری electroencephalography
[پایه پزشکی] ثبت پتانسیل یاختههای عصبی مغز از روی جمجمه
الکترومغزنما electroencephaloscope
[پایه پزشکی ] ابزاری برای نمایش پتانسیل یاختههای عصبی مغز از روی جمجمه
امتیاز پرچم flag waiver
[دریایی ] امتیازی که کشوری، علیرغم برخورداری از ناوگان ملی، بـرای حمل کالاهای خود به کشـتیهای تحت پرچـم دیگر کشورها واگذار میکند
امضای پروتگان proteome signature
[->پروتگانشناسی] الگوهای خاصی از زیرپروتگانهای مختلفِ یک سامانه زیستی در زمان و مراحل تکوینیِ معین
امنیت اطلاعات information security,
INFOSEC
[کتابداری] محافظت از سامانههای اطلاعاتی در مقابل دسترسیهای غیرمـجاز یا دستکاری اطلاعات در مرحله ذخیرهسازی یا پردازش یا انتقال
اموال بازگشته salvage 1
[دریایی ] تمامی اموال شامل کشتی و بار و ملحقات مربوط به آن که در فرایند بازگردانی نجات داده میشود
متـ . بازگشته
انار Punica
[ گیاهی ] سردهای کوچک از اناریان درختی کوچک یا درختچهای بارده و خزاندار که مهمترین گونه این سرده انار معمولی است؛ گونه دیگر آن بومی جزیره سوکوتراست با گلهایی به رنگ صورتی و میوهای با طعم ترشتر از انار معمولی
اناریان Punicaceae
[ گیاهی] تیرهای از موردسانان با یک سرده و دو گونه و برگهای ساده با آرایش مارپیچی و بدون گوشواره (stipule) که گلهای آنها به صورت پیرامادگی (perigynous) است با پنج تا هشت کاسبرگ و گلبرگ و شمار فراوانی پرچم و برچه که به نهنج چسبیدهاند؛ میوه آنها که در زیر کاسهای پایا قرار دارد دارای پوست چرمی و تعداد زیادی دانه و برگهای گوشتی است
انبارگاه مرکزی concentration yard
[جنگل] محل نگهداری چوب کاغذ برای بارگیری مجدد و انتقال به کارخانه کاغذسازی
انباشت accumulation
[جَوّ] در یخسارشناسی، مقدار برف یا دیگر شکلهای آب جامد که به یخسار یا میدان برف افزوده میشود
انباشت برف snow accumulation
[جَوّ] عمق برف بر روی زمین از زمان شروع بارش یا از زمان دیدبانی قبلی
متـ . ژرفای برف snow depth
انتقال 1 transference
[روانشناسی] در روانکاوی، برونفکنی (projection) احساسات و آرزوهای ناخودآگاهانه فرد به روانکاو، یعنی برونفکنی آن دسته از احساسات و آرزوهایی که در اصل معطوف بودهاند به افراد مهم زندگی فرد در دوران کودکیاش، مانند پدر و مادر
انتقال 2 transmission
[علوم سلامت] رفتن عامل بیماریزا از یک میزبان به میزبان دیگر
انتقال وارون countertransference
[روانشـناسی] واکنشهای ناخـودآگاه درمانگر به بیـمار و فرایند انتقال او که بر پایه نیازها و تعارضهای روانشناختی شخصیِ درمانگر شکل میگیرد
انجمن بازگردانی salvage association, SA
[دریایی ] تشکیلاتی با نمایندگانی در سراسر جهان که به امور بازگردانی رسیدگی میکنند
انجمن حمایت و جبران خسارت
protection and indemnity club,
P and I club, pandi club,
protection and indemnity association
[دریایی ] انجمنی متشکل از مالکان کشتیها برای حمایت از آنان و جبران خساراتی که بیمههای دریایی عادی آنها را نمیپردازند
انحراف مغناطیسی magnetic deviation
[ژئوفیزیک] زاویه میان نصفالنهار مغناطیسی و محور صفحه قطبنما
اندامگان نشانگر آلودگی pollution indicator organism
[محیطزیست] گونههای گیاهی یا جانوری که در آبهای آلوده مشاهده میشوند و وجودشان دلیل بر آلودگی خاصی در آب است
انرژی ارتعاشی vibrational energy
[فیزیک] اختلاف انرژی مربوط به دو حالت یک مولکول دواتمی هنگامی که در یک حالت، از چرخش آن و در حالت دیگر، از ارتعاش آن صرفنظر میشود
انرژی انتقالی translational energy
[فیزیک] انرژی جنبشی ناچرخشی جسم یا سامانه که برابر است با نصف حاصلضرب جرم در مجذور سرعت مرکز جرم
انرژی رزونانس resonance energy
[شیمی ] تفاوت بین انرژی پتانسیل گونه مولکولی و ساختار سهیم دارای کمترین انرژی پتانسیل
انرژی کِشَند tidal energy
[ اقیانوسشناسی] انرژی موجود در کِشَندی که از یک حوضه به داخل دریای آزاد جریان مییابد
انرژی گرمایی thermal energy
[فیزیک] انرژی خاص نوترون گرمایی در دمای اتاق که در حدود 025/0 الکترونولت است
انرژی مصرفی فعالیت بدنی
energy expended in physical activity
[ تغذیه] انرژی مصرفشده در فعالیتهای ارادی و غیرارادی بدن
اختـ . اِنفاب EEPA
انزواطلب isolationist
[سیاسی] 1. فرد معتقد به انزواطلبی دولت 2. دولتی که از مشارکت فعال در امور بینالملل دوری میجوید
انزواطلبی isolationism
[سیاسی] سیاست دوری جستن از مشارکت فعال در امور بینالملل
انعام بازگردانی salvage money
[دریایی ] انعامی که به خدمه کشتی بازگردانی پرداخت میشود
اِنفاب ← انرژی مصرفی فعالیت بدنی
انکار denial
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که در آن افکار و احساسات و اعمال و وقایع دردناک و ناپذیرفته با بیرونراندن از خودآگاه نادیده انگاشته میشود
انکارگر denier
[روانشناسی] فردی که از سازوکار دفاعی انکار استفاده میکند
انگشتنگاری پپتید ← انگشتنگاری پروتئین
انگشتنگاری پروتئین protein fingerprinting
[ پروتگانشناسی] روشی برای شناسایی و توصیف یک پروتئین با کمک تقسیم پروتئینکافتی (proteolytic) جزئی که الگوی قطعات پپتیدی خاصِ آن پروتئین را ارائه میکند
متـ . انگشتنگاری پپتید peptide fingerprinting
انگشتنگاری خودکار live scan
[نظامی] ثبت الکترونیکی اثر انگشت بدون نیاز به کاغذ و جوهر
انگشته رویدار zinc finger
[->پروتگانشناسی] حبهای حاوی فلز روی با اتصالات عرضی که در پروتئینهای متصلشونده به دِنا مشترک است
انگل parasite
[->میکرب] موجودی که به طور اجباری یا اختیاری در درون یا بر روی موجود زنده دیگر زندگی میکند و برای ادامه زندگی به میزبان نیازمند است
٭ این واژه مصوب فرهنگستان اول است.
انگلشناسی parasitology
[->میکرب] شاخهای از زیستشناسی و پزشکی که به جنبههای مختلف همزیستی و بیماریهای انگلی و روابط انگل و میزبان میپردازد
انگلشناسی بالینی clinical parasitology
[->میکرب] شاخهای از انگلشناسی که به مطالعه بیماریهای عفونی ناشی از عوامل انگلی میپردازد
انگلشناسی پزشکی medical parasitology
[->میکرب] شاخهای از انگلشناسی که به مطالعه انگلهای بیماریزا در انسان میپردازد
انگلشناسی مولکولی molecular parasitology
[->میکرب] مطالعه انگلها و برهمکنش آنها با میزبانها با استفاده از فنّاوریهای تشخیص مولکولی
انگلکُش parasiticide
[->میکرب] هر ماده یا عاملی که انگلهای موجود در محیط تحت اثر خود را میکشد
انگور Vitis
[ گیاهی ] سردهای از انگوریان بالارونده با حدود 60 گونه که عمدتاً در نیمکره شمالی میرویند؛ گلهای آنها پنجپر و تکجنسی یا با عملکردی تکجنسی است و اکثر گونههای آن یا اصلاً کاسه ندارند یا کاسه آنها تحلیل رفته و گلبرگهایشان در نوک به هم چسبیده و یکپارچه شده است، اما در قاعده از هم جدا هستند و برگهایشان سبز و لَپی یا دندانهدار است
انگورسانان Vitales
[ گیاهی ] راستهای از گیاهان گلدار بالارونده با یک تیره و پانزده سرده و حدود 850 گونه که بیشتر در نواحی گرمسیری یا معتدل گرم میرویند
انگوریان Vitaceae
[ گیاهی ] تیرهای از انگورسانان بالارونده یا درختچهای یا بهندرت علفی با پانزده سرده و 700 گونه که در سراسر جهان میرویند؛ برگهای آنها همیشهسبز یا خزاندار غالباً ساده و گاهی مرکب با آرایش متقابل یا متناوب است و گلهایشان منظم و معمولاً چهار یا پنجپر است
انهدام بهفرمان ← سامانه انهدام بهفرمان
اوراقچی کشتی ship breaker
[دریایی] فردی که اوراقسازی کشتیهای قدیمی و فرسوده را انجام میدهد
اوراقسازی کشتی shipbreaking
[دریایی ] اوراق کردن کشتیهای قدیمی و فرسوده برای استفاده از قطعات و فلزات آنها
اهرم دستی crank handle
[ریلی] ابـزاری بـرای راهاندازی دسـتی ماشین سوزن الکتریکی و الکتروهیدرولیکی
ایالت province
[->اقیانوسشناسی] بخشی از آب دریا یا اقیانوس که از نظر ویژگیهای ژرفایی (bathymetric elements) با نواحی اطراف متفاوت است
[زمین] پهنهای گسترده با سیماهای (features) مشابه که در مجموع یک واحد شناخته میشود
ایالت اقیانوسی oceanic province
[->اقیانوسشناسی] ناحیهای که عمق آن از 200 متر بیشتر است
ایالت پایابی neritic province
[->اقیانوسشناسی ] ناحیهای که از خط کرانه تا عمق 200 متر را دربرمیگیرد
ایالت تپهمغاکی abyssal hill province
[->اقیانوسشناسی] مناطق ژرفاقیانوسی پوشیده از تپههای مغاکی
ایمنانگاشته generally recognized as safe, GRAS
[ تغذیه] ویژگی فهرستی از اجزای غذا که مصرف آنها از سوی نهادهای ایمنی غذایی بیخطر اعلام میشود
ب
بادپوسته wind crust
[جَوّ] نوعی برفپوسته که بر اثر فشار ناشی از وزش باد بر روی برف موجود تشکیل شده باشد
بادتختال wind slab
[جَوّ] نوعی برفپوسته که در نتیجه وزش باد به صورت تکهبرف سخت و فشردهای بر روی قسمتهای مناسب مینشیند
بادزدگی wind burn, wind injury
[زراعت] تغییر رنگ و پژمردگی برگهای گیاه بر اثر وزش باد شدید در زمان خاصی از دوره رویش
بادکِشَند wind tide, wind setup
[->اقیانوسشناسی، جوّ، زمین] اختلاف سطح تراز آب ساکن، بین بخشهای بادسو و بادپناه توده آب، بر اثر تنش باد
بادنجان Solanum
[ گیاهی ] سردهای از بادنجانسانان علفی پهنبرگ یا بالارونده یا بوتهای یا درختچهای یا درختی کوچک یک یا چندساله با 1500 تا 2000 گونه که تنوع و گسترش جهانی دارند و شامل گیاهان خوراکی ارزشمند و همچنین شماری گیاهان سمی هستند؛ برگهای آنها معمولاً کرکدار و پهن و متناوب است و گلها اغلب بر روی محور برگی یا نزدیک آن به شکل منفرد یا خوشههای کمگل میروید و کاسه آنها پیوسته و جامشان منظم است
بادنجانیان Solanaceae
[ گیاهی] تیرهای از بادنجانسانان علفی یا درختی یا درختچهای یا بالارونده با حدود 95 سرده و بیش از2000 گونه که در امریکای مرکزی و جنوبی بیشترین تنوع را دارند، اما در مناطق سرد اصلاً نمیرویند؛ برگهای آنها متناوب است و اغلب سطحی کرکدار و چسبناک دارد و گلهایشان معمولاً مخروطی یا قیفشکل با پنج گلبرگ پیوسته است
بار آب مایع liquid water loading
[جَوّ] مقدار آب مایع موجود در یک بستههوا به صورت قطرکهای اَبر یا باران یا یخ که معمولاً بر حسب درصد یا بر مبنای کسری از وزن یا حجم آن بستههوا بیان میشود
باران اَبَرسرد supercooled rain
[جَوّ] بارش به صورت مایع در دمای کمتر از انجماد
بارانپوسته rain crust
[جَوّ] نوعی برف پوسته ناشی از یخ زدن دوباره بلورهای سطحی برف که بارش باران آنها را ذوب یا نمدار کرده است
بارانداز landing
[جنگل] منطقه پاکسازیشدهای در جنگل که در آن بینهها را برای انتقال به خارج از جنگل در کامیون بارگیری میکنند
بار برنامهریزیشده طرح scheduled design load
[درونشهری] حداکثر مسافری که بنگاه حمل و نقل برای سوار شدن در یک وسیله نقلیه عمومی در مدتزمان معین پیشبینی میکند
باربندی packing
[دریایی] بستن بارها به صورت ایمن
بارپذیری bearing strength
[جنگل] مقدار وزنی که هر نوع خاک یا بستر میتواند تحمل کند
بار جهشی mutational load
[ژنشناسی] تجمع ژنهای نامطلوب یا زیانبار حاصل از جهشهای پیدرپی در خزانه ژن یک جمعیت
متـ . بار ژنی genetic load, genetic burden
بار حجمکرایه measurement rated cargo
[دریایی] باری که کرایه فرست آن را بر اساس حجم اشغالشده محاسبه میکنند
باردارشدن اَبر cloud electrification
[جَوّ] فرایندی که در آن اَبر باردار میشود
بار ژنی ← بار جهشی
بار قندخونی glycemic load
[تغذیه] حاصلضرب نمایه قندخونی غذا در میزان کربوهیدرات موجود در آن
بارگذاری گلیکوژن glycogen loading,
glycogen supercompensation
[ تغذیه] همراه کردن رژیمهای سرشار از کربوهیدرات با تمرینهای بدنی که ماهیچهها را قادر به ذخیرهسازیِ بیش از ظرفیت گلیکوژن میکند
بارگشایی unpacking
[دریایی] خالی کردن بار از بارگنج
بار گلوکوز glucose load
[ تغذیه] مقدار گلوکوز دریافتی از طریق تزریق در رگ
بار مواد محلول کلیوی renal solute load
[ تغذیه] مقدار مواد زائد نیتروژنی و کانیایی که باید از کلیه دفع شود
بارهنگ Plantago
[گیاهی] سردهای از بارهنگیان اغلب علفی و بهندرت نیمهدرختچهای با حدود 200 گونه و برگهایی با سه تا پنج رگبرگ موازی که در قسمت پهنبرگ از هم جدا میشوند و یک دمبرگ کاذب باریک در نزدیک ساقه دارند و گلآذین آنها دارای یک مخروط کوتاه یا سنبله بلند با تعداد زیادی گل ریز است و گردهافشانی در آنها با باد انجام میشود
بارهنگیان Plantaginaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان علفی یا درختچهای با سه سرده و 270 گونه با گسترشجهانی که در مناطق معتدل تنوع فراوان دارند و برخی سردههای این تیره جزء گیاهان آبزی ریشهدار هستند؛ برگهای گیاهان این تیره ساده یا مرکب با آرایش مارپیچی یا متقابل و گلهایشان بسیار متنوع است
باریون baryon
[فیزیک] دستهای از ذرات که از به هم پیوستن سه کوارک ساخته میشوند
باریونزایی baryogensis
[فیزیک] فرایندهایی که در عالم آغازین به بیتقارنی بین ماده و پادماده انجامید و سبب چیرگی ماده شد
بازبَرازش retrofit, backfit
[محیطزیست] نصب افزاره مهار آلودگی در تأسیسات موجود بدون ایجاد تغییرات عمده در آن تأسیسات
بازپیوندخواه irredentist
[سیاسی ] کـسی که خواهان بازپیـوندی است و گرایش به این جنبش دارد
بازپیوندخواهی irredentism
[سیاسی] جنبش سیاسی قومی یا ملی در کشوری که خواهان بازگرداندن سرزمینی با مشترکات زبانی و فرهنگی و قومی است که ضمیمه خاک کشوری دیگر است
بازتدفین reburial
[باستانشناسی] جابهجا کردن بقایای یک جسد از محلی به محل دیگر
بازتدفین آتشسپرده
post-cremation burial,
secondary cremation
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن بقایای سوخته یک مرده از محل اولیه آتشسپاری جابهجا و در یک گور یا استخواندان دیگر نهاده میشود
بازتنیدگی استخوان bone remodeling
[ تغذیه] فرایند تخریب و بازسازی مداوم بافت استخوان که آن را قادر به ترمیم و رشد و تطابق با فشارهای خارجی میکند
بازتوانبخشی شنوایی
auditory rehabilitation, AR,
aural rehabilitation
[->شنواییشناسی ] نوعی درمان با هدف کاهش مشکلات ارتباطی ناشی از کمشنوایی پسازبانی، شامل مراحل تشخیصی مانند تشخیص کمشنوایی و معلولیت ارتباطی و مراحل درمانی و آموزشی مانند آموزش درک گفتار و گفتاردرمانی و مدیریت آموزشی
متـ . توانبخشی شنوایی1
شنواییشناسی توانبخشی
rehabilitative audiology
بازخورد اَبر cloud feedback
[جَوّ] تغییر اثرهای تابشی اَبرها در واکنش به پریشیدگی اقلیمی بیرونی
بازده پیوندزنی grafting efficiency
[شیمی] در همبسپارش پیوندی، نسبت مقدار تکپار پیوندخورده بر روی یک زنجیر به کل مقدار تکپار بسپارشده
بازده ظرفیت حمل deadweight efficiency
[دریایی ] نسبت ظرفیت حمل درنظرگرفتهشده در طراحی کشتی به مقدار باری که جابهجا میشود
بازرس حمل و نقل عمومی
road supervisor,inspector,
route supervisor, street supervisor, road foreman
[درونشهری] کارمند حمل و نقل عمومی که عملیات را ارزشیابی و بر ایمنی و اجرای قوانین کار نظارت میکند و میکوشد مشکلات جاری را حل کند
بازرس سانحه دریایی marine casualty investigator
[دریایی] فرد صلاحیتداری که مطابق با قانون مسئولیت بررسی سانحه یا حادثه دریایی را بر عهده دارد
بازرسی دامپزشکی veterinary inspection
[ فنّاوری غذا] نظارت دولتی بر دام و طیور برای تضمین بهداشت و سلامت انواع گوشت
متـ . بازرسی دامپزشکی گوشت
بازرسی گوشت
بازرسی دامپزشکی گوشت ← بازرسی دامپزشکی
بازرسی کشور صاحببندر port state control
[دریایی ] نوعی بازرسی در بندر که هدف از آن حصول اطمینان از انطباق داشتن وضعیت و شرایط شناور با مقررات ملی و بینالمللی دریایی است
بازرسی کشور صاحبپرچم flag state control
[دریایی ] نوعی بازرسی که هدف از آن حصول اطمینان از انطباق داشتن گواهی ثبت با پرچم است
بازرسی گوشت ← بازرسی دامپزشکی
بازکانیگیری remineralisation
[ تغذیه] بازجذب مواد کانی در استخوان و دندان
بازگشته ← اموال بازگشته
بازمانده relict
[زمین] ویژگی کانی یا ساختار یا سیمای (feature) یک سنگ قدیمی که، با وجود فرایندهای تخریبکننده، در سنگ جدید باقی مانده است
بافتار خطی lineated fabric
[زمین ] بافتاری ناهمسانگرد که سیماهای (features) آن بیشتر خطی است
بافتار همسانگرد isotropic fabric
[زمین ] بافتاری تصادفی که از همه جهتها یکسان به نظر میرسد
بافت بازمانده relict texture
[زمین ] بافت اولیه ذخایر معدنی که پس از جانشینی کامل یا جزئی باقی مانده است
بافت پوستماری ophitic texture
[زمین ] بافتی آذرین با بلورهای الواری پلاژیوکلاز که با دانههای پیروکسن احاطه شده است
بافت ضربدری decussate texture
[زمین] ریزبافتی در سنگهای دگرگونی که در آن بلورهای همجوار به صورت نامنظم و در جهتهای متقاطع قرار گرفتهاند
بافت نگاشتاری graphic texture
[زمین] بافتی ماگمایی شامل درهمرشدی فلدسپار قلیایی و کوارتز با شکلهای مثلثی و قلابمانند که در آن دو کانی در هم فرو رفتهاند و شبیه به نوشتارهایی با خط میخی یا تصویری شدهاند
بافت نمدی felty texture, pilotaxitic texture
[زمین] بافت ماگمایی تمامبلورین و ریزبلورین شامل بلورهای کوچک درهمبافته پلاژیوکلاز
بافت نیمهپوستماری subophitic texture
[زمین ] بافتی آذرین با بلورهای الواری پلاژیوکاز که فقط بخشی از آنها با دانههای پیروکسن احاطه شده است
بافه sheaf
[زراعت] دسته کوچکی از ساقههای دارای دانه که به هم بسته میشوند
بافه پشتیبان back guy
[جنگل] یکی از چند بافه پشت دکل، واقع در مقابل بافه اصلی یا سیمنقاله، که در مقابل تنشهای وارده مقاومت میکند
متـ . کابل پشتیبان
بافه ضمیمه tagline
[جنگل] بافه اضافه متصل به سر هر بافه استوانهای (drum line) برای گسترش حوزه عمل
متـ . کابل ضمیمه
بافه کشنده ← کابل کشنده
بافه مهار guy line, guy
[جنگل] بافه ثابتی که به دکل درختی یا مانند آن بسته میشود
متـ . کابل مهار
بافه ناقل straw line
[جنگل] بافه سبکی که برای تغییر دادن محل سایر بافهها یا جعبه قرقرهها به کار میرود
متـ . کابل ناقل
باقلاسانان Fabales
[ گیاهی ] راستهای از دولپهایها با چهار تیره و 754 سرده و بیش از 20000 گونه که حدود 95 درصد آنها در باقلائیان قرار دارند
باقلائیان Fabaceae, Leguminosae
[ گیاهی ] تیرهای از باقلاسانان با 650 سرده و 12000 گونه که دارای پراکنش جهانی هستند و برگهای آنها گوشواره (stipule) دارد و اغلب مرکب است و گلهایشان معمولاً دارای تقارن دوطرفه و میوهها به صورت نیام است؛ گیاهان خوراکی مهمی مانند سویا و باقلا و لوبیا در این تیره قرار دارند
باکتریخوار bacteriophage, phage
[->میکرب] ویروسی که در درون باکتری همتاسازی میشود و باعث تلاشی (lysis) باکتری میگردد
باکتریشناسی bacteriology
[->میکرب] دانش مطالعه باکتریها
باکتریشناسی بالینی clinical bacteriology
[->میکرب] شاخهای از باکتریشناسی که به مطالعه بیماریهای عفونی ناشی از عوامل باکتریایی میپردازد
باکتریشناسی پزشکی medical bacteriology
[->میکرب] شاخهای از باکتریشناسی که به مطالعه باکتریهای بیماریزا در انسان میپردازد
باکتریشناسی مولکولی molecular bacteriology
[->میکرب] مطالعه باکتریها با استفاده از فنّاوریهای تشخیص مولکولی
باکتریمیزی bacteriuria
[->میکرب] وجود باکتری در ادرار
باکمانه ← اجرای باکمانه
بالاران round
[ فنّاوری غذا] بخشی از لاشه دام که از پایین به ران و از پهلو به قلوهگاه محدود میشود
بالاران مرغ thigh
[ فنّاوری غذا] بخش فوقانی ران مرغ که از مفصل ران شروع میشود و تا مفصل زانو ادامه دارد
بالاگَرد turn up, ply turnup
[تایر] بخش انتهـایی لایههای مَنجید که به دور مجمـوعه طوقه پیچیده میشود
بالبُرد heliborne
[نظامی ] جابهجایی نیرو به وسیله بالگرد
باله flipper, filler strip
[تایر ] نوار باریکی از منسوج آغشته به لاستیک که اجزای طوقه را در بر میگیرد و موجب کاهش تدریجی سفتی از طوقه تا دیواره میشود
متـ . باله طوقه
باله طوقه ← باله
باند اضطراری airstrip
[نظامی] باندی با تجهیزات ابتدایی و گاه امکانات سوختگیری، معمولاً در مناطق دورافتاده
بخار آب بارششو ← آب بارششو
بخش مراقبتهای قلبی coronary care unit, CCU
[علوم سلامت] بخشی حساس در بیمارستان برای درمان و پایش بیماران حاد قلبی
بخش مراقبتهای ویژه intensive care unit, ICU
[علوم سلامت] بخشی در بیمارستان که بیمارانِ نیازمند به پایش و مراقبت مستمر در آن نگهداری میشوند
بدلپیما convertiplane
[هوایی] هواپویه قادر به پرواز دستِکم در دو حالت پروازی متمایز، یکی عمودی با اتکا به چرخانه بالابر و دیگری روبهجلو با اتکا به بال
بذر اَبتر suicide seed
[زراعت] بذر گیاهی که ژنهای آن را طوری دستکاری میکنند که توانایی تولیدمثل نداشته باشد
بذر سیبزمینی potato seed
[زراعت] بذری که از گل سیبزمینی به دست میآید
بذر کمعمر recalcitrant seed,
unorthodox seed
[زراعت] بذری که نمیتوان رطوبت آن را به حدی کاهش داد تا بدون آسیب، امکان نگهداری آن در دمای کمتر از صفر درجه به مدت طولانی فراهم شود
برآمد outcome
[ریاضی ] هر یک از نتیجههای یک آزمایش تصادفی
برآورد سود سفر voyage estimate,
voyage estimating
[دریایی] تخمین سودآوری کشتی در یک سفر
برآورد نواری strip survey strip cruise,
[جنگل] آماربرداری از یک یا چند نوارنمونه در خطنمونه با فواصل منظم که دادهها در طول آنها به صورت پیوسته ثبت میشوند
برابری ردهای class equation
[ریاضی ] برای هر گروه متناهی G با عدد ردهای k ، یک برابری به صورت G | = C1+…+ CK | ، که در آن CK,…,C1 تعداد اعضای ردههای مزدوجی دوبهدو متمایز G هستند
برتری هوایی air superiority
[نظامی] تفوق در رزم هوایی به نحوی که نیروی متخاصم نتواند خلل جدی در روند عملیات هوایی و دیگر نیروهای همسو ایجاد کند
برج آرامگاهی tower tomb tomb tower,
[باستانشناسی] سازهای برجمانند که در قرون نخستین اسلامی برای آرامگاه بزرگان ساخته میشد، مانند گنبد قابوس در استان گلستان
برجاآوار autoclast
[زمین ] آواری که بر اثر اصطکاک یک گدازه روان یا در نتیجه خردشدن برجا (autobrecciation) به وجود میآید
برجاآواری autoclastic
[زمین] ویژگی قطعات حاصل از اصطکاک مکانیکی در حین حرکت گدازه
برج خورشید solar tower
[ نجوم رصدی] برجی که در رأس آن یک خورپا نصب شده است که نور خورشید را به طور ثابت به درون برج میتاباند و در پایین برج ابزارهای رصد مخصوص خورشید قرار دارد
برجذب سوانگاشتی chromatographic adsorption
[شیمی ] نوعی برجذب که در آن مواد مختلف تمایل دارند از یک جریان متحرک گاز یا مایع یعنی فاز متحرک به فاز جامد، با سرعتهای متفاوت جذب شوند
برجسته marcato, marcando
[موسیقی ] کیفیت نتی که متمایز و واضح نواخته میشود
برچسب اطلاعات تغذیهای nutrition facts label
[ تغذیه] برچسبی نشاندهنده اطلاعاتی درباره محتوی مواد مغذی که برای کمک به مصرفکنندگان در انتخاب مواد غذایی تهیه میشود
برچسب مومیایی mummy label
[باستانشناسی] نوعی علامت شنـاسایـی از جنس چـوب یـا سنگ کـه در مصر دوره یونانیـ رومی هنگامی که اجساد را از خانه به گورستان یا زادگاه متوفی منتقل میکردند مورد استفاده قرار میگرفته است
بر ِخرک sul ponticello
[موسیقی ] دستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهیِ زخمهای و کمانهای برای حرکت کمانه در نزدیکی خرک
بُرخوردگی حبه domain shuffling
[ پروتگانشناسی ] پیدایش ژنهای جدید رمزگذار پروتئین از طریق نوترکیبی آن دسته از میانههای میانجیشده (intronmediated) توالیهای بیانه که حبههای عملکردی پروتئین را مشخص میکند
برخه sprig
[زراعت] قطعهای از ساقه یا ریشه گیاهان علفی که برای تکثیر به کار میرود
برخهکاری sprigging
[زراعت] کشت از طریق قرار دادن برخه در جوی یا سوراخهای کوچک
بُردار حرکت اَبر cloud motion vector
[جَوّ] سمت و سرعتی که با ردیابی اَبرها در تصویربرداری ماهوارهای تعیین میشود
برِ دسته sul tasto, sulla tasteria
[موسیقی ] دستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهی با حرکت کمانه در نزدیکی یا بر روی رودسته
بررسی خواص بافت texture profile analysis
[ فنّاوری غذا] بررسی بافت ماده غذایی بر پایه خواص مکانیکی و خصوصیات هندسی و میزان چربی و رطوبت آن در هنگام جویدن
برساختگرایی constructivism
[ریاضی ] مکتبی در فلسفه ریاضی که بر اساس آن اشیای ریاضی در صورتی وجود دارند که روش یافتن یا ساختن آنها شناخته شده باشد
برش خالص pure shear
[فیزیک] نوعی کُرنش ناچرخشی که در آن ابعاد جسم در یک راستا افزایش پیدا میکند و در راستای عمود بر آن کوتاه میشود
برف بهاره spring snow
[جَوّ] برف ترِ درشت و دانهدانه، شبیه به یخ خردشده آبدار که عموماً در بهار یافت میشود
متـ . برف دانهدانه corn snow,
granular snow
برفپوسته snow crust
[جَوّ] سطح بیرونی سخت و خشک برف
برف تازه new snow
[جَوّ] 1. برفی که تازه باریده و شکل اولیه برفبلورهای آن قابل تشخیص باشد 2. مقدار برفی که بیش از بیست و چهار ساعت از بارش آن نگذشته باشد
برف تر wet snow
[جَوّ] برف انباشته که حاوی مقدار فراوانی آب مایع باشد
برفچشمک snow blink, snow sky
[جَوّ] منطقه نسبتاً روشن سطح زیرین اَبر که براثر بازتاب نور از برف ایجاد میشود
برف خشک dry snow
[جَوّ] برفی که بهراحتی گلوله نمیشود و دمای آن زیر صفر است
برف خیلی تر very wet snow
[جَوّ] برفی که فضاهای خالی آن کاملاً با آب مایع پر شده باشد
برف دانهدانه ← برف بهاره
برفدوست chionophile
[زراعت] گیاهی که زمستان طولانی با پوشش برف زیاد را تحمل میکند یا به آن نیاز دارد
برف سبز green snow
[جَوّ] برفی که سطح آن بر اثر رشد نوعی جلبک میکروسکوپی به رنگ سبز گراییده باشد
برف سرخ red snow
[جَوّ] برفی که سطح آن بر اثر رشد نوعی جلبک میکروسکوپی یا وجود گرد و خاکِ قرمز به سرخی گراییده باشد
برف کهنه old snow
[جَوّ] برف انباشتهای که شکل بلورین اولیه آن قابل تشخیص نباشد
برفیخ snow ice
[جَوّ] یخ حاصل از انجماد آمیزهای از برف و آب
برقزدایی bonding
[دریایی ] عملیاتی که در کشتیهای نفتکش برای تخلیه الکتریسیته ساکن انجام میدهند تا از ایجاد تخلیه الکتریکی بین کشتی و اسکله جلوگیری شود
برقکاف دوخصلتی amphoteric electrolyte ampholyte,
[شیمی ] نوعی برقکاف که همزمان دارای خاصیت اسیدی و بازی است
برگاَبر leaf cloud
[جَوّ] سامانه اَبر طویلی شبیه به برگ که در مراحل آغازین تشکیل وافشاری در تصاویر ماهوارهای دیده میشود
برگامرودی Pyrola
[ گیاهی] سردهای از برگامرودیان علفیِ همیشهسبز که بومی شمالگان و مناطق معتدل شمالی است
برگامرودیان Pyrolaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خلنگسانان با چهار سرده و 30 گونه که وجه تمایز آنها با انواع چوبی این راسته رویش علفیشان است؛ اعضای این تیره بومی نواحی معتدل سرد و قطبی نیمکره شمالی هستند و در زمره گیاهان همیشهسبز قرار دارند
برگ انگشتنگاری fingerprint card
[نظامی] برگی مقوایی برای ثبت و نگهداری آثار انگشتان دو دست
برگ بیدی Commelina
[ گیاهی] سردهای از برگبیدیان علفی با ساقههایی ضعیف و پراکندگی وسیع با حدود 100 گونه که فقط تعداد اندکی از آنها در باغبانی به کار میرود
برگ ترخیص landing order delivery order, DO,
[دریایی ] دستور کتبی صاحب کشتی یا نماینده او به انباردار یا متصدیان گمرک برای تحویل کالا
برگ شاخی Ceratophyllum
[ گیاهی ] سردهای آبزی از برگشاخیان با پراکندگی در سرتاسر جهان و حدود دهگونه که در آبگیرها و تالابها و نهرهای آرام نواحی گرمسیری و معتدل یافت میشوند؛ گیاهان این سرده گاه در سطح آب شناورند، اما معمولاً به طور کامل در زیر آب رشد میکنند و تحمل خشکی را ندارند؛ طول ساقه آنها به یک تا سه متر میرسد و در محل گرههای ساقه حلقههایی از برگهای سبز روشن وجود دارد که نازک و اغلب منشعب هستند؛ این گیاهان اساساً فاقد ریشه هستند، ولی گاهی برگهای تغییرشکلیافتهای با ظاهری ریشهمانند ایجاد میکنند که گیاه را به بستر متصل میکند
برگشت ← جهش برگشتی
برگ کژفشار baroclinic leaf
[جَوّ] نوعی اَبر در مقیاس همدیدی که در تصاویر ماهوارهای، درست قبل از شروع چرخندزایی، به فراوانی دیده میشود
برگ نقشه map sheet
[ نقشهبرداری] یک ورق نقشه از یک رشته نقشه (map series)
برگینه folium, folium of Descartes,
leaf of Descartes
[ریاضی] خمی در صفحه با معادله X3+Y3 = 3axy
برنامهگردان activity coordinator animateur,
[ گردشگری] فردی که برنامهریزی و سرپرستی فعالیتهای تفریحی و ورزشی به عهده اوست و به زبان قابل فهم برای غالب مسافران سخن میگوید و آنها را به شرکت در برنامهها تشویق میکند
برنج آبی lowland rice
[زراعت] برنجی که آبیاری میشود
برنج دیم upland rice
[زراعت] برنجی که آبیاری نمیشود
برنمود رقمی digital object
[ کتابداری ] نوعی ساختار دادهای که شامل محتوای رقمی و شناسانه واحدی برای محتوا و دادههای دیگر از قبیل فراداده است
متـ . شیء رقمی
برونانگل ectoparasite
[ میکرب] انگلی که در سطح خارجی بدن میزبان زندگی میکند
برونانگلکُش ectoparasiticide
[ میکرب] عامل نابودکننده برونانگل
برونپوسه sap rot
[جنگل] هر نوع پوسیدگی که به برونچوب محدود میشود
برونچوب sapwood
[جنگل] بخش بیرونی ساقه درخت مرکب از یاختههای زنده که آب را به بخشهای بالاتر درخت منتقل میکند
برونفکنی projection
[روانشناسی] در روانکاوی، سازوکاری دفاعی که از طریق آن انرژی سائقهایناخوشایند از درون معطوف به عینیتهای(objects) بیرونی میشود
بروننوکلئاز exonuclease, exo
[ژنشناسی] زیمایهای که باعث شکسته شدن پیوندهای نوکلئوتیدی از هر دو طرف آزاد نوکلئیکاسید میشود
برونیسازی externalisation
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که از طریق آن اندیشهها و افکار و احساسها و ادراکها به جهان بیرون نسبت داده میشود
برهان برساختی constructive proof
[ریاضی ] نوعی برهان در ریاضیات که در آن وجود شیء مورد نظر از طریق ساختن یا ارائه روشی برای ساختن آن اثبات میشود
برهان متناهیمبنا finitary proof
[ریاضی ] برهانی که در آن هیچ مجموعه نامتناهی، چه به طور صریح و چه به طور ضمنی، به کار نرفته باشد
برینصوتشناسی hypersonics
[فیزیک] تولید و بهرهبرداری از امواج صوتی با بسامدهای بیشتر از 500 مگاهرتز
بسامد اضطرار distress frequency
[دریایی] بسامد رادیویی معینی که در آن پیامهای اضطرار ارسال میشود
بسامد کِشَند tidal frequency
[ اقیانوسشناسی، زمین] میزان جابهجایی مؤلفه یک کِشَند حاصل از ترکیب نیروهای کِشَندزای سامانه خورشید ـ زمین ـ ماه بر حسب درجه در روز
بَسپاراز polymerase
[ژنشناسی] زیمایهای که با بَسپارش نوکلئوتیدها رشته دِنا یا رِنا را میسازد
متـ . پلیمراز
بَست تابوت coffin fastener
[باستانشناسی ] هر یک از قطعات فلزی که بخشهای مختلف تابوت را به یکدیگر متصل میکنند
بستر تراورس ← بستر ریلبند
بستر ریلبند tie bed
[ریلی] سطحی پوشیده با پارسنگ که ریلبند بر روی آن قرار میگیرد
متـ . بستر تراورس
بستر سیال fluidised bed
[ فنّاوری غذا] نوعی محیط انتقال گرما که در آن بخار گاز یا مایع در خلاف جهت بستری که ذرات بر روی آن قرار دارند، حرکت میکند
بَستک آغازگر ← عنصر آغازگر
بستهبندی زمخلئی cryovac
[ فنّاوری غذا] فرایند بستهبندی مواد غذایی از جمله گوشت در پوششهای پلاستیکی تحت خلأ و دمای بسیار پایین
بشم hoarfrost, hoar
[جَوّ] نهشتی از یخبلورهای به هم چسبیده که معمولاً به طور مستقیم بر روی اجسام نازکی که در معرض هوا قرار دارند تشکیل میشود
بشمبلور hoar crystal
[جَوّ] هر یک از یخبلورهای موجود در بشم
بشم سطحی surface hoar
[جَوّ] 1. یخبلورهای سرخس شکل که مستقیماً بر روی سطح برف مینشینند 2. بشمی که عمدتاً به صورت دوبعدی بر روی پنجره یا دیگر سطوح صاف رشد میکند
بطری رانهای drift bottle, floater
[ اقیانوسشناسی ] بطری یا شیئی که برای مطالعه جریانهای اقیانوسی، در آب دریا رها میشود
بقایای کشتی shipwreck 1, wreck 1,
wreckage 1
[دریایی ] آنچه از کشتی شکسته یا بار آن بر جای مانده یا در دریا پراکنده شده یا به ساحل رسیده باشد
بلندی تنه fishing
[ریلی] فاصله میان بُن تاج ریل و سر پایه ریل که محل تماس ریل و صفحات اتصالی نیز هست
بلور برف snow crystal
[جَوّ] هر یک از انواع یخبلور در برف
بلور تکمحوره uniaxial crystal
[فیزیک] بلوری دوشکستی که در راستایی خاص فاقد ویژگی شکست دوگانه است
بلورجات glassware
[ گردشگری ] ظروف ساختهشده از شیشه
بلور دگرگونی metacryst
[زمین ] بلور درشتی که بر اثر بازبلورش در یک سنگ دگرگونی تشکیل شده است
بلور دوقلو twin crystal
[فیزیک] بلوری که از دو یا چند بلور با سمتگیری متقارن تشکیل شده است
بلیت ورودی entrance ticket,
admission ticket
[ گردشگری ] بلیتی که به شخص اجازه ورود به مکانی را میدهد
بمب دستساز improvised explosive device,
hand-made bomb
[نظامی ] افزارهای انفجاری که خارج از مراکز اسلحهسازی با استفاده از مواد شیمیایی زیانبار یا مرگبار یا آتشزا ساخته میشود
بُنپوستکُشی basal bark treatment
[جنگل] نوعی تیمار برای خشکاندن درخت که در آن درختکُش را در نزدیکی بُن، در حدود پنجاه سانتیمتری سطح زمین، و دورتادور درخت در تماس با نواری از پوست آن قرار میدهند
بنداک bezoar
[ تغذیه] تودهای حاصل از مواد بلعیدهشده که نمیتواند از معده وارد روده شود
بنفشه Viola
[ گیاهی ] سردهای از بنفشهایان یک یا چندساله کوچک و بهندرت درختچهای با 400 تا 500 گونه که در تمام دنیا مخصوصاً نواحی معتدل نیمکره شمالی میرویند؛ برگهای آنها قلبشکل یا کنگرهدار با آرایشی متناوب است، اما برخی هم برگهای پنجهای دارند و گلها در اکثر گونهها دارای تقارن دوطرفه و پنج گلبرگ است که چهارتای آنها، در هر طرف دو تا، روبهبالا و به شکل بادبزن و پنجمی که تحتانی پهن و لَپی است روبهپایین قرار دارد
بنفشه افریقایی Saintpaulia
[ گیاهی] سردهای از جِسنِریان/ بنفشهافریقائیان با شش گونه علفی چندساله که بومی تانزانیا و جنوب شرقی کنیا هستند و بیشتر گونههای آن در کوههای نگورای تانزانیا میروید
بنفشهافریقائیان ← جِسنِریان
بنفشهایان Violaceae
[ گیاهی ] تیرهای از مالپیگیسانان غالباً درختچهای یا درختی کوچک و گاهی علفی با 21 سرده و 900 گونه که گسترش جهانی دارند؛ برگهای آنها ساده با آرایش متقابل یا متناوب و اغلب با گوشواره برگمانند (leafy stipule) و کوچک است؛ گلآذینشان منفرد یا خوشهای با کاسه گل پنجپر و پایا و جام گل آنها دارای پنج گلبرگِ غالباً نامساوی است
بنگاه اطلاعگزاری information agency
[ کتابداری ] سازمانی که دسترسی به اطلاعات را میسر میسازد
متـ . اطلاعگزاری
بُنگودی root concavity
[متالورژی ] حفرهای در ریشه جوش که عیب محسوب میشود
بُنلاد socle
[ریاضی ] برای یک مدول (module)، مجموع همه زیرمدولهای (submodule) ساده آن
بُنمایه motif
[ پروتگانشناسی ] بخش کوچکی از یک پروتئین که همساخت بخشهایی از دیگر پروتئینهایی است که کارکردی مشابه دارند
بُنمایه پروتئین protein motif
[ پروتگانشناسی] بُنمایههای ساختار که معمولاً تعداد عنصرشان کم است
بُنمایهپویی motif scanning
[ پروتگانشناسی ] یافتن همه بُنمایههای شناختهشدهای که در یک توالی وجود دارند
بُنمایه ساختاری structural motif
[ پروتگانشناسی ] تاب یا عنصری سهبعدی در زنجیرهای که در انواع مولکولهای دیگر نیز ظاهر میشود
بنمایه مشترک ← توالی مشترک
بوق بلند prolonged blast, long blast
[دریایی] بوقی که بین چهار تا شش ثانیه طول بکشد
بوق کوتاه short blast
[دریایی ] بوقی که حدود یک ثانیه طول بکشد
بومشناسی اطلاعات information ecology
[کتابداری] مطالعه روابط متقابلمردم و سازمانها و فنّاوریها با محیطاطلاعاتی
بومکلبه ecolodge
[گردشگری] اقامتگاهی معمولاً کوچک و گران در نزدیکی محدوده حفاظتشده یا داخل آن، به ویژه برای طبیعتگردان
بوی نری boar taint, boar odour
[ فنّاوری غذا] طعم و بوی نامطبوع گوشت ناشی از ترشح زیاد هورمونهای جنسی نر برخی از دامها
بویه روگاه mid-channel buoy fairway buoy,
[دریایی] شناوهای که روگاه را در آبراه مشخص میکند
متـ . شناوه روگاه
بویه کشتی شکسته wreck buoy
[دریایی] شناوهای که برای نشان دادن محل کشتی شکسته به کار میرود
متـ . شناوه کشتی شکسته
بهارپوسته spring crust
[جَوّ] نوعی برفپوسته که از سخت شدن پاربرف (firn) شل بر اثر کاهش دما تشکیل شده باشد
بهترین فنّاوری بازبَرازش موجود
best available retrofit technology, BART
[محیطزیست] بهترین فنّاوری در دسترس برای ارتقای عملکرد سامانههای واپایش آلایندهها در تأسیسات ثابت موجود
بهترین فنّاوری موجود best available technology
[محیطزیست] کارآمدترین و بهصرفهترین فنّاوری تصفیه در دسترس
اختـ . بِهفَم BAT
بهترین فنّاوری واپایش موجود
best available control technology,
BACT
[محیطزیست] بهترین فنّاوری در دسترس برای کاهش آلایندها تا رسیدن به استانداردهای مصوب
بهداشت hygiene
[علوم سلامت] اصول و قوانین ناظر بر حفظ سلامت و رعایت آنها
بهداشتکار hygienist
[علوم سلامت] فرد آموزشدیدهای که مطابق با اصول و قوانین بهداشتی خدمات بهداشتی ارائه میدهد
بهداشتی hygienic
[علوم سلامت] مربوط به بهداشت
بهره yield 1
[فیزیک] کل انرژی مؤثری که در انفجار هستهای آزاد میشود
بهره شکافت fission yield
[فیزیک] 1. مقدار انرژی ناشی از شکافت در انفجار هستهای 2. نسبت درصد شکافتهایی که منجر به تولید نوکلیدی خاص میشود
بهره شکافت زنجیری chain fission yield
[فیزیک] مجموع بهرههای شکافتی که محصولات شکافت آنها ایزوبارهایی با عدد جرمی مشخص است
بهره صلح peace dividend
[سیاسی ] سودی که تصور میشد پس از پایان جنگ سرد بر اثر کاهش هزینههای مسابقه تسلیحاتی عاید جامعه جهانی شود
بهره هستهای nuclear yield
[فیزیک] معیاری برای انرژی تولیدشده در واکنشگاه/ رآکتور هستهای یا در انفجار هستهای
بهرهوری حمل و نقل transportation productivity
[درونشهری] نسبت بازدهی واحدهای حملونقل به هزینههای صرفشده
بهسازی رویه surface treatment
[درونشهری] پوشاندن هریک از لایههای آسفالت با قیر همراه با شن یا بدون آن
بِهفَم ← بهترین فنّاوری موجود
بیابان یخ ice desert
[جغرافیا، جَوّ] هر پهنه قطبی با پوشش دائمی یخ یا برف، بدون هیچ پوشش گیاهی، بهجز برف سرخ یا برف سبز گاهبهگاه
بیانه رمزگذار حبه domain-encoding exon
[ پروتگانشناسی] هر بیانهای از یک ژن هوهستهای که حبه خاصی از پروتئین همخوان را رمزگذاری میکند
بیتقارنی asymmetry
[فیزیک] وضعیتی که در آن جسم هیچ نظمی ندارد و با هیچ عنصر تقارنی، مانند نقطه و محور و صفحه، نمیتوان بخشی از آن را متناظر با بخش دیگری در نظر گرفت
بیتقارنی باریونی baryon asymmetry
[فیزیک] نابرابری ماده باریونی و پادباریونی آنچنان که در عالم دیده میشود
بیحسی برقی electrical stunning
[ فنّاوری غذا] بیحسی با جریان برق که در حین ذبح و قبل از خونگیری برای ثابت نگهداشتن حیوان انجام میشود
بیخاکستردانسپاری unurned cremation
[باستانشناسی] نوعی آتشسپاری که در آن از ظرف سفالی برای حفاظت از بقایای خاکسترشده استفاده نمیشود
بیخِ خرک extreme sul ponticello
[موسیقی ] دستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهیِ زخمهای و کمانهای برای حرکت کمانه در نزدیکترین فاصله ممکن به خرک
بیخِ دسته sul tasto extreme,
extreme sul tasto
[موسیقی] دستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهیِ زخمهای و کمانهای برای حرکت کمانه در نزدیکترین فاصله ممکن به رودسته
بید Salix
[ گیاهی ] سردهای از بیدیان درختی یا درختچهای خزاندار دوپایه با گلآذین دمگربهای (catkin) با حدود 400 گونه که در خاکهای مرطوب و در نواحی معتدل و سرد نیمکره شمالی میرویند؛ گلآذین آنها در بهار قبل از برگها یا همزمان با اولین برگها میشکفد و برگهای آنها معمولاً کشیده و گاهی دایرهای یا تخممرغی با حاشیه غالباً دندانهدار است
بیدیان Salicaceae
[ گیاهی ] تیرهای از مالپیگیسانان درختی یا درختچهای خزاندار با چهار سرده و حدود 350 گونه که غالباً در خاکهای مرطوب مناطق سرد و معتدل نیمکره شمالی میرویند و گلهایشان به صورت دمگربهای (catkin) و کرکدار است و لقاح متقابل (cross-fertile) و دورگه در آنها بسیار رایج است
بیسکویت کشتی ship biscuit, hard bread,
hard tack, pilot bread
[دریایی ] نوعی بیسکویت سفت با ماندگاری طولانی و مواد مغذی که در شناورها از آن در شرایط اضطراری استفاده میکنند
بیشبارزیت overdominance,
heterozygote advantage
[ژنشناسی] وضعیتی که در آن ارزش ژننمودی در حالت ناجورتخمی بیش از حالت جورتخمی است
متـ . اَبَربارزیت superdominance
بیشکاروتنخونی hypercarotenemia
[ تغذیه] وضعیتی که در آن سطح کاروتن خون عموماً در بیماران مبتلا به نارساییهای تغذیهای بالا میرود
بیشکلسیممیزی hypercalciuria
[ تغذیه] دفع بیشازحد کلسیم با ادرار
بیطرف neutral
[سیاسی ] دولتی که اعلام بیطرفی میکند
بیطرفی neutrality
[سیاسی ] موضع حقوقی یک دولت مبنی بر عدم جانبداری از هر یک از دو طرف درگیر در جنگ
بیطرفی دائم permanent neutrality,
perpetual neutrality
[سیاسی ] مشی سیاسی پایدار یک دولت، مبتنی بر بیطرفی، چه در جنگ و چه در صلح
بیطرفی مسلح armed neutrality
[سیاسی ] بیطرفی در عین آمادگی نظامی
بیقطبی nonpolarity
[سیاسی ] وضعیتی در نظام بینالملل که در آن کنشگران بسیار با تکیه بر توان اقتصادی یا نظامی یا هر نوع توان دیگری اعمال قدرت میکنند
بیمار معلوم identified patient,
symptom bearer,
symptom wearer
[روانشناسی ] عضوی از گروهی دارای پیوندهای قوی، مانند خانواده، که علائم اختلال روانی در او بروز میکند و درمان او نیازمند توجه و رسیدگی به وضع سایر اعضای گروه است که ظاهراً بیمار نیستند
بیماری تابِ پروتئین
protein fold disease,
protein folding-related disease
[ پروتگانشناسی] هر بیماری در انسان که ناشی از تابِ ناصحیح پروتئین باشد
بیماریزای فرصتطلب opportunistic pathogen
[ میکرب] نوعی از بیماریزاهای عفونی، از جمله ویروسها، که در افرادی که ایمنی آنها سرکوب شده است، باعث عفونتهای فرصتطلب میشوند
بیماری عفونی infectious disease
[علوم سلامت] هر نوع بیماری واگیردار که از طریق تماس مستقیم یا غیرمستقیم از فردی به فرد دیگر یا از حیوان به انسان منتقل میشود
بیماری هیدروژنی hydrogen disease
[ خوردگی ] نوعی شکست ناشی از اکسایش داخلی در امتداد مرز دانهها در مس حاوی مساکسید یک ظرفیتی که به دلیل تمایل آن به انحلال با اکسیژن، در هنگام حرارت دیدن در هوا و در نتیجه تشکیل بخار حاصل از گرم کردن فلز در معرض هیدروژن رخ میدهد
بیمانع barrier-free
[درونشهری ] ویژگی تسهیلاتی که استفاده از آنها برای کلیه افراد از جمله معلولان بهسهولت امکانپذیر باشد
بیمهنامه سفر voyage policy
[دریایی ] قرارداد بیمه دریایی که سفر دریایی از بندری به بندر دیگر را پوشش میدهد
بینک billet
[جنگل] تکه کوچکی از چوب گرد یا نسبتاً گرد که برای مصارف مختلف بریده میشود
بینه مهار anchor log
[جنگل] میلهای چوبی یا بتنی یا فلزی که به صورت عرضی در زمین فرو میکنند تا بافه مهار را محکم نگهدارد
متـ . مردهمرد dead man
بینهالوژنی interhalogen
[شیمی ] ویژگی ترکیبی شیمیایی که بین دو هالوژن شکل میگیرد
بیهنجاری ارتفاع height anomaly
[ژئوفیزیک] اختلاف میان ارتفاع بیضیوار و ارتفاع نرمال (normal height)، یا فاصله هر نقطه از سطح زمین از نقطه متناظر آن بر روی زمینسان
بیهنجاری بوگه Bouguer anomaly
[ژئوفیزیک] اختلاف گرانی نظری با گرانی مشاهدهای پس از تصحیحهای عرض جغرافیایی و ارتفاع و زمینگان
متـ . بیهنجاری گرانی بوگه Bouguer gravity anomaly
بیهنجاری گرانی gravity anomaly
[ژئوفیزیک] اختلاف میان مقدار گرانی مشاهدهشده و مقدار گرانی نظری محاسبهشده در یک نقطه
بیهنجاری گرانی بوگه ← بیهنجاری بوگه
بیهنجاری مغناطیسی magnetic anomaly
[ژئوفیزیک] انحراف میدان مغناطیسی زمین از میانگین میدان مغناطیسی پیرامون
بیهنجاری همایستایی isostatic anomaly
[ژئوفیزیک] بیهنجاری گرانی محاسبهشده بر مبنای فرضیههای همایستایی
بیهوازی اجباری obligate anaerobe
[محیطزیست] ریزاندامگانی که تنها در نبود اکسیژن میتواند زندگی کند
پ
پاداش بازگردانی salve award salvage award,
[دریایی] مبلغی که بنا بر رأی دادگاه یا داور، بر اساس قرارداد بازگردانی، تعیین میشود و بابت بازگردانی اموال در معرض خطر در دریا به بازگردان پرداخت میشود
متـ . هزینه بازگردانی salve charge,
salvage charges
پادباریون antibaryon
[فیزیک] ذرههایی که از به هم پیوستن سه پادکوارک ساخته میشوند و معمولاً در شتابدهندهها تولید میشوند
پادپایانش antitermination
[ژنشناسی ] سازوکاری که از پایانش رونویسی جلوگیری میکند
پادپایانگر antiterminator
[ژنشناسی ] پروتئینی که از پایانش رونویسی جلوگیری میکند
متـ . عامل پادپایانش antitermination factor
پروتئین پادپایانش antitermination protein
پادتن آمیژهای chimeric antibody
[ژنشناسی ] پادتن ترکیبی حاصل از ژنهای آمیژهای
پادتن حبهای domain antibody, dAb
[ پروتگانشناسی ] تکهای از پادتن به طول حدوداً 110 آمینواسیدی که دستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقه پپتیدی حبه زنجیره سنگین (ناحیه VH) و نیز زنجیره سبک (ناحیه VL) باشد، اما همچنان به پادگن همخوان متصل بماند
پادزنگ جوش welding primer
[متالورژی ] نوعی رنگ یا پوشش برای حفاظت از مواد تا زمان جوشکاری
پادکوارک antiquark
[فیزیک] کوارکی که اعداد کوانتومی آن مخالف اعداد کوانتومی کوارک متناظر است
پادنوترینو antineutrino
[فیزیک] لپتونی با اعداد کوانتومی مخالف با اعداد کوانتومی متناظر نوترینو
پارسنگبردار ← ماشین پارسنگبردار
پارَک pulp
[فنّاوری غذا] ذرات نرم با قوام آبکی که عموماً با له کردن مواد غذایی بهویژه میوهها و سبزیها به دست میآیند
پارَکسازی pulping
[فنّاوری غذا] خرد کردن مواد غذایی گیاهی مانند میوهها و سبزیها به شکل پارَک
پاسخ پروتئین واتابیده unfolded protein response,
UFR, UPR
[ پروتگانشناسی ] فعالیت هماهنگ ژنهای خاصی که پروتئینیارها و پروتوآزهای مربوط به مرگ برنامهریزیشده یا وابسته به شبکه آندوپلاسمی را در پاسخ به حضور و تجمع پروتئینهای کژتابیده و واتابیده یا دیگر اشکال ناصحیح پروتئینهای تابیده در یک یاخته رمزگذاری میکند
پاسنگ footstone
[باستانشناسی ] تختهسنگی که پایین گور را مشخص میکند
پاشنه frog, heel
[موسیقی] بخشی از کمانه سازهای زهی که در دست نوازنده قرار میگیرد
پاشنه دکل mast step
[دریایی ] تکیهگاه و محل اتصال دکل به مازه شناور
پاکسازی پارسنگ undercutting
[ریلی] عملیاتی شامل تخلیه پارسنگ از زیرخط و جانشینکردن آن با پارسنگ تازه یا سرندشده و زیرکوبی و هموار کردن خط و رساندن آن به سطح لازم
پاک کردن trimming
[ فنّاوری غذا] زدودن بخشهای اضافی از ماده غذایی بهویژه زدودن چربیهای گوشت
پامچال Primula
[ گیاهی ] سردهای از پامچالیان با 400 تا 500 گونه از گیاهان علفی کوتاه که بومی مناطق معتدل نیمکره شمالی و جنوب کوههای اتیوپی و اندونزی و گینه و مناطق معتدل جنوب امریکای جنوبی هستند؛ بسیاری از آنها گلهای زیبا دارند
پامچالیان Primulaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خلنگسانان با حدود 24 سرده و 1000 گونه که در نیمکره شمالی پراکندگی گسترده دارند و شامل گیاهان زینتی و گلهای خودرو میشوند
پایان سفر end of the journey
[گردشگری] تاریخ و ساعت ارائه آخرین خدمت گردشگری به مسافر مطابق با قرارداد
پایانش termination
[ژنشناسی ] خاتمهیافتن همتاسازی یا رونویسی یا ترجمه
پایانگر terminator
[ژنشناسی ] توالی نوکلئوتیدی در دِنا که باعث توقف رونویسی میشود
پایدارساز ساحلی hard stabilisation
[ اقیانوسشناسی ] هر نوع سازه که برای حفاظت از ساحل یا ممانعت از حرکت شن و ماسه در امتداد ساحل ساخته میشود
پایدارسازی جاذبه site hardening
[گردشگری] ترمیم و بهینهسازی جاذبه گردشگری برای افزایش ظرفیت بازدید
پایگاه رده جلو advanced base
[نظامی] پایگاهی در نزدیکی یا داخل منطقه عملیاتی که مأموریت اصلی آن پشتیبانی از عملیاتهای نظامی است
پایگاه عملیاتی رده جلو advanced operations base
[نظامی] در عملیاتهای ویژه، پایگاهی کوچک و موقتی در منطقه عملیات ویژه مشترک برای فرماندهی و مراقبت و احیاناً پشتیبانی آموزش یا پشتیبانی عملیات راهکنشی
پایه ← پایه تحتانی
پایه تحتانی endpin
[موسیقی ] میله قابل تنظیمی که به قسمت انتهایی ویلنسل یا کنترباس نصب میشود
متـ . پایه
پایه سوپ bouillon
[ فنّاوری غذا] آب صافنشده حاصل از جوشاندن گوشت مرغ یا گوشت گاو
پایه سوزن نیمهخودکار
semi-automatic switch stand
[ریلی ] پایه سوزنی که سازوکار داخلی آن عقبگرد خطنورد را از طریق یک سوزن امکانپذیر میسازد
پاییندیواره lower sidewall
[تایر ] ناحیه زیر خط حداکثر پهنای مقطع (section width)، که بخشی از آن در داخل رینگ (rim) قرار میگیرد
پتانسیل برانگیخته evoked potential, EP
[پایه پـزشکی] نشـانک الکتـریکی ثبـتشده پـس از تحـریک الکتریکی
پتانسیل برانگیخته بینایی
visual evoked potential, VEP,
visual evoked cortical potential
[پایه پزشکی ] پتانسیل برانگیخته ثبتشده پس از تحریک چشم در الکترومغزنگاری
پتانسیل برانگیخته حسیپیکری
somatosensory evoked potential,
SEP
[پایه پزشکی ] پتانسیل برانگیخته ثبتشده در نیمکرههای مغز یا نخاع پس از تحریک الکتریکی یا فعالیت کاراندامشناختی تارهای عصبی محیطی
پتانسیل برانگیخته شنوایی
audiotory evoked potential, AEP
[پایه پزشکی] پتانسیل برانگیخته ثبتشده پس از تحریک گوش در الکترومغزنگاری
پتانسیل برانگیخته شنوایی تنه مغز
brainstem audiotory evoked
potential, BAEP
[پایه پزشکی ] بخشی از پتانسیل برانگیخته شنوایی ثبتشده که از تنه مغز ناشی میشود
پتانسیل برانگیخته قشری
evoked cortical potential,
cortical evoked potential
[پایه پزشکی ] پتانسیل برانگیخته ثبتشده در قشر مخ
پتانسیل پیشآهنگ
pacemaker potential
[پایه پزشکی ] واقطبش آهسته غشاهای یاختهای که از جمله در گره سینوسیـ دهلیزی قلب روی میدهد
پتانسیل تارلرزه fibrillation potential
[پایه پزشکی ] پتانسیل الکتریکی نیزهای غیرعادیای که همراه با تارلرزه یک تار ماهیچه ایجاد میشود
پتانسیل حاشیهای satellite potential
[پایه پزشکی] پتانسیل کُنش غیرطبیعی و کوچکی که جدا از پتانسیل کنش اصلی است
پتانسیل حسی sensory potential,
sensory nerve action potential,
SNAP, compound sensory nerve action otential
[پایه پزشکی ] پتانسیل کُنش ثبتشده پس از تحریک یک عصب حسی یا شاخه حسی عصب مختلط
پتانسیل رخدادی event-related potential
[پایه پزشکی ] تغییر در الگوی پتانسیل کنش در الکترومغزنگاری بلافاصله پس از یک محرک حسی یا حرکتی یا شناختی
پتانسیل صفحه پایانی end plate potential
[پایه پزشکی ] پتانسیل کنشی که در صفحه پایانی عصب ـ عضله (motor end plate) به وجود میآید
پتانسیل کِشَندی tidal potential
[ اقیانوسشناسی] بازنمود نیروهای کِشَندی به صورت مؤلفههای یک میدان بُرداری
پتانسیل ماهیچهلرزه fasciculation potential
[پایه پزشکی] پتانسیل الکتریکیای که همراه با ماهیچهلرزه ایجاد میشود
پتانسیل مولد receptor potential generator potential,
[پایه پزشکی] واقطبش ایجادشده در گیرندهای حسی در پاسخ به انواع خاصی از محرکهای فیزیکی
پتانسیل واحد حرکتی motor unit potential, MUP,
motor unit action potential, MUAP
[پایه پزشکی ] مجموع پتانسیل کُنشهای ثبتشده تارهای ماهیچه در یک واحد حرکتی
پخشپذیری spreadability
[ فنّاوری غذا] قابلیت گسترده شدن بافت یک ماده غذایی
پخشگر diffuser
[فیزیک] وسیلهای در مکانیک شارهها که با تغییرسطح مقطع مجرای عبور، سرعت شارش را کاهش میدهد
[هوایی] مجرا یا محفظهای با نیمرخ انبساطی که از سرعت فروصوتی سیال میکاهد و بر فشار آن میافزاید
پخشگر اَبَرصوتی supersonic diffuser
[فیزیک، هوایی] پخشگری که فشار شاره در حال حرکت با سرعت اَبَرصوتی را افزایش میدهد و از سرعت آن میکاهد
پخش گرمایی thermal diffusion
[فیزیک] فرایندی که در آن شیو دما در مخلوطی از شارهها منجر به شیو غلظت در اجزای آن میشود
پدیدههای ترابُرد transport phenomena
[فیزیک] فرایندهایی در سامانههای بسذرهای که در آنها حرکت ذره باعث انتقال انرژی و تکانه و جرم و بار الکتریکی از نقطهای به نقطه دیگر میشود
پراشنوی paracusis
[ شنواییشناسی ] هر نوع نابهنجاری در شنوایی
پراشنوی کاذب ← پراشنوی ویلیس
پراشنوی مکانی paracusis localis paracusis loci, [ شنواییشناسی] کاهش توانایی مکانیابی صدا
پراشنوی ویلیس paracusis Willisi,
Willis'paracusis paracusis Willisiana,
[ شنواییشناسی ] نوعی پراشنوی که در آن فرد دارای اُفت شنوایی رسانشی صداها را در محیط پرنوفه بهتر درک میکند
متـ . پراشنوی کاذب false paracusis
پرّان ← کمانهکشی پرّان
پُربگذر pass-up
[درونشهری] وضعیتی که در آن ظرفیت اتوبوس در هنگام گذشتن از ایستگاه تکمیل است و مسافرانِ منتظر در ایستگاه مجبورند تا آمدن اتوبوس بعد صبر کنند
پرتابه ejecta
[زمین] موادی که به گونهای انفجاری از آتشفشان خارج میشوند
پرتوزایی خوشهای cluster radioactivity
[فیزیک] گسیل ذرات از هستههای پرتوزا در حالتی که جرم ذرات گسیلشونده از ذره آلفا بیشتر و از شکافتپارهها کمتر باشد
پرچم flag
[دریایی ] 1. پارچه یا بافتهای در شکلها و رنگهای مختلف که برای نشان دادن ملیت یا علامت دادن از آن استفاده میشود 2. ملیت کشتی که بر مبنای محل ثبت کشتی است
پرچم اضطرار distress flag
[دریایی] پرچمی که برافراشتهشدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان میدهد
پرچم ثبت flag of registration
[دریایی] پرچم کشوری که شناور در آنجا ثبت شده است
پرچم مصلحتی flag of convenience, FOC,
open registry, flag of necessity
[دریایی ] پرچم یک کشور خارجی که تحت آن یک کشتی برای اجتناب از پرداخت مالیات و هزینههای دیگر به ثبت میرسد
پرسیاوش Adiantum
[ گیاهی ] سردهای با حدود 200 گونه از پرسرخسیان یا به عقیده بیشتر محققان از پرسیاوشیان که دارای ساقه و برگهای تیره و پهنکهای سبز روشن با بریدگیهای ظریف هستند؛ هاگینهها تقریباً در حاشیه پهنک ظاهر میشوند و در لبه برگشته آن محصور هستند و ظاهری شبیه به هاگینهپوش (indusium) دارند
پرسیاوشیان Adiantaceae
[گیاهی] تیرهای از پرسرخسسانان (Pteridales) زمینی یا بالارونده رورُست کوچک یا متوسط با ریشهای در خاک که دارای زمینساقه بلند و خزنده و اِستِل لولهای (solenostelic) است؛ قسمتهای جوان این گیاه با فلسهایی باریک و تیره و غیرسپری (non-pelate) پوشیده شده است و برگشاخههای (fronds) آنها پایکی بلند به رنگ تیره و براق دارد و پهنک آنها ساده و شانهای یا مرکب چهاربارشانهای است
پرش فامتنی chromosome jumping,
chromosome hopping
[ژنشناسی ] جداسازی پیدرپی همسانههایی از قطعات همپوشان دِنا با هدف دربرگرفتن قطعات بزرگتر فامتن
پُرفشار بسته closed high
[جَوّ] پُرفشاری که خط همفشار یا خط پَربند آن را در بر گرفته است
پَرَک برف snow flake
[جَوّ] انبوهش یخبلورهایی که از اَبر فرومیریزد
پُرکن طوقه bead filler,
apex strip, apex
[تایر ] نوار لاستیکی با مقطع مثلثی در ناحیه طوقه تایر که سطح صاف و یکدستی در بالای طوقه و پاییندیواره تایر به وجود میآورد؛ از نوع کشیده و بزرگ آن برای سفت کردن پاییندیواره استفاده میشود
پَرکَنی defeathering
[ فنّاوری غذا] کندن پرهای لاشه پرندگان گوشتی
پُرنیاز fastidious
[ میکرب] ریزاندامگانی که برای رشد به تغذیه یا محیط کشت پیچیده نیاز دارد
پرواز تراصوتی transonic flight
[هوایی ] پرواز هواگرد در سرعت تراصوتی که مشخصه آن افزایش عمده پَسار و کاهش بَرآر در هر ارتفاع و تغییرات ناگهانی و شدید در گشتاورهای وارد بر هواپیماست
پرواز زیرصوتی subsonic flight
[هوایی ] حرکت جسم متحرک در جوّ با سرعتی کمتر از سرعت صوت یا به عبارتی از صفر تا 85 درصد سرعت آن
پروتگان proteome, protein-genome
[ پروتگانشناسی] مجموعه کامل پروتئینهای موجود در یک یاخته یا اندامک یا زیریاخته یا زیراندامک و جز آن در زمانی معین
پروتگانشناسی proteomics
[ پروتگانشناسی ] دانش بررسی و مطالعه پروتگان
پروتئین آبپنیر whey protein
[تغذیه] پروتئینی که بعد از جداسازی دَلَمه و خامه در شیر باقی میماند
پروتئینبازتابی protein refolding,
heat-shock protein activity
[ پروتگانشناسی ] فرایندی که هر یاخته برای احیای مجدد فعالیت زیستی یک پروتئین واتابیده یا کژتابیده باید طی کند
پروتئین بافتدار گیاهی textured vegetable protein
[فنّاوری غذا] هر پروتئین گیاهی که به صورت ذرات یا قطعاتی به شکلهای مختلف به آنها بافت میدهند و عرضه میکنند
پروتئین پادپایانش ← پادپایانگر
پروتئینتابی protein folding
[ پروتگانشناسی] خودساماندهی خودانگیخته و بیواسطه یک رشته بسپپتیدی واتابیده یا نوظهور به صورت یک ساختار سهبعدی منحصربهفرد
پروتئین تابیده folded protein
[ پروتگانشـناسی] پروتئینی که تقریباً هر اتم آن در شرایط کاراندام شناختی دارای جایگاه معینی است
پروتئین حبهای domain protein
[ پروتگانشناسی] هر پروتئینی که از یک یا چند حبه متمایز تشکیل شده است
پروتئین خانهبان house-keeping protein
[ پروتگانشناسی] هر یک از مجموعهپروتئینهای یاختهای که به مقدار زیاد بیان میشوند و احتمالاً در نگهداری از کارکردهای یاختهای پایه بسیار فعال هستند
پروتئین رشتهای fibrous protein
[ پروتگانشناسی] پروتئینی مستحکم و تا حدودی نامحلول که نقش ساختاری در حفاظت از اندامها و استحکام بخشیدن به آنها دارد
پروتئین ضدیخ antifreeze protein
[ فنّاوری غذا] پروتئین موجود در برخی موجودات زنده از جمله ماهیان آبهای سرد که از یخ زدن بافتها در دمای زیر صفر جلوگیری میکند و در تولید برخی محصولات غذایی مانند بستنی کاربرد دارد
پروتئین کانونی hub protein
[ پروتگانشناسی ] هر پروتئینی که در شبکه پروتئینی پویای یک یاخته نقش مرکزی داشته باشد
پروتئین کروی globular protein
[ پروتگانشناسی] پروتئینی که متشکل از زنجیرههای آمینواسیدی بلندی است که به شکلی پیچیده تابیده شدهاند
پروتئینکژتابی protein misfolding
[ پروتگانشناسی] فرایندی که در آن پروتئینها به صورت نامناسب تابیده میشوند
پروتئین کژتابیده misfolded protein
[ پروتگانشناسی ] پروتئینی که مسیر تابیدگی را به درستی طی نکرده است
پروتئینواتابی protein unfolding
[ پروتگانشناسی] فرایندی که به ازهمپاشیدگی اتصالات غیراشتراکی یک پروتئین یا تجمع پروتئینی کمک میکند
پروتئینهای آمیژهای chimeric proteins
[ژنشناسی ] پروتئینهای حاصل از ژنهای آمیژهای
پروتئینیار chaperone
[ژنشناسی ] هر یک از پروتئینهای گرماشوک ویژهای که به پروتئینهای نیمهتاخورده متصل میشوند و با جلوگیری از انبوهش آنها به شکلگیری نهایی ساختار پروتئین کمک میکنند
متـ . پروتئینیار مولکولی molecular chaperone
پروتئینیار مولکولی ← پروتئینیار
پرهچرخ tweel
[تایر] تایری آزمایشی و بدون هوا که پنچر نمیشود و پرههایی از جنس پلییورتان منعطف دارد که به رینگ (rim) بیرونی وصل میشود
پژواک اَبر cloud echo
[جَوّ] سیگنال/ نشانکی راداری که از اَبر بازمیگردد
پژواک فراصوتی ultrasonic echo
[فیزیک] پژواک موج فراصوتی از یک مانع که بر اثر تأخیر زمانی، از موج اصلی قابل تشخیص باشد
پژوهانه grant
[عمومی] مبلغی که برای انجام کار پژوهشی معینی از طرف دولت یا دانشگاه یا سازمان خصوصی به سازمان یا فردی پرداخت میشود
پسپتانسیل afterpotential
[پایه پزشکی] پتانسیل کُنش کوچکی که پس از پایان پتانسیل کُنش اصلی یا پتانسیل نیزهای ایجاد میشود
پسپتانسیل مثبت positive afterpotential
[پایه پزشکی ] دوره زمانی پس از پایان پسپتانسیل منفی که در آن پتانسیل یاخته تحریکپذیر از پتانسیل استراحت منفیتر است
پسپتانسیل منفی negative afterpotential
[پایه پزشکی ] دوره زمانی پس از پایان یک پتانسیل نیزهای که در آن پتانسیل یاخته تحریکپذیر با تأخیر به پتانسیل استراحت میرسد
پستصفیه posttreatment
[محیطزیست] عملیات تکمیلی پس از تصفیه برای ارتقای کیفیت آب یا پساب
پسته Pistacia
[ گیاهی ] سردهای از پستهایان درختی یا درختچهای معـطر با نُه گونه بومی اوراسیا و دو گونه که یکی در جنوب غربی امریکای شمالی و دیگری در جزایر قناری است؛ صمغ شیرین دو درخت مصطکی (P.lentiscus) و تربانتین (P.terebinthus) که به این سرده تعلق دارند در پزشکی کاربرد دارد
پسرانش reverse thrust
[هوایی] حالتی در موتورهای جت دارای پسران که پیش از نشست هواپیما بر روی زمین، از طریق اهرمی خاص، موتور برای مدتی معین روبهعقب رانش میکند تا سرعت هواپیما در حین نشست کاهش یابد
پسریل trailing rail
[ریلی ] یکی از ریلهای دو طرف درز اتصال که با توجه به جهت قراردادی عبور قطارها از خط، قبل از پیشریل قرار میگیرد
پسزده reject
[محیطزیست] بخشی از جریان ورودی که از غشای تراوا عبور نمیکند و دربردارنده ناخالصیها و آلایندههایی مثل ترکیبات آلی و یونها و مواد کلوئیدی است
پسگوشت mechanically recovered meat
[ فنّاوری غذا] گوشتی که با دستگاه از استخوان بازیابی شده باشد
پسماند آلی organic waste
[محیطزیست] پسماندی که عمدتاً منشأ گیاهی یا جانوری دارد
پسماند پوسیدنی compostable waste
[محیطزیست] پسماند جامدی که دارای مواد آلی تجزیهپذیر به وسیله ریزاندامگانهاست
متـ . پسماند فاسدشدنی putrescible waste
پسماند تجاری commercial waste
[محیطزیست] پسماند جامد بنگاههای کسب و کار شامل مراکز خرید و مراکز تفریحی و دفاتر و غذاخوریها
پسماند خانگی household waste,
domestic waste, residential waste
[محیطزیست] پسماندی تولیدشده در واحدهای مسکونی
پسماند شهری municipal waste
[محیطزیست] پسماند جامد تولیدشده در شهر اعم از پسماندهای خانگی و تجاری و حتی صنعتی
پسماند صنعتی industrial waste,
manufacturing waste
[محیطزیست] پسماند ناشی از فعالیتها یا فرایندهای صنعتی
پسماند فاسدشدنی ← پسماند پوسیدنی
پسماند کشاورزی agricultural waste
[محیطزیست] پسماند حاصل از فعالیتهای کشاورزی
پسماند معدنی inorganic waste
[محیطزیست] مواد معدنی دورریختهشده شامل شن و نمک و آهن و کلسیم، در صورتی که بسیار جزئی تحت تأثیر ریزاندامگانها قرار گرفته باشند
پسماند ناسازگار incompatible waste
[محیطزیست] پسماند خطرناکی که بهخودیخود در محل یا در مجاورت یا اختلاط با مواد یا پسماندهای دیگر ممکن است واکنش دهد و اثرات نامطلوب بر جای گذارد
پسماند واکنشگر reactive waste
[محیطزیـست] پسماندی که در حالت عادی ناپایدار است و با آب یا هوا به شدت واکنش میدهد و ممکن است مواد سمی یا انفجاری تولید کند
پسمغز rhombencephalon,
hindbrain, hindbrain vesicle
[پایه پزشکی ] بخشی از مغز که از بخش پسین سه حفره اولیه لوله عصبی رویانی تکوین یافته است
پسینچوب latewood
[جنگل] بافت چوبی ثانویه در حلقه سالانه درخت که در اواخر فصل رویش شکل میگیرد و یاختههای آن در قیاس با یاختههای رویش اوایل فصل کوچک و تیره است و قطر کمتر و سختی و چگالی بیشتری دارد
متـ . چوب تابستانه summer wood
چوب پاییزه autumn wood
پشتبند backing
[متالورژی ] مادهای که پشت جوشبُن میگذارند تا سطحی برای نشاندن اولین گذر ایجاد شود
پل عوارضی toll bridge
[درونشهری] پلی که فقط با پرداخت عوارض میتوان از آن عبور کرد
پلکان دکل mast ladder
[دریایی ] پلههایی متصل به دکل برای دسترسی به بخشهای بالاتر دکل و سردکل
پلکانی en echelon
[زمین] ویژگی سیماهای زمینشناختی با آرایش همپوشان یا پلکانی
پلیمراز ← بَسپاراز
پنیرک Malva
[ گیاهی ] سردهای از پنیرکیان با گلهای صورتی یا سفید جانبی و برگهای پنجهای و میوههای چاکبَر طَبَقمانند
پنیرکسانان Malvales
[ گیاهی ] راستهای از دولپهایها با نُه تیره و حدود 6000 گونه
پنیرکیان Malvaceae
[ گیاهی ] تیرهای از پنیرکسانان درختی یا درختچهای یا علفی با 243 سرده و دستکم 4225 گونه با پراکندگی وسیع بهویژه در مناطق گرمسیری و معتدل که مهمترین عضو آن از لحاظ اقتصادی پنبه است
پنیرمایه گوساله calf rennet
[فنّاوری غذا] مواد استخراجشده از شیردان گوساله که در پنیرسازی از آنها برای تولید دلمه شیر استفاده میکنند
پوچدنباله null sequence
[ریاضی] دنبالهای از اعداد یا تابعها که حد آن صفر است
پوچه nullity
[ریاضی] بعد پوچفضای (null space) یک تبدیل خطی
پودر چوب ← خاکهچوب
پودرشدگی فلز metal dusting
[ خوردگی] نوعی خوردگی دمابالا ناشی از وجود گازهای حاوی کربن که محصولی پودرمانند بر جای میگذارد
پوسال compost
[زراعت، محیطزیست] پسماندهای آلی تجزیهشده و نسبتاً پایدار حاصل فرایند پوسش
پوستاندازی bark slip, bark slipping
[جنگل] جدا شدن پوست درخت از چوب در محل بُنلاد فعال
پوستسنج bark gauge
[جنگل] ابزاری برای اندازهگیری ضخامت پوست درخت
پوستکَن debarker, barker
[جنگل] دستگاه جداکننده پوست درخت یا گِردهبینه
پوستکَن چرخان ← پوستکَن غلتکی
پوستکَن دستی barking iron,
bark spud
[جنگل] ابزاری دستی با تیغهای باریک و تیز و هلالی برای کندن پوست بینه
پوستکندگی debarking 1
[جنگل] کنده شدن پوست درخت در نتیجه قطع یا بیرونکشی درخت یا به وسیله حیوانات و حشرات
پوستکَن غلتکی barking drum,
drum debarker, drum barker
[جنگل] غلتکی بزرگ که در هنگام چرخش، بینهها درون آن میغلتند و بر اثر اصطکاک پوست آنها کنده میشود
متـ . پوستکَن چرخان rotary barker
پوستکَن کیسهای bag barker,
pocket barker
[جنگل] نوعی پوستکن مکانیکی شامل محفظهای با دیوارههای متحرک که در نتیجه اصطکاک آنها با درخت پوست از ساقه جدا میشود
پوستکَنی 1 debarking 2
[جنگل] جدا کردن پوست درختان برای استفاده از پوست درخت یا تنه بدون پوست یا جلوگیری از گسترش حمله حشرات
پوستکَنی 2 skinning
[ فنّاوری غذا] جدا کردن پوست از لاشه
پوستکَنی آبی hydraulic barking
[جنگل] جدا کردن پوست درخت پس از قطع با استفاده از فشار آب در محفظه بسته
پوستکَنی حلقوی ring-barking
[جنگل] جدا کردن نواری باریک از پوست دور ساقه درخت
پوستکَنی شیمیایی
chemical barking,
chemical peeling, chemi-peeling
[جنگل] کَتزنی درخت در دوره رشد و تزریق مواد شیمیایی به بُنلاد برای جداسازی آسان پوست پس از قطع درخت
پوستکَنی ماشینی mechanical barking,
machine barking
[جنگل] جدا کردن پوست از تنه یا بینه درخت از طریق کندن یا سایش آن با دستگاههای موتوری
پوستماند bark residue
[جنگل] پوستی که از گِردهبینه جدا شده و معمولاً موادی مانند شن و سنگریزه در داخل آن فرو رفته است
پوستنوار bark bar, interspace
[جنگل] نواری از پوست درخت که آن را در میان دو شیار انگمگیری باقی میگذارند
پوسته casing 1
[فنّاوری غذا] مادهای طبیعی یا مصنوعی که بهعنوان لفاف فراورده گوشتی به کار میرود و علاوه بر نگهداری، به آن شکل مشخصی میدهد
پوسته آهکی cale-crust calcareous crust,
[زمین] افق سختشده خاک که با کلسیمکربنات سیمانی شده است
پوسش composting
[زراعت، محیطزیست] تجزیه زیستی مهارشده پسماندهای آلی از طریق باکتریهای هوازی خاک
پوسیدگی پیشرفته advanced decay
[جنگل] مرحلهای از پوسیدگی چوب که در آن چوب از نظر ظاهر و خصوصیات و ترکیب آشکارا تغییر میکند و همراه با آن مقاومت خود را از دست میدهد
پوسیدگی حفرهای pocket rot, peck
[جنگل] هر نوع پوسیدگی موضعی چوب در سطوح کوچک که معمولاً به شکل حفرههایی گرد یا عدسمانند است
پوسیدگی خردسالی early childhood carries, ECC,
baby bottle tooth decay
[تغذیه] خرابی دندان در خردسالان ناشی از مصرف مداوم موادغذایی شیرین
پوش envelope
[ میکرب] 1. در ویروسشناسی، خارجیترین غشا در بعضی انواع ویروس که از جنس لیپوپروتئین است 2. در باکتریشناسی، مجموعه دیواره یاخته و غشای یاخته
٭ این واژه مصوب فرهنگستان اول است.
پوش مجاز clearance envelope
[ریلی] خط فرضی پیرامون فضای لازم برای عبور خطنورد به طوری که با دیواره تونل برخورد نکند
پوشنکومهای یاختهبسته closed-cell stratocumulus
[جَوّ] تصویر ماهوارهای اَبر پوشنکومهای اقیانوسی در شرایط وارونگی
پوشه capsid
[ میکرب] پوششی پروتئینی که ماده ژنی و پروتئینهای ویروس را احاطه میکند
پوشهپار capsomere
[ میکرب] واحدهای سازنده پوشه در ویروس
پوکسنگ tufa
[زمین ] سنگ رسوبی ناشی از تهنشینی کلسیمکربنات در اطراف چشمههای شور
پونتهدریائیان Pontederiaceae
[گیاهی] تیره کوچک آبزی اغلب ناجورخامه از برگبیدیسانان با نُه سرده و 30 گونه که در آبهای نواحی گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ گونه مشهور این تیره گیاه مهاجم سنبل آبی (Eichhornia crassipes) است که در آبراهها میروید
متـ . غلافیان
پهنه زهکشی بسته ← زهکشی بسته
پهنه شدیدلرزه meizoseismal area
[ژئوفیزیک] گسترهای با تکان شدید زمینلرزه
پهنه هوایی skyline road
[جنگل] ناحیهای که محدوده آن برابر است با گستره طولی و عرضی داربَرگاهِ یک سیمنقاله
پیادهپسند pedestrian friendly
[درونشهری ] ویژگیهایی که دارا بودن آنها باعث میشود پیادهرو برای پیادهروی ایمن و راحت باشد
پیادهسهم pedestrian area module
[درونشهری ] فضای مورد نیاز برای هر عابر پیاده در تسهیلات فراهمشده در واحد سطح
پیترازه neuromodulator
[پایه پزشکی] هر ماده آزادشده از عصب، بهجز پیمیانجی، که منجر به تغییر فعالیتهای عصبی میشود
پیچ اناری Campsis
[گیاهی] سردهای از پیچاناریان درختچهای یا درختی کوچک معمولاً بالارونده با دو گونه که در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری آسیا و امریکای شمالی میرویند؛ گلهای این گیاهان درشت با جام قیفیـ استکانی و میوه آنها به صورت پوشینه بلند و شکوفاست؛ برگهای این گیاهان متقابل و شانهای فرد با برگچههای دندانهدار است
پیچک Convulvulus
[ گیاهی ] سردهای از پیچکیان غالباً علفی بالارونده یکساله یا چندساله و بهندرت درختچهای چوبی به ارتفاع 30 سانتیمتر تا سه متر با حدود 250 گونه که پراکندگی جهانی دارند؛ بسیاری از گونههای این سرده علفهای هرز مزاحم محسوب میشوند، اما برخی از آنها برای گلهای زیبایشان پرورش داده میشوند؛ آرایش برگهای این گیاهان مارپیچی و گلهایشان شیپوریشکل و اغلب سفید یا صورتی و در برخی گونهها آبی یا بنفش یا ارغوانی یا زرد است
پیچ کاجی Pandanus
[ گیاهی ] سردهای از پیچکاجیسانان با حدود600 گونه شناختهشده درختچهای کوتاه به ارتفاع کمتر از یک متر یا درختی متوسط تا ارتفاع 20 متر با تاجپوشی گسترده و رشدی متوسط؛ تنه تنومند آنها دارای انشعابات بسیاری است که اثرات (scar) متعدد برگ گرداگرد آن باقی مانده است
پیچکاجیان Pandanaceae
[ گیاهی ] تیرهای از پیچکاجیسانان درختچهای یا درختی دوپایه با ریشههای هوایی با حدود چهار سرده و 700 گونه که در نواحی ساحلی یا باتلاقی گرمسیری یا نیمهگرمسیری برّ قدیم میرویند؛ این گیاهان در مجمعالجزایر مالایی و ملانِزی و ماداگاسکار بهوفور یافت میشوند و تعدادی از گونههای آنها نیز در هاوایی و زلاندنو و جنوب چین و ژاپن میرویند؛ میوههای برخی از گونههای این تیره نشاستهای و خوراکی است
پیچکاجیسانان Pandanales
[ گیاهی ] راستهای از تکلپهایها که در نواحی گرمسیری حقیقی پراکندهاند؛ بنا بر پژوهشهای اخیر، شکل رویشی گیاهان این راسته درختی یا درختچهای یا بالارونده یا علفی نخلمانند است
پیرایش افتراقی ← پیرایش دگرسان
پیرایش دگرسان alternative splicing,
alternative RNA splicing,
alternate splicing, AS
[ژنشناسی] پیرایش یک پیشرِناپ (pre-mRNA) معین به شیوههای مختلف که منجر به تولید رِناپهایی با توالیهای مختلف میشود
متـ . پیرایش افتراقی differential splicing
پیرایشِ دگرسان پیشرِناپ
alternative pre-messanger RNA splicing
پیرایشِ دگرسان پیشرِناپ ← پیرایش دگرسان
پیرایه fioritura
[موسیقی] گذر تزیینی در بداههنوازی یا آهنگسازی
پیرش شتابیافته accelerated aging
[ خوردگی] پیری زودرس یک ماده سریعتر از حالت معمول، هنگامی که تأثیر یک یا چند عامل از عوامل پیری به صورت مصنوعی در شرایط آزمایشگاهی افزایش یافته باشد
پیرگوشی presbycusis
[ شنواییشناسی] کمشنوایی ناشی از کهولت
پیرگوشی حسی sensory presbycusis
[ شنواییشناسی] پیرگوشی ناشی از فقدان یاختههای مویی در اندام کورتی
پیرگوشی رسانش حلزونی
cochlear conductive presbycusis
[ شنواییشناسی ] پیرگوشی ناشی از اختلال مکانیکی که در نتیجه ضخیمشدن غشایپایه و کاهیدگی رباط مارپیچی (spiral ligament) به وجود میآید
متـ . پیرگوشی مکانیکی mechanical presbycusis
پیرگوشی سوختوسازی metabolic presbycusis
[ شنواییشناسی ] پیرگوشی ناشی از کاهیدگی نوار عروقی (stria vascularis)
متـ . پیرگوشی نواری strial presbycusis
پیرگوشی عصبی neural presbycusis
[ شنواییشناسی] پیرگوشی ناشی از فقدان پییاختههای شنوایی در حلزون
پیرگوشی مکانیکی ← پیرگوشی رسانش حلزونی
پیرگوشی نواری ← پیرگوشی سوخت و سازی
پیسنگ مغناطیسی magnetic basement
[ژئوفیزیک] سطح زبرین لایههای سنگی گسترده با پذیرفتاری مغناطیسی زیاد
پیشامغز prosencephalon, forebrain,
forebrain vesicle
[پایه پزشکی ] بخشی از مغز که از بخش پیشین سه حفره اولیه لوله عصبی رویانی تکوین یافته است
پیشبَر آمیژهای ← بیشبَر دورگه
پیشبَر دورگه hybrid promoter
[ژنشناسی] پیشبَری ترکیبی، دارای توالیهای مشترک از دو پیشبَر مختلف
متـ . پیشبَر آمیژهای chimeric promoter
پیشبَر دوسویه bidirectional promoter
[ژنشناسی ] پیشبَر دوگانهای که در دو جهت مخالف هم از دِنا رونویسی میکند
پیشبَر گرماشوک heat-shock promoter
[ژنشناسی ] پیشبَر ویژه یک ژن گرماشوک که حاوی یک توالی دِنای حساس به شوک گرمایی است
پیشبَر مرکزی promoter core core promoter,
[ژنشناسی ] بخشی از پیشبَر که نقش اساسی در آغازش رونویسی دارد
پیشبسپار کاتورهای random prepolymer
[شیمی ] پیشبسپاری که از واکنش مخلوطی از تکپارها (که معمولاً یکی از آنها شمارِ عاملیِ بزرگتر از دو دارد) ازطریق بسپارش مرحلهای به دست میآید، اما این واکنش را میتوان پیش از تشکیل شبکه و ژل شدن با سرد کردن متوقف کرد
پیشبینی ساختار پروتئین
protein structure prediction
[ پروتگانشناسی ] پیشبینی ساختار سوم یک پروتئین از طریق توالی آمینواسید آن
پیشتصفیه pretreatment
[محیطزیست] 1. فرایندهایی برای کاهش یا حذف یا سرشتگردانی آلایندههای فاضلاب غیرخانگی قبل از تخلیه آن به شبکه جمعآوری فاضلاب 2. فرایند تصفیهای که آب را برای فرایندهای اصلی تصفیه آماده میکند
پیشتمیزکاری precleaning
[ خوردگی ] فرایندی که در آن با گردانیدن مخلوط گرم پلیفسفات با دمای 60 درجه سلسیوس و ضدکف با pH حدود 5/5 تا 7 در کل سامانه خنککننده آب، آلودگیهایی مانند گریس و روغن و محصولات خوردگی را از سطح تجهیزات فلزی نو میزدایند تا بتوان با فیلم (film) بازدارنده خوردگی از سطوح محافظت کرد
پیشدستی side plate
[ گردشگری] بشقاب کوچکی که در کنار بشقاب اصلی و کارد و چنگال برای گذاشتن نان قرار میدهند
پیشذخیره pre-booking
[ گردشگری] ابراز تمایل مسافر به عقد قرارداد بعد از پذیرش شرایط آن
پیشریل receiving rail
[ریلی] یکی از ریلهای دو طرف درز اتصال که با توجه به جهت قراردادی عبور قطارها از خط، بعد از پسریل قرار میگیرد
پیششکن fail link
[درونشهری، ریلی، هوایی] اتصال نسبتاً سستی که برای پیشگیری از آسیب جدی به دیگر سازههای حیاتی در طراحی برخی قطعات و سازهها پیشبینی میشود
پیششناسایی reconnaissance
[جنگل] بررسی یا شناسایی اولیه جنگل یا مرتع به منظور دستیابی به اطلاعات کلی برای برنامههای مدیریتی آتی
پیشصافی roughing filter,
contact roughing filter, preliminary filter
[محیطزیست] نوعی صافی که میتوان با استفاده از آن بار آلودگی و هیدرولیکی زیادی را قبل از صافش اصلی تصفیه کرد
پیشکشهای تدفینی funerary offering
[باستانشناسی ] اقلامی که سوگواران به هنگام خاکسپاری و پس از آن برای آرامش متوفی پیشکش میکردند
پیشگیری جُرم crime prevention
[نظامی] پیشبینی و تشخیص و ارزیابی خطر وقوع جرم و اقدام برای از بین بردن یا کاهش آن
پیشنهاد ویژه مسافرتی special offer of travel
[ گردشگری ] ارائه خدمات گردشگری ارزانقیمت که تابع شرایط خاصی است
پیشینچوب earlywood
[جنگل] بخشی از حلقه سالانه درخت که کمچگالتر است و از یاختههای بافت چوبی ثانویه با جدار نازک و قطر بزرگ تشکیل شده است
متـ . چوب بهاره spring wood
پیکبار courier baggage
[هوایی ] مرسوله یا مرسولههای تحویلی فرستنده یا فرستندگان کالا که به صورت توشه مسافرِ پیک (courier passenger) در هواپیما حمل میشود و مشمول شرایط حمل بار برای مسافران عادی است
پیکره بَرآرزا lifting body
[هوایی ] هواگردی با بال کوچک که بدنه آن همه یا بخش اعظم نیروی بَرآر را تولید میکند
پیمانه فشار pressure gage
[فیزیک] وسیلهای که با آن فشار شاره محصور در محفظه را اندازهگیری میکنند
متـ . فشارسنج
پیمایش survey
[علوم سلامت] جمعآوری اطلاعات کمّی مربوط به متغیرها در یک جمعیت
پیمایش سلامت health survey
[علوم سلامت] پیمایشی سامانمند برای تهیه اطلاعات از وضعیت سلامت یک جمعیت
پیوستگی فاصله گذر headway adherence
[درونشهری] وجود انسجام در جدول زمانبندیشده ناظر بر حرکت وسایل نقلیه عمومی
پیوند چندمرکزی multicenter bond
[شیمی ] پیوندی بین سه اتم و گاهی بیشتر که تنها شامل یک جفتالکترون است
پیوند چهارمرکزی دوالکترونی
four-center two-electron bond
[شیمی ] نوعی پیوند شیمیایی چندمرکزی که در آن چهار اتم، دو الکترون را میان خود به اشتراک میگذارند
پیوند سهمرکزی چهارالکترونی
three-center four-electron bond
[شیمی] نوعی پیوند شیمیایی چندمرکزی که در آن سه اتم، چهار الکترون را میان خود به اشتراک میگذارند
پیوند سهمرکزی دوالکترونی
three-center two-electron bond
[شیمی] نوعی پیوند شیمیایی چندمرکزی که در آن سه اتم، دو الکترون را میان خود به اشتراک میگذارند
ت
تابپار foldamer
[ پروتگانشناسی ] هر مشابه پروتئین ساختگی که برای تابیدن و تبدیل شدن به یک ساختار فضایی کاملاً شناختهشده و متراکم و ویژه طراحی شده است و در برهمکنش دو پروتئین طبیعی دخالت دارد
تابِ پروتئین protein fold
[ پروتگانشناسی ] ساختار سهبعدی منحصربهفرد یک پروتئین که در حالت محلول شکل میگیرد
تابش باریکهای beamstrahlung
[فیزیک] تابش گسیلشده از باریکهای از ذرات باردار در رویارویی با میدان الکتریکی ذرات مقابل
تابش صوتی sonic radiation
[فیزیک] تابش آکوستیکی با بسامدهای بین 16 تا 20000 هرتز
تابش فراصوتی ultrasonic radiation
[فیزیک] انتشار امواج فراصوتی در محیطهای جامد یا مایع یا گاز
تابع تکهایخطی piecewise linear function
[ریاضی] تابعی پیوسته بر [a,b] که نمودار آن از تعدادی متناهی قطعه خط تشکیل شده است
تابگان foldome
[ پروتگانشناسی] مجموعه کامل پروتئینهای یاختهای که ساختارهای سوم و در نتیجه پیکربندیهای تاب خاص هر یک با جزئیات شناخته شده است
تابوت coffin
[باستانشناسی ] محفظهای چوبی یا فلزی یا سفالی یا حصیری یا سنگی برای حمل یا دفن یا سوزاندن جسد
تابوت انسانریخت anthropomorphic coffin
[باستانشناسی] تابوتی که به شکل پیکر انسان ساخته یا تزیین شده باشد
تابوت تختهای plank coffin
[باستانشناسی] تابوتی که از متصلکردن چند تختهچوب ساخته میشود
تابوت حصیری wicker coffin
[باستانشناسی ] نوعی تابوت از جنس حصیر
تابوتدان sarcophagus
[باستانشناسی ] تابوت بزرگی از سنگ یا چوب یا فلز یا سفال که معمولاً سطح خارجی و داخلی آن با نقوش یا نوشتههایی پوشیده است و گاه تابوتهای کوچکتر را درون آن قرار میدادند
تابوتدان انسانریخت
anthropomorphic sarcophagus
[باستانشناسی] تابوتدانی که به شکل پیکر انسان ساخته یا تزیین شده باشد
تابوت کُندهای monoxylous coffin tree-trunk coffin,
[باستانشناسی] نوعی تابوت یکپارچه که با برش طولی تنه درخت و تراشیدن و خالی کردن آن ساخته میشود
تابوت گیوهای slipper-shaped coffin
[باستانشناسی ] نوعی تابوت به شکل گیوه
تابوت لاوکی bathtub coffin
[باستانشناسی ] نوعی تابوت به شکل لاوک
تابوتنبشته coffin text
[باستانشناسی] مجموعهای از متون تدفینی مصر باستان شامل ادعیه و اوراد جادویی که در داخل یا بیرون تابوت مینوشتند و هدف از آن کمک به متوفی در سفر به جهان پسین بوده است
تابوتنقاب coffin mask
[باستانشناسی] نقابی فلزی یا چوبی بر روی تابوت که چهره آرمانی متوفی را نشان میدهد
تاچ ← توانمندی انهدام چندگانه
تارلرزه fibrillation
[پایه پزشکی] انقباض ضعیف و موضعی و غیرارادی ماهیچه ناشی از فعالیت خودبهخودی تارهای ماهیچهای منفرد
تارلرزهبَر defibrilator
[پایه پزشکی] دستگاهی الکتریکی که با شوکهای الکتریکی خفیف، تارلرزه بطنی یا دهلیزی را بیاثر میکند
تاره whisker
[فیزیک] تاری تکبلور از جنس فلز یا نافلز که استحکام فوقالعاده زیاد و پهنای حدود یک میکرومتر دارد
تاریکسازی ناو darken ship
[نظامی ] تاریک ساختن ناو به طوری که هیچ نوری از آن به خارج نتابد
تاژک flagellum
[ میکرب] زائده رشتهمانندی که از سطح یاخته بیرون میزند و اندام حرکتی باکتریها است
٭ این واژه مصوب فرهنگستان اول است.
تاژکدار1 flagellate 1
[ میکرب] ریزاندامگان دارای یک یا چند تاژک
تاژکدار2 flagellate 2
[ میکرب] ویژگی ریزاندامگانی که یک یا چند تاژک دارد
تاژکداران mastigophora
[ میکرب] زیرشاخهای از تکیاختهایها که تاژک دارند
تاژکینه flagellin
[ میکرب] زیرواحد تشکیلدهنده پروتئین در تاژک باکتری
تاسه purse seine, purse, seine,
purse net, seine net
[دریایی ] نوعی تور ماهیگیری که با بسته شدن بخش انتهایی، به یک کیسه بدل میشود و ماهیان و دیگر آبزیان نمیتوانند از آن خارج شوند
تاسهکِش purse seiner, seine boat,
seiner, purse boat
[دریایی] نوعی شناور ماهیگیری که تاسه به پاشنه آن متصل میشود
تاسهکِشی seining
[دریایی ] صید ماهی و دیگر آبزیان با تاسه
تاولزدگی blistering
[ خوردگی] تشکیل حباب در زیرلایههای خشک یا نیمهخشک رنگ به دلیل وجود آب یا مایع یا گازهای دیگر
تاولزدگی هیدروژنی hydrogen blistering
[ خوردگی ] تشکیل برآمدگیهای تاولشکل بر سطح فلز نرم به دلیل نفوذ هیدروژن در فلز در هنگام تمیزکاری یا آبکاری یا خوردگی
تاول فلز metal blister
[ خوردگی ] نقصی که براثر تشکیل حبابهای گاز بر روی سطح یا نزدیک به سطح فلز ایجاد میشود
تایر tyre
[تایر ] قطـعهای لاستیکی که بر روی چرخ وسیله نقلیه سوار میشود به نحوی که با سطح زمین همواره در تماس است و با کاستن از شدت ضربات ناشی از عوارض جاده و تحمل بار واردشده، حرکت چرخ و جابهجایی وسیله نقلیه را بسیار آسان میکند
تایر اصل original equipment tyre,
OE tyre, original equipment, OE
[تایر ] تایری که به سفارش خودروساز ساخته شده است و با توجه به مشخصههای خودرو بهترین عملکرد را دارد
تایر اقتصادی economy tyre,
budget tyre
[تایر] تایری با کیفیت نسبتاً مناسب که از تایرهای معمولی ارزانتر و به لحاظ عملکرد ضعیفتر است
تایر باتویی tube-type tyre, tube-type
[تایر] نوعی تایر بادی که برای نگهداشت هوا به تویی نیاز دارد
تایر بادی pneumatic tyre
[تایر] تایری که با هوا یا گاز نیتروژن پُر میشود
تایر باری truck tyre
[تایر] تایری با قطر رینگ (rim) بیشتر از 20 اینچ یا 8/50 سانتیمتر
تایر بیتویی tubeless tyre
[تایر] نوعی تایر بادی که برای نگهداشت هوا به تویی نیاز ندارد
تایر پنچررو run-flat tyre, run-flat
[تایر] تایری که چنان طراحی شده است که در حالت پنچری تا رسیدن به نزدیکترین تعمیرگاه بتوان از آن استفاده کرد
تایر تابستانی summer tyre
[تایر ] تایری با ترمزگیری خوب بر روی زمینهای خشک و خیس در دماهایی بالاتر از دمایی که در آن یخزدگی جاده مشاهده میشود
تایر توپُر solid tyre, solid,
nonpneumatic tyre, NPT
[تایر ] نوعی تایر که معمولاً در چرخهایی با حرکت آرام و محدود، مانند چرخک و اسکوتر(scooter)، کاربرد دارد و با هوا پُر نمیشود
تایر جابازکرده grown tyre
[تایر ] تایری که ابعاد آن بر اثر کار کردن بزرگتر شده باشد
تایر جایگزین replacement tyre
[تایر ] هر تایری بهجز تایر اصل
تایر چهارفصل all-season tyre
[تایر ] تایری با رویه بادوام و قدرت کشانش (traction power) مناسب در جادههای خیس و خشک که حرکتی نرم و بیصدا دارد
تایر خام green tyre 1, raw tyre
[تایر] تایر ساختهشدهای که هنوز پخت نشده است
تایر درجهدو blemish tyre, blem, second grade tyre
[تایر ] تایری که از نظر زیبایی یا یکنواختی نقص دارد، اما از نظر ایمنی و کارایی ایرادی ندارد
تایر دورسفید whitewall tyre
[تایر ] نوعی تایر که یا تمام دیواره آن سفیدرنگ است یا نوار نازک سفیدی بر روی آن کشیده شده است
تایر دوطوقه dual bead tyre
[تایر] تایری باری برای شرایط کاری سختتر که در آن به جای یک دسته سیمطوقه از دو دسته سیمطوقه یا بیشتر استفاده میشود
تایر دیوارهکوتاه low profile tyre
[تایر] تایری با دیواره کمارتفاع و مناسب برای خودروهای با عملکرد بالا
تایر راهسازی off-the-road tyre, off-the-road, OTR
[تایر] تایر خودروهای مخصوص عملیات راهسازی و ساختمانی و معدنی
تایر زمستانی winter tyre
[تایر ] تایری که در آبوهوای سرد و دمای کمتر از 7 درجه سانتیگراد بهخوبی کار میکند
تایر سبز green tyre 2
[تایر ] هر نوع تایر که موجب کاهش مصرف سوخت خودرو شود و در قیاس با سایر تایرها، مقاومت غلتشی کمتری داشته باشد
تایر سواری passenger car tyre
[تایر ] تایری ویژه خودرهای سواری با قطر رینگ (rim) کمتر از 18 اینچ یا 7/45 سانتیمتر
تایر شنی floatation tyre
[تایر] تایری که با داشتن نقش رویه خاص، کمتر از سایر انواع تایر در خاک فرو میرود
تایر شیارخور regroovable tyre
[تایر] تایری که ضخامت آن به حدی است که شیارزنی آن امکانپذیر باشد یا بتوان بر رویه آن مجدداً نقش زد
تایر شیارخورده regrooved tyre
[تایر] تایری که بر رویه آن شیارزنی شده است
تایر صنعتی industrial tyre
[تایر ] ردهای از تایرهای بادی و توپُر که در ماشینآلات صنعتی و ساختمانسازی، مانند انواع افرازهها، به کار میرود
تایر صنعتی توپُر industrial solid tyre
[تایر] تایر توپری که از آن در افرازهها استفاده میشود و پنچر نمیشود
تایر فرسوده worn tyre
[تایر ] هر تایری که آن را به دلیل رفتگی زیاد و خطرات احتمالی ناشی از آن از روی خودرو باز کرده باشند
تایر کار commercial tyre
[تایر] هر یک از انــواع تایـرهای بـاری و بـاری ـ مسافری و صنعتی
تایر کارا high-performance tyre,
maximum performance tyre,
ultra-high-performance tyre
[تایر ] تایری که در مقایسه با تایرهای معمولی توانایی بیشتری در فرمانگیری و چنگزنی (gripping) به جاده و هدایتپذیری، بهخصوص در سرعتهای بالا، دارد
تایر کشاورزی agricultural tyre
[تایر ] تایر مخصوص خودروهای کشاورزی، مانند تراکتور و برخی از کمباینها
تایر کمفشار low-pressure tyre
[تایر ] نوعی تایر با پهنای مقطع بزرگ و حجم هوای زیاد که در فشار باد کم کارایی دارد
تایر گُلبرفی snow tyre
[تایر] تایری که نقش رویه آن طوری طراحی شده است تا در برف کشانش (traction) بهتری ایجاد کند
تایر مسابقه racing tyre
[تایر] هر نوع تایر خاص خودروهای مسابقه که برای شرایط ویژه میدانهای مسابقه طراحی شده باشد
تایر نو new tyre
[تایر ] تایر کارنکردهای که هنوز بر روی رینگ (rim) سوار نشده یا تایر کارکردهای که هنوز روکش (retread) نشده است
تبارژنگانشناسی phylogenomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن با استفاده از اطلاعات تکاملی مربوط به توالیهای دِنای موجود در دادگان، کارکرد ویژه هر یک از توالیها تعیین میشود
تبدیل conversion
[روانشناسی] فرایند روانشناختی ناخودآگاهانهای که در آن تکانهها و خاطرهها و خیالها و کلاً آرزوهای واپسزده به نشانههای بدنی یا جسمی تبدیل میشوند
تبدیل ژن gene conversion
[ژنشناسی] نوعی خاص از نوترکیبی یکسویه که در آن یک دگره به دگرهای دیگر در همان ژنگان تبدیل میشود
تبدیل نقشه map transformation
[ نقشهبرداری] روشی محاسباتی برای تبدیل دستگاه مختصات یک تصویر یا نقشه به یک دستگاه مختصات دیگر
تبلیغ رومیزی table tent, tent card
[ گردشگری ] کارت چاپی تاشدهای که برای تبلیغ غذا و نوشیدنی و انواع خدماتی که در مهمانخانه ارائه میشود بر روی میز رستوران و پیشخوان نوشگاه و میز پذیرش مهمانخانه میگذارند
تثبیت سفر voyage fixture
[دریایی] روند اجاره دادن کشتی برای یک سفر دریایی مشخص
تثبیت صلح peacebuilding
[سیـاسی ] انجـام اقدامـات عـمدتاً دیپـلماتی و اقـتصادی و اجتماعی پـس از جنگ که زیرساختـها و نهادهای حکومتـی را بـرای ایجـاد تفاهم و جلوگیـری از بروز مجدد جنگ تقویـت و بازسازی میکند
تجربه تفریحی recreation experience
[گردشگری] پاسخ روانی ـ کار اندامشناختی حاصل از یک فعالیت تفریحی خاص در یک مجموعه تفریحی مشخص
تجزیه یونریزکاوندی ion-microprobe analysis
[شیمی] روشی برای تعیین ترکیب درصد سطح جامدات که در آن نمونه با یک باریکه نازک (حدود 2 میکرومتر قطر) از یونهای پرانرژی بمباران میشود و یونهای کندهشده و پرتابشده از سطح با طیفسنجی جرمی شناسایی میشوند
تجمع ماده خشک dry matter accumulation
[زراعت] مجموع رشد گیاه اعم از رشد قدیم و جدید در طی یک دوره زمانی مشخص
تجویز رژیم diet prescription
[ تغذیه] تعیین نوع و مقدار و بافت و بسامد خوردن غذا برای یک فرد
تجهیزات پشتیبانی زمینی
ground support equipment
[هوایی] تجهیزات زمینی اعم از متحرک و ثابت که از آنها برای هدایت و پشتیبانی موشکها یا هواگردهای واپایش از راه دور استفاده میشود
تجهیزات زمینی ground equipment
[هوایی] سختافزارهای زمینی پشتیبانیکننده عملیات پرواز
تحتِ شنود bugged
[نظامی] محیطی که در آن شنودافزار نصب شده باشد
تحرکنما moving target indicator
[نظامی] راداری که تنها هدفهای متحرک را آشکار میکند
تحریک برقی electrical stimulation
[ فنّاوری غذا] روشی برای افزایش کیفیت گوشت با وارد آوردن تَپهای الکتریکی بر لاشه، بلافاصله پس از ذبح
تحلیل اطلاعات information analysis
[کتابداری] مطالعه اطلاعات بهقصد استنتاج
تحلیل الحاق حبه domain fusion analysis
[ پروتگانشناسی] جستجو و آشکارسازی پروتئینهای بههموابسته از لحاظ عملکردی با تجزیهوتحلیل توالیها برای یافتن الگوهای حبهها
تحلیل انتقال analysis of the transference,
transference analysis
[روانشناسی] در روانکاوی، تفسیر روابط و تجارب اولیه مُراجع که در روابط کنونی او با روانکاو بازتاب مییابد
تحلیل تدفینی mortuary analysis
[باستانشناسی ] بررسی نحوه واسپارش و حالتهای تدفین و نحوه رفتار با جسد و چیدمان گورنهادهها که به باستانشناسان در پی بردن به ساختارهای اجتماعی کمک میکند
تحلیل حلقه درخت ← درختگاهشماری
تحلیلگر اطلاعات information analyst
[ کتابداری ] فردی که به تحلیل اطلاعات میپردازد
تخت روانکاوی analytic couch, couch
[روانشناسی ] در روانکاوی، تخت مطب روانکاو که بیمار بر روی آن دراز میکشد و در این حالت تداعی آزاد در ذهن او تسهیل میشود و توجه او به دنیای درون و احساساتش افزایش مییابد
تختهساطور chopping board
[ فنّاوری غذا] تختهای چوبی یا پلاستیکی که بر روی آن مواد غذایی با چاقو یا ساطور خرد میشود
تخلیه شکم ماهی gutting
[ فنّاوری غذا] فرایند تخلیه اندامهای درونی ماهی
تداخل رِنایی
RNA interference, RNAi,
RNA-mediated interference,
post transcriptional RNA gene silencing
[ژنشناسی ] فرایند غیرفعال شدن یک رونوشت که با تداخل رِناهای تداخلگر کوچک صورت میگیرد
متـ . رِناخاموشی RNA silencing
تداخل مزاحم constrained operation
[درونشهری ] شرایطی در حرکت ضربدری که در آن وسایل نقلیه تداخلی به دلیل کاستیهای هندسی مسیر امکان اشغال قسمت بزرگی از خطوط عبور موجود را که برای رسیدن به عملکرد متعادل لازم است، ندارند
تداخل نامزاحم unconstrained operation
[درونشهری ] شرایطی در حرکت ضربدری که در آن وسایل نقلیه بدون تأثیر پذیرفتن از وضعیت هندسی راه بهآسانی گذر میکنند
تداعی association
[روانشناسی] در روانکاوی، پیوندی میان یک محتوای ذهنی و یک محتوای ذهنی دیگر
تداعی آزاد free association
[روانشناسی] در روانکاوی، روشی که در آن فرد آنچه را به ذهنش خطور میکـند، شامل واژه و عـدد و تصـویر و رؤیا، بدون توجـه به ارتباطشان با یکدیگر، بیان میکند
تدفین burial 1, inhumation, interment
[باستانشناسی ] دفن کردن کالبد مردگان
متـ . خاکسپاری
تدفین امانی temporary burial,
provisional burial
[باستانشناسی] تدفین موقت یک جسد تا انتقال آن به جای مورد نظر
تدفین اولیه primary burial,
primary inhumation, simple burial,
complete inhumation, fleshed burial,
intombment
[باستانشناسی] نخستین تدفین هر جنازه بدون آنکه هیچ تغییری در شکل طبیعی جسد داده شود
تدفین بخشی partial burial
[باستانشناسی ] تدفینی ـ که در آن تنها بخشی از جسد دفن شده باشد
تدفین بندیلی bundle burial
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن جسد یا بقایای آن در حصیر یا با نوارهای پارچهای یا پوستی بستهبندی شده است
تدفین پسین secondary burial 1
[باستانشناسی ] تدفین بقایای جسد انسان پس از آنکه بافتهای آن در نتیجه آتشسپاری و هواسپاری و امثال آن از شکل طبیعی خود خارج شده باشد
متـ . واسپارش چندمرحلهای compound disposal
تدفین پیشهنگام premature burial
[باستانشـناسی] به خاک سپـردن تصـادفی یـا عمـدی انـسان یا حیوان زنده
تدفین تکی single burial
[باستانشناسی ] تدفینی ـ که در آن تنها یک جسد باشد
تدفین تمامخمیده tightly-flexed burial,
embryonic burial,
closely-flexed burial,
extreme hocker burial,
fully-flexed burial,
sharply-flexed burial
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن جسد به پهلو متمایل است و پاها تقریباً به شکم چسبیدهاند (با زوایهای حدود 10 درجه یا کمتر)
متـ . تدفین جنینی fetal burial, crouched burial
تدفین ثانویه secondary burial 2,
secondary inhumation,
second burial, second funeral
[باستانشناسی ] تدفین جسد یا خاکستر آن در گوری که قبلاً نیز در آن تدفینی صورت گرفته است
تدفین جمعی mass burial
[باستانشناسی] تدفینی که در آن چندین جسد به صورت نامنظم دفن شده باشد
تدفین جنینی ← تدفین تمامخمیده
تدفین چمباتمهای ← تدفین خمیده
تدفین چندپاره fragmentary burial
[باستانشناسی] تدفینی که در آن تنها پارههایی از جسد دفن شده است
تدفین چندتایی multiple burial,
collective burial, collective tomb
[باستانشناسی] تدفینی که در آن چند جسد در یک گور قرار داده شود
تدفین چندتایی ناهمزمان
consecutive multiple burial
[باستانشناسی ] تدفین پیدرپی چند جسد در زمانهای مختلف
تدفین چندتایی همزمان
contemporary multiple burial
[باستانشناسی ] تدفین چندتایی در یک زمان
تدفین خمرهای jar burial, pithos burial
[باستانشناسی] هرگونه تدفین در ظروف سفالین مانند خمرههای بزرگ و کوچک یا تکههای خمره یا خمرههای شکسته
تدفین خمیده flexed burial,
seated burial, sitting burial,
folded burial, loosed flexure burial
[باستانشناسی] تدفینی که در آن جسد متمایل به پهلو است و پاها به سمت شکم و سینه (با زاویهای از 90 تا 45 درجه) جمع شده است
متـ . تدفین چمباتمهای contracted burial,
squatting burial
تدفین داربستی scaffold burial,
scaffold grave, tree burial
[باستانشناسی ] واسپارشی که در آن جسد را در پارچه یا پوست حیوان میپیچیدند و بالای داربست چوبی رها میکردند
تدفین درازکش extended burial,
lightly flexed burial, extention burial
[باستانشناسی ] تدفینی ـ که در آن جسد درازکش (180 درجه) در گور گذاشته میشود
تدفین دَمَر prone burial
[باستانشناسی ] تدفین درازکشی که در آن شکم و صورت جسد بر روی خاک است
تدفین دوتایی double burial
[باستانشناسی ] تدفین همزمان دو جسد در یک گور
تدفین دیمی haphazard burial,
flung burial, casual burial,
disarrangement position burial
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن جسد بیهیچ نظم و ترتیب مشخصی در چاله گور رها شده باشد
تدفین زانوباز knee extended burial
[باستانشناسی] تدفینی که در آن زانوان خمشدگی ندارند (180 درجه)
تدفین زانوبرگشته reversed knee flexed burial,
backwards flexed burial,
kneeling burial,
semi-extended burial, prostrate burial
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن جسد از ناحیه کمر خمیدگی ندارد، اما زاویه زانوان نسبت به بدن در نتیجه شکستن زانوان بین 360 تا 180 درجه است
تدفین زانوتمامخمیده knee tightly flexed burial
[باستانشناسی] تدفین خمیدهای که در آن زوایه زانوان کمتر از 10 درجه است
تدفین زانوخمیده knee flexed burial
[باستانشناسی ] تدفین خمیدهای که در آن زاویه زانوان بین 90 تا 10 درجه است
تدفین زانونیمخمیده knee semi-flexed burial
[باستانشناسی ] تدفین نیمخمیدهای که در آن زاویه زانوان بین 180 تا 90 درجه است
تدفین زورقی boat burial, ship burial, boat grave
[باستانشناسی] نوعی تدفین که در آن جسد را درون زورق قرار میدادند یا همراه با آن در گودالی دفن میکردند
تدفین سکویی platform burial
[باستانشناسی ] قرار دادن اجساد یا بقایای آنها بر روی سکویی دستساز و اندکی بالاتر از سطح زمین
تدفین طاقباز supine burial
[باستانشناسی ] تدفین درازکشی که در آن جسد پشت بر خاک و رو به آسمان دارد
تدفینگاه burial ground
[باستانشناسی ] گورستانی در کنار محوطههای باستانی یا بر روی بخشی از لایههای استقراری قدیمیتر
تدفین گردونهای chariot burial, wagon burial
[باستانشناسی ] گونهای تدفین که در آن گردونه جنگی به همراه تمامی ساز و برگ آن و اسبها در کنار جسد دفن شده است
تدفین ناهمجنس mixed-sex burial
[باستانشناسی] تدفین دوتایی یا تدفین همجواری که در آن اجساد جنسیت متفاوت دارند
تدفین نیمخمیده semi-flexed burial,
gently flexed burial,
lossely flexed burial,
semi-crouched burial, half flexed
burial, slight hocker burial,
open flexure burial
[باستانشناسی ] تدفینی که در آن جسد به پهلو متمایل و پاها کمی به سمت شکم (180 تا 90 درجه) جمع شده است
تدفینهای اقماری satellite burials
[باستانشناسی ] تدفین اجساد یا خاکستر آنها در اطراف ساختار اصلی یک گورپشته در طی دوران پس از ساخته شدن آن
تدفین همبَر twin burial
[باستانشـناسی ] تدفین همزمـان دو جسد در دو گور همجوار با مرز مشترک
تدفین همجنس same-sex burial
[باستانشناسی ] تدفین دوتایی یا تدفین همجواری که در آن اجساد جنسیت یکسان دارند
ترابُرد transvection
[ریاضی ] ماتریسی مربعی که همه درایههای واقع بر قطر اصلی آن برابر 1 و دیگر درایههای آن بهجز یکی از آنها همگی برابر صفرند
تراجهش transmutation
[فیزیک] فرایندی که در آن عدد اتمی هسته پرتوزا تغییر میکند
ترارسانی بینایی visual transduction
[پایه پزشکی ] تبدیل انرژی نور به پیامهای عصبی
ترارسانی حسی sensory transduction
[پایه پزشکی ] تبدیل پیام محرک حسی به پیام عصبی در گیرنده حسی
تراز اَبر cloud level
[جَوّ] لایهای از جوّ که در آن سرده معینی از اَبر یافت میشود
تراز ارتعاشی vibrational level
[فیزیک] تراز انرژی هسته اتم که ناشی از نوسان نوکلئونهای درون هسته است
متـ . حالت ارتعاشی vibrational state
تراز زمینه ← غلظت زمینه
تَرازش level off
[هوایی] به حالت تراز و افقی برگرداندن هواگرد پس از هر وضعیت دیگر پروازی
تراز نوفهگیری noise exposure level
[ شنواییشناسی] کمیتی بر حسب دسیبل که نشاندهنده شدت نوفه محیط نسبت به نوفه مرجع است
تراژنزایی transgenesis
[ژنشناسی] انتقال ژن یا دِنا به یاخته یا اندامگانی که به طور طبیعی فاقد آن است
تراشه پروتگان proteome chip,
proteome microarray
[ پروتگانشناسی] هر ریزآرایهای که پروتئینهای یک نمونه زیستی، با درجه خلوص بالا، بر روی آن قرار داده میشود
تراشه پروتئین
protein chip, protein microchip,
protein-protein interaction chip
[ پروتگانشناسی] صفحهای که بر روی آن هزاران پروتئین به شکلی منظم تثبیت شدهاند و به کمک آن میتوان برهمکنشهای پروتئینی را به تصویر کشید
متـ . آرایه پروتئین protein array
زیستتراشه پروتئین protein biochip
ریزآرایه پروتئین protein microarray
تراکمسنج compressimeter
[ فنّاوری غذا] ابزار اندازهگیری تراکمپذیری
تراگذار transducer
[فیزیک] وسیلهای که انرژی یک نوع سیگنال/ نشانک را به نوع دیگری از انرژی تبدیل میکند
تراگذار صوتی acoustic transducer
[فیزیک] وسیلهای که انرژی صوتی را به انرژی الکترومغناطیسی و برعکس تبدیل میکند
تراگذار فراصوتی ultrasonic transducer
[فیزیک] وسیلهای که امواج فراصوتی را به امواج الکترومغناطیسی و برعکس تبدیل میکند
تراگَرد زیرگروه
transversal of a subgroup,
traverse
[ریاضی] برای زیرگروه H از گروه G ، مجموعهای مانند T، به طوری که به ازای هر X از G ، یک و تنها یک عضو از T مانند tموجود باشد، به طوری که Hx = Ht
تراگشت ← جهش تراگشتی
تراورسبُر ← ریلبندبُر
تراورس پل ← ریلبند پل
تراورس تابخورده ← ریلبند تابخورده
تراورس ترکیبی ← ریلبند ترکیبی
تراورس تیشهای ← ریلبند تیشهای
تراورس درز ریل ← ریلبند درز ریل
تراورس سرو کپکی ← ریلبند سرو کپکی
تراورس سنگی ← ریلبند سنگی
تراورس سوراخدار ← ریلبند سوراخدار
تراورس سهگوش ← ریلبند سهگوش
تراورس شیاردار ← ریلبند شیاردار
تراورس طولی ← ریلبند طولی
تراورس غیرچوبی ← ریلبند غیرچوبی
تراورس فرسوده ← ریلبند فرسوده
تراورس کپکی ← ریلبند کپکی
تراورسکِش ← ریلبندکِش
تراورسکوب ← ریلبندکوب
تراورس کوتاه ← ریلبند کوتاه
تراورس کهنه ← ریلبند کهنه
تراورسگذار ← ریلبندگذار
تراورسگیر ← ریلبندگیر
تراورسگیر دستی ← ریلبندگیر دستی
تراورسگیر دونفره ← ریلبندگیر دونفره
تراورس لایبتن ← ریلبند لایبتن
تراورس لبهگِرد ← ریلبند لبهگِرد
تراورس مغزکنار ← ریلبند مغزکنار
تراورس مغزگوشه ← ریلبند مغزگوشه
تراورس مغزمیان ← ریلبند مغزمیان
تراورس میاندرزی ← ریلبند میاندرزی
تراورس نیمگِرد ← ریلبند نیمگِرد
تراورس ویژه ← ریلبند ویژه
ترچاشنی marinade
[ فنّاوری غذا] چاشنی مخلوط مایعی که معمولاً گوشت و ماهی را در آن میخوابانند
ترکچهزایی crazing
[ خوردگی] گسترش ترکهای ریز بر سطح ماده
ترکخوردگی تاولی blister cracking
[ خوردگی] ترکهایی که بر اثر آزاد شدن اتمهای هیدروژن حاصل از خوردگی فولاد در محیط هیدروژن سولفید و نفوذ آن به داخل فلز و افزایش فشار پدید میآید
ترکخوردگی تنشیسولفیدی sulfide stress cracking
[ خوردگی ] نوعی ترکخوردگی تنشیهیدروژنی فلز در تماس با هیدروژنسولفید موجود در محیط
ترکخوردگی تنشیهیدروژنی
hydrogen stress cracking,
hydrogen-induced cracking, HIC,
hydrogen-assisted stress cracking
[ خوردگی ] تُـردشکست (brittle fracture) خود ـ بهخودی در آلیاژهای با استحکام بالا که تحت تنش کششی و در تماس با آب یا گاز تُرش و دما و فشار بالا روی میدهد
ترکخوردگی جذبشی ـ تنشی
stress-sorption cracking
[ خوردگی] نوعی ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی که نه بر اثر واکنش برقشیمیایی که به دلیل جذب عناصر مخرب محیطی و در نتیجه ضعیف شدن پیوند میان اتمهای سطح فلز رخ میدهد
ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی
stress-corrosion cracking, SCC
[ خوردگی ] ترکخوردگی فلز یا آلیاژ بر اثر فرایندهای همزمان خوردگی و تنش کششی باقیمانده
ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی کلریدی
chloride-induced stress-corrosion
cracking, CISCC
[ خوردگی] نوعی ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی ناشی از پیل غلظتی کلرید که در صورت وجود توأمان تنش کششی و محلول کلریدی رخ میدهد
ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی مرزدانهای
intergranular stress-corrosion
cracking, IGSCC
[ خوردگی] نوعی ترکخوردگی خوردگی ـ تنشی که در امتداد مرز دانهها پیش میرود
ترکخوردگی داغ hot cracking
[ خوردگی ] ترکخوردگی جوشمان در مرز دانههای فلز جوش بر اثر جدانشینی اجزای دارای نقطه ذوب پایین
ترکخوردگی سرد cold cracking
[ خوردگی] ترکخوردگی جوش که معمولاً در هنگام جوشکاری در زیر دمای 205 درجه سلسیوس یا پس از سرد شدن فلز تا دمای محیط رخ میدهد
ترکخوردگی فلزمذاب
liquid-metal cracking, LMC
[ خوردگی ] نوعی ترکخوردگی در امتداد مرز دانهها در بعضی سامانههای فلزی بر اثر نفوذ فلز مذاب
ترکخوردگی گِلگونه mud cracking
[ خوردگی ] ترکخوردگی پوشش قطعات هنگامی که مقدار قابل ملاحظهای از حلال یا آب آن تبخیر شود
ترکخوردگی محیطی
environmental cracking
[ خوردگی] تُردشکست (brittle fracture) مادهای که به طور طبیعی انعطافپذیر است، بر اثر دخالت عوامل خورنده محیطی
ترکخوردگی موسمی season cracking
[ خوردگی] ترکخوردگی آلیاژهای برنج بر اثر خوردگی همراه با تنشهای کششی داخلی و در تماس با آمونیاک و اکسیژن و رطوبت
ترک زیرگُرده underbead crack
[متالورژی ] ترک زیرسطحی در تَفگاه جوش
ترکش shard
[زمین ] قطعهای شیشهای در آذرآوارها که دارای سطح شکستگی خمیده خاصی است
ترک مویی crizzle
[ خوردگی] ترک ریزی که بر سطح ماده ظاهر میشود
ترکه rib 2
[موسیقی ] هر یک از نوارهای چوبی که با اتصال آنها به یکدیگر کاسه سازهای عود و لوت و سهتار ساخته میشود
ترکهای پلکانی en echelon cracks
[زمین] دستهای درزه یا رگه که با الگوی پلهای رو به چپ یا راست جابهجا شدهاند
ترکیب با کمبود الکترون
electron-deficient compound
[شیمی] ترکیبی که در آن برای تشکیل پیوندهای شیمیایی، الکترونهای کمتری، در مقایسه با آنچه لازم است، وجود دارد
ترکیب درونشبکهای interstitial compound
[شیمی ] ترکیبی که در آن یونها یا اتمهای یک ماده نافلز فضاهای خالی حفرهگون را در شبکه بلوریِ فلز پر میکنند
ترکیبسنجی زیستالکتریکی
bioelectrical impedance analysis,
BIA
[ تغذیه] روش دقیق تجزیهوتحلیل ترکیب بدن که در آن از یک جریان الکتریکی ضعیف برای برآورد مقدار کل آب و توده چربی و توده بدون چربی بدن و توده یاختههای بدن استفاده میشود
ترکیب ضدزنگ rust-preventive compound
[ خوردگی] پوششی موقت حاوی بازدارندههای خوردگی و دیگر مواد افزودنی برای محافظت از سطوح آهنی و فولادی در برابر محیطهای خورنده در هنگام ساخت یا نگهداری یا استفاده
تریگلیسیرید متوسطزنجیر
medium-chain triglyceride
[ تغذیه] تریگلیسیریدی که اسیدهای چرب آن دنبالهای کربنی به طول هشت تا ده کربن داشته باشند
تسلیم yield 2
[فیزیک] تغییر شکل مومسان (plastic deformation) جسم جامد که بر اثر تنشِ بیشتر از حد کشسانی پدید آید
تسمه 1 belt
[تایر ] لایهای از رسنهای آغشته به لاستیک که بین مَنجید و رویه قرار میگیرد
تسمه 2 strap
[جنگل] بخش کوتاهی از بافه که در هر سر آن سوراخی تعبیه شده است تا قرقرهها را به کُنده متصل کند
تسمه پشتبند backing strip
[متالورژی] پشتبندی به شکل تسمه یا نوار فلزی کربنی یا سرامیکی که پس از جوشکاری از کار جدا میشود یا همانجا باقی میماند
تسمه سیمی steel belt
[تایر] در تایرهای رادیال سیمی (steel radial tyre)، لایه کمعرضی از سیمهای فولادی پوشیده با آمیزه لاستیکی که زیر رویه و به موازات آن قرار میگیرد
تسمه محافظ protector ply
[تایر ] در ساختار چهارتسمهای، بالاترین تسمه سیمی که از سه تسمه دیگر محافظت میکند
تشابه دینامیکی dynamic similarity
[فیزیک، هوایی] ارتباط میان مدل و جسم تماممقیاس که بیانگر شباهت بین ابعاد و توزیع جرم و مشخصههای کشسانی و حرکتهای هواکشسانی آنهاست
تشدید باریونی baryon resonance
[فیزیک] وضعیت بسیار ناپایداری که از برهمکنش ذرات پدید میآید و با گسیل باریون واپاشیده میشود
تصحیح اتووش Eötvös correction,
Eötvös effect
[ژئوفیزیک] تصحیحی در اندازهگیریهای گرانی برای شتاب مرکزگرای حاصل از سرعت شرقیـ غربی بر روی سطح زمین چرخان
تصحیح ارتفاع دینامیکی
dynamic height correction
[ژئوفیزیک] تصحیح اندازهگیریهای ترازیابی برای تبدیل آنها به ارتفاع دینامیکی
تصحیح کِشَند tidal correction
[ژئوفیزیک] تصحیح اندازهگیریهای گرانی برای جبران اثرهای ماه و خورشید یا همان کِشَند زمین
متـ . تصحیح کِشَند زمین Earth-tide correction
تصحیح کِشَند زمین ← تصحیح کِشَند
تصحیح همایستایی ← جبران همایستایی
تصفیه درجا in-situ treatment
[محیطزیست] فرایند تصفیه بستره آلوده اعم از خاک یا لجن یا آب زیرزمینی در محل
تصفیه دگرجا ex-situ treatment
[محیطزیست] فرایند تصفیه بستره آلوده اعم از خاک یا لجن یا آب زیرزمینی در بیرون از محل
تصفیه مقدماتی preliminary treatment
[محیطزیست] مرحلهای از تصفیه، شامل آشغالخردکنی و آشغالگیری و تعدیل جریان و جز آن، که در طی آن فاضلاب برای عملیات بعدیِ تصفیه آماده میشود
تصمیم دووجهی two-level game
[سیاسی ] تصمیمی که هم برای تحقق اهداف داخلی و هم اهداف خارجی اتخاذ شود
تصویربرداری درونچاهی borehole imaging
[ژئوفیزیک] تهیه تصویر مستقیم یا غیرمستقیم از دیواره چاه با استفاده از ابزارهای نگارهبرداری (logging tools) یا روشهای اپتیکی/ نورشناختی
تصویربرداری رونوشتگان
transcriptome imaging,
transcript imaging
[ژنشناسی] مصور کردن کل رونوشتهای یاخته، در زمان معین
تطابق اضافی excessive accommodation
[پایه پزشکی ] تطابق بیش از میزان عادی
تطابق دوچشمی binocular accommodation
[پایه پزشکی ] تطابق هماهنگ با همگرایی در هر دو چشم
تطابق عصبی nerve accommodation,
accommodation
[پایه پزشکی] بالا رفتن سطح آستانه تحریک در هنگام گذر مستمر یک محرک
تطابق فروهنجار subnormal accommodation
[پایه پزشکی ] تطابق ناکافی در چشم
تطابق نسبی
relative accommodation
[پایه پزشکی ] تغییر در میزان تطابق متناسب با میزان همگرایی
تعادل انتقالی translational equilibrium
[فیزیک] حالتی برای جسم که در آن جسم یا ساکن میماند یا با سرعت ثابت بر روی خطی راست در حرکت است
تعادل دیرپا secular equilibrium
[فیزیک] تعادلی پرتوزایشی بین هستههای مادر و دختر که در آن عمر هستههای مادر در مقایسه با هستههای دختر بهقدری طولانی است که میزان فعالیتشان در عمل برای مدت زیادی ثابت میماند
تعادل گذرا transient equilibrium
[فیزیک] تعادل پرتوزایشی بین هستههای مادر و دختر که در آن طول عمر مادر بهقدری کوتاه است که مقدار آن در مدت مورد بررسی به طور قابل ملاحظهای کاهش مییابد
تعدیل adjustment
[علوم سلامت] روشی آماری برای دستیافتن به سنجههای قابل مقایسه در جمعیتهایی که از حیث متغیرهای دیگر با هم متفاوتاند
تعدیل همایستایی ← جبران همایستایی
تعمیر اساسی major repair
[هوایی ] تعمیری که اگر بهدرستی انجام نشود در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و راهاندازی موتور و خصوصیات پروازی یا کیفیتهای صلاحیت پرواز هواگرد تأثیر میگذارد
تعمیر جزئی minor repair
[هوایی] هرگونه تعمیری که در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و راهاندازی موتور و خصوصیات پروازی هواگرد تأثیرگذار نباشد
تعیین محصول yield determination
[جنگل] محاسبه حجم دارچوب بهرهبرداریشده از سطح مشخصی از جنگل به صورت سالانه یا در یک دوره زمانی مشخص
تغذیه جامعه community nutrition
[ تغذیه] حوزهای از علم تغذیه که به بررسی شیوههای پیشگیری و درمان بیماریهای مربوط به تغذیه در گروههای مختلف جامعه میپردازد
تغذیهدرمانی پزشکی
medical nutrition therapy, MNT
[ تغذیه] دخالت در نوع تغذیه فرد برای درمان یک بیماری یا جراحت یا اصلاح یک وضعیت
تغذیه رودهای enteral nutrition
[ تغذیه] فراهم کردن مواد مغذی موردنیاز بدن و رساندن آنها به لوله گوارش از طریق لوله
تغذیه لولهای ← تغذیه لولهای معده
تغذیه لولهای قطرهای drip gavage
[ تغذیه] روش تغذیه با فرمول رژیمی مایع از طریق لوله منتهی به معده
تغذیه لولهای معده gastric gavage
[ تغذیه] تغذیه از طریق لولهای نرم که از دهان یا بینی وارد معده میشود
متـ . تغذیه لولهای
تغذیه وریدی تام دورهای
cyclic total parenteral nutrition
[ تغذیه] نوعی تغذیه وریدی که عموماً بین دوازده تا هجده ساعت به طور پیوسته ادامه دارد و سپس برای شش تا دوازده ساعت قطع میشود
تغییرات روزانه diurnal variations,
daily variation
[ژئوفیزیک] تغییرات میدان مغناطیسی زمین در طول شبانهروز در هر نقطه معین از سطح زمین
تغییر اساسی major alteration
[هوایی] هرگونه تغییری که به طور محسوس در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و کارکرد موتور و خصوصیات پروازی و دیگر عوامل دخیل در صلاحیت پرواز هواگرد تأثیرگذار باشد
تغییر پرچم flagging out, flag out
[دریایی] فرایند ابطال ثبت قدیمی و ثبت مجدد کشتی در کشوری دیگر که منجر به تغییر پرچم میشود
تغییر تعداد حبه domain number variation
[ پروتگـانشناسی] کاهـش یا افزایـش تـعداد حـبهها در یـک پروتئین با وانهش یا دوتاشدگی یا درنهش بیانههای کُدگزار حبه در یک ژن ساختگی یا جدید که در بُرخوردگی بیانه در آزمایشگاه تولید شده است
تغییر جزئی minor alteration
[هوایی ] هرگونه تغییری که در وزن و تعادل و استحکام سازهای و کارایی و کارکرد موتور و خصوصیات پروازی هواگرد تأثیرگذار نباشد
تغییر مسیر reroute
[درونشهری] عوض کردن مسیر برخلاف برنامه که معمولاً با پیشبینی قبلی و برای اجتناب از مسیری خاص در مقطعی معین صورت میگیرد
تغییر مغناطیسی نابهنجار
abnormal magnetic variation
[ژئوفیزیک] انحراف بیهنجار سوزن قطبنما از نصفالنهار مغناطیسی
تفاله pomace
[ فنّاوری غذا] باقیمانده جامد میوه پس از گرفتن آب آن
تفریحکده recreation setting, setting
[گردشگری] مکانی جغرافیایی دارای شاخصههای کالبدی و اجتماعی و مدیریتی که فرد در آن در فعالیت تفریحی خاصی شرکت میکند تا از نوعی تجربه تفریحی بهرهمند شود
تَفگاه heat-affected zone, HAZ
[متالورژی ] منطقهای از فلز پایه که هرچند در مراحل جوشکاری ذوب نمیشود، از نظر متالورژیکی تحت تأثیر حرارت جوشکاری قرار میگیرد
تفنگ اَبر cloud gun
[جَوّ] ابزاری زمینپایه یا هوابُرد که تیغه شیشهای دودهاندودی را در یک لحظه در معرض جریان هوای اَبری قرار میدهد
تفویض delegation
[سیاسی] واگذاری اختیار عمل یا مسئولیت تصمیمگیری در موردی خاص به فرد یا نهاد دیگر
تفویض اختیار delegation of authority
[سیاسی ] واگذاری مسئولیت تصمیمگیری به مقام زیردست
تفویض قدرت delegation of power
[سیاسی ] واگذاری اختیار از یک نهاد حکومتی به نهاد حکومتی دیگر یا مقام یا سازمانی معین
تکانه impulse, impulsion
[روانشناسی] 1. در نظریه روانکاوی، جنبش کارمایه روانی مربوط به سائقهای جنسی و پرخاشگری 2. در روانشناسی، میل و رغبت ناگهانی و ضروری به فعالیت فوری
تکرار حبه domain repetition
[ پروتگانشناسی] حضور تکراری یک حبه خاص در یک پروتئین
تکسکهای ← کرایه تکسکهای
تکقطبیت unipolarity
[سیاسی] وضعیتی در نظام بینالملل که در آن یک کشور یا جناح مسلط با تکیه بر توان اقتصادی و نظامی خود اعمال قدرت میکند
تکوین مغز پیشین telencephalisation
[پایه پزشکی] گذار و تکوین تدریجی ساختار پیشرفته مغز پیشین در طی فرایند تکامل
تکهتراورس ← تکهریلبند
تکهریلبند tie stub
[ریلی] قطعهای به طول یکسوم ریلبند که با استفاده از ریلبندبُر از خط جدا میشود
متـ . تکهتراورس
تکیهگاه support
[ریاضی ] برای تابع f که بر یک فضای توپولوژیک تعریف شده است، بستار مجموعه نقاطی که f در آنها صفر نیست
تلاطمگیر turbulence screen
[هوایی ] توری نصبشده در مقطعی از تونل باد برای کاستن از تلاطم جریان هوا
تلسکوپ آینه چندتکه
segmented mirror telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که آینه اصلی آن از نوع آینه چندتکه است
تلسکوپ اپتیکی optical telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که در محدوده نور مرئی کار میکند
متـ . تلسکوپ نوری
تلسکوپ استوایی equatorial telescope
[ نجوم رصدی ] تلسکوپی که محور اصلی آن در امتداد محور دوران زمین تنظیم شده است
تلسکوپ اشمیت ـ کاسگرین
Schmidt-Cassegrain telescope
[ نجوم رصدی ] نوعی تلسکوپ کاسگرینی که در آن از تیغه اشمیت برای تصحیح عیوب اپتیکی استفاده میکنند
تلسکوپ اشمیتهلالی
meniscus-Schmidt telescope
[ نجوم رصـدی ] نوعی تلسکوپ با سامـانه اپتیکی اشمیت (Schmidt optical system) که عدسی تصحیحگر آن از نوع عدسی هلالی است
متـ . تلسکوپ باورزهلالی
Bouwers-meniscus telescope
تلسکوپ ماکسوتوف ـ اشمیت
Maksutov-Schmidt telescope,
Schmidt-Maksutov telescope
تلسکوپ ام.ام.تی. multi-mirror telescope 1,
multiple mirror telescope 1,
MMT, MMT telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی مستقر در قله هاپکینز در 55 کیلومتری جنوب توسان در آریزونا
تلسکوپ بازتابی reflecting telescope,
reflector telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که در آن از یک آینه بزرگ کوژ برای جمعآوری نور اجرام نجومی استفاده میشود
تلسکوپ بالونبُرد balloon-borne telescope
[ نجوم رصدی ] تلسکوپی که برای کاهش تلاطم جوّی و رصد بهتر اجرام نجومی آن را بهوسیله بالون به ارتفاعات بالای جوّ میفرستند
متـ . تلسکوپ پوشنسپهری
stratosphere telescope, stratoscope
تلسکوپ باورزهلالی ← تلسکوپ اشمیتهلالی
تلسکوپ برجی tower telescope,
solar tower telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی خورشیدی که در انتهای برج خورشید قرار دارد
تلسکوپ پرتوایکس X-ray telescope,
X-ray multi-mirror telescope
[ نجوم رصدی] ابزاری برای آشکارسازی پرتوهای ایکس
تلسکوپ پرتوکیهانی cosmic-ray telescope
[ نجوم رصدی] هر ابزاری برای آشکارسازی و جهتیابی پرتوهای کیهانی
تلسکوپ پوشنسپهری ← تلسکوپ بالونبُرد
تلسکوپ چندآینه multi-mirror telescope 2,
multiple mirror telescope 2
[ نجوم رصدی ] تلسکوپی که در آن تصویر چند تلسکوپ معمولی، که همگی بر روی یک پایه استوارند و با سامانههای لیزری و رایانهای همتراز شدهاند، بهوسیله سامانه آینهای در یک نقطه متمرکز میشود
تلسکوپ خراشانفرود
grazing-incidence telescope
[ نجوم رصدی ] تلسکوپی برای تصویرگیری (imaging) از پرتوهای ایکس و گاما که در آن نور فرودی به صورت تقریباً مماس بر آینه میتابد
تلسکوپ خورشیدی solar telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که اثر اعوجاج اپتیکیِ ناشی از گرمای خورشید بر تصاویر را کاهش میدهد
تلسکوپ راداری radar telescope
[ نجوم رصدی] دستگاهی شامل یک آنتن رادار بزرگ و تجهیزات وابسته به آن که در نجوم راداری به کار میرود
تلسکوپ رادیویی radio telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی برای رصد امواج رادیویی اجرام نجومی
تلسکوپ سمتارتفاعی
alt-azimuth telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که محور اصلی آن در جهت سمتالرأس تنظیم شده است
تلسکوپ سمتالرأسی zenith telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که جهت آن همواره در محدوده کوچکی در اطرافِ سمتالرأس قابل تغییر است
تلسکوپ شکستی refracting telescope,
refractor telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که در آن از یک عدسی بزرگ کاو برای جمعآوری نور اجرام نجومی استفاده میشود
تلسکوپ فرابنفش ultraviolet telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که برای رصد در بازه طیفی فرابنفش طراحی شده است
تلسکوپ فروسرخ infrared telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که برای رصد امواج فروسرخ طراحی شده است
تلسکوپ فضایی space telescope
[ نجوم رصدی] هر تلسکوپی که برای رصد در خارج از جوّ قرار گیرد
تلسکوپ قرص خورشید ← تلسکوپ قرصی
تلسکوپ قرصی disk telescope
[ نجوم رصدی ] تلسکوپی برای رصد قرص درخشان خورشید
متـ . تلسکوپ قرص خورشید
تلسکوپ گالیلهای Galilean telescope,
Galilean glass
[ نجوم رصدی] نوعی تلسکوپ شکستی که عدسی شیئی آن کوژ و عدسی چشمی آن کاو است
تلسکوپ ماکسوتوف ـ اشمیت ← تلسکوپ اشمیتهلالی
تلسکوپ مستقیمساز inverting telescope
[ نجوم رصدی] تلسکوپی که تصویر نهاییاش مستقیم است
تلسکوپ نوترینو neutrino telescope
[ نجوم رصدی] ابزاری برای آشکارسازی نوترینوهای کیهانی
تلسکوپ نوری ← تلسکوپ اپتیکی
تل سنگ پا scoria mound
[زمین] تپهای آتشفشانی که از پوسته اخگری حفرهدار بر روی سطح گدازه بازالتی یا آندزیتی تشکیل شده است
تله انفجاری booby trap
[نظامی] ماده یا افزارهای انفجاری یا غیرانفجاری که برای وارد آوردن تلفات آن را کار میگذارند و براثر اعمال کوچکترین فشار یا حرکت فعال میشود
تلیسه heifer
[ فنّاوری غذا] گاو ماده بالغ جوانی که زادآوری نکرده یا در مرحله شیردهی به اولین گوساله خود است
تمیزکاری اسیدی acid cleaning
[ خوردگی] فرایند زدودن محصولات خوردگی از طریق تزریق اسیدهای معدنی و آلی در سازههای صنعتی
تمیزکاری برقکافتی electrocleaning,
electrolytic cleaning
[ خوردگی] تمیزکاری سطوح فلزی با الکترود قرار دادن قطعه کار در یک محلول برقکاف، در نتیجه آزاد شدن حبابهای گاز در مجاورت الکترود
تمیزکاری فراصوتی ultrasonic cleaning
[ خوردگی] تمیزکاری سطوح با غوطهورسازی در تمیزکنندههای اسیدی یا پاککنندههای آبپایه، همزمان با بهکارگیری ارتعاشات فراصوتی برای ایجاد اثر کاواکی
تمیزکننده دوفازی diphase cleaner
[ خوردگی] ترکیبی شامل یک لایه حلال و یک لایه آبی که از آن برای تمیزکاری در مخزنهای تمیزکننده بر اساس سازوکار انحلال و نامیزهسازی (emulsification) استفاده میشود
تنآسیب somatopathy
[پایه پزشکی] بیماری و نارسایی مربوط به تن، در تقابل با بیماری و نارسایی مربوط به روان
تنبَست body plug
[باستانشناسی] شیئی که در مراحل آمادهسازی جسد برای پوشاندن اندامهایی مانند گوش و دهان به کار میرفت
تنپرده somatopleure
[پایه پزشکی] قسمتی از دیواره جنینی که از برونپوست و میانپوست تنی (somatic mesoderm) ساخته شده است
تن حجمی measurement ton measurement tonne,
[دریایی] واحدی که معادل چهل پای مکعب است و از آن برای بارهای حجمی استفاده میشود
تُندوَزه کمانی arched squall
[جَوّ] تندوزه حارهای که با اَبر کمانی گسترده همراه است
تنسنجی anthropometry
[ تغذیه] سنجش اندازه و وزن و ابعاد بدن و اندامهای انسان
تنش اصلی principal stress
[فیزیک] تنش عمود بر یکی از صفحههای اصلی تنش
تنش تسلیم ← نقطه تسلیم
تنش تکمحوری uniaxial stress
[فیزیک] حالت تنشی که در آن فقط یکی از تنشهای اصلی غیرصفر است
تنش دومحوری biaxial stress
[فیزیک] حالت تنشی که در آن دو تنش از سه تنش اصلی، در حالی که در یک صفحه قرار دارند، غیرصفر و تنش سوم صفر است
تنش صفحهای plane stress
[فیزیک] نوعی تنش که در آن دو تا از تنشهای اصلی همواره با صفحهای مشخص موازی هستند
تنشکاوی صوت voice stress analysis
[نظامی] اندازهگیری تنش و لرزش صدای افراد مظنون با بهرهگیری از فنّاوری مخصوص
تنش کششی tensile stress
[فیزیک] تنشی که در جهت افزایش طول جسم بر آن وارد میشود
تنظیمگر گذرگاه
grade crossing traffic control device
[درونشهری، ریلی] افزارهای که از آن برای محافظت یا اعلام خطر در تقاطع راهآهن و خیابان یا حملونقل عمومی هدایتشده و خیابان استفاده میشود
تَنکار welding flux, flux
[متالورژی] مادهای که برای تمیزکاری شیمیایی سطوح و نیز بهمنظور جلوگیری از اکسایش به منطقه جوش زده میشود
تُنُکمِه شمالگان arctic mist
[جَوّ] نوعی تُنُکمِه از یخبلورها یا یخمِه بسیار رقیق
تنگه contraction
[هوایی] مجرایی با سطح مقطع کوچکشونده در راستای جریان
تنوع پروتگانی proteomic diversity,
proteome diversity
[ پروتگانشناسی] تغییر در تعداد و پیچیدگی و عملکرد پروتئینها در دو یا چند پروتگانِ یک سامانه زیستی
تنوع تفریحات بیرونی recreation diversity
[گردشگری] گوناگونی و توزیع و کیفیت و فراوانی فرصتهای تفریحی بیرونی
تنه ریل fishing space
[ریلی ] سطح میان لبه زیرین تاج ریل و لبه زبرین پایه ریل که وصله ریل در آن قرار میگیرد
تنه ساییده worn fishing
[ریلی] فضای خالی در تنه ریل که بر اثر ساییده شدن ریل به وصله ریل ایجاد میشود
تنه مغز brainstem
[پایه پزشکی] بخش ساقه مانندی که نیمکرههای مغز را به هم متصل میکند
تنیادگاره corporeal relics
[باسـتانشناسی] بخشهایی از بدن قدیسان که در قرون وسطی و عـصر حاضـر در کلیـساهای کاتولیـک نگـهداری میشـود و مورد احترام است
تنیزادگی sibship
[ژنشناسی ] نسبت خویشاوندی بین زادههای یک زوج والد
توالی افزایشگر ← افزایشگر
توالیبَست پایا ← توالی مشترک
توالی بازی ← توالی دِنا
توالی درنهشی
insertion sequence
[ژنشناسی] نوعی ترانهشه (transposone) که نخستین بار بهعنوان عامل جهشهای خودبهخودی در اِشِریشیا کُلی (Escherichia Coli) شناخته شده است
توالی دِنا DNA sequence
[ژنشناسی] توالی یا ترتیب خطی بازهای آدنین، سیتوزین، گوانوزین، تیمیدن که تشکیلدهنده مولکول دِناست
متـ . توالی بازی base sequence
توالی نوکلئوتیدی nucleotide sequence
توالی کِشَند sequence of tide
[ اقیانوسشناسی، زمین] ترتیب وقوع کِشَندها در یک روز، با علم به این نکته که فراکِشَند فراتر (higher high tide) بلافاصله پیش یا پس از فروکِشَند فروتر (lower low tide) رخ میدهد
توالی متعارف ← توالی مشترک
توالی مشترک consensus sequence
[ژنشناسی] توالی ویژهای از دِنا در بخشهای تنظیمکننده ژنگان که در ژنهای متفاوت یک موجود یا موجودات مختلف ثابت مانده است
متـ . توالی متعارف canonical sequence
بنمایه مشترک consensus motif
توالیبَست پایا conserved sequence box
توالی نوکلئوتیدی ← توالی دِنا
توالییابی دِنا DNA sequencing
[ژنشناسی] تعیین ردیف نوکلئوتیدها در رشته دِنا
توانبخشی شنوایی1 ← بازتوانبخشی شنوایی
توانبخشی شنوایی2 ← نوتوانبخشی شنوایی
توانمندی انهدام چندگانه multiple kill capability
[نظامی] میزان توانایی یک هواگرد در بهکارگیری چند نوع سلاح برای نابودی هدف
اختـ . تاچ
توپولوژی نسبی relative topology
[ریاضی] در مورد یک زیرمجموعه مفروض از یک فضای توپولوژیک، توپولوژی حاصل از اشتراک همه زیرمجموعههای بازِ فضا با آن زیرمجموعه
تور ایمنی safety net
[هوایی] نوعی تور قابل نصب در تونل باد برای مهار مدلهای در حال پرواز یا اجزای جداشده از آنها با کمترین خسارت
تورم قلیایی alkali swelling
[خوردگی] تشکیل ژل در بتن در نتیجه جذب آب توسط سیلیسهای بیشکل یا شنهای دارای تبلور ضعیف و متعاقب آن ایجاد تورم که سبب کاهش استحکام یا تخریب کامل بتن میشود
توزیع چوله skewed distribution
[ریاضی ] توزیعی که متقارن نیست
توسعه پایدار sustainable development
[محیطزیست] توسعهای که نیازهای نسل امروز را برآورده میکند بیآنکه خللی در رفع نیازهای نسلهای آینده وارد کند
توسکا Alnus
[ گیاهی ] سرده درختی یا درختچهای زینتی خزاندار از توسکائیان با حدود 30 گونه که در مناطق سرد و مرطوب نیمکره شمالی و غرب امریکای جنوبی پراکنده هستند؛ گلهای بدون گلبرگ این سرده تکجنسی و یکپایه و برگهای آنها متناوب است
توفان تندری جبهه سرد cold-front thunderstorm
[جَوّ] توفان تندری همراه با جبهه سرد
توفان مغاکی abyssal storm
[ اقیانوسشناسی] رخدادهای توفانمانند ناشی از جابهجایی جریانهای تند که بر بستر اقیانوس اثر میگذارد
تونل آب water tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آن برای دستیابی به عدد رینولدز (Reynolds number) بالا بهجای هوا از آب استفاده میشود
تونل اَبَرصوتی supersonic tunnel,
supersonic wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در سرعت اَبَرصوتی کار کند
تونل ارتفاع altitude tunnel,
altitude wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آزمونگاه آن شبیهسازی شرایط فشار و دما و رطوبت در ارتفاع مورد نظر ممکن است
تونل انجماد refrigeration tunnel
[هوایی ] تونل باد ویژه آزمونهای یخزدگی
تونل ایفل Eiffel-type tunnel
[هوایی ] هر تونل باد که آزمونگاه و مدار آن باز باشد
تونل باد wind tunnel
[هوایی ] اتاق مجهز تونلمانندی برای مطالعه و آزمایش ویژگیهای آئرودینامیکی مدل که در آن انواع شاره به شیوههای گوناگون و در شرایط مختلف دمیده میشود
تونل باد پلاسما PWT plasma wind tunnel,
[هوایی] تونل باد با امکان شبیهسازی ورود مجدد فضاپیما به جوّ زمین
تونل برینصوتی hypersonic tunnel,
hypersonic wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در سرعت برینصوتی کار کند
تونل پخشگر diffuser tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آن بخشی برای تبدیل سرعت به فشار وجود دارد
تونل پروازآزاد free-flight tunnel,
free-flight wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آن حالت پرواز آزاد را بر روی مدل هواگرد شبیهسازی میکنند
تونل تراصوتی transonic tunnel,
transonic wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در اعداد ماخِ نزدیک به یک کار کند
تونل تماممقیاس full-scale tunnel, FST
[هوایی] تونل بادی که در آن هواپیمای واقعی را میتوان آزمایش کرد
تونل جتباز open-jet tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن دیواره ندارد و باز است
تونل جتبسته closed-jet tunnel
[هوایی] تونل بادی که الزاماً مداربسته نیست، اما آزمونگاه آن با دیوارههایی محصور شده است
تونل جَست gust tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آن مدل هواگرد تحت جتهـای عمـودی (vertical jets) قرار میگیرد تا جَستهای باد در هنگام پرواز واقعی بر روی آن شبیهسازی شود
تونل چگالیمتغیر variable-density tunnel, VDT,
variable-density wind tunnel
[هوایی ] تونل بادی که فشار آن در گستره بزرگی قابل تغییر است بهنحویکه متناسب با عدد رینولدز (Reynolds number) مورد نظر فشار درون آن را تغییر میدهند
تونل خلأ vacuum tunnel
[هوایی ] تونل بادی که در آن سیالِ در گردش فشار کمتری در قیاس با فشار جوّ دارد
تونل دَمِشی blowdown tunnel,
blowdown wind tunnel
[هوایی ] تونل باد مداربازی که در آن گاز انباشته تحتِفشار پس از عبور از آزمونگاه در هوای آزاد یا درون محفظه خالی دمیده میشود
تونل دود smoke tunnel
[هوایی ] تونل بادی که دارای تجهیزات تخلیه و به جریان انداختن دود یا گاز قابل مشاهده است
تونل روزندار ventilated tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن دارای سوراخها یا شکافهایی برای پیشگیری از بروز خفگی (choking) در ماخ 8/0 تا 2/1 است
تونل زیرصوتی subsonic tunnel,
subsonic wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در سرعت زیرصوتی کار کند
تونل سرعتبالا HST high-speed tunnel,
[هوایی] تونل بادی که در آن اثرات تراکمپذیری سیال قابل مشاهده است
تونل سرعتپایین low-speed tunnel,
low-speed wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که سرعت بیشینه در آن 480 کیلومتر در ساعت است
تونل شوک shock tunnel
[هوایی] تونل بادی که در آن سیال با سرعت بالا جریان مییابد و شوکهایی با ماخ 6 تا 25 تولید میکند
تونل عوارضی toll tunnel
[درونشهری] تونلی که تنها با پرداخت عوارض میتوان از آن عبور کرد
تونل فروچرخش spin tunnel,
spinning tunnel, vertical tunnel,
vertical wind tunnel,
vertical spin tunnel
[هوایی] تونل بادی که جریان هوا در آزمونگاه آن عمودی و روبهبالا و مدل متصل، اما شناور است و در آن مشخصههای فروچرخشی مدل بررسی میشود
تونل فروچرخش آزاد free-spinning tunnel
[هوایی] نوعی تونل فروچرخش که در آن مدل رها و بدون اتصال است
تونل گدازه ← لوله گدازه
تونل گوتینگن Göttingen-type tunnel
[هوایی] تونل باد مداربستهای که آزمونگاه آن باز است
تونل مدارباز open-circuit wind tunnel,
open circuit, non-return-flow
tunnel, non-return-flow wina tunnel
[هوایی] تونل بادی که مسیر بازگشت ندارد
تونل مداربسته closed-circuit wind tunnel,
closed circuit, return-flow tunnel,
return-flow wind tunnel
[هوایی] تونل بادی که سیال موجود در آن در مسیری بسته جریان مییابد
تونل مدل model tunnel
[هوایی] مدلی کوچک از تونل باد بزرگی که در دست طراحی و ساخت است
تونل مَکشی induction tunnel
[هوایی] تونل بادی که عامل حرکت سیال در درون آن موتور جت یا مخزن هوای فشرده از طریق سامانه پرانش (ejector system) است
تونل هوافشرده compressed-air tunnel,
compressed- air wind tunnel
[هوایی] تونل باد مداربستهای که با گاز یا هوای تحتِفشار پُر میشود
تویی tube, inner tube
[تایر] محفظهای استوانهشکل در درون تایر بادی برای نگهداشت هوا
تهدکل tail tree, tail spar
[جنگل] دکل درختی یا دکلی که انتهای سیمنقاله به آن وصل میشود
تهنشینی تراکمی compression settling
[محیطزیست] نوعی تهنشینی در غلظتهای زیاد که در آن ذرات در ساختارهای خاصی متشکل میشوند و تنها با متراکم شدن این ساختارها امکان تهنشینی بیشتر فراهم میشود
تهنشینی تودهای zone settling,
hindered settling
[محیطزیست] نوعی تهنشینی در غلظتهای متوسط که در آن ذرات نسبت به هم در موقعیت ثابتی قرار میگیرند و توده ذرات بهصورت یکپارچه تهنشین میشود
تهنشینی ذرهای discrete particle settling
[محیطزیست] نوعی تهنشینی در غلظتهای کم که در آن ذرات جدا از هم تهنشین میشوند و برهمکنش قابل توجهی بین آنها وجود ندارد
تهنشینی لختهای flocculent settling
[محیطزیست] نوعی تهنشینی در غلظتهای نسبتاً کم که در آن ذرات ابتدا به صورت لخته درمیآیند و سپس با سرعت بیشتری تهنشین میشوند
تهیگور cenotaph
[باستانشناسی] آرامگاهی بدون جسد که برای یادمان ساخته شده باشد
تیر تعادل equalizer beam
[جنگل] تیر متقاطعی که به زیر بینهگیرها (log stringer) اضافه میشود تا تعادل آنها را در جهت عمودی برقرار کند
تیزک Najas
[ گیاهی] سردهای آبزی از تیزکیان با حدود 50 گونه که در سرتاسر جهان پراکنده هستند
تیزکیان Najadaceae
[ گیاهی ] تیرهای از قاشقواشسانان آبزی با یک سرده و حدود 50 گونه که برگهای آنها باریک و گلهایشان کوچک است
ث
ثابت توری فراصوتی
ultrasonic grating constant
[فیزیک] فاصله بین گرههای متوالی در امواج فراصوتی ایستاده که همانند توری اپتیکی عمل میکند
ثابت گرانش gravitational constant,
constant of gravitation
[ژئوفیزیک] ثابت تناسب در قانون گرانشی نیوتن
ثبت ذخیره booking
[ گردشگری] تثبیت ذخیره بلیت و اتاق در مهمانخانه و جز آن در زمانی معین
ثبت ذخیره بهنگام early booking
[ گردشگری] ثبت ذخیره سفر در محدوده زمانی معین بعد از اعلام شرایط که همراه با تخفیف یا دیگر مزایا خواهد بود
ثبت ذخیره سفر travel booking
[ گردشگری] انعقاد قرارداد مسافرتی مشروط به تأیید نهایی
ثبت ذخیره مکرر duplicate booking double booking,
[ گردشگری] ذخیره یک اتاق یا یک صندلی به طور همزمان به اشتباه به نام دو نفر
ثبت ذخیره مهلتدار option
[ گردشگری] نوعی ثبت ذخیره که شرکتهای ترابری و مهمانخانهها و گشتپردازها به برخی مسافران تخصیص میدهند و در آن به مسافر اختیار قبول آن را برای مدت محدودی واگذار و در صورت عدم مراجعه آن را لغو میکنند
ثبت ذخیره یکجا block booking
[ گردشگری] ثبت ذخیره شماری صندلی یا اتاق مهمانخانه و جز آن به طور همزمان
ثعلب Orchis
[ گیاهی] سردهای از ثعلبیان که اغلب در اروپا و شمال غربی افریقا تا تبت و مغولستان و چین و ژاپن پراکنده هستند
ثعلبیان Orchidaceae
[ گیاهی] تیرهای بزرگ و جهانی از مارچوبهسانان با حدود 850 سرده و 17000 گونه که بزرگترین تیره گیاهان گلدار محسوب میشود و شامل گونههای چندساله زمینی و رورست یا بالارونده است که دارای غدههای گوشتی یا پایه با گلهای نامنظم و ساختار خاص و دانههای ریز هستند
ثعلهباقلا Nelumbo
[ گیاهی] تنها سرده ثعلهباقلائیان آبزی با دو گونه که گلهای درشت و زیبایی شبیه به گلهای نیلوفر آبی دارند
ثعلهباقلائیان Nelumbonaceae
[ گیاهی ] تیرهای از چنارسانان آبزی با یک سرده و دو گونه که به طور گسترده، در جنوب شرقی آسیا و جنوب شرقی امریکا به صورت علفی چندساله میرویند؛ دانههای آنها در نهنج گوشتی منفرد قرار دارد و گلهای کامـل و بـزرگ و زیـبایشان با تـقارن شعاعی در بالای سـطح آب قرار میگیرد؛ گلآذین آنها تکگل و برگهایشان ساده و سپریشکل است
ج
جابهجایی displacement
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که در آن عاطفه فرد از تصور یا موضوعی خاص معطوف به تصور یا موضوع دیگری میشود
جابهجایی مجازی virtual displacement
[فیزیک] تغییر مکان جزئی سامانه مکانیکی در حالتی که با قیدهای (constraints) سامانه سازگار باشد، ولی در زمان ثابت صورت گیرد
جاتابوتی casket
[باستانشناسی] صندوقی چوبی یا سنگی یا فلزی که جسد یا تابوت اصلی را در آن قرار میدادند
جاذبهپردازی interpretation
[ گردشگری ] روالی در طبیعتگردی که در آن اهمیت و مفاهیم پدیدههای طبیعی و فرهنگی مرتبط با هم برای بازدیدکنندگان آشکار میشود
جاذبه نمادی iconic attraction
[ گردشگری ] جاذبهای که نماد مقصدی خاص است
جارو brush
[موسیقی ] ابزاری برای به صدا درآوردن سازهای کوبهای که سر آن دارای رشتههایی عموماً فلزی است که از یک سو به هم بسته شدهاند
جاگوشتی meat safe
[ فنّاوری غذا] محلی خنک با تهویه مناسب که گوشت برای مدت کوتاهی در آن نگهداری میشود
جام آخوری cribbing bucket
[ریلی ] جامی باریک برای برداشتن پارسنگ میان دو ریلبند
جامعه آماری تدفینی burial population
[باستانشناسی] شمار مردگان کاوششده در یک محوطه یا گورستان در یک دوره زمانی معین
جامعه اطلاعاتی information society, InSoc
[ کتابداری] جامعهای که در آن اطلاعات بیش از کالای مادی، نیروی محرکه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی به شمار میآید
جانپناه clearance bay, nitch
[ریلی ] فرورفتگی در دیوار تونل به منظور تأمین فضای ایمن برای کارگران در هنگام عبور قطار
جانپناه پل clearance platform
[ریلی ] سازه عرشهمانند کوچکی متصل به پلهای بدون پیادهرو به منظور تأمین فضای لازم برای پناه گرفتن کارگران در هنگام عبور قطار
جانشینسازی substitution
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی که از طریق آن فرد به جای اعمال و احساسهای ممنوع یا دستنیافتنی به اعمال یا احساسهای موجه یا دستیافتنی متوسل میشود
جانشین گوشت meat substitute,
meat alternative
[ فنّاوری غذا] غذایی شبیهسازیشده که از آن به جای گوشت در فراوردههای گوشتی یا رژیمهای افراد گیاهخوار استفاده میشود
جانشینی متقابل metathesis,
double displacement, double decomposition
[شیمی] واکنشی که در آن دو عنصر یا گروههایی از عناصر مربوط به دو مولکول جابهجا میشوند
جبران همایستایی isostatic compensation
[ژئوفیزیک] فرایندی که در آن سنگکره زمین برای برقراری توازن میان واحدهایی با جرم و چگالی متفاوت سازوکاری تنظیمی دارد
متـ . تعدیل همایستایی isostatic adjustment
تصحیح همایستایی isostatic correction
جبهه سرد cold front
[جَوّ] جبهه بندنیامده یا بخشی از آن که به گونهای حرکت میکند که هوای سردتر جانشین هوای گرمتر میشود
جبهه سرد چپراه backdoor cold front
[جَوّ] جبهه سردی که در نوار ساحلی اقیانوس اطلس در امریکای شمالی تودههوای سرد را به سوی جنوب و جنوبِغرب هدایت میکند
جبهه گرم warm front
[جَوّ] جبهه بندنیامده یا بخشی از آن که به گونهای حرکت میکند که هوای گرمتر جانشین هوای سردتر میشود
جداسازی isolation
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، سازوکاری دفاعی که از طریق آن ارتباط میان اندیشهها و احساسهای ناخوشایند با اندیشهها و احساسهای دیگر مرتبط با آنها قطع میشود
جداسازی عاطفه isolation of affect
[روانشناسی ] سازوکار دفاعی ناخودآگاهانهای که از طریق آن فراخوان ذهنی تصاویر یک حادثه ناخوشایند بدون یادآوری هیجانها و احساسهای دردناک مرتبط با آن صورت میگیرد
جداسازی مسیر flank protection,
route isolation
[ریلی] جدا کردن مسیر برای جلوگیری از ورود احتمالی قطارهایی که در خطوط جانبی حرکت میکنند
جدانشینی segregation 1
[ خوردگی] جدا شدن بعضی عناصر از آلیاژ و تجمع آنها در نواحی خاصی از فلز
جدایش انجمادی freeze separation
[ اقیانوسشناسی] نمکزدایی آب دریا با استفاده از فرایندهای متوالی انجماد و شویش و ذوب یخ
جدول تعرفه tariff table
[جنگل] مجموعهای از جدولهای حجم تکعاملی هماهنگ که تنها برای تودههای همسال قابل استفاده است
جدول حجم volume table
[جنگل] جدول میانگین تخمینی حجم توده یا درخت بر اساس مقدار متغیرهای منتخب که بهآسانی قابل اندازهگیری هستند
جدول حجم استاندارد standard-volume table
[جنگل] جدولی که متغیرهای مستقل آن قطر برابر سینه و ارتفاع درخت است و دادههای مربوط به آن از یک محدوده وسیع مانند یک استان یا ایالت یا ناحیه جمعآوری میشود
جدول حجم تکعاملی single-entry volume table,
single-variable volume table
[جنگل] جدول حجمی با تنها یک متغیر
جدول حجم چندعاملی multiple-entry volume table
[جنگل] جدول حجمی با بیش از یک متغیر شامل قطر برابر سینه و محیط برابر سینه برای درختان و قطر میانی و انتهایی برای بینهها
جدول حجم درخت tree-volume table
[جنگل] جدولی که برای یک یا چند گونه تهیه شده است و در آن میانگین حجم چوب درختان درج میشود
جدول حجم رده شکل form-class volume table
[جنگل] جدولی که در آن معادلههای حجم استاندارد درخت برای ردههای شکلی مختلف تنظیم میشود
جدول حجم گِردهبینه log-volume table
[جنگل] جدولی که برای یک یا چند گونه تهیه شده است و در آن میانگین حجم چوب بینهها نشان داده میشود
جدول حجم محلی local-volume table
[جنگل] جدولی که قطر برابر سینه تنها متغیر مستقل آن است و دادههای مربوط به آن از محدوده کوچکی جمعآوری میشود
جدول حجم هوایی aerial-volume table
[جنگل] جدولی که متغیرهای مستقل آن از روی عکسهای هوایی قابلاندازهگیری است و اغلب شامل ارتفاع توده و درصد تاجبَست است
جدول محصول yield table
[جنگل] جدولی که محصول دارچوب مورد نظر از یک توده همسال را بر اساس سن و ردههای شاخص رویشگاه نشان میدهد و شامل کمیتهایی چون قطرِ برابرِ سینه و تعداد ساقه و ارتفاع ساقه و سطحِ برابرِ سینه و حجم در واحد سطح توده است
جدولمحصول بهنجار normal-yield table
[جنگل] نوعی جدولمحصول که میانگین رشد یک توده با تراکم مناسب را در طول زمان و معمولاً بر اساس ردههای شاخص رویشگاه نشان میدهد
جدولمحصول پولی money yield table,
financial yield table
[جنگل] جدولمحصولی که بر اساس ارزش پولیِ حجم چوب، درآمد آینده را پیشبینی میکند
جدول محصول تجربی empirical yield table
[جنگل] نوعی جدولمحصول که معمولاً بر مبنای موجودی تهیه میشود و بیانگر میانگین حجم و سایر آمارهای مربوط به سن توده و گاه ردههای شاخص رویشگاه است
جدول محصول تراکم
variable-density yield table
[جنگل] نوعی جدول محصول که در آن تراکم توده علاوه بر شاخص رویشگاه و سن توده مورد توجه قرار میگیرد
جدول محصول مدیریتشده
managed-yield table
[جنگل] نوعی جدول محصول بر اساس اندازهگیری مجدد قطعات نمونه که در آن تأثیر خاستگاه توده و تراکم توده و تیمارهای مدیریتی مورد توجه قرار میگیرد
جرثقیل داربَری skyline crane
[جنگل] تجهیزات داربَری که با آن میتوان بینهها را به طرف سیمنقاله برد و نیز آنها را سوار سیمنقاله کرد یا در بارانداز پایین آورد
جرم خدمه barratry
[دریایی] عملی که خدمه و فرمانده کشتی بدون اجازه یا اطلاع صاحب یا صاحبان کشتی انجام میدهند و موجب آسیب رسیدن به کشتی یا بار آن میشود
جُرم نفرتمحور hate crime
[نظامی] اقدام مجرمانهای که انگیزه آن نفرت و تعصب و پیشداوری برخاسته از نژاد و رنگ پوست و مذهب و ملیت و قومیت و جنسیت یا گرایش جنسی فرد یا افراد است
جریان پیوسته non-interrupted flow
[درونشهری] جریان عبوری که در حالت عادی قطع نمیشود
جریان خاکستر ash flow
[زمین] بهمنی از خاکستر و گازهای آتشفشانی که بر روی دامنههای آتشفشان به فرودست حرکت میکند
جریان خوردگی corrosion current
[ خوردگی] آهنگ خوردگی که معمولاً بر حسب آمپر بر سانتیمتر مربع بیان میشود
جریان ژن gene flow
[ژنشناسی] انتشار تدریجی ژنها از یک جمعیت به جمعیتهای دیگر به علت پراکنش کامهها
جریان گدازه lava flow
[زمین] بیرونریزی جانبی و سطحی گدازه مذاب از دهانه یا شکافه
جریان ناپیوسته interrupted flow
[درونشهری] جریان عبوری که به علت وجود چراغ راهنمایی یا تابلوهای ایست و رعایت حقّ تقدّم به صورت دورهای قطع میشود
جزء اَبر cloud element
[جَوّ] کوچکترین اَبر یا بخشی از اَبر که با افزاره دورکاوی یا دستگاهی دیگر قابل تفکیک باشد
جسم پایه basal body, flagellar motor
[ میکرب] ساختاری درونیاختهای که قلاب را در پوش ثابت نگه میدارد
جِسنِریان Gesneriaceae
[ گیاهی ] تیرهای از نعناسانان با حدود 140 سرده و 2000 گونه که گلهای آنها دوجنسی با تقارن دوطرفه است که با جامی دولبه مشخص میشود؛ جام آنها دارای پنج گلبرگ پیوسته و کاسه پنجقسمتی و دو تا پنج پرچم است؛ بساک پرچمها یا دوبهدو یا همگی به یکدیگر اتصال ضعیفی دارند؛ تخمدان گیاهان این سرده فوقانی یا نیمهتحتانی و تکحجرهای با تمکن جداری (parietal placentation) است
متـ . بنفشهافریقائیان
جعبه سیاه کشتی
voyage data recorder, VDR,
black box, voyage event recorder,
VER
[دریایی] دستگاهی که پیوسته اطلاعات مختلف را درباره تجهیزات و سامانههای واپایی کشتی ضبط و ذخیره میکند
جعبه قرقره برگشت haulback block
[جنگل] جعبهقرقرهای که برای هدایت بافه برگشت به کار میرود
جلبکهای آهکی calcareous algae
[زمین] گروهی از جلبکها که برای ساخت بدن خود، از کلیسمکربنات موجود در آب کمعمق محل زندگیشان استفاده میکنند
جمودسنج rigorometer
[ فنّاوری غذا] ابزاری برای اندازهگیری میزان پیشرفت جمود لاشه بر اساس طول و کشش ماهیچه
جمود لاشه rigor mortis
[فنّاوری غذا] سفت شدن تدریجی ماهیچهها پس از کشتار به علت کاهش آدنوزینتریفسفات و گلیکوژن در تارهای ماهیچهای
جناح fraction
[عمومی] دستهای از اعضای یک حزب یا گروه سیاسی همفکر که برای دستیابی به هدفهای معیّن سیاسی، در مجالس قانونگذاری یا در درون یک حزب فعالیت میکنند
جنبش عدم تعهد nonaligned movement
[سیاسی] جنبش کشورهای جهان سوم در دوران جنگ سرد برای ابراز هویت جمعی مستقل از شرق و غرب که به کوشش نهرو و ناصر و تیتو به دنبال اجلاس 1955 باندونگ شکل گرفت
جنبش نیرومند زمین strong ground motion
[ژئوفیزیک] جنبش زمین با چنان توانی که بتواند به ساختمانها و آنچه در آنهاست خسارت چشمگیر وارد کند
جنسیسازی sexualisation,
eroticisation, libidinisation
[روانشناسی ] فرایند تخصیص کارمایه جنسی به عضوی یا عملی که به طور معمول صرفاً جنسی نیست
متـ . شهوانیسازی erotisation
جنگل سختچوب hardwoods
[جنگل] جنگلی که در آن درختان سختچوب میرویند
جنگل نرمچوب softwoods
[جنگل] جنگلی که در آن درختان نرمچوب میرویند
جنوب ← جهان جنوب
جوانچوب juvenile wood,
ore wood, immature wood,
uvenile core, pith wood
[جنگل] هسته داخلی بافت چوبی اطراف مغزه (pith) که در آن یاختهها از نظر ابعاد یا ساختار به حد نهایی تکامل خود نرسیدهاند
جوجهخروس cockerel
[فنّاوری غذا] پرنده اهلی نر تازهبالغ متعلق به سرده ماکیان (Galus) و راسته ماکیانسانان
جوجه گوشتی pullet
[ فنّاوری غذا] پرنده ماده متعلق به سرده ماکیان (Galus) و راسته ماکیانسانان که سن آن کمتر از دوازده ماه باشد
جوشبُن weld root
[متالورژی] سطحی از فلز پایه که اولین گذر جوش بر روی آن مینشیند
جوشپذیری weldability
[متالورژی] قابلیت یک ماده برای انجام جوشکاری بر روی آن
جوشپُرکن weld filler
[متالورژی] ماده پرکنندهای که در حین جوشکاری به محل اتصال افزوده میشود
جوشکاری القایی induction welding,
IW
[متالورژی ] فرایندی که در آن گرمای لازم برای جوشکاری از یک جریان القایی متناوب به دست میآید
جوشکاری الکترونی
electron beam welding, EBW
[متالورژی ] نوعی جوشکاری که در آن از باریکه متمرکزی از الکترونها بهعنوان منبع گرما استفاده میشود
جوشکاری انفجاری explosive welding,
EXW, explosion welding
[متالورژی] نوعی جوشکاری فشاری که در آن انفجار موجب برخورد قطعات و ایجاد اتصال میشود
جوشکاری برقی گازی
electrogas welding, EGW
[متالورژی ] نوعی جوشکاری برقی که در آن مذاب با گاز محافظت میشود و قوس الکتریکی در طول مدت فرایند برقرار است
جوشکاری برنشاند
projection welding, PW
[متالورژی ] نوعی جوشکاری مقاومتی که در آن با ایجاد یک یا چند برجستگی بر روی یک یا هر دو سطح جوشدادنی، محل مناسبی برای انتقال برق و اعمال فشار فراهم میشود
جوشکاری پُتکی forge welding
[متالورژی ] فرایند اتصالدهی زیر دمای ذوب، در شرایط مومسان (plastic condition)، که عامل تعیینکننده در آن نیروی سطحی بین دو قطعه است
جوشکاری پخشی ← جوشکاری نفوذی
جوشکاری پسراند backhand welding,
backward welding
[متالورژی] روشی در جوشکاری گازی که در آن ابزار جوشکاری در جهت مخالف پیشرفت جوشکاری حرکت میکند
متـ . جوشکاری راستراند rightward welding
جوشکاری پیشراند forehand welding,
forward welding
[متالورژی ] روشی در جوشکاری گازی با دست که در آن شعله را بر روی محل جوشنداده حرکت میدهند
متـ . جوشکاری چپراند leftward welding
جوشکاری ترمیتی ← جوشکاری گرمازایی
جوشکاری جرقهای flash welding, FW,
flash-butt welding
[متالورژی] نوعی جوشکاری مقاومتی که در آن ابتدا دو سطح جوشدادنی به هم نزدیک میشوند و پس از ایجاد جرقه و گرمای الکتریکی، با اعمال فشار سطحها به هم جوش میخورند
متـ . جوشکاری درخشی
جوشکاری چپراند ← جوشکاری پیشراند
جوشکاری درخشی ← جوشکاری جرقهای
جوشکاری راستراند ← جوشکاری پسراند
جوشکاری سربارهای electroslag welding, ESW
[متالورژی] نوعی جوشکاری برقی که گرمای لازم در آن از طریق مقاومت الکتریکی یک لایه ضخیم سرباره بر روی محل اتصال انجام میشود
جوشکاری سرد cold welding, CW
[متالورژی ] نوعی جوشکاری جامد که در آن سطوح جوشدادنی بدون حرارت و تحت فشار زیاد به هم جوش میخورند
جوشکاری ضربهای percussion welding, PEW
[متالورژی] فرایندی که در آن گرمای لحظهای از طریق قوس متمرکز بین سطوح جوشدادنی ایجاد میشود و سطوح بیدرنگ با ضربه به هم کوبیده میشوند
جوشکاری قوسی arc welding
[متالورژی] هر گونه جوشکاری که در آن گرمای ورودی از یک قوس الکتریکی تأمین شود
جوشکاری قوسیکربنی carbon arc welding, CAW
[متالورژی] نوعی فرایند جوشکاری که در آن قوس الکتریکی میان دو الکترود کربنی یا میان یک الکترود کربنی و قطعه جوشدادنی ایجاد میشود
جوشکاری گداختی fusion welding
[متالورژی] هر گونه فرایند جوشکاری که در آن سطوح قطعات جوشدادنی ذوب و یکپارچه شوند
جوشکاری گرمازایی thermite welding
[متالورژی] فرایندی که در آن فلز یا آلیاژ مذاب آزادشده از واکنش گرمازای آلومینیم با یک اکسید فلزی، فضای میان دو جزء جوش را پر و آنها را به یکدیگر متصل میکند
متـ . جوشکاری ترمیتی
جوشکاری گرمفشاری hot-pressure welding, HPW
[متالورژی ] نوعی جوشکاری جامد که در آن جوش فلزات از طریق حرارتدهی و اعمال فشار کافی انجام میشود و دگرشکلی ماکروسکوپی (macrodeformation) در فلز پایه ایجاد میکند
جوشکاری لببهلب butt welding
[متالورژی ] روشی در جوشکاری که در آن دو لبه قطعات کار در مقابل هم و تحت فشار قرار میگیرند و خط تماس آنها جوش داده میشود
جوشکاری لیزری laser beam welding,
LBW, laser welding
[متالورژی] نوعی جوشکاری با استفاده از باریکه لیزر به عنوان منبع گرما که در آن شدت بالای انرژیِ باریکه متمرکز امکان نفوذ عمقی و جوشکاری با کمترین واپیچش را فراهم میکند
جوشکاری مقاومتی resistance welding
[متالورژی] فرایند اتصالدهی که در آن گرمای لازم از طریق عبور دادن جریان برق از میان سطوح تماس قطعات جوشدادنی فراهم میشود
جوشکاری مقاومتی لببهلب
resistance butt welding,
upset welding, UW,
upset butt welding
[متالورژی] نوعی جوشکاری مقاومتی که در آن اتصال، در سرتاسر سطوح نزدیک به هم، به طور همزمان و از طریق حرارت حاصل از مقاومت الکتریکی، صورت میگیرد
جوشکاری میلپایه stud welding
[متالورژی] نوعی جوشکاری برای اتصال یک میله یا شیئی شبیه به آن به قطعه کار
جوشکاری نفوذی diffusion welding,
DFW
[متالورژی] هر گونه جوشکاری که عمدتاً بر اثر نفوذ حالت جامد در دو طرف سطح اتصال انجام میشود
متـ . جوشکاری پخشی
جوشکاری نقطهای spot welding
[متالورژی ] نوعـی جوشکاری مقاومتی که در آن قطعات را میان دو الکترودی که جریان گرما را در نقاط اتصال تأمین میکنند میبندند
جوشگاه weld zone
[متالورژی ] مجموعه قسمتهای منطقه ذوب و قسمتهای مجاور آن شامل گدازگاه و تَفگاه و کل موادی که در آن دخالت دارند
جوشمان weldment
[متالورژی] مجموعه سرهمشده قطعات بر اثر جوشکاری
جوشماند weld deposit
[متالورژی] فلز جوش ذوبشده که عمدتاً شامل جوشپرکن به همراه مقداری فلز پایه است که در محل جوشکاری میماند
جوف bore
[موسیقی] سطح مقطع ستون هوای تشکیلشده در لوله یک ساز بادی
جوف استوانهای cylindrical bore
[موسیقی] جوفی که قطر آن از ابتدا تا انتهای لوله یکسان است
جوف مخروطی conical bore
[موسیقی] جوفی که قطر آن از ابتدا تا انتهای لوله به تدریج افزایش مییابد
جهان اطلاعاتی information universe
[کتابداری] دنیایی آرمانی برآمده از فنّاوریهای نوین که در آن اطلاعات به صورت آزاد و یکسان در دسترس همگان باشد
جهان جنوب global south
[سیاسی ] واژهای که امروز به جای جهان سوم به کار میرود و به معنای کشورهای کمترتوسعهیافته است که اکثراً در نیمکره جنوبی قرار دارند
متـ . جنوب
جهان شمال global north
[سیاسی] کشورهای ثروتمند توسعهیافته جهان که اکثراً در نیمکره شمالی قرار دارند
متـ . شمال
جهتیاب خودکار
automatic direction-finder, ADF
[هوایی] وسیله ناوبری رادیویی که نشانکهای نشانفرست چندجهته را دریافت میکند
جهش افزایشگر enhancer mutation
[ژنشناسی ] هر یک از جهشهایی که در یک توالی افزایشگر رخ میدهد
جهش بدنی somatic mutation
[ژنشناسی] جهشی که در یاختههای غیرجنسی بدن رخ میدهد
جهش برگشتی reverse mutation,
back mutation
[ژنشناسی] جهشی که باعث برگشت ژن جهشیافته به توالی نوکلئوتیدی اولیه میشود
متـ . برگشت reversion
جهش بیمعنا nonsense mutation
[ژنشناسی ] جهشی که در یک رمزه صورت میگیرد و آن را به رمزه پایان (stop codon) یا برعکس تبدیل میکند
جهش تراگشتی transversion mutation
[ژنشناسی ] جهشی که در آن یک باز پورین جانشین یک باز پیریمیدین میشود یا برعکس
متـ . تراگشت transversion
جهش خاموش silent mutation,
silent site mutation
[ژنشناسی] جهشی که در آن جانشینی یک نوکلئوتید در یک رمزه به تغییر در رُخنمود نمیانجامد
متـ . جهش هممعنا samesense mutation,
synonymous mutation
جهش درنهشی insertion mutation,
insertional mutation,
addition mutation
[ژنشناسی] جهشی که در آن یک یا چند نوکلئوتید وارد دِنا میشود
جهش دگرمعنا missense mutation
[ژنشناسی ] جهشی که سبب تغییر رمزه یک آمینواسید به رمزه آمینواسیدی دیگر میشود و ممکن است منجر به تولید پروتئینی غیرفعال یا ناپایدار شود
جهش رگه زایشی ← جهش زایشی
جهش زایشی germinal mutation
[ژنشناسی] جهش در یاختههای مولد یاختههای جنسی
متـ . جهش رگه زایشی germ-line mutation
جهش وانهشی deletion mutation
[ژنشناسی] جهش حاصل از وانهش یک یا چند جفت باز از یک ژنگان
جهش همگشتی transition mutation,
transitional mutation
[ژنشناسی] جهشی که در آن یک باز پیریمیدین جانشین پیریمیدینی دیگر یا یک باز پورین جانشین پورینی دیگر میشود
متـ . همگشت transition
جهش هممعنا ← جهش خاموش
جیره فشرده ration dense
[نظامی] غذاهایی که از طریق فراوری، با حفظ ارزش غذایی، از حجم و کمیت آنها کاسته میشود
چ
چاشنیدان cruet set, cruet
[ گردشگری] مجموعهای از ظروف برای سرکه و روغن زیتون و نمک و فلفل و خردل و مانند آن که بر روی میز در چاشنی جا (cruet stand) میگذارند
چاشنیزنی seasoning
[ فنّاوری غذا] عمل افزودن چاشنی یا چاشنی مخلوط به غذا
چاشنی مخلوط seasonings,
seasoners
[ فنّاوری غذا] مخلوطی از ادویهها و طعمدهندهها و دیگر افزودنیها که از آن برای بهبود طعم و عطر یا ظاهر غذا استفاده میشود
چال آتشسپاری cremation pit
[باستانشناسی] گودالی که در آن آتشسپاری انجام میشد یا بقایای آتشسپاری در آن دفن میشد
چای Camellia
[ گیاهی ] سردهای درختچهای یا درختی همیشهسبز از چائیان با حدود 120 گونه پراکنده در شرق آسیا؛ برگهای آنها براق و تخممرغی است و گلهایشان در حالت خودرو پنج تا هفت گلبرگ دارد که تعداد زیادی پرچم زردرنگ را در بر گرفتهاند و کاسبرگهایشان همزمان با شکوفایی گلبرگها میریزد
چائیان Theaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خلنگسانان درختچهای یا درختی با هجده سرده و حدود 500 گونه که در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ برگهای همیشهسبز آنها ساده و معمولاً براق با آرایش متناوب یا مارپیچی و در حاشیه دندانهدار است؛ گلهایشان معمولاً بزرگ و صورتی یا سفید و زیبا و اغلب دارای بویی نافذ است و کاسه گل آنها پنج کاسبرگ یا بیشتر دارد و جام گل آنها نیز پنجپر است
چراغ اضطرار distress light
[دریایی] چراغی که روشن شدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان میدهد
چراغ تمامدور all-round light
[دریایی] چراغی که نور ممتد 360 درجهای در سطح افق میتاباند
چراغ چشمکزن flashing light, FL
[دریایی، ریلی، نظامی] چراغی که دوره روشنی آن کوتاهتر از دوره خاموشی آن است
چراغ دکل masthead light,
steaming light
[دریایی] چراغ سفید درخشان نصبشده بر روی سردکل در راستای میانخط شناور که نوری ممتد را در شعاع 5/22 درجه در سطح افق میتاباند و به نحوی تعبیه شده است که نور آن از جلو تا 5/22 درجه پسورگه در دو طرف شناور قابل رؤیت است
چراغ زرد یدککشی towing light 1
[دریایی] چراغ زردرنگی در پاشنه کشتی یدککننده بالاتر از چراغ پاشنه که در هنگام یدککشی باید روشن باشد
چراغ سفید یدککشی towing light 2
[دریایی] هر یک از دو یا سه چراغ سفیدرنگ از نوع چراغ دکل در کشتی یدککننده که در هنگام یدککشی روشن میشود و تعداد آنها طول یدک و طناب یا زنجیر را مشخص میکند
چراغهای جانبی 1 side lights
[دریایی] چراغ سبزی در طرف راست (starboard side) و چراغ قرمزی در طرف چپ (port side) کشتی درحالحرکت که هر یک نور ممتدی را به شعاع 5/112 درجه در سطح افق میتابانند و به نحوی تعبیه شدهاند که نور آنها از جلوی کشتی تا 5/22 درجه پسورگه در طرف مربوط قابل رؤیت است
چراغهای جانبی 2 wing bar, W-BAR,
wing bar runway lights
[هوایی] ردیفی از چراغهای تقرب (approach lights)، عمود بر محور باند که خارج از لبه باند قرار گرفتهاند
چربی حیاتی essential fat
[ تغذیه] چربی موجود در بخشهایی از بدن که برای حیات ضروری است و سه تا دوازده درصد از وزن بدن را تشکیل میدهد
چرخ جابهجایی زمینی ground handling wheel
[هوایی] چرخی که از آن برای جابهجایی بالگرد بدون چرخ در مسافتهای کوتاه استفاده میشود
چرخشگیر straightener
[هوایی] تیغه (vane) یا آبشاره یا صفحهای تخت و شبیه به لانه زنبور که برای از بین بردن چرخش یا تلاطم جریان هوا، در تونل باد نصب میشود
چرخشگیر پروانه fan straightener
[هوایی ] پرههای شعاعی نصبشده در جلو یا پشت پروانه تونل باد برای از بین بردن چرخش ایجادشده در جریان درون تونل باد
چرخند موجی wave depression wave cyclone,
[جَوّ] چرخندی که در امتداد جبهه تشکیل میشود و با آن حرکت میکند
چرخه تعویض تراورس ← چرخه تعویض ریلبند
چرخه تعویض ریلبند tie renewal cycle
[ریلی] چرخه زمانی که پس از طی آن ریلبندهای معیوب بازسازی یا تعویض میشوند
متـ . چرخه تعویض تراورس
چرخه جوشکاری welding cycle
[متالورژی ] کل مجموعهفعالیتهای مربوط به جوشکاری
چرخه کِشَند tide cycle, tidal cycle
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] دوره ظهور کامل پدیدههای کِشَندی مانند روز کِشَندی یا ماه قمری
چریک guerrilla
[نظامی ] جنگجوی جنگهای ناهمگون
چشمانداز ← دید
چشمک blink
[جَوّ] روشن شدن پایه یک لایه اَبر بر اثر بازتاب نور از برف یا یخ
چشم همتاسازی ← حباب همتاسازی
چگالیسنج pycnometer, pyknometer
[فیزیک] ظرف مدرجی با حجم معین که چگالی مایع درون آن را از طریق توزین مشخص میکنند
متـ . چگالیسنج مایع
چگالیسنج مایع ← چگالیسنج
چگالیسنجی pycnometry
[فیزیک] اندازهگیری چگالی مایع از طریق توزین آن در ظرفی با حجم معین
متـ . چگالیسنجی مایع
چگالیسنجی استخوان bone densitometry
[تغذیه] اندازهگیری چگالی استخوان از طریق سنجش میزان جذب پرتو ایکس در بافتها
چگالیسنجی مایع ← چگالیسنجی
چگالی کانی استخوان bone mineral density, BMD
[ تغذیه] اندازه جرم استخوان پس از پایان رشد که بر حسب گرم در یک سانتیمتر مربع استخوان بیان میشود
چلیپا chiasm, chiasma
[پایه پزشکی] حالت بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که صلیبوار از روی یکدیگر یا از کنار یکدیگر عبور میکنند
چلیپای بینایی optic chiasma,
chiasma opticum, optic chiasm, optic decussation
[پایه پزشکی] محلی که در آن اعصاب بینایی به صورت چلیپایی عبور میکنند
چلیپایی chiasmal chiasmatic, chiasmic,
[پایه پزشکی] ویژگی صوری بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که صلیبوار از روی یکدیگر یا از کنار یکدیگر عبور میکنند
چنار Platanus
[ گیاهی ] تنها سرده درختی خزاندار از چناریان که بومی نیمکره شمالی است و ارتفاع آن به طور طبیعی در کنار رودخانهها و تالابها از 30 تا 50 متر است
چنارسانان Proteales
[گیاهی] راستهای از دولپهایها با گلهای پیرامادگی (perigynous) و کاسه گلبرگنمای (corolla-like) چهارقطعهای که یا گلبرگ واقعی ندارند یا تعداد گلبرگهایشان کاهش یافته است؛ این راسته سه تیره دارد که یکی از آنها ثعلهباقلائیان (Nelumbonaceae) است که از لحاظ ریختشناسی با بقیه فرق دارد
چناریان Platanaceae
[ گیاهی ] تیرهای از چنارسانان با یک سرده و شش تا ده گونه درختی بلند که بومی مناطق معتدل و نیمهگرمسیری نیمکره شمالی هستند
چندقطبیت multipolarity
[سیاسی ] وضعیتی در نظام بینالملل که در آن سه یا چند کشور چیرگی اقتصادی و نظامی دارند
چندل Rhizophora
[ گیاهی ] سردهای از چندلیان درختی که در مناطق میانکشندی نواحی گرمسیری میرویند؛ ریشههای چوبپایی (stilt-roots) آنها گیاه را بر روی آب نگه میدارد تا بتواند تنفس کند، در حالی که ریشههای پایینی در آب غوطهورند و با سازوکاری مولکولی نمکهای اضافی یاختههایشان را دفع میکنند؛ گلهایشان که در بهار میشکفد، زرد کمرنگ است
چندلیان Rhizophoraceae
[ گیاهی] تیرهای از مالپیگیسانان چوبی با حدود پانزده سرده و 120 گونه که بیشتر در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ آرایش برگهای آنها فراهم یا متقابل و گلهایشان دارای پنج گلبرگ و صفحهای حاوی شهد است و گردهافشانی در آنها با باد انجام میشود
چنده کُشنده پنجاهدرصد lethal dose fifty, LD50
[محیطزیست] چنده یک ماده سمی که در مدتزمان معین 50 درصد اندامگانهای مورد آزمایش را میکُشد
متـ . چنده نیمکُش
چنده کلر chlorine dose
[محیطزیست] مقدار کلر افزودهشده به یک مایع که معمولاً بر حسب میلیگرم در لیتر بیان میشود
چنده نیمکُش ← چنده کُشنده پنجاهدرصد
چنگالگی fang
[زراعت] چندشاخه شدن ریشه گیاهان غدهای
چوببَست زانویی A-frame
[جنگل] دو تیرک چوبی یا فلزی که رأس آنها به هم متصل شده و در میانه آنها تیرکی موازی با زمین به بدنه دو تیرک اصلی وصل شده و به شکل حرف A درآمده است
چوب بهاره ← پیشینچوب
چوب پاییزه ← پسینچوب
چوب تابستانه ← پسینچوب
چوبخوار wood borer
[جنگل] حشرهای که برای استقرار یا تغذیه بافت آبکش و چوب درخت را سوراخ میکند
چوبک stick
[موسیقی ] نوعی کوبه ساده که معمولاً از آن برای نواختن طبلها و سنجها استفاده میشود
چوب کاغذ pulpwood, paper wood
[جنگل] قطعات چوبی بریدهشده که برای تولید خمیر چوب مناسب است
چوبکمانهای ← اجرای چوبکمانهای
چوبکمانهای زنشی col legno battuto
[موسیقی] نوعی اجرای چوبکمانهای که در آن صوت با زدن چوب کمانه بر روی سیمها ایجاد میشود
چوبکمانهای کششی col legno tratto
[موسیقی ] نوعی اجرای چوبکمانهای که در آن صوت با کشیدن چوب کمانه بر روی سیمها ایجاد میشود
چولگی توزیع skewness of distribution
[ریاضی ] نامتقارن بودن یک توزیع احتمال و نیز میزان آن
چیکو Sapota
[ گیاهی ] سردهای از چیکوئیان همیشهسبز با عمر طولانی و بومی نواحی گرمسیری قاره امریکا که ارتفاع آن به 30 تا 40 متر میرسد پوسته تنه آن مملو از شیرابه سفید و چسبنده است و برگهای زینتی آن بیضوی و متناوب با حاشیه کامل به رنگ سبز کمرنگ براق است و گلهای آن سفید و زنگولهای با جام ششلَپی است
چیکوئیان Sapotaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خلنگسانان درختی یا درختچهای با حدود 55 سرده و 800 گونه که در تمام مناطق گرمسیری میرویند و برگهای آنها همیشهسبز چرمی و با آرایش متناوب یا مارپیچی و حاشیه کامل است و گلهای آنها یا منفرد است یا در گلآذین مجتمع قرار گرفته است
چین آخر top crop
[زراعت] غوزههای پنبه که در بخشهای زبرین ساقه گیاه میرویند و در پایان فصل چیده میشوند
چینیجات crockery
[ گردشگری ] ظروف غذاخوری از جنس چینی
ح
حادثه دریایی marine incident
[دریایی] پیشامدی که در آن افراد یا شناور یا محموله آن یا محیطزیست به مخاطره بیفتد به نحوی که احتمال آسیب رسیدن به آنها وجود داشته باشد
حاکمیت تجمیعی pooled sovereignty
[سیاسی] اختیار قانونی که تعدادی از دولتها برای تصمیمگیری جمعی و سیاستگذاری عمومی به یک سازمان از میان خود واگذار میکنند
حالت ارتعاشی ← تراز ارتعاشی
حالت تدفین burial position,
funeral position,
skeletal position
[باستانشناسی ] حالت و وضعیت قرار دادن جسد در درون گور
حالت شبهپایدار metastable state
[شیمی] حالتی که در آن ماده در زیر دمای سیرشدگی در فشار معین به صورت بخار همگن وجود دارد
حالت فعالشده activated state
[شیمی] حالتی با انرژی زیاد که گونه شبهپایدار برای رسیدن به حالت پایدار از آن عبور میکند
حامل دِنا DNA carrier
[ژنشناسی ] هر مولکول یا اندامگانی که دِنا را به یاختههای هدف منتقل میکند
حباب همتاسازی replication bubble
[ژنشناسی] بخشی از دِنای در حال همتاسازی که با ریزبین الکترونی به شکل حبابی کوچک دیده میشود
متـ . چشم همتاسازی replication eye
حبه domain
[ پروتگانشناسی] قطعهای بسپپتیدی که به یک واحد ساختاری منفردِ دارای هسته آبگریز تابیده شده است
حبهپیمایی domain walking
[ پروتگانشناسی] روشی رایانهای برای تعیین توالیهای دِنای رمزگذار نواحی مجاور یک حبه خاص
حبه حفظشده conserved domain, CD
[ پروتگانشناسی] حبهای در پروتئین که برای عملکردی خاص ضرورت دارد و به همین دلیل در طی تکامل حفظ شده است
حبهدرآمیزی domain swapping
[ پروتگانشناسی] تلفیق دو یا چند توالی دِنای رمزگذار حبههای مختلف در پروتئینهای متفاوت برای تولید ژنی آمیژهای که یک پروتئین نوترکیب را رمزگذاری میکند
حبهزایی domain expansion
[ پروتگانشناسی] افزایش تعداد حبههای متفاوت در یک پروتئین در طی فرایند تکامل
حجره آرامگاهی tomb chamber
[باستانشناسی] حجرهای که از آن به جای آرامگاه استفاده میشود
حجم تجاری خالص
net merchantable volume
[جنگل] حجم ساقه اصلی بهجز کُنده و تاج و بخشهای پوسیده و آسیبدیده
حجم تجاری ناخالص
gross merchantable volume
[جنگل] حجم ساقه اصلی بهجز کُنده و تاج، اما با احتساب بخشهای پوسیده و آسیبدیده
حجم تقاضا demand volume
[درونشهری ] تعداد وسایل نقلیهای که پیشبینیمیشود از یک نقطه یا قطعهراه در واحد زمان عبور کنند
حجم ناخالص کل gross total volume
[جنگل] حجم ساقه اصلی با احتساب کُنده و تاج و بخشهای پوسیده و آسیبدیده
حداقل اقامت minimum stay
[گردشگری] کوتاهترین زمان لازم برای اقامت مسافر در یک مقصد مشخص در ازای نرخ ثابتی که دستاندرکاران گردشگری تعیین کردهاند
حداکثر اقامت maximum stay
[ گردشگری ] طولانیترین زمان لازم برای اقامت مسافر در یک مقصد مشخص در ازای نرخ ثابتی که دستاندرکاران گردشگری تعیین کردهاند
حد رده قطری diameter-class limit
[جنگل] حد بالا یا پایین در یک رده قطری
حد قطر diameter limit
[جنگل] کمینه یا بیشینه قطر درختان که بر اساس آن درخت یا گِردهبینه اندازهگیری یا قطع یا بهرهبرداری میشود
حدمجاز مسافر maximum number of travellers
[گردشگری] حداکثر مسافر مجاز که در پیشنهادها و قراردادهای مسافرتی قید میشود
حدنصاب مسافر minimum number of travellers
[گردشگری] حداقل مسافر مورد نیاز برای ارائه خدمات گردشگری که در قراردادهای مسافرتی و تأییدیههای ذخیره جا قید میشود
حذف ← وانهش
حرّا Avicennia
[ گیاهی ] سردهای از حرّائیان درختی کوچک با حدود یازده گونه با برگهای متقابل خاکستری و گلهای کوچک و منظم و کاسه و جام همپوش و تخمدان فوقانی
متـ . سینا
حرّائیان Avicenniaceae
[ گیاهی ] تیـرهای از نعـناسانان درخـتی یا درختـچهای با یـک سـرده و حدود یازده گـونه که در نواحی میانکشـندی دریا در نزدیـکی پایـرودها (estuaries) میروینـد و دارای ریشـههای هوایی هستند
متـ . سینائیان
حرکت اداری administrative movement
[نظامی] حرکت سازمانیافته نیروها و خودروها برای تسریع در حرکت و صرفهجویی در وقت و انرژی، هنگامی که خطر مداخله نظامی دشمن در میان نباشد
حرکت مداری بیضوی elliptical orbital motion
[ اقیانوسشناسی] حرکت بیضوی ذرات آب که عبور موج آن را ایجاد میکند
حرکت مداری دایرهای circular orbital motion
[ اقیانوسشناسی] حرکت دایرهای ذرات آب که عبور موج آن را ایجاد میکند
حریم اطلاعاتی information privacy,
data privacy, privacy of information
[ کتابداری] حوزه حفاظت از مدارکی که تنها افراد مجاز به آنها دسترسی دارند
حسادت jealousy
[روانشناسی] هیجانی منفی در یک رابطه سهسویه شامل حسود و محبوب و رقیب که بین حسود و رقیب شکل میگیرد
حساسشدگی sensitisation
[ خوردگی] کاهش ویژگیهای مقاومتی فولاد زنگنزن به هنگام عملیات حرارتی و جوشکاری که منجر به تشکیل کرومکاربید در مرز دانهها و فقیر شدن کروم میشود
حسانگیخته pathogenic
[موسیقی ] ویژگی نوعی موسیقی آوازی که در آن لحن غالب است و کاملاً مستقل از نحو یا معنای کلام است
حسگرریزی sensor seeding
[نظامی] رهاسازی شماری حسگر کوچک باتریدار برای ردیابی تحرکات دشمن از طریق ارسال دادههای دریافتی، اعم از نشانکهای صوتی و نوری و رادیویی، به مرکز پایش
حسی ـ مکانیکی mechanosensory
[پایه پزشکی] مربوط به فعال شدن حسی در پاسخ به تحریک مکانیکی
حصارسنگ peristalith
[باستانشناسی] حلقه یا ردیفی از سنگهای عمودی به دور یک گورپشته یا بر لبه یک سنگچین
حفاظت از خوردگی corrosion protection
[ خوردگی] بهکارگیری هر یک از روشهایی که به کاهش خوردگی فلز منجر میشود
حفاظت شنوایی hearing protection
[ شنواییشناسی] انجام اقدامات لازم و بهکارگیری روشها و وسایل مورد نیاز برای کاهش اثرات زیانبار نوفه
متـ . شنواییبانی
حفره vesicle
[زمین] کاواکی با شکلهای متنوع در گدازهها که بر اثر به دام افتادن حباب گاز در حین سرد شدن گدازه به وجود میآید
حفرهدار vesicular
[زمین ] ویژگی بافت سنگی با حفرههای فراوان
حفرهزایی آب داغ hot water pitting
[ خوردگی] حفرهزایی برقشیمیایی در لولههای مسی سامانه آب گرم خانگی، ناشی از رسوب ذرات بسیار ریز در جداره داخلی لولهها که نقش کاتد را ایفا میکند و سبب از میان رفتن فیلم (film) محافظ مس میشود
حفرهزایی آب سرد cold water pitting
[ خوردگی ] حفرهزایی برقشیمیایی در لولههای مسی سامانه آب سرد خانگی بر اثر اکسیژن و کربندیاکسید موجود در آب
حفظ کُلَش stubble retention
[زراعت] نگهداشتن کُلَش بر روی زمین به صورت خاکپوش
حقِّ ممتاز بازگردانی salvage lien
[دریایی ] نوعی حق ممتاز دریایی که برای بازگردان نسبت به کشتی یا کالاهای آن در روند بازگردانی تا زمان وصول مطالبات محفوظ است
حقِّ ممتاز دریایی maritime lien
[دریایی] حقی که بر کشتی و تجهیزات و کالاهای آن برای تضمین پرداخت بدهی و خسارت برای مدعی وجود دارد و تسهیم آن به موجب قانون است
حقِّ ممتاز مالک کشتی shipowner’s lien
[دریایی] حق قانونی مالک کشتی برای در اختیار گرفتن کالا تا زمان تصفیهحساب امور مربوط به کرایه بار یا قرارداد اجاره کشتی یا خسارت دیرکرد یا سایر موارد
حکومت یکپارچه unitary state,
unitary government
[سیاسی] نوعی حکومت که در آن تنها دولت مرکزی اقتدار دارد
حلزوننگاره electrocochleogram
[ شنواییشناسی] نمودار حاصل از الکترو حلزون نگاری
حلزوننگاری ← الکتروحلزوننگاری
حلقه آتشزاد fire ring
[جنگل] حلقه آسیبزادی که بر اثر آتش در بُنلاد به وجود میآید
حلقه آسیبزاد traumatic ring,
traumatic zone
[جنگل] بخشی از بافت زخمیشده که در نتیجه آسیبدیدگی بُنلاد ایجاد میشود
حلقه برقزاد lightning ring
[جـنگل] حلقه آسـیبزادی که بر اثر آذرخش خفیف در بُنلاد به وجود میآید
حلقه پشتبند backing ring
[متالورژی] پشتبندی به شکل حلقه که عموماً در جوشکاری لولهها به کار میرود
حلقهپوسه ring rot
[جنگل] هر نوع پوسیدگی در حلقههای رشد که عمدتاً در چوب پیشین حلقههای رشد به وجود آید
حلقه خشکیزاد drought ring
[جنگل] حلقه آسیبزادی که بر اثر خشکسالی در بُنلاد به وجود میآید
حلقه رشد growth ring
[جنگل] شکل حلقوی لایه رشد در برش عرضی درختان
حلقهقرمزی red ring decay,
red ring rot
[جنگل] نوعی بیماری که بر اثر نوعی قارچ بر روی درختان سوزنیبرگ نیمکره شمالی ایجاد میشود
حلقه کاذب false ring
[جنگل] حلقه دوم یا حلقه رشد تأخیری که در یک دوره رویش در نتیجه شرایط نامساعدی مانند خشکی یا سرمای دیررس یا خزان زودرس ایجاد میشود
حلقه ناپیوسته discontinuous ring
[جنگل] حلقه رشدی که به سبب خفته بودن بخشهایی از بُنلاد دورتادور ساقه را بهطور کامل فرا نگرفته باشد
حلقه نجات ← شناوه نجات
حلقه یخزاد frost ring
[جنگل] حلقه آسیبزادی که بر اثر یخبندان دیررس در بُنلاد به وجود میآید
حمل و نقل رابط connecting transport
[ گردشگری ] جابهجا کردن مسافران از نقطهای به نقطه دیگر برای برقراری ارتباط میان دو وسیله نقلیه غالباً متفاوت
حمله برخوردی impingement attack
[ خوردگی ] نوعی خوردگی فرسایشی موضعی که بر اثر تلاطم یا برخورد جریان مایع به وجود میآید
متـ . خوردگی برخوردی impingement corrosion
حمله سولفیدی sulfide attack
[ خوردگی ] خوردگی آلیاژهای مس در آبهای خنککننده که به دلیل آلودهکنندههای سولفیدی و پلیسولفیدی موجود در آب شور دریا رخ میدهد
حمله هالیدی halide attack
[ خوردگی ] خوردگی فلز یا آلیاژ توسط هالیدها (هالوژنها) که اتمهای فلز را اکسید میکنند و یک پوسته هالیدی تشکیل میدهند
حمله هیدروژنی hydrogen attack
[ خوردگی] تشکیل متان یا گازهای حاصل از واکنش هیدروژن با اکسیدها یا کاربیدهای احیاشده داخل آلیاژ در دمای بالا که به ساختار آلیاژ آسیب میرساند
حمله هیدروژنی دمابالا
high-temperature hydrogen attack
[ خوردگی] کاهش استحکام و انعطافپذیری فولاد به دلیل واکنش دمابالای هیدروژن با کاربیدهای موجود که منجر به کربنزدایی و ایجاد شکافهای داخلی میشود
حنا Lawsonia
[گیاهی] سردهای از حنائیان که بومی مناطق نیمهخشک گرمسیری و نیمهگرمسیری افریقا و جنوب آسیا و شمال استرالیا است و از قدیم از آن برای رنگآمیزی پوست و مو و ناخن و چرم و پشم استفاده میشده است
حنائیان Lythraceae
[ گیاهی ] تیرهای از موردسانان علفی چندساله یا درختچهای با حدود 31 سرده و حدود 620 گونه که اغلب در نواحی گرمسیری پراکنده هستند و در امریکای جنوبی و افریقا تنوع زیادی دارند
حوضچه کِشَندی tidal pool, tide pool
[ اقیانوسشناسی، جَوّ، زمین ] حوضچه آب باقیمانده از فعالیت کِشَندی
حوضه ژرفاقیانوس ← حوضه ژرفدریا
حوضه ژرفدریا deep-sea basin
[ اقیانوسشناسی] بخشی از بستر عمیق اقیانوس که فاصله بسیار با خشکی دارد و در زیر آن پوسته بازالتی قرار دارد
متـ حوضه ژرفاقیانوس deep-ocean basin
حوضه کِشَندی tidal basin
[ اقیانوسشناسی، زمین، نقشهبرداری] حوضه طبیعی یا مصنوعی که تحت تأثیر فعالیت کِشَندی قرار دارد
حوله قدی bath sheet, bath blanket
[ گردشگری ] حوله بسیار بزرگ حمام
حوله لباسی bathrobe
[ گردشگری] حوله گشاد و آستینداری که قبل یا بعد از استحمام به تن میکنند
حیطهبندی compartmentation
[نظامی ] فراهم ساختن امکان دسترسی محدود به اطلاعات برای افرادی که برای انجام کاری مشخص به اطلاعات خاصی نیاز دارند
خ
خار spike
[ میکرب] نوعی برجستگی بر روی سطح ذره ویروسی
خاراشکنیان Saxifragaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خاراشکنسانان علفی همیشهسبز یا خزاندار با 30 سرده و 580 گونه که به طور گسترده در نواحی سرد و معتدل شمالی و خصوصاً در مناطق صخرهای میرویند و برگهای آنها قاعدهای و ساده و گلهایشان دارای تقارن شعاعی است و کاسه و جام مجزا با پنج کاسبرگ و پنج گلبرگ دارند
خارج از اجاره off-hire
[دریایی ] ویژگی کشتی تحت اجارهای که اجارهکننده به دلیل عدم امکان استفاده از آن از پرداخت اجاره معاف میشود
خارعروس Morina
[ گیاهی ] سردهای از خارعروسیان با حدود ده گونه که از اروپا تا شرق آسیا پراکنده هستند
خارعروسیان Morinaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خواجهباشیسانان علفی ضخیم چندساله با سه سرده و هفده گونه که به صورت بومی در اوراسیا از بالکان تا چین پراکنده هستند، برگهای آنها طوقهای و گلها با تقارن دوطرفه است که در چرخههای متوالی قرار دارند و حلقهای اضافی به نام کاسه فرعی (epicalyx) گلها را احاطه کرده است
خاس Ilex
[ گیاهی ] سردهای از خاسیان درختی کوچک یا درختچهای معمولاًٌ همیشهسبز و بهندرت خزاندار با بیش از 270 گونه که در مناطق گرمسیری جنوب امریکا و مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری آسیا پراکندهاند؛ گلهای این گیاهان معمولاً چهارپر و بهندرت پنج تا نُهپر است؛ میوه آنها شفت کروی یا کروی کشیده به رنگ قرمز یا سیاه و بهندرت زرد است
خاسسانان Aquifoliales
[ گیاهی ] راستهای از گیاهان پیوستهگلبرگ با بیش از 500 گونه و پنج تیره
خاک آهکی calcareous soil
[زمین ] خاکی که مقدار کلسیمکربنات آزاد آن به حدی است که در هنگام واکنش با اسید میجوشد
خاکارّه sawdust
[جنگل] خردههای بسیار ریز چوب که بر اثر ارّهکشی به وجود میآید
خاک بازمانده relict soil
[زمین] خاک تشکیلشده بر روی یک چشمانداز قدیمی که با رسوبات جوانتر پوشیده نشده است
خاکچال زیواکنشی bioreactor landfill
[محیطزیست] نوعی خاکچال که در آن برای تسریع تجزیه زیستی شیرابه تولیدشده به پسماند برگشت داده میشود
خاک خودپوش self-mulching soil
[زراعت] خاکی که لایه سطحی آن بهقدری فشرده است که بر اثر ضربه قطرههای باران از میان نمیرود و مانند خاکپوش از لایه زیر محافظت میکند
خاکریز parapet
[نظامی] دیواره دفاعی خاکی برای حفاظت در برابر آتش توپخانه دشمن
خاکریز گدازه lava levee
[زمین ] ورقههای سنگپایی از گدازه که بر روی مسیرهای طبیعی خود جریان یافته و خاکریزی جامد به وجود میآورد
خاکسپاری ← تدفین
خاکسترخانه cinerarium
[باستانشناسی ] محل نگهداری خاکستردانها
خاکستردان cinerary vessel,
burial urn, funerary urn, funeral urn,
cremation urn, cinerary urn,
burial pot
[باستـانشناسی] ظرفی برای نگـهداری خاکـستر سوخته یک یا چند جسد
خاکستردان سپاری urned cremation
[باستانشناسی] قرار دادن بقایای سوخته استخوانهای انسان یا جانور در درون خاکستردان
خاکسترسنگ ash stone
[زمین ] سنگی متشکل از خاکستر آتشفشانی
خاکورزی تکمیلی after cultivation
[زراعت] انجام عملیات خاکورزی بعد از سبز شدن گیاه زراعی
خاکهبلور frazil crystals, frazil
[جَوّ] یخبلورهایی که در آب اَبَرسرد متلاطم شکل میگیرند و تلاطم مانع از به هم چسبیدن آنها میشود
متـ . یخ سوزنکی needle ice
خاکهچوب wood flour
[جنگل] چوب کاملاً خردشده که با گذراندن از الکهای متعدد درجهبندی میشود
متـ . پودر چوب
خاکهیخ frazil ice
[جَوّ] 1. انباشت خاکهبلور در حجمی از آب 2. مرحله آغازین تشکیل یخ در آب متلاطم
خالجوش tack weld
[متالورژی ] هر یک از جوشهای کوچک فاصلهدار برای همراستا نگاه داشتن قطعات در حین جوشکاری اصلی
خالیماند ایستگاه berth clearance time
[درونشهری] کمترین فاصله زمانی ممکن بین خروج یک اتوبوس از ایستگاه و ورود اتوبوس دیگر به آن
خاموشسازی ژن gene silencing
[ژنشناسی ] منع بیان ژن
خاموشگر silencer
[ژنشناسی] توالی کوتاهی از دِنا، در نزدیکی یا داخل یک ژن، که مانع بیان آن میشود
متـ . عنصر خاموشگر silencer element
خانواده حبه domain family
[ پروتگانشناسی ] مجموعهپروتئینهایی که از لحاظ ساختاری و عملکردی متنوع، اما در بخشی از توالی مشترک هستند و این اشتراک نقش ساختاری و عملکردی خاصی به آنها میدهد
خانواده همپیوسته تابعها
equicontinuous family of functions
[ریاضی ] خانوادهای از تابعها مانند از فضای سنجهای به فضای سنجهای ، با این ویژگی که به ازای هر عدد یافت شود، به طوری که به ازای هر و از و هر ، اگر ، آنگاه
خدمات اختیاری گردشگری optional tourism service
[ گردشگری ] بخشی از خدمات گردشگری که هزینه آن در قیمت برنامه سفر در نظر گرفته نشده است، اما مسافر امکان انتخاب و خرید آن را دارد
خدمات اطلاعاتی information services
[ کتابداری ] فعالیتهای مربوط به عرضه اطلاعات و خدمات مرتبط با آن بنا به نیاز کاربران
خدمات اطلاعاتی کتابخانه library information services
[ کتابداری] خدماتی که کتابخانه در پاسخ به نیازهای کاربران درباره یک موضوع ارائه میدهد
خدمات تهیه بلیت ticket service
[ گردشگری ] تهیه و فروش انواع بلیتهای ورودی به جاذبههای گردشگری در مراکز اقامتی
خدمات جنبی ancillary services
[ گردشگری ] خدماتی از قبیل تمیز کردن و جابهجایی وسایل مهمانان در مراکز اقامتی
خدمات روادید visa service
[گردشگری] کمک به مسافران برای اخذ مجوز قانونی از کنسولگری یا اداره مهاجرت محلی برای ورود به یک کشور یا خروج یا عبور از آن
خدمات سلامت health services
[علوم سلامت] خدماتی که زیر نظر متخصصان سلامت یا مستقیماً به دست آنها برای حفظ یا بهبود یا بازیابی سلامت انجام میشود
خدمات گردشگری tourism services
[ گردشگری ] مجموعِ خدماتی که به مسافران و بازدیدکنندگان و گردشگران ارائه میشود
خراب ـ کارا fail-operative fail-operational,
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت خرابی، علیرغم هشداردهی، در عملکردش محدودیتی ایجاد نمیشود
خرابیایمن fail-safe 1
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی سامانهای که در صورت خرابی خطری برای افراد یا خللی در سامانههای دیگر ایجاد نشود و آسیب به حداقل برسد
خرابیایمن باز fail-safe open, FSO
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی قطعه یا دریچهای خرابیایمن که در صورت بروز خرابی همچنان باز باقی میماند
خرابیایمن بسته fail-safe close, FSC
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی قطعه یا دریچهای خرابیایمن که در صورت بروز خرابی همچنان بسته باقی میماند یا بسته میشود
خرابیتاب fail-active
[درونشهری، ریلی، هوایی ] ویژگی سامانهای که در صورت بروز خرابی، بدون هشداردهی، همچنان به کار خود ادامه میدهد
خرابیناتاب fail-passive
[درونشهری، ریلی، هوایی ] ویژگی سامانهای که در صورت بروز خرابی، بدون هشداردهی، از کار میافتد
خربزه درختی Carica
[ گیاهی ] سردهای از خربزهدرختیان به ارتفاع حداکثر ده متر، بدون انشعاب، با 45 گونه که اغلب در مناطق گرمسیری امریکا پراکنده هستند؛ برگهای گیاهان این سرده نرم و لَپدار به طول 30 تا 60 سانتیمتر با دمبرگ بلند است که در بالای تنه به صورت خوشهای قرار گرفتهاند؛ گلهای آنها تکجنسی با ده پرچم در دو حلقه و مادگی آنها دارای یک کلاله بدون پایه پنجلَپی است
خرد بومشناسی اطلاعات
micro-ecology of information
[ کتابداری] مطالعه روابط متقابل فرد و سازمان و فنّاوری با محیط اطلاعاتی در مقیاس فردی در مسئولیتهای اجتماعی و حرفهای و شخصی
خُردفیزیک اَبر cloud microphysics
[جَوّ] فرایندهای مرتبط با اَبر مانند رشد و تبخیر که در مقیاس هواویز منفرد یا ذرهبارش رخ میدهد
خُردکانی micromineral, trace element
[ تغذیه] ماده کانیایی که نیاز بدن به آن کمتر از صد میلیگرم در روز است
خُردمغذی micronutrient
[ تغذیه] ماده مغذیای که نیاز روزانه به آن نسبتاً کم است، شامل ویتامینها و مواد کانیایی
خرزهره Nerium
[ گیاهی ] سردهای از خرزهرهایان درختچهای شیرابهدار با پنج تا هشت گونه که در ناحیه مدیترانه و مناطق نیمهگرمسیری آسیا تا ژاپن پراکندهاند، برگهای گیاهان این سرده متقابل یا سهتایی و گلآذین آنها انتهایی با گلهای زیباست
خُرفه Portulaca
[ گیاهی ] سردهای از خُرفهایان علفی یکساله گوشتی گسترده بر روی زمین با 40 تا 100 گونه که برگهای قاشقیشکل و ساقههای قرمز و گلهایی دارند که در نور خورشید میشکفد
خُرفهایان Portulacaceae
[ گیاهی] تیرهای از میخکسانان علفی یا درختچهای با حدود بیست سرده و 580 گونه که پراکنش جهانی دارند، اما بیشتر در مناطق نیمهخشک نیمکره جنوبی مثل افریقا و استرالیا و امریکای جنوبی میرویند
خرک bridge, ponticello
[موسیقی ] قطعه کوچکی در سازهای زهی که زهها را از صفحه صوتی بالاتر نگه میدارد
خرما Phoenix
[ گیاهی] سردهای از خرمائیان درختی با حدود سیزده گونه که در جزایر قناری و افریقای شمالی و خاورمیانه و پاکستان و هند و ایالت کالیفرنیا در امریکا یافت میشوند؛ درخت خرما تقریباً تا 23 متر رشـد میکند؛ ساقه آن پوشـیده از بقایای قاعده برگهای قـدیمی اسـت و به تاجی زیبا از برگهای شـانهای بلند به طـول حداکثر پنـج متر منتهی میشود؛ سنبلـه گلها از محور برگـهای سال قبل خارج و منشعب میشود و گلهای نر و ماده بر روی پایههای مجزا ظاهر میشوند و گردهافشانی در آنها به شکل مصنوعی صورت میگیرد
خرماسانان Arecales
[ گیاهی ] راستهای نخلمانند با فقط یک تیره و 189 سرده و حدود 2400 گونه که برخی از آنها اهمیت اقتصادی دارند؛ با اینکه همه گونههای خرماسانان بهجز تعداد کمی، محدود به مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری میشوند، از لحاظ جغرافیایی و شکل ظاهری با یکدیگر فرق دارند
خروج check-out
[ گردشگری ] تخلیه اتاق و تصفیه حساب
خروج با تأخیر late check-out
[ گردشگری ] خروج مسافر از مهمانخانه دیرتر از زمان مقرر
خروج رایانهای in-room check-out
[ گردشگری] انجام رایانهای روال خروج و تصفیه حساب در مهمانخانه با استفاده از رایانه
خروس اخته capon
[ فنّاوری غذا] خروس بالغی ـ که آن را عقیم کرده باشند
خروس بالغ cock
[ فنّاوری غذا] پرنده نر بالغ اهلی اختهنشده متعلق به سرده ماکیان (Galus) و راسته ماکیانسانان
خزانه nursery
[زراعت] محلی که در آن گیاهان را برای انتقال به زمین اصلی یا پیوند زدن میکارند
خسارت لغو cancellation charge
[گردشگری] هزینهای که مسافر در صورت لغو کردن قرارداد سفر باید بپردازد
خستگی fatigue
[روانشناسی] واکنشی بهنجار و گذرا در برابر فشار و تنشهایعاطفی و جسمی که در آن فرد احساس ناراحتی میکند و کارایی خود را از دست میدهد
خستگی اصطکاکی fretting fatigue
[ خوردگی] خستگی قطعهای که هم در معرض اصطکاک و هم تحت بار است و در نتیجه از عمر خستگی (fatigue life) آن کاسته میشود
خستگی فلز metal fatigue
[ خوردگی ] کاهش فزاینده استحکام فلز بر اثر تنشهای مکرر به نحوی که هیچ یک از آنها از حد استحکام کششی نهایی فلز بیشتر نباشد
خشکییخ land ice
[جَوّ] هر قسمت از پوشش یخ فصلی یا دائمی کره زمین که بر اثر انجماد بارش تشکیل میشود و نقطه مقابل دریایخ است
خط اَبر cloud line
[جَوّ] نوار باریکی از اَبر که اجزای منفرد آن به هم پیوستهاند و پهنای آن کمتر از یک درجه عرض جغرافیایی است
خط تاج crown line
[درونشهری] خطکشیای که دماغه ورودی و خروجی سطح ضربدری را به یکدیگر وصل میکند
خط چراغجنگی light line
[ نظـامی ] خط مشـخصی که پـس از آن خـودروهـا، در شب، مـلزم بـه خـاموش کـردن چـراغهای معمـول خود و استفـاده از چراغـهای فـروتـاب خـاصی هستنـد کـه از دیـد دشـمن پنهان میماند
خط حد boundary
[نظامی ] خطی فرضی که ناحیه تحت پوشش هر یک از یگانها را برای هماهنگیِ بهتر و جلوگیری از اختلال مشخص میکند
خط خیز phase line
[نظامی] خطی برای واپایش و هماهنگی عملیات نظامی که معمولاً به گونهای انتخاب میشود که در منطقه عملیاتی به سهولت قابل تشخیص باشد
خط دیدبان ـ هدف observer-target line
[نظامی] خطی فرضی میان دیدبان و هدف در هنگام ثبت مشاهدات
خط عبور یک lane one
[درونشهری] اولین خط عبور راه در مجاورت شانه راه
خط عزیمت line of departure
[نظامی] خطی فرضی در جنگ زمینی که از آن برای ایجاد هماهنگی در حرکت عناصر حمله استفاده میشود
خط عقبروی line of retirement
[نظامی ] خط حرکت به عقب نیروهای گشت
خط فرود line of fall
[نظامی] خطی فرضی و مماس بر منحنی مسیر گلوله توپ در نقطه برخورد با هدف
خط قبضه ـ هدف gun-target line, GTL
[نظامی] خطی فرضی و مستقیم از توپ تا هدف
خط کرانه shoreline
[ اقیانوسشناسی، زمین، نقشهبرداری ] اثر سطح آب بر ساحل که با کِشَند تغییر میکند
خط کناره coastline
[ اقیانوسشناسی، زمین، نقشهبرداری] خطی که حداکثر پیشروی امواج توفانی بر روی ساحل/ کرانه را نشان میدهد
خط مجال turnout
[درونشهری] خط عبور کوتاهی که به یک راه دوخطه دوجهته اضافه میشود تا وسایل نقلیه کَُندرو بتوانند به آن وارد شوند یا در آنجا توقف کنند و در نتیجه عبور وسایل نقلیه تُندرو امکانپذیر شود
خط مورب transversal line
[ریاضی ] خطی که دو یا چند خط را قطع کند
خط نشانهروی line of aim
[نظامی] خطی فرضی از نگاه شخص توپچی یا تیرانداز که در امتداد آن، هدف قابل رؤیت است
خطنمونه transect
[جنگل] نوارنمونه بسیار باریکی که در میان پوشش گیاهی مورد مطالعه قرار دارد
خطوارگی lineation
[زمین ] خطواره بودن ساختار یک سنگ
خطوارگی پلهای ـ جدایشی
parting-step lineation
[زمین ] نوعی خطوارگی جدایشی که ویژگی آن وجود تیغههای پلهمانند تقریباً موازی است
خطوارگی تقاطعی intersection lineation
[زمین ] نوعی خطوارگی حاصل از تقاطع دو سطح تخت
خطوارگی جدایشی parting lineation
[زمین ] نوعی خطوارگی که در آن بینظمیها یا رشتههای نامشخص بر روی صفحات لایکبندی (lamination) دیده میشود
خطوارگی جریانی current lineation,
parting-plane lineation
[زمین] نوعی خطوارگی جدایشی که در آن تیغههای خطی کوچک در فواصل چند میلیمتری تا چند سانتیمتری از یکدیگر قرار گرفتهاند
خطوارگی کنگرهای crenulation lineation
[زمین] نوعی خطوارگی که ویژگی آن وجود لولاهای چینهای کوچک یا کنگرههایی است که در ایجاد رَخ کنگرهای مؤثر هستند
خطواره lineament
[زمین] سیمای (feature) عارضهنگاشتی خطیای با گستره ناحیهای که تصور میشود ساختار پوسته را نمایش میدهد
خفگی choking
[ هـوایـی ] وضعـیتـی در جـریـان شـاره تـراکـمپـذیـر (compressible fluid flow) که در آن جـریـان جـرمی (mass flow) به بیشترین حد خود افزایش مییابد یا سرعت آن در مجرا به سرعت صوت میرسد
خم اَبر nephcurve
[جَوّ] در اَبرکاوی، خطی که بخش قابل ملاحظهای از یک سامانه اَبر را محدود میکند تا استخراج اطلاعات برای تحلیلگر آسانتر شود
خم پادکی pedal curve
[ریاضی ] برای خمی مفروض نسبت به نقطه ثابت ، مکان هندسی پای عمود وارد از بر مماس متغیری بر آن خم
خم تکهایهموار piecewise smooth curve
[ ریاضی ] خمی که به جز در تعدادی مـتناهی از نقاط، پیوسته مشتقپذیر باشد
خمیدگی سر head orientation
[باستانشناسی] وضعیت قرار گرفتن سر و گردن هنگامی که راستای بدن و راستای مهرههای گردن یکی نباشد
خمیدهچوب bentwood
[جنگل] چوبی که آن را ابتدا در محیط گرم و مرطوب و احیاناً با بهرهگیری از برخی مواد شیمیایی خم و سپس سرد و خشک میکنند
خمیر چوب wood pulp
[جنگل] الیاف چوبی تفکیکشده با ابزار مکانیکی یا مواد شیمیایی برای تولید فراوردههای سلولوزی
خمیر گوشت meat paste
[ فنّاوری غذا] فراوردهای خمیرمانند تهیهشده از حدود 70 درصد گوشت ساطوریشده که بافتی با نرمی متوسط دارد
خوابشکنی dormancy breaking
[زراعت، گیاهی] تغییر طبیعی یا مصنوعی در رویان بذر به منظور تحریک آن برای جوانهزنی
خواص عملکردی functional properties
[ فنّاوری غذا] آن دسته از خواص ماده غذایی که بر رفتار آن ماده و مادهای که به آن افزوده میشود اثر میگذارد
خود self
[روانشناسی ] کلیت فرد شامل همه ویژگیهای آگاهانه و ناآگاهانه و جسمی و ذهنی او
خودانکاری self-denial
[روانشناسی ] سرکوب آرزوها و امیال و چشمپوشی از ارضای آنها
خود ـ روانشناسی self-psychology
[روانشناسی] نظریهای روانشناختی که در آن کلیه رفتارها با ارجاع به « خود» تفسیر میشود و بر روابط فرد با دیگری و پاسخگویی والدین به نیازهای هیجانی فرزند تأکید دارد
خودروِ برونجادهای off-road vehicle,
ORV, off-highway vehicle
[جنگل] خودروی که از آن در بیرون از جادهها یا در جادههای فرعی، مانند راههای جنگلی، برای دسترسی به نواحی سختگذر استفاده میکنند
خودروِ دوربیندار cam-car
[نظامی] خودروِ مجهز به دوربین مخفی که از آن در عملیات مراقبت و تعقیب نامحسوس استفاده میشود
خودروِ سنگین heavy vehicle
[درونشهری] خودروی با بیش از چهار چرخ فعال
خودروِ همهجارو all-terrain vehicle,
ATV
[جنگل] خودروِ بنزینسوز برونجادهای که مختص دسترسی به نواحی دوردست است
خودگردهافشان self-pollinated
[زراعت، گیاهی] ویژگی گل یا گیاهی که گردهافشانی آن در خود گیاه صورت میپذیرد
خودگردهافشانی self-pollination
[زراعت، گیاهی] نوعی گردهافشانی که در آن گرده گیاه مادگی همان گیاه را بارور میکند
خودمحور egocentric
[روانشناسی ] فردی که به خودمحوری تمایل دارد
خودمحوری egocentrism,
egocentricity
[روانشناسی ] تمایل به تمرکز بر نیازها و مسائل فردی به جای نیازها و مسائل گروه یا اجتماعی که فرد به آن تعلق دارد
خوربین helioscope
[ نجوم رصدی] ابزاری برای مشاهده قرص خورشید که از چشم رصدگر در مقابل پرتوهای درخشان خورشید محافظت میکند
خورپا heliostat
[ نجوم رصدی ] ابزاری مجهز به ساعتران که همواره جهت خورشید را در آسمان دنبال میکند
خورپوسته sun crust
[جَوّ] نوعی برفپوسته ناشی از یخ زدن دوباره بلورهای سطحی برف که آفتاب آنها را ذوب کرده است
خورتصویرنگار photoheliograph
[نجوم رصدی] تلسکوپی ـ شکستی که ویژه عکسبرداری از قرص خورشید است
متـ . خورشیدنگار
خوردگی آتشی ـ دودی fire and smoke corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی که بر اثر واکنش شیمیایی میان گازهای حاصل از احتراق و لایه محافظ اکسیدی آلیاژهای فلزی در نقاطی که در معرض آتش و دود هستند، رخ میدهد
خوردگی آهن سهظرفیتی ferric ion corrosion
[ خوردگی ] خوردگی فلزات آهنی بر اثر تماس با آباسیدهای معدنی و یونهای فریک موجود در آنها که در طی آن سرعت خوردگی تحت تأثیر اکسیژن هوا افزایش مییابد
خوردگی آهننشین embedded iron corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی شیاری در سازههای فولاد زنگنزن که در آن آهن غیرآلیاژی باقیمانده در سطح فولاد در تماس با رطوبت هوا زنگ میزند
خوردگی برخوردی ← حمله برخوردی
خوردگی جوّکاهشی ← خوردگی فاز گازی
خوردگی جیوهای mercury corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی فلزمذاب که در آن جیوه فلز مذابِ خورنده است
خوردگی چنگالهای chelant corrosion
[ خوردگی] انحلال یا نازک شدن لولههای دیگ بخار که بیشتر در نواحی تحت تنش رخ میدهد و ناشی از غلظت بیش از حد چنگالههای نمک سدیمی است که در مدتی طولانی برای واپایش حلالیت رسوب به کار رفته است
خوردگی خاکسترسوختی fuel-ash corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی که بر اثر مواد خورنده موجود در رسوب خاکستر سوخت مذاب رخ میدهد
خوردگی خاکسترنفتی oil-ash corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی بر اثر رسوب خاکستر مذاب حاصل از سوختهای حاوی وانادیم که سبب انحلال لایههای محافظ اکسیدی و نفوذ سریع اکسیژن و دیگر گازهای حاصل از احتراق به سطح فلز میشود
خوردگی خط آب waterline attack
[ خوردگی ] نوعی خوردگی که در آن مرز میان جداره لوله یا ظرف فلزی و شاره درون آن همزمان تحت تأثیر پیل اختلافدمشی (differential aeration cell) و خوردگی شیاری قرار میگیرد
خوردگی در خاک soil corrosion
[ خوردگی] نوعی خوردگی الکتروشیمیایی که به دلیل اختلاف غلظت اکسـیژن و همچنیـن رطوبت و نمک موجـود در خاک اتفاق میافتد
خوردگی دریایی marine corrosion,
seawater corrosion
[ خوردگی] خوردگی تجهیزات و سازههای فلزی و بتنی در دریا و مناطق ساحلی
خوردگی رسوبی deposit corrosion,
deposit attack
[ خوردگی] نوعی خوردگی که در زیر یا اطراف یک رسوب ناپیوسته بر سطح فلز به وجود میآید
خوردگی زردزخمی ringworm corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی موضعی در دیواره لولههای نفت خام بر اثر شیو حرارتی (temperature gradient) و حمله عوامل خورنده محیطی در مجاورت فلز
خوردگی سایشی abrasion corrosion
[ خوردگی ] فرایند توأم سایش و خوردگی که بر اثر آن فلز به صورت مکانیکی از بین میرود
خوردگیسنج corrosometer, corrator
[ خوردگی ] هر یک از افزارههایی که با اندازهگیری افزایش مقاومت الکتریکی نمونه فلزی در محیط خورنده یا با استفاده از پدیده الکتروشیمیایی موسوم به قطبش خطی، میزان خوردگی را اندازهگیری یا پایش میکنند
خوردگی سولفیدی sulfidic corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی ناشی از ترکیب انواع سولفیدها با فلز در دمای بالا که موجب ایجاد محصولات سولفیدی میشود
خوردگی شکوفهلحیمی solder bloom corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی که در نواحی لحیمشده تبادلگرهای گرمایی پدید میآید
خوردگی شیارچاقویی knife-line attack, KLA
[ خوردگی ] نوعی خوردگی مرزدانهای در آلیاژ فولاد زنگنزن که بر اثر حساسشدگی در راستای خط جوش یا بر روی خط جوش رخ میدهد
خوردگی فاز گازی gas phase corrosion
[ خوردگی] نوعی خوردگی موضعی که غالباً در نتیجه واکنش احیایی مستقیم در نیروگاههای سوخت فسیلی که در معرض گازهای محیطی حاوی گوگرد یا رسوبات حاوی پیریتهای آهنی هستند، رخ میدهد
متـ . خوردگی جوّکاهشی
reducing-atmosphere corrosion
خوردگی کاواکی cavitation corrosion
[ خوردگی ] فرایند توأم خوردگی و کاواکزایی در تماس با شاره
خوردگی گِل حفاری drilling mud corrosion,
drilling fluid corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی که بر اثر استفاده از سیال حفاری نفت آبپایه (water-base) به وجود میآید
خوردگی لانهمورچهای ant nest corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی موضعی شبیه به لانه مورچه که بر اثر کربوکسیلیکاسیدهای حاصل از آبکافت حلالهای آلی کلردار و روغنهای روانساز به وجود میآید
خوردگی لایهای layer corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی موضعی به صورت لایههای نازک موازی در سطح فلز
خوردگی مجاز corrosion allowance
[ خوردگی ] میزانی از خوردگی که در طراحی ضخامت قطعات صنعتی در نظر گرفته میشود تا در صورت کاهش ضخامت ناشی از خوردگی، طول عمر از آنچه پیشبینی شده است کمتر نشود
خوردگی مخفی sheltered corrosion
[ خوردگی] خوردگی در جایی که آب یا رطوبت در آن انباشته یا چگالیده شده است و برای مدتزمان طولانی خشک نمیشود
خوردگی میلگرد بتن rebar corrosion
[ خـوردگی ] خـوردگـی میـلههای فـولادی تقـویتکننـده بتـن مسلح
خوردگی نهشتی deposition corrosion
[ خوردگـی] نوعی خـوردگی دو فلـزی که در آن یـک فلز با پتانسـیل مثبت در بالادست جریـان خورده میشود و یونهای حلشده آن در پاییندست جریان در جایی که فلز فعالتر قرار دارد، تهنشـین میشود
خوردگی هوافضایی aerospace corrosion
[ خوردگی ] نوعی خوردگی ناشی از اکسیدکنندهها و سوختها و حرارت بالای گازهای خروجی فضاپیماها و تنش واردشده بر آنها در هنگام ورود به جوّ زمین
خوردگی یاتاقان bearing corrosion
[ خوردگی] حمله شیمیایی ـ اسیدی به آلیاژ یا یکی از فلزهای آلیاژ یاتاقان که ناشی از تجزیه روغن یا گریس است
خورسنج heliometer
[ نجوم رصدی] تلسکوپی با عدسی دوتکه برای اندازهگیری قطر خورشید و فاصله زاویهایِ دو ستاره
خورشیدنگار ← خورتصویرنگار
خورکِشَند solar tide
[ اقیانوسشناسی، جَوّ، زمین، نقشهبرداری ] جزئی از کِشَند که فقط بر اثر گرانش خورشید ایجاد میشود
خوست atoll
[ اقیانوسشناسی] آبسنگهای مرجانی حلقوی که بر روی برجستگیهای آتشفشانی در آبهای آزاد گرم رشد میکنند و غالباً در میان خود کولاب (lagoon) ایجاد میکنند
خوشهاَبر ← سامانه همرفتی میانمقیاس
خونآهن heme iron
[ تغذیه] آهنی که از هموگلوبین و میوگلوبین موجود در گوشت به دست میآید
خونابه drip
[ فنّاوری غذا] مایعی که در هنگام باز شدن یخ فراوردههای گوشتی منجمد از آنها خارج میشود
خونگیری bleeding, exsanguination
[ فنّاوری غذا] خارج کردن بیشترین خون ممکن از بدن حیوان در هنگام ذبح
خیز bound
[نظامی] حرکت سربازان از یک جانپناه به جانپناه دیگر که اغلب در زیر آتش دشمن انجام میشود
خیز کِشَند rise of tide, tidal rise
[ اقیانوسشناسی، جَوّ، نقشهبرداری ] فاصله عمودی از سطح مبنای کِشَندی تا سطح بالاتر آب
خیز گدازه lava rise
[زمین] بخش کم و بیش سرتخت یک میدان جریان گدازه ریسمانی (pahoehoe lava) که در نتیجه فشار گدازههای زیر لایه سطحی برآمده شده است
متـ . فلات فشاری pressure plateau
د
دادگان تحلیل پروتگان proteome analysis database
[ پروتگانشناسی ] دادگان تخصصیِ پروتئین که پس از تلفیق اطلاعاتِ برگرفته از منابع مختلف، طبقهبندی و مطالعه پروتئینها را در مجموعههای کامل پروتگان تسهیل میکند
دادههای دریافت رژیمی dietary intake data
[ تغذیه] مجموعهای از دادهها درباره مصرف غذا شامل اطلاعاتی در مورد اشتها و الگوهای خوردن و برآوردهایی درباره دریافت رژیمی معمول
داربند arch
[جنگل] وسیلهای کمکی که پشت چوبکِش یا بر روی آن نصب میشود و گِردهبینهها را از زمین بلند میکند
دارتالاب Taxodium
[ گیاهی ] سردهای از کاجسانان با یک تا سه گونه که در قاره امریکای شمالی پراکندهاند؛ گونههای این سرده تا حد زیادی در برابر زمینهای غرقاب مقاوم هستند و در قسمتهای شمالی خزاندارند و در بخش جنوبی همیشهسبز تا نیمههمیشهسبزند؛ گیاهان این سرده به شکل درختان بلند به ارتفاع 30 تا 46 متر با تنهای به قطر دو تا سه متر هستند؛ مخروطهای ماده آنها کروی به قطر دو تا سهونیم سانتیمتر با ده تا 25 فلس است که هر فلس یک یا دو دانه دارد و هفت تا نُه ماه پس از گردهافشانی بالغ و با جدا شدن فلسها آزاد میشوند و مخروطهای نر در خوشههایی آویخته ایجاد میشوند و گردههای خود را در اوایل بهار آزاد میسازند
دارتالابیان Taxodiaceae
[گیاهی] تیرهای از کاجسانان درختی تکپایه همیشهسبز و نیمههمیشهسبز یا خزاندار با نُه سرده و دوازده گونه که در آسیا و امریکای شمالی و تاسمانی پراکندهاند؛ این گیاهان دارای تنهای صاف با انشعابات فراهم و برگهایی مارپیچی یا پراکنده هستند و دانههایشان که با بالی نازک احاطه شده صاف یا سهگوش است
دارشماری enumeration
[جنگل] شمارش و طبقهبندی یک یا چند گونه جنگلی بر اساس ابعاد و سن و جز آن، عموماً هنگامی که به حد معینی رسیده باشد
متـ . آماربرداری inventory
دارواش Viscum
[ گیاهی ] سردهای از دارواشیان درختچهای نیمهانگلی چوبی با 70 تا 100 گونه که بومی مناطق معتدل و نیمهگرمسیری اروپا و افریقا و استرالیا و آسیا هستند و بر روی درختان دیگر میرویند؛ برگهای آنها سبزرنگ با آرایش متقابل یا فراهم است و کمابیش قادر به فتوسنتز (photosynthesis) هستند؛ گلها نامحسوس و سبز مایل به زرد است
دارواشیان Viscaceae
[ گیاهی ] تیرهای از صندلسانان درختچهای انگلی سبزینهدار و بدون ریشه با هفت سرده و 450 گونه که در تمام جهان بهویژه نواحی گرمسیری میرویند؛ برگهای آنها ساده با آرایش متقابل و بافت علفی یا چرمی یا غشایی با حاشیه کامل و گلهایشان منظم و برگهدار و کوچک است
دامن میز table skirt
[ گردشگری ] پارچهای که دورتادور میز را میپوشاند
دامنه کِشَند tide amplitude
[ اقیانوسشناسی] نیمی از اختلاف ارتفاع میان یک فراکِشَند و فروکِشَند متوالی
دانپوش hull
[زراعت] پوسته بیرونی دانه
دایرهزنگی tambourine, timbrel, tabor
[موسیقی ] یکی از سازهای خانواده طبلهای طوقهای یکطرفه با بدنه چوبی که در طوقه آن پولکهایی فلزی تعبیه شده است که با برخورد به هم و بدنه طوقه ایجاد صدا میکنند
دخمه dakhma
[باستانشناسی ] ساختاری دایرهشکل که بر اساس سنت زرتشتی اجساد مردگان را در آن رها میکردند و پس از متلاشی شدن بافتهای اجساد، استخوانها را در درون چاه مرکزی آن میریختند
در تابوت coffin lid
[باستانشناسی ] بخشی از تابوت که روی آن را میپوشاند
درج ← درنهش
درجاخیز vertiplane
[هوایی ] هواگردی عمودپرواز با بال ثابت و بالچههای قدرتمند برای بلند کردن هواگرد بدون داشتن سرعت روبهجلو و با تغییر زاویه حرکت ملخشار
درجهبندی سنی age gradation
[جنگل] درجهبندی درختان در ردههای سنی با تقریب یک سال یا چند سال
درجههای کمشنوایی hearing impairment degrees,
degrees of hearing loss
[ شنواییشناسی] نظام درجهبندی ششگانه برای تعیین شدت کمشنوایی
دُرج یادگاره reliquary
[باستانشناسی] ضریح یا جعبه یا تابوتی قابل حمل که بقایای قدیسان در آن نگهداری میشود
درحرکت making way
[دریایی] شناوری که با نیروی محرکه یا بر اثر لختی به جلو یا عقب یا پهلو حرکت میکند
درختاقلیمشناسی dendroclimatology
[جنگل] شاخهای از درختگاهشماری که رابطه میان تغییرات آب و هوایی و حلقههای سالانه را بررسی میکند تا بتوان از این طریق به شرایط اقلیمی گذشته پی برد
درختبومشناسی dendroecology
[جنگل] شاخهای از درختگاهشماری که روابط میان الگوهای حلقههای رشد سالانه و شاخصهای بومشناختی تأثیرگذار بر آنها را بررسی میکند
درختبین relascope
[جنگل] ابزاری دستی برای اندازهگیری قطر و ارتفاع و سطح مقطع درخت در ارتفاعات مختلف
درختبین لیزری telerelascope,
laser-relascope
[جنگل] درختبینی ـ که به عدسی و تجهیزات لیزری مجهز است
درختسنج dendrometer
[جنگل] 1. در مفهوم عام، هر ابزاری برای اندازهگیری و برآورد ابعاد درختان یا بینهها 2. ابزاری برای اندازهگیری قطر درختان یا بینهها
درختسنج نواری band dendrometers, growth band
[جنگل] ابزاری نواری برای اندازهگیری و ثبت مداوم یا برای به دست آوردن خوانشهای دورهای تغییرات قطر درخت
درختشناسی dendrology
[جنگل] بخشی از علم جنگلداری که به تشخیص و ردهبندی سامانمند درختان میپردازد
درخت کمکی dummy
[جنگل] درختی که از آن برای کمک به بر پا کردن دکل درختی در داربَری استفاده میشود
درختگاهشماری dendrochronology
[جنگل] مطالعه و تحلیل حلقههای رشد سالانه درختان و استفاده از آنها برای تعیین تغییرات اقلیمی در دورههای گذشته و تحقیقات باستانشناختی
متـ . تحلیل حلقه درخت tree-ring analysis
درختنگار dendrograph
[جنگل] ابزاری که محیط ساقه درخت را به طور مستمر ثبت میکند
درخش اَبر cloud flash
[جَوّ] رخداد تخلیه آذرخش در بین منطقه دارای بار مثبت و منطقه دارای بار منفی که ممکن است هر دو منطقه در یک اَبر قرار داشته باشند
متـ . درخش اَبربهاَبر cloud-to-cloud flash
درخش اَبربهاَبر ← درخش اَبر
درخش اَبربهزمین
cloud-to-ground flash, ground flash
[جَوّ] رخداد درخش آذرخش در بین زمین و یک مرکز بار الکتریکی در اَبر
درخش دروناَبر intracloud flash
[جَوّ] رخداد تخلیه آذرخش در بین مرکز دارای بار مثبت و مرکز دارای بار منفی در درون یک اَبر
درداثر noci-influence
[پایه پزشکی ] اثر ناشی از آسیب یا جراحت یا درد
دردادراک nociception, nociperception,
pain sense, algesia, algesthesia
[پایه پزشکی] توانایی احساس درد از طریق تحریک دردگیرنده
دردحفاظ nocifensor
[پایه پزشکی] ویژگی دستگاه اعصاب پوستی و غشاهای مخاطی که در معرض آسیب موضعی قرار دارند
دردگیرنده nociceptor
[پایه پزشکی] گیرنده دردی که انواع صدمات، واردشده به بافتهای بدن را دریافت میکند
دردگیرنده پوستی cutanous nociceptor
[پایه پزشکی] هر یک از انواع دردگیرندههایی که در پوست به محرکها حساس هستند و شامل دو گونه دردگیرنده چندمحرکی و دردگیرنده مکانیکی میشود
دردگیرنده چندمحرکی polymodal nociceptor,
C-fiber nociceptor
[پایه پزشکی ] دردگیرندهای در اعصاب بدون میلین که به محرکهایی مانند گرما و مواد شیمیایی و جابهجایی مکانیکی حساس است
دردگیرنده مکانیکی mechanical nociceptor
[پایه پزشکی] دردگیرندهای در اعصاب میلیندار که بیش از هر محرکی به جابهجایی مکانیکی پوست حساس است
متـ . گیرنده مکانیکی آستانهبالا
high-threshold mechanoreceptor
درراه underway
[دریایی ] شناوری که نه درلنگر باشد، نه به گِل نشسته و نه به جایی بسته شده باشد
دررفتگی طوقه bead unseating
[تایر ] خارج شدن طوقه از محل خود
درستی اطلاعات information accuracy,
accuracy of information
[ کتابداری ] میزان صحت اطلاعات
درشتبلور phenocryst
[زمین ] بلوری نسبتاً بزرگ و مشخص در سنگ
درگشت alteration,
chromatic alteration
[موسیقی] بالا یا پایین بردن یک نغمه به اندازه نیمپرده با استفاده از علائم عَرَضی
درمان سرکوبگرانه suppressive therapy
[روانشناسی ] گونهای از رواندرمانی که سازوکارهای دفاعی مُراجع را تقویت میکند و بیشتر بر سرکوب تجارب و احساسات تأکید دارد
درمان سطحی surface therapy
[روانشناسی ] نوعی رواندرمانی که به جای تمرکز بر کشف و تحلیل انگیزههای ناخودآگاه و زیربنایی، به کاهش فشارهای روانی مُراجع و تعدیل نگرشها و الگوهای رفتاری او میپردازد
درنهش insertion
[ژنشناسی ] ورود یک توالی جدید به دِنا
متـ . درج
دروازه ثبّات fare-registering faregate, turnstile
[درونشهری ] دروازهای که کرایههای پرداختشده را ثبت میکند
درونانگل endoparasite
[ میکرب] انگلی ـ که در درون بدن میزبان، در یاختهها یا بافتها، زندگی میکند
درونپوسه heart rot, heart decay
[جنگل] هر نوع پوسیدگی که به درونچوب محدود میشود
درونتیرگی dark heart
[جنگل] سرخ، خاکستری یا آبی شدن درون چوب درختان پهنبرگ که لزوماً در نتیجه پوسیدگی نیست
درونچوب heartwood, duramen,
eart
[جنگل] بخش درونی و غیرزنده ساقه درخت که به آن استحکام بیشتری میبخشد
درونچوب کاذب false-heart,
false heartwood
[جنگل] چوبی که تحت تأثیر عوامل طبیعی مانند قارچ و یخزدگی تغییر رنگ داده و شبیه به درونچوب شده باشد
درونچوب یخزاد frost heart
[جنگل] نوعی درونچوب کاذب که بر اثر یخبندان شدید به وجود میآید و سبب ایجاد قسمتهای رنگی در بخش مرکزی ساقه میشود
درونسیاه black heart 1
[جنگل] درونچوب کاذبی به رنگ مشکی یا قهوهای تیره که معمولاً از درونچوب قابل تشخیص نیست و عمدتاً در پهنبرگان مشاهده میشود
درونسیاهی black heart 2
[جنگل] قهوهای یا مشکی شدن قسمتهایی از درخت یا دار که لزوماً در نتیجه پوسیدگی نیست
درونفکنی introjection
[روانشناسی ] فرایندی که ازطریق آن فرد موضوع را در خیالپردازیهای خود از بیرون به درون میآورد و آن را درونی میسازد
دروننوکلئاز endonuclease
[ژنشناسی] زیمایهای که باعث شکسته شدن پیوندهای نوکلئوتیدی در نواحی میانی نوکلئیکاسید میشود
دروننوکلئاز ویژهبُر
restriction endonuclease, REase,
restriction nuclease
[ژنشناسی ] دستهای از زیمایهها که دِنا را در جایگاههای ویژه و در موقعیت منحصربهفرد بُرش میدهند
متـ . آنزیم ویژهبُر، زیمایه ویژهبُر restriction enzyme
درونیسازی internalisation
[روانشناسی] فرایند اخذ رابطهای عینی به درون روان (psyche)
دریاچه بازمانده relict lake
[زمین ] دریاچهای در منطقهای که قبلاً دریا یا دریاچه بزرگی بوده است
دریاچه بیشپرورد eutrophic lake
[محیطزیست] دریاچهای کمعمق با مواد مغذی بسیار که موجب تولید جلبک و کمبود ماهی و اکسیژن محلول میشود
دریاچه تکآمیختی monomictic lake
[محیطزیست] ویژگی دریاچهای نسبتاً عمیق که در آن سالی یک بار لایهبندی و چرخه آمیختگی رخ میدهد
دریاچه خشک dry lake
[محیطزیست] محلی که پیشتر دریاچه بوده، ولی اکنون یا باتلاقی است یا به کلی خشک شده است
دریاچه دوآمیختی dimictic lake
[محیطزیست] ویژگی دریاچهای که معمولاً سالی دو بار در آن لایهبندی و چرخه آمیختگی رخ میدهد
دریاچه روبهزوال senescent lake,
extinction lake
[محیطزیست] دریاچه بیشپروردی که براثر ازدیاد گیاهان و از دست دادن تدریجی و مستمر آب در حال تبدیل شدن به باتلاق است
دریاچه کمپرورد oligotrophic lake
[محیطزیست] دریاچهای عمیق و صاف با مواد آلی و مغذی کم و اکسیژن محلول بسیار
دریاچه گدازه lava lake
[زمین ] دریاچهای از گدازه مذاب معمولاً بازالتی در دهانه آتشفشانی
دریاچه میانپرورد mesotrophic lake
[محیطزیست] دریاچهای با مواد مغذی نه چندان کم که از نظر گیاهی و جانوری نسبتاً بارور است
دریافت روزانه پذیرفتنی
acceptable daily intake, ADI
[ تغذیه] مقدار ماده مغذی یا شیمیایی که مصرف روزانه آن در طول زندگی ظاهراً خطر قابل ملاحظهای ندارد
دریافتسنجی ماده مغذی
nutrient intake analysis, NIA
[ تغذیه] فرایندی که در آن محتوای مواد مغذی از طریق سنجش میزان دریافت مواد غذایی در یک دوره زمانی معین ارزیابی میشود
دریای پُرجزیره archipelago 1
[ اقیانوسشناسی ] دریایی که جزایر زیادی در آن واقع است
دریایخ sea ice
[جَوّ] یخی که از انجماد آب دریا به وجود میآید و نقطه مقابل خشکی یخ است
دستباز open string
[موسیقی ] هر یک از سیمهای زهصداهای زخمهای یا کمانهای در حالتی که بدون پردهگیری (stopping) نواخته شوند
دستمال سفره napkin, table napkin,
serviette
[گردشگری] تکه پارچهای مربعشکل برای محافظت از لباس مهمان و پاک کردن دهان در هنگام غذا خوردن
دستهگاز power lever, throttle,
thrust lever
[هوایی] اهرمی در اتاقک خلبان که با آن میتوان دور یا توان موتور را تغییر داد
دشت گدازه lava plain
[زمین ] زمینی مسطح و وسیع که بستر آن از توالی نسبتاً نازک جریان گدازه تشکیل شده و معمولاً بازالتی و ناشی از فوران شکافهای است
دُش خراب fail-hard 1
[درونشهری، ریلی، هوایی ] ویژگی جزئی از یک سامانه که خرابی آن بلافاصله شرایطی گمراهکننده یا خطرناک ایجاد میکند
دُششکست fail hard 2
[درونشهری، ریلی، هوایی ] ویژگی قطعه یا جزئی از سازه اصلی یا هر گونه حامل بار بدون جانشین (unduplicated load path) که شـکست آن فاجعهآمیز است
دفاع غیرنظامی civil defense
[نظامی ] مجموعه اقدامات غیرنظامی برای کاهش تلفات جانی و مالی ناشی از حمله دشمن
دفترک سفر travel brochure
[ گردشگری ] نوشتهای چاپی که در آن ویژگیهای مقصد و خدمات مسافرتی و قیمت و شرایط ذخیره جا بهتفصیل شرح داده میشود
دفن کُلَش stubble incorporation
[زراعت] زیر خاک کردن کُلَش از طریق شخم
دکل 1 mast
[دریایی ] تیرکی عمودی یا کمی مایل که در گذشته نقش تکیهگاه بادبان را داشته است، اما در کشتیهای امروزی بهعنوان پایهای برای نصب آنتنهای مخابراتی و رادار و پرچم و چراغهای ناوبَری و جز آن به کار میرود
دکل 2 spar
[جنگل] تیر چوبی یا فلزی که تجهیزات بافهای را برای اتصال به یکی از چند سامانه حملونقل بافهای به آن میبندند
دکل درختی spar-tree
[جنگل] درختی که تجهیزات بافهای را برای اتصال به یکی از چند سامانه حملونقل بافهای به آن میبندند
دکمه button
[موسیقی] قطعه کوچکی در انتهای سازهای زهی مانند ویلن که سیمها را به حالت کشیده نگه میدارد
دکمه جوش weld nugget
[متالورژی ] منطقه جوشخورده یک جوش مقاومتی نقطهای
دگرجا allopatric
[زراعت، گیاهی] ویژگی گونههای گیاهی که در محیطهای جغرافیایی مختلف میرویند
دگرش variation 1
[موسیقی ] فن تغییر یک ایده موسیقایی که معمولاً پس از ظهور اولیه آن ایده اعمال میشود
دگرش با طرح شکلیِ ثابت
formal-outline variation
[موسیقی ] نوعی دگرش که در آن ساختار درونمایه و جملهبندی ثابت میماند
دگرش با طرح لحنیِ ثابت
melodic-outline variation
[موسیقی] نوعی دگرش که در آن نمای کلی لحن ثابت باقی میماند
دگرش با لحن ثابت constant-melody variation
[موسیقی ] نوعی دگرش که در آن لحن ثابت باقی میماند و دیگر عوامل موسیقایی تغییر میکند
دگرش با مشخصه ثابت characteristic variation
[موسیقی ] نوعی دگرش که در آن مشخصههای اصلی از جمله لحن و طرح لحنی و هارمونی (harmony) ثابت میماند
دگرش ترتیبی serial variation
[موسیقی] نوعی دگرش مربوط به موسیقی ترتیبی که در آن درونمایه معمولاً ثابت نگه داشته میشود
دگرش فانتزی fantasy variation
[موسیقی ] نوعی دگرش که فقط عناصر اصلی خصوصاً انگارههای لحنی درونمایه را در بر میگیرد و سبب بسط آنها میشود
دگرشکلی خوردگیزاد
corrosion-induced deformation
[ خوردگی ] تغییر شکل صفحههای فلزی دیوار به علت انبساط حاصل از خوردگی
دگرشکلی نقشه ← واپیچش نقشه
دگرفامینه heterochromatin
[ژنشناسی ] بخشهایی از فامینه که در مرحله میانچهر متراکمتر و رنگپذیرترند
دگرفامینه اختیاری facultative heterochromatin
[ژنشناسی] قطعهای از دِنا که بر اثر فشردگی تبدیل به دگرفامینهای میشود که از نظر رونویسی غیرفعال است
دگرفامینهای شدن heterochromatization
[ژنشناسی] حالتی که در آن هوفامینه بر اثر مجاورت با دگرفامینه، به دگرفامینه تبدیل میشود
دگرفامینه نهادی constitutive heterochromatin
[ژنشـناسی] دگرفامینهای که همیشه فشرده است و هیچگاه رونویسی نمیشود
دگرکوک scordatura
[موسیقی ] کوک غیرمعمول سازهای زهی
دگرگردان واجدایش segregation distorter, SD
[ژنشناسی] ژن یا عامل دیگری که نسبت واجدایش دگرهها را بر هم میزند
دگرگردی واجدایش segregation distortion
[ژنشناسی ] بر هم خوردن نسبت واجدایش دگرههای ناجورتخم، که معمولاً بر اثر ناهنجاریهای کاستمانی رخ میدهد
دگره variation 2, variant
[موسیقی ] نسخه تغییریافته یک ایده موسیقایی بر مبنای تغییراتی که در دگرش از آنها استفاده شده است
دلقرمزی red heart
[جنگل] قرمزی بارز درونچوب سوزنیبرگان و برخی پهنبرگان که عامل آن نوعی قارچ است
دماآمایی ریزموجی microwave tempering
[ فنّاوری غذا] افزایش دمای گوشت منجمد با استفاده از ریزموج
دماآمایی سردخانهای cold room tempering
[ فنّاوری غذا] افزایش تدریجی دمای گوشت منجمد در بخشی از سردخانه که دمای آن بالای صفر است
دُماسب cauda equina
[پایه پزشکی] مجموعهرشتههای عصبی که از انتهای مخروط نخاعی به پایین میروند
دماوَردنما nepheloscope 2
[جَوّ] ابزار نشاندهنده تغییرات دما در زمانی که هوا بهسرعت منبسط یا متراکم میشود
دمای پایانی endpoint temperature endpoint temp,
[ فنّاوری غذا] دمایی که در آن عوامل بیماریزای فراورده غذایی، بهخصوص گوشتی، از بین میرود
دمای خوددوام autogenous temperature
[محیطزیست] دمای تعادل در احتراق لجن که در آن حرارت تولیدی با اُفت حرارت برابر است و سبب میشود که احتراق به صورت خوددوام انجام شود
دُمگیر sting
[هوایی] پایهای بلند و لولهمانند که در تونل باد رو به جریان بالادست قرار دارد و مدل هواگرد با حداقل تزاحم (interference) بر روی آن نصب میشود
دُمموشی Buddleja
[ گیاهی ] سردهای اغلب درختچهای و گاهی درختی از دُمموشیان خزاندار و همیشهسبز با حدود 100 گونه که ارتفاع بلندترین آنها به 30 متر میرسد، اما ارتفاع بیشتر گونههای این سرده بهندرت بیشتر از پنج متر است
دُمموشیان Loganiaceae
[ گیاهی ] تیرهای از نعناسانان بالارونده چوبی یا درختچهای یا درختی با سیزده سرده و حدود 400 گونه که عمدتاً بومی نواحی گرمسیری جهان هستند، گیاهان این تیره ضمائمی برگمانند در قاعده دمبرگ و گلهایی مجتمع در خوشههای انتهایی دارند؛ حلقه گلبرگها از چهار تا پنج لَپ همپوش تشکیل شده است و میوههای این تیره یا پوشینهای یا شفت آبدار است
دِنابسپاراز DNA polymerase,
DNA-dependent DNA polymerase,
DNA nucleotidyl transferase
[ژنشناسی ] زیمایهای که یکی از رشتههای مارپیچ دوگانه دِنا را الگوی ساخت دِنای تکرشتهای جدید قرار میدهد
دِناز DNase, deoxyribonuclease, DNAse
[ژنشناسی] زیمایهای که پیوندهای نوکلئوتیدی دِنا را میشکند
دِنام ← دِنای مکمل
دِنای آمیژهای chimeric DNA
[ژنشناسی] مولکول دِنای نوترکیب که از دو یا چند توالی با خاستگاههای ژنی متفاوت حاصل شده است
دِنای حامل carrier DNA
[ژنشناسی ] دِنای غیراختصاصی که برای آسانسازی رسوبدهی و دستورزی (manipulation) دِنای هدف به کار میرود
دِنای مکمل copy DNA complementary DNA,
[ژنشناسی ] دِنای تکزنجیرهای که مکمل رشته رِنا است
اختـ . دِنام cDNA
دِنای نارمزگذار non-coding DNA
[ژنشناسی] هر توالی دِنایی که نه در رمزگذاری رِنا و نه در رمزگذاری پروتئین نقش دارد
دنده 1 lug
[تایر ] هر یک از آجهای پهنی که در عرض رویه قرار دارند و توان کشانش (traction power) تایر را افزایش میدهند
دنده 2 rib 3
[ فنّاوری غذا] بخشی از لاشه که شامل دندهها و ماهیچههای میان آنهاست
دوبرگینه bifolium
[ریاضی ] خمی در صفحه با معادله
دوبه مخزنی tank barge
[دریایی ] نوعی دوبه دارای مخزن که از آن برای حمل کالای مایع استفاده میکنند
دوپایداری bistability
[شیمی ] توانایی یک سامانه برای حضور در دو حالت پایا پیش از رسیدن به یک حالت پایدار
دوخصلتمندی amphoterism
[شیمی ] دارا بودن خاصیت واکنشدهی اسیدی و بازی
دوخصلتمندی پروتونی amphoprotism
[شیمی ] توانایی یک گونه شیمیایی در دادن و گرفتن پروتون
دودساز smoke generator, generator
[هوایی] افزارهای برای تولید دود قابل رؤیت در هواپیماهای نمایشی یا تونل باد
دودکش سفید white smoker
[ اقیانوسشناسی، زمین] مجرایی گرمابی و دودکش مانند در بستر اقیانوسها که آبهای گرم سفیدرنگی با دمای 30 تا 350 درجه سلسیوس از آن بیرون میآید
دودکش سیاه black smoker
[ اقیانوسشناسی، زمین ] مجرایی گرمابی و دودکشمانند در بستر اقیانوسها که آب گرم سیاهرنگی با دمای بیش از 350 درجه سلسیوس از آن بیرون میآید
دودوَک nystagmus
[ شنواییشناسی] حرکات غیرارادی و ضربآهنگی و سریع چشمها که ممکن است افقی یا عمودی یا چرخشی یا ترکیبی از آنها باشد
دودوَکنگاری تصویری
videonystagmography, VNG
[ شنواییشناسی ] آزمون بررسی عملکرد دهلیز گوش درونی که در آن حرکات کاراندامشناختی چشم در خلال تحریک دستگاه دهلیزی با استفاده از دوربینهای فروسرخ مشاهده و ثبت میشود
دوربین اَبر cloud camera
[جَوّ] دوربینی با طراحی ویژه که در تهیه تصویر از اَبر برای تعیین محل و نحوه جابهجایی اَبر و درصد پوشش آسمان از آن استفاده میشود
دوربین تصویرسنجی photogrammetric camera
[ نقشهبرداری] دوربینی که برای تصویرسنجی به کار میرود
دوربین زمینی terrestrial camera
[ نـقشهبرداری ] دوربینی که برای عکسـبرداری از روی زمین طراحی شده است
دوربین نقشهبرداری ← دوربین نقشهسازی
دوربین نقشهسازی mapping camera
[ نقشهبرداری] دوربینی که برای عکسبرداری در نقشهسازی به کار میرود
متـ . دوربین نقشهبرداری surveying camera
دوربین هوایی aerial camera
[نقشهبرداری] دوربینی که برای عکسبرداری در هواگرد طراحی شده است
دوره rotation, tree-age rotation
[جنگل] فاصله زمانی میان زادآوری تا رسیدن درختان به دار قابلبرداشت
دوره ارتعاش period of vibration
[فیزیک] مدتزمان لازم برای تحقق یک ارتعاش کامل
دوره اقتصاد مبنا financial rotation,
economic rotation
[جنگل] دورهای که در آن تعیینکننده زمان برداشت یک عامل اقتصادی است که لزوماً ارتباطی با معیارهای فیزیکی رویشگاه ندارد
دوره تناوب کِشَند tidal period
[ اقیانوسشناسی ] مدتزمان میان دو فراکِشَند یا دو فروکِشَند متوالی
متـ . دوره کِشَند
دوره تودهمبنا stand-age rotation
[جنگل] مجموع دوره بهاضافه زمان تأخیر در زادآوریِ (regeneration) توده
دوره حجممبنا physical rotation,
technical rotation
[جـنگل] دورهای که در آن برداشت زمانی صورت میگیرد که درختان به اندازه یا حجم معین و متناسب با معیارهای کارخانههای چوببُری رسیده باشند
دوره زیستمبنا biological rotation
[جنگل] دورهای که در آن برداشت در هنگام مرگ درختان و قبل از پوسیدگی آنها انجام میشود
دوره شتاب acceleration period
[ خوردگی ] دورهای از کاواکزایی و فرسایش برخورد مایع که پس از مرحله شکلگیری فرا میرسد و در آن سرعت فرسایش از مقادیر نزدیک به صفر تا بیشینه افزایش مییابد
دوره کِشَند ← دوره تناوب کِشَند
دوشاخه همتاسازی replication fork
[ژنشناسی ] ساختاری دوشاخه که بر اثر باز شدن دو رشته دِنای در حال همتاسازی به وجود میآید
دوشنوی diplacusis,
paracusis duplicate, double hearing
[ شنواییشناسی ] نوعی پراشنوی که در آن یک صدا به صورت دو صدا شنیده میشود
دوقطبیت bipolarity
[سیاسی ] وضعیتی که در آن جهان به دو قطب رقیب از کشورها به رهبری دو ابرقدرت متخاصم تقسیم میشود
دوقلوی دگرشکلی glide twin deformation twin,
[زمین ] بلوری دوقلو که در نتیجه دگرشکلی در بلور قبلی به وجود میآید
دوقلویی دگرشکلی deformation twinning
[زمین ] دوقلویی یک بلور که در نتیجه لغزش به وجود آمده است
دوگانهگرایی dualism
[روانشناسی ] باور به اینکه ذهن و بدن دو قلمروِ مستقل با دو جوهر متمایزند که با یکدیگر تعامل دارند
دوگانهگویی doublespeak
[نظامی ] پنهانسازی مقصود واقعی در گفتار و نوشتار
دومحیط دوست amphiphilic,
amphipathic
[شیمی] ویژگی مادهای که در مولکولهای آن هر دو نوع گروه حلالدوست و حلالگریز وجود داشته باشد
دیپلماسی چندمسیره multi-track diplomacy
[سیاسی] پیشبرد دیپلماسی به صورت همزمان و هماهنگ از چند مسیر رسمی و غیررسمی، اما هماهنگ
دیپلماسی دومسیره twin-track diplomacy
[سیاسی ] پیشبرد دیپلماسی به صورت همزمان و هماهنگ از دو مسیر رسمی و غیررسمی
دیپلماسی مسیر دو second track diplomacy,
track two diplomacy,
citizen diplomacy
[سیاسی ] دیپلماسیای که از مجاری غیررسمی مانند سفر ورزشکاران و هنرمندان یا تبادل نظر دانشگاهیان و اندیشهوران دنبال میشود
دید view
[عمومی] جلوه بصری یک مکان یا گستره
متـ . چشمانداز، منظره
دیداریسازی اطلاعات information visualisation
[ کتابداری ] استفاده از توانمندیهای مفهومی و شناختی انسان برای درک بهتر اطلاعات پیچیده و انتزاعی به کمک بازنمودهای نگاشتاری
دیدبان look-out man, look-out 1
[دریایی ] فردی که دیدبانی برعهده اوست
دیدبانی look-out 2, look-outs
[دریایی ] استفاده از کلیه وسایل و تجهیزات موجود اعم از دیداری و شنیداری برای پایش خطرات احتمالی در اطراف کشتی
دیرینهزلزلهشناسی paleoseismology
[ژئوفیزیک] مطالعه زمینلرزههای پیش از تاریخ بر پایه شواهد زمینشناختی
دیمکاری dry farming,
dryland farming, rainfed agriculture
[زراعت] کشت گیاهان در نواحی خشک و نیمهخشک با استفاده از نزولات جوّی و بدون آبیاری
دیواره sidewall
[تایر ] بخشی از تایر که بین شانه و طوقه قرار دارد
ذ
ذاتگرا nativist
[روانشناسی ] فردی که به ذاتگرایی باور دارد
ذاتگرایی nativism
[روانشناسی] نگرشی که بر اساس آن ذهن ساختارهای ذاتی معینی دارد و تجربه نقش محدودی در پدیدآیی معرفت ایفا میکند
ذره اَبر cloud particle
[جَوّ] هریک از اجزای اصلی تشکیلدهنده اَبر
ذرهباران ← زیستباران
ر
رآکتور فراگرمایی ← واکنشگاه فراگرمایی
رآکتور گرمایی ← واکنشگاه گرمایی
رابطه مبدأ ـ مقصد source-sink
[زراعت، گیاهی] رابطه میان دو بخش یک سامانه یا دو اندام یک گیاه در فرایند فتوسنتز (photosynthesis) که در آن یک بخش در حکم تولیدکننده، یعنی مبدأ، عمل میکند و بخش دیگر در حکم محل تجمع یا مصرف، یعنی مقصد
راحتی سفر ride quality
[درونشهری ] میزان آسودگی و رضایتی که مسافر در یک وسیله نقلیه در حال حرکت از لحاظ شدت و بسامد ارتعاش، تاب، غلت، تکان ناشی از تغییر آهنگ شتاب و جز آن احساس میکند
رادار آشکارسازی اَبر cloud-detection radar
[جَوّ] راداری که برای آشکارسازی ذرات اَبر و متمایز کردن آنها از ذرات بزرگتر تشکیلدهنده بارش طراحی شده است
رادار شناخت دوست از دشمن
identification friend or foe
[نظامی ] سامانهای الکترونیکی در مخابرات برای شناسایی که به منظور فرمان و واپایش از طریق رادار طراحی شده است
اختـ . رشداد IFF
راستای بدن ← راستای تدفین
راستای تدفین skeletal orientation burial orientation,
[باستانشناسی ] راستای قرار گرفتن جسد در هنگام تدفین
متـ . راستای بدن body orientation
راستای گور grave orientation
[باستانشناسی ] وضعیت چاله گور نسبت به چهار جهت اصلی
راستای نَساآوند container orientation
[باستانشناسی ] وضعیت تابوت یا خمره یا هر آنچه حاوی بقایای جسد باشد نسبت به چهار جهت اصلی
راسته sirloin
[ فنّاوری غذا] بخشی از لاشه دام که در دو طرف ستون فقرات پیشتر از بالاران قرار دارد
رافلزیا Rafflesia
[ گیاهی ] سردهای انگلی از رافلزیائیان با پانزده تا نوزده گونه که همگی بومی آسیای جنوب شرقی هستند؛ این گیاهان ساقه و ریشه و برگ واقعی ندارند و تنها بخش قابل رؤیت آنها در بیرون از بافت میزبان، گلی درشت و پنجگلبرگی است که در گونههای مختلف ممکن است بیش از 100 سانتیمتر قطر و تا ده کیلوگرم وزن داشته باشد؛ بو و ظاهر این گل مانند گوشتِ فاسد است که موجب جمع شدن مگس به دور آن و انتقال گرده از گلهای نر به گلهای ماده میشود
٭ نام این سرده و تیره منسوب به آن از نام سِر توماس استمفورد رافلز (Sir Thomas Stamford Raffles) حاکم بریتانیایی سوماترا گرفته شده است.
رافلزیائیان Rafflesiaceae
[ گیاهی ] تیرهای از مالپیگیسانان انگلی با سه سرده و حدود بیست گونه که در شرق و جنوب شرقی آسیا میرویند؛ این گیاهان ساقه و برگ و ریشه و هیچگونه بافت فتوسنتزکننده (photosynthetic) ندارند و گلهای آنها بر روی ریشهها یا بخشهای پایینی ساقه گیاه میزبان قرار دارد؛ برخی از این گیاهان انگل داخلی سردهای از انگوریان هستند
ران shank 2
[ فنّاوری غذا] هر یک از اندامهای حرکتی پسین دام
رانه گرانیسنج gravimeter drift,
gravity-meter drift,
drift of gravimeter
[ژئوفیزیک] تغییر تدریجی و ناخواسته در مقدار مرجعی که بر اساس آن اندازهگیری گرانی انجام میشود
راهبرد گردآوری اطلاعات
information gathering strategy
[کتابداری] رویکردها و فرایندهایی که اطلاعجویان برای دسترسی اطلاعات به کار میگیرند
راه عوارضی toll road
[درونشهری] راهی که با پرداخت عوارض میتوان از آن عبور کرد
راهکنش tactics
[نظامی] 1. نحوه بهکارگیری نیروها در رزم 2. استفاده از حداکثر توان رزمی یگانها با آرایش و جابهجایی هماهنگ و منظم آنها در برابر دشمن
راهکنششناس tactician
[نظامی] فردی که متخصص جابهجایی نیروها و بهکارگیری آنها در میدان نبرد است
راهکنشی tactical
[نظامی ] آنچه مربوط به بهکارگیری نیروها در میدان نبرد است
راهگوناَبرتاوهای vortex cloud street
[جَوّ] راهگوناَبری که با تاوه غلتکی همراه است
رایاختمان cybernome
[ژنشناسی] نظامی هماهنگ از ساختارها و کارکردهای ثابت و متغیر یاخته زنده
رایاختمانشناسی cybernomics
[ژنشناسی] مطالعه علمی رایاختمان شامل دانشهای ژنگانشناسی و رونوشتگانشناسی و پروتگانشناسی و دگرگشتگانشناسی (metabolomics)
رایزنش caucus
[سیاسی] گردهمایی گروهی محدود، معمولاً اعضای یک حزب سیاسی، برای تعیین خطمشی یا راهبرد یا نامزد انتخابات
ربط اطلاعاتی information relevance
[کتابداری] چگونگی انطباق مجموعهای از مدارک یا مدرکی واحد با نیاز اطلاعاتی کاربر
رجحان پرچم flag discrimination,
cargo preference
[دریایی] اولویتی که یک دولت در جهت جذب کالا برای کشتیهایی که تحت پرچم آن به ثبت رسیدهاند قائل است، صرفنظر از ملاحظات تجاری حاکم بر حمل کالا
رَخ انحلال فشاری ← رَخ انحلالی
رَخ انحلالی solution cleavage
[زمین ] رَخی که با رگههای بازمانده انحلالناپذیر یا سوگیری ترجیحی دانههای طویل یا ورقههای میکا مشخص میشود
متـ . رَخ انحلال فشاری pressure solution cleavage
رخداد آلودگی هوا air pollution episode
[محیطزیست] افزایش نامعمول غلظت آلایندههای هوا در یک دوره زمانی که ممکن است موجب بیماری یا مرگ شود
رَخ سنگِ لوحی slaty cleavage
[زمین ] رَخی که در آن حوزههای کشیدهای از انبوهههای کوارتز یا فلدسپار با لایههایی از میکا از هم جدا میشوند
رَخ فاصلهدار spaced cleavage
[زمین ] رَخی با حوزههای مشخص یا سطوحی که با نواحی فاقد رَخ از هم جدا میشوند
رَخ قاعدهای basal cleavage
[زمین] رَخی کانیایی به موازات صفحه قاعدهای
رَخ کنگرهای crenulation cleavage
[زمین] رَخی ناشی از سوگیری ترجیحی لایههای سنگ یا دانههای کانی که بر اثر چینخوردگی ریزمقیاس به وجود میآید
رَخ مدادی pencil cleavage
[زمین] رَخی که باعث شکسته شدن سنگ به صورت قطعات دراز و کشیده، شبیه به مداد، میشود
متـ . ساختار مدادی pencil structure
رُخنما profile 1
[پروتگانشناسی] خلاصه یا تحلیلی سامانیافته از دادهها، اغلب به صورت نـمودار یا جدول، که صفات و مشخصههای بارز آنها را نشان میدهد
رُخنمانگاری profiling
[ پروتگانشناسی] تهیه یا ترسیم رُخنما
رُخنمانگاری پروتگان proteomic profiling
[ پروتگانشناسی] استفاده از برچسبهای شیمیایی برای گروههایی فعال از پروتئینها در مخلوطهای پیچیده و نیز تشخیص نقش کارکردی این گروهها
رُخنمانگاری پروتئین protein profiling
[ پروتگانشناسی] تهیه فهرست کاملی از پروتئینها و پپتیدهای یک سامانه زیستی در زمانی معین
رُخنمای پروتئین protein profile
[ پروتگانشناسی] مجموعه کاملی از پپتیدها و پروتئینهای یک نمونه خاص که در رُخنمانگاری پروتئین بازنمایی میشود
رده قطری diameter class
[جنگل] بازهای که دامنهای از قطرهای ساقه درختان برای طبقهبندی و بهرهبرداری در آن قرار میگیرد
رده مزدوجی conjugacy class
[ریاضی] مجموعه همه اعضایی از یک گروه که با عضو مفروضی از گروه مزدوجاند
رژیم گیاهپایه plant-based diet
[تغذیه] برنامهای غذایی که در آن بخش اعظم انرژی و مواد مغذی با غذاهای گیاهی تأمین میشود
رُس آهکی calcareous clay
[زمین] رُسی حاوی مقدار قابل توجهی کلسیمکربنات
رسا ← رسانش استخوانی
رساسازی اطلاعات information articulation,
articulation of information
[کتابداری] شیوه عرضـه اطلاعات به گونهای که کاربر بتواند بهراحتی به آن دست یابد یا آن را درک کند
رسانش استخوانی bone conduction
[ شنواییشناسی ] انتقال صدا به حلزون از راه ارتعاش جمجمه
اختـ . رسا BC
رسانش استخوانی مطلق
absolute bone conduction
[ شنواییشناسی] رسانش استخوانی در وضعیتی که مجرای شنوایی دو گوش کاملاً مسدود است
اختـ . رسای مطلق absolute BC
رسانش استخوانی نسبی relative bone conduction
[ شنواییشناسی] رسانش استخوانی در وضعیتی که مجرای شنوایی دو گوش کاملاً مسدود نیست
اختـ . رسای نسبی relative BC
رسانش هوایی air conduction
[ شنواییشناسی] انتقال صدا به گوش درونی از طریق مجرای شنوایی و گوش میانی
اختـ . رسه AC
رسانندگی بیتقارن asymmetrical conductivity
[فیزیک] تغییر رسانندگی در سطح مقطع جسم رسانایی که نسبت به محور تقارن یکنواخت نیست
رسانندگی یکسویه unilateral conductivity
[فیزیک] ویژگی آرمانی هر جزء مداری که جریان را فقط در یک جهت هدایت میکند
رسای مطلق ← رسانش استخوانی مطلق
رسای نسبی ← رسانش استخوانی نسبی
رسوب آبسو waterside deposit
[ خوردگی] نمک و رسوب سختی که در سطوح داخلی دیگهای بخار و برجهای خنککننده بر اثر آب و محصولات خوردگی و نهشتههای عملیات شیمیایی، مانند پخشکنندهها و بازدارندههای موجود در آن ایجاد میشود
متـ . رسوب سمت آب
رسوب آتشسو fireside deposit
[ خوردگی] رسوب بالقوه خورنده حاصل از احتراق سوختهایی که سرباره تولید میکنند
متـ . رسوب سمت آتش
رسوب زیستزاد biogenous sediment,
biogenic sediment
[ اقیانوسشناسی، زمین] رسوباتی که گیاهان یا جانورانی مانند آبسنگهای مرجانی یا پوسته صدفها یا اسکلت دیاتومهها (Diatoms) یا شعاعیان (Radiolaria) یا روزنداران (Forami-nifera) یا کوکولیتوفورها (Coccolithophora) ایجاد میکنند
رسوب سمت آب ← رسوب آبسو
رسوب سمت آتش ← رسوب آتشسو
رسوب سنگزاد lithogenous sediment
[ اقیانوسشناسی، زمین] رسوباتی متشکل از ترکیبات معدنی که در نتیجه هوازدگی صخرهها ایجاد میشوند
رسوب کیهانزاد cosmogenous sediment,
cosmic sediment
[ اقیانوسشناسی، زمین] رسوبات حاصل از تهنشینی غبارهای کیهانی یا ذرات ریز شخانهای در محیطهای رسوبی
رسه ← رسانش هوایی
رسید مستقیم direct arrival
[ژئوفیزیک] انرژی ثبتشده موجی که مسیر بین چشمه و گیرنده را به طور مستقیم یا کمی مایل، بدون بازتاب و شکست، طی میکند
رسیدن پنیر cheese ripening
[فنّاوری غذا] فرایندی که در طی آن طعم و بافت پنیر به حد مطلوب میرسد
رسیدهچوب adult wood,
mature wood, outer wood
[جنگل] همه بافت چوبی بیرون هسته جوانچوب که در آن یاختهها از نظر ابعاد و ساختار کاملاً تکامل یافتهاند
رسیدهسازی گوشت meat aging
[فنّاوری غذا] فرایندی که در آن با آویختن لاشه، گوشت ترد میشود و عطر و طعم آن بهبود مییابد
رشته الگو ← رشته نارمزگذار
رشته بامعنا ← رشته رمزگذار
رشته پادرمزگذار ← رشته نارمزگذار
رشته پادمعنا ← رشته نارمزگذار
رشته پیرو lagging strand
[ژنشناسی] رشتهای از دِنا که به طور گسسته به دنبال همتاسازی رشته پیشرو ساخته میشود
رشته پیشرو leading strand
[ژنشناسی] رشتهای از دِنا که در فرایند همتاسازی به طور پیوسته در′5 به ′3 ساخته میشود
رشته رمزگذار coding strand,
non-transcribed strand
[ژنشناسی ] رشتهای از مارپیچ دِنا که توالی آن مشابه توالی رِناپ ژن مربوط است
متـ . رشته بامعنا sense strand
رشته مثبت plus strand
رشته ناالگو non template strand
رشتهماند sloven, beard
[جنگل] زوائد بخش قطعشده تنه درخت که به صورت رشتههایی بر روی کُنده یا در انتهای گِردهبینه به چشم میخورد
رشته مثبت ← رشته رمزگذار
رشته منفی ← رشته نارمزگذار
رشته ناالگو ← رشته رمزگذار
رشته نارمزگذار non-coding strand,
transcribed strand
[ژنشناسی] رشتهای از مارپیچ دوگانه دِنا که رمزگذار نیست و مکمل رشته رمزگذار است
متـ . رشته الگو template strand
رشته پادرمزگذار anticoding strand
رشته پادمعنا antisense strand
رشته منفی minus strand
رشداد ← رادار شناخت دوست از دشمن
رشدمایه substrate
[محیطزیست] هر مادهای که نیاز غذایی و بستر زیستِ ریزاندامگانها را فراهم کند
رشک envy
[روانشناسی ] هیجان منفی و ناشی از ناخشنودی و انزجار حاصل از مشاهده پیشرفت و موفقیت دیگری
رشک قضیب penis envy
[روانشناسی ] اشتیاق مادینه برای تملک اندام جنسی نرینه
رصدخانه ام.ام.تی. MMT Observatory, MMTO
[ نجوم رصدی] رصدخانهای که مؤسسه اسمیت سونین و دانشگاه آریزونا آن را به طـور مشترک اداره میکنند و تلسکوپ ام.ام.تی. 5/6 متری در آن قرار دارد
رفتار اطلاعاتی information behaviour, IB
[ کتابداری] کنش انسان در مواجهه با منابع و مجراهای اطلاعاتی
رفتار سلامتمحور health behaviour
[علوم سلامت] رفتارهایی که فرد برای به دست آوردن یا حفظ یا بازیابی سلامت و پیشگیری از بیماری انجام میدهد
رفتار کاربری اطلاعات information use behaviour
[کتابداری] کنش عینی یا ذهنی حاصل از پیوند اطلاعات کسبشده و دانش فرد
رفتگی اصطکاکی fretting fretting wear,
[ خوردگی] نوعی رفتگی بر اثر حرکت ارتعاشی یا نوسانی با دامنه محدود که حاصل آن جدا شدن ذرات بسیار ریز از سطح تماس است
رفتگی خستگی fatigue wear
[ خوردگی] رفتگی سطح یک قطعه بر اثر شکست حاصل از خستگی ماده
رفتگی سایشی abrasive wear
[ خوردگی] تخریب مکانیکی سطح ماده بر اثر حرکت نسبی آن در تماس با سطحی دیگر یا در تماس با ذرات جامد
رفتگی فرسایشی erosive wear
[ خوردگی] نوعی رفتگی در جداره داخلی تجهیزات انتقال شارهها که بر اثر برخورد ذرات جامد یا فرسایش دوغابی یا برخورد قطرکهای مایع یا فرسایش کاواکی پدید میآید
رقص محوری ← ناوش
رگبار خاکستر ← ریزش خاکستر
رگه stratum
[باستانشناسی] نهشته منفرد همگون و همجنس و همرنگ باستانی که در لایهنگاری قابل مشاهده باشد
رگهگان اَبر cloud streaks
[جَوّ] انبوهههایی از اَبر که در امتداد مسیرهای باریک، مستقیم یا خمیده، قرار گرفته باشند
رمزه آغازش initiation codon,
start codon, initiator codon
[ژنشناسی] رمزهای در رِناپ که در جریان ترجمه، نخستین آمینواسید پروتئین درحالساخت را تعیین میکند
متـ . آغازگر2 initiator 2
آغازگاه ترجمه translation initiation
site
رِنابسپاراز RNA polymerase,
DNA-dependent RNA polymerase
[ژنشناسی] زیمایهای که رشته پادمعنای مارپیچ دوگانه دِنا را الگوی ساخت رِنای تکرشتهای قرار میدهد
متـ . رونوشتاز transcriptase
رِناتک ← رِنای تداخلگر کوچک
رِناخاموشی ← تداخل رِنایی
رِناز RNase, ribonuclease
[ژنشناسی] زیمایهای که پیوندهای نوکلئوتیدی رِنا را میشکند
رِنام ← رِنای پادمعنا
رِنای بازدارنده کوچک ← رِنای تداخلگر کوچک
رِنای پادمعنا antisense RNA, aRNA,
asRNA
[ژنشناسی] مولکول تکرشتهای رِنا که توالی نوکلئوتیدی آن مکمل توالی نوکلئوتیدی رِنای بامعنا یا رِنای پیک است
متـ . رِنای مکمل complementary RNA
اختـ . رِنام cRNA
رِنای تداخلگر کوچک mall interfering RNA
[ژنشناسی ] رِنای کوچک 21 تا 22 نوکلئوتیدی که در تجزیه و منع رونویسی رِنا نقش دارد
اختـ . رِناتک siRNA
متـ . رِنای بازدارنده کوچک small inhibitory RNA
رِنای مکمل ← رِنای پادمعنا
رنگدانه گوشت عملآمده پخته
cooked cured-meat pigment
[فنّاوری غذا] رنگدانه حاصل از گلبولهای قرمز خون دام که از فراوردههای جانبی هر مجتمع کشتارگاهی است
اختـ . رنگوپخت CCMP
رنگرفتگی chlorosis
[محیطزیست] بیرنگشدگی اندامهای سبز گیاهان بر اثر بیماری یا کمبود مواد غذایی یا تأثیر آلایندههای هوا
رنگوپخت ← رنگدانه گوشت عملآمده پخته
روال جوش weld procedure
[متالورژی] سامانه کامل جوشکاری شامل متغیرهای عمدهای مانند مواد و هندسه اتصال و تنظیم و راه انداختن تجهیزات و تنظیم جریان گاز یا برق و دماهای مراحل مختلف
روال خروج check-out procedure
[ گردشگری] تشریفاتی که در زمان خروج مهمان انجام میشود
روال ورود check-in procedure
[ گردشگری] تشریفاتی که در زمان ورود مهمان انجام میشود
روانپویه psychodynamics 1
[روانشناسی] الگوی نیروهای برانگیزنده خودآگاه یا ناخودآگاه که منجر به رخداد یا حالت روانشناختی خاصی میشود
روانپویهشناسی psychodynamics 2
[روانشناسی] هر دیدگاهی که بر جنبههای تحول و تغییر و تعامل فرایندهای ذهنی و هیجانی و انگیزشها و سائقها تأکید داشته باشد
رواندرمانی روانکاوانه
psychoanalytic psychotherapy
[روانشـناسی] درمـان بـه روش روانکـاوی سنـتی یـا یکـی از گـونههـای خـاص آن نظـیر روان درمانـیِ روان پویشـی (psychodynamic psychotherapy)
روانشناسی تحلیلی
analytic psychology
[روانشناسی ] شیوهای از مطالعه و تفسیر روان و اختلالهای آن بر اساس ارزشهای فلسفی و نمادها و تصاویر ازلی (primordial) و سائق خودکامرواسازی (self fulfillment) که کارل یونگ آن را پایهگذاری کرده است
روانشناسی ژرفانگر depth psychology
[روانشناسی ] رویکردی عمومی در روانشناسی و رواندرمانی که منشأ آشفتگیها و هیجانات را در فرایندهای ذهنی ناخودآگاه جستجو میکند
روانکاو psychoanalyst, analyst
[روانشناسی] درمانگری که آموزشهای نظری و عملی روانکاوی را دیده است و از فنون روانکاوی در درمان اختلالات روانی بهره میبرد
روانکاوانه psychoanalytic
[روانشناسی] ویژگی آنچه مبتنی بر رویکرد روانکاوی است
روانکاو غیرپزشک lay analyst
[روانشناسی] فرد آموزشدیدهای که در حوزه روانکاوی غیرپزشکی فعالیت میکند و پزشک نیست
روانکاوی psychoanalysis
[روانشناسی] رویکردی به ذهن و اختلالهای روانی و نحوه درمان آنها با این فرض اساسی که بیشتر فعالیتهای ذهنی و پردازش آنها در ضمیر ناخودآگاه رخ میدهد
روانکاوی ادبیات literary psychoanalysis
[روانشناسی] کاربرد روانکاوی در تفسیر متون ادبی
روانکاوی با نظارت
control analysis, supervised analysis,
supervisory analysis
[روانشناسی] درمان روانکاوانهای که کارآموز با نظارت و راهنمایی روانکاو مجرب انجام میدهد
روانکاوی سنتی orthodox psychoanalysis,
classical psychoanalysis
[روانشناسی] درمان روانکاوانهای که بیهیچ جرح و تعدیلی به راهکارهای بنیادین زیگموند فروید پایبند است
روانکاوی غیرپزشکی lay analysis
[روانشناسی] درمان روانکاوانهای که فرد غیرپزشکی انجام میدهد که در حوزه نظری و عملیِ روانکاوی آموزش دیده است
روانکاوی کاربردی applied psychoanalysis
[روانشناسی ] بهکارگیری اصول روانکاوی در حوزههایی غیر از حوزه بالینی مانند ادبیات و هنر و دین
روانکاوی کودک child analysis
[روانشناسی ] استفاده از اصول روانکاوی برای درمان کودکان
روانکاوی مستقیم direct psychoanalysis
[روانشناسی] استفاده از فنون جرحوتعدیلشده روانکاوی برای ارتباط مستقیم با ضمیر ناخودآگاه بیمار روانپریش
روانکاوی ناسنجیده wild psychoanalysis
[روانشناسی] نوعی روانکاوی مبتنی بر برداشت سطحی و شتابزده که از روشها و فنون اصلی روانکاوی فاصله میگیرد و به اندرزدهی مستقیم به بیمار و تفسیر رفتار او، پیش از آنکه برای شنیدن آنها آمادگی داشتهباشد، میپردازد
رواننژندی انتقال transference neurosis
[روانشناسی] در روانکاوی، واکنشهای رواننژندانهای که فرایند انتقال آنها را ایجاد میکند اما ناشی از احیا و تجربه مجدد تعارضها و ضربههای روانی (trauma) در دوران کودکی بیمار هستند
روتختی bedspread, bedcover
[ گردشگری] پارچهای غالباً طرحدار که بر روی تخت میاندازند
روتسازی داغ hot stripping
[ خوردگی ] برداشتن و زدودن لایه رنگ با فرایندی شیمیایی که معمولاً در آن از محلول قلیایی داغ استفاده میشود
روتسازی سرد cold stripping
[ خوردگی] برداشتن و زدودن لایه رنگ غالباً به روش غوطهوری در دمای محیط
روجوش weld face, face of weld
[متالورژی] سطح آخرین ماده جوشی که بر روی قطعه مینشیند
روریز dressing 1
[فنّاوری غذا] مخلوط روان مواد غذایی و طعمدهنده که برای تزیین و خوشطعم کردن بر روی غذا میریزند
روریزی dressing 2
[فنّاوری غذا] افزودن روریز بر روی غذا برای تزیین و خوشطعم کردن آن
روز اَبری cloudy day
[جَوّ] روزی که در بیشتر ساعات آن بیش از 75 درصد آسمان از اَبرهای کدر پوشیده شده است
روزاک ← روزدریافت برآوردی ایمن و کافی
روزدریافت برآوردی ایمن و کافی
estimated safe and adequate daily
dietary intakes
[تغذیه] مقدار دریافت توصیهشده برای آن دسته از مواد مغذی که اطلاعات کافی برای تدوین «رواداشت رژیمی توصیهشده» آنها وجود ندارد
اختـ . روزاک ESADDIs
روز قمری ← روز کِشَندی
روز کِشَندی tidal day
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] فاصله زمانی میان دو عبور متوالی ماه از یک نصفالنهار
متـ . روز قمری lunar day
روزمینی epigeal
[زراعت] ویژگی گیاهی که در هنگام جوانه زدن بذر لپههای آن در بالای سطح خاک قرار میگیرد
روزنه loophole
[نظامی] منفذ یا شکافی باریک در دیوار سنگر که از آن تیراندازی میکنند
روزهای خارج از اجاره off-hire days
[دریایی] تعداد روزهایی که کشتی در وضعیت خارج از اجاره است
روز یخی ice day
[جَوّ] در اقلیمشناسی، روزی که بیشینه دمای هوا در ابزارپوش به بیش از صفر درجه سلسیوس نمیرسد
روساخت رویه top cap, tread cap,
toe cap
[تایر] لایه فوقانی و نقشدار رویه
روش تدفین mortuary practice
[باستانشناسی] شیوه عملی اجرای آداب و رسوم تدفین درگذشتگان در یک جامعه
روش واپایی control method
[جنگل] رویکردی در مدیریت جنگل بر پایه مجموعهای از آماربرداریهای صددرصد یا نمونهای از موجودی سر پا برای واپایی مستمر روند پراکنش قطری درختان
روغن طوقه bead butter, bead lube
[تایر] لیزانه (lubricant) لازم برای جلوگیری از صدمه دیدن تایر و جااندازی آسان آن بر روی رینگ (rim)
روگاه fairway, mid-channel
[دریایی] بخشی از آبهای ناوشپذیر در رودخانهها و بین بنادر و ورودی بنادر که علامتگذاری شده است
روناس Rubia
[ گیاهی ] سردهای از روناسیان علفی و نیمهدرختچهای چندساله خزنده یا بالارونده با حدود 60 گونه که بومی افریقا و نواحی معتدل آسیا و امریکا هستند؛ گلهای کوچک آنها پنج گلبرگ به رنگ زرد کمرنگ دارد و گلآذینشان خوشهای متراکم است؛ از ریشه این گیاهان رنگ سرخ تهیه میکنند
روناسیان Rubiaceae
[گیاهی] تیرهای از گلسپاسیسانان غالباً درختچهای و گاهی درختی یا بالارونده یا علفی با حدود 600 سرده و 6000 گونه که در مناطق گرم مرطوب بالاترین تنوع را دارند؛ آرایش برگها معمولاً متقابل با ظاهری فراهم است و گلهایشان معمولاً دوجنسی و جام و کاسه آنها چهار تا پنج لَپی است و چهار تا پنج پرچم و دو برچه دارند
رونوشتاز ← رِنابسپاراز
رونوشتتن transcriptosome
[ژنشناسی] همتافتی از پروتئینها که در رونویسی یک ژن نقش فعال دارد
رونوشتگان transcriptome
[ژنشـناسی] مجموعه رونوشتـهای مربوط به ژنهای بـیانشده یک ژنگان
متـ . ژنگان بیانشده expressed genome
رونوشتگانشناسی transcriptomics
[ژنشناسی] مجموعه روشهایی که در تجزیه و تحلیل رونوشتگان یاخته و برخی اندامکهای درونی آن به کار میرود
روی نقشه map face
[نقشهبرداری] سویی از برگ نقشه که نقشه بر روی آن چاپ شده است
رویکرد بازساختی ـ واپسرو
regressive-reconstructive approach
[روانشناسی] روشی در رواندرمانی که در آن مُراجع تشویق میشود تا موقعیتهای هیجانی شدید ضربهزا را که در مراحل پیشین زندگانی رخ داده است دوباره تجربه کند
رویه tread 1
[تایر] بیرونیترین بخش تایر، شامل آج و بستر آن، که با سطح جاده تماس دارد
ریاضتطلبی asceticism
[روانشناسی] خصوصیتی در فرد یا شیوه زندگی او مبتنی بر خودداری و چشمپوشی از لذت و انجام دادن فعالیتهایی مانند روزه گرفتن و سکوت و انزواجویی و کَفّنفس بدنی
ریز tremolo, tremolando
[موسیقی] تکرار سریع و ممتد یک نغمه و گاه دو نغمه
ریزآرایه پروتئین ← تراشه پروتئین
ریزبلور microcrystal
[زمین] بلوری که ماهیت بلورین آن فقط در زیر ریزبین/ میکروسکوپ قابل تشخیص است
ریزبین فراصوتی ultrasonic microscope
[فیزیک] نوعی ریزبین/ میکروسکوپ که با استفاده از امواج فراصوتی کار میکند
متـ . میکروسکوپ فراصوتی
ریزش خاکستر ash fall
[زمین] ریزش خاکستر هوابُرد از ابر فورانی
متـ . رگبار خاکستر ash shower
ریزگان microflora,
normal microbial flora, flora
[ میکرب] در میکربشناسی، مجموعه ریزاندامگانهایی که به طور طبیعی در محیط یا محل خاصی وجود دارند
متـ . ریزگان طبیعی normal flora
ریزگان طبیعی ← ریزگان
ریزگان گذرا transient flora
[ میکرب] ریزگان غیربیماریزا یا بالقوه بیماریزایی که مدت کوتاهی در بدن ساکن میشود
ریزگان مقیم resident flora,
commensal flora
[ میکرب] ریزگانی که در یک مقطع سنی و برای مدتی طولانی در اندامی مانند روده یافت میشود
ریشه چوبی woody root
[جنگل] ریشهای که حاوی بافت چوبی ثانویه است
ریشهسطحی shallow-rooted
[جنگل، زراعت] ویژگی گیاهی که همه یا بخش عمده ریشههای آن نزدیک به سطح خاک رشد کند
ریشهعمقی deep-rooted
[جنگل، زراعت] ویژگی گیاهی که ریشههای آن در اعماق خاک رشد میکند
ریل اصطکاکی friction rail
[ریلی] ریلی متفاوت با ریل حرکتی که در سرعتگیرها به کار میرود و با اعمال نیرویی معین به دو طرف چرخهای خطنورد، سرعت آنها را در تپه تنظیم کاهش میدهد
ریلبندبُر tie saw, tie shear
[ریلی ] ماشینی برای کار در خط مجهز به تیغههای ارهمانند یا ابزار برش که با آن ریلبند را به سه بخش تقسیم میکنند تا بهآسانی بتوان آنها را از زیر خط بیرون کشید
متـ . تراورسبُر
ریلبند پل bridge tie, bridge timber
[ریلـی] ریلبنـدی چـوبی کـه در ابـعادی بـزرگـتر از معـمول تهـیه میشود تـا بتـوان از آن بر روی پلـهای دارای عرشـه بـاز استفاده کرد
متـ . تراورس پل
ریلبند تابخورده warped tie
[ریلی] ریلبندی چوبی که بر اثر تر و خشک شدن تغییر شکل یافته است
متـ . تراورس تابخورده
ریلبند ترکیبی composite tie
[ریلی] ریلبندی ساختهشده از مصالح گوناگون که با مادهای چسبناک به هم متصل شدهاند
متـ . تراورس ترکیبی
ریلبند تیشهای adzed tie
[ریلی] ریلبندی چوبی که در محل با تیشه به شکل مناسب بازسازی شده باشد
متـ . تراورس تیشهای
ریلبند درز ← ریلبند درز ریل
ریلبند درز ریل joint tie
[ریلی] ریلبندی که زیر درز پیچی (bolted joint) قرار میگیرد
متـ . ریلبند درز، تراورس درز ریل
ریلبند سرو کپکی peaky tie
[ریلی] ریلبندی تهیهشده از چوب درخت سرو کپکزده
متـ . تراورس سرو کپکی
ریلبند سنگی stone block stone-block tie,
[ریلی] نوعی ریلبند قدیمی از جنس سنگ
متـ . تراورس سنگی
ریلبند سوراخدار bored tie
[ریلی] ریلبندی که برای سهولت کار، پیشتر آن را در محل نصب زینچه سوراخ کردهاند
متـ . تراورس سوراخدار
ریلبند سهگوش triangular tie three-sided tie,
[ریلی] ریلبند چوبی سهضلعی که از آن در آستانه سده بیستم استفاده میشد
متـ . تراورس سهگوش
ریلبند شیاردار grooved tie
[ریلی] ریلبندی که بر آن شیاری برای استقرار دندانه زینچه فلزی در محل نشیمنگاه ریل ایجاد شده است
متـ . تراورس شیاردار
ریلبند طولی longitudinal tie,
longitudinal timber
[ریلی] ریلبندی که در زیر ریل و در طول آن کار گذاشته میشود
متـ . تراورس طولی
ریلبند غیرچوبی substitute tie
[ریلی] هر نوع ریلبندی که از جنسی غیر از چوب ساخته شده باشد
متـ . تراورس غیرچوبی
ریلبند فرسوده failed tie
[ریلی] ریلبندی که کارایی خود را از دست داده است
متـ . تراورس فرسوده
ریلبند کپکی dotty tie
[ریلی] ریلبندی چوبی که قارچ بر روی آن رشد کرده باشد
متـ . تراورس کپکی
ریلبندکِش tie extractor
[ریلی] ماشینی که ریلبندهای کهنه و معیوب را از زیر ریل بیرون میکشد
متـ . تراورسکِش
ریلبندکوب tie inserter
[ریلی] ماشینی که ریلبندهای جدید را در زیر ریل جا میدهد
متـ . تراورسکوب
ریلبند کوتاه short tie, stub tie
[ریلی] ریلبندی که طول آن کوتاهتر از حد استاندارد است
متـ . تراورس کوتاه
ریلبند کهنه marginal tie
[ریلی] ریلبندی که هنوز قابل استفاده است، ولی ممکن است تا بازدید بعدی یا پایان چرخه تعویض ریلبند دوام نداشته باشد
متـ . تراورس کهنه
ریلبندگذار tie spacer
[ریلی] ماشینی که ریلبندها را در طول خط و در فاصلههای پیشبینیشده قرار میدهد
متـ . تراورسگذار
ریلبندگیر tie nipper
[ریلی] ابزاری برای محکم نگهداشتن ریلبند در هنگام کوبیدن میخ
متـ . تراورسگیر
ریلبندگیر دستی tie tongs one-man tie tongs,
[ریلی] ابزاری یکنفره متشکل از دو قلاب لولاشده نوکتیز و دو دسته برای بیرون کشیدن یا جاگذاری ریلبند که هر دو دسته آن در دستان یک نفر قرار میگیرد
متـ . تراورسگیر دستی
ریلبندگیر دونفره two-man tie tongs
[ریلی] ابزاری دونفره متشکل از دو قلاب لولاشده نوکتیز و دو دسته برای بیرون کشیدن یا جاگذاری ریلبند که هر دسته آن در دستان یک نفر قرار میگیرد
متـ . تراورسگیر دونفره
ریلبند لایبتن spot tie
[ریلی] ریلبندی که در عملیات روسازی خط به طور کامل در داخل بتن قرار میگیرد
متـ . تراورس لایبتن
ریلبند لبهگِرد wane tie
[ریلی ] ریلبندی چوبی که یک یا دولبه زبرین آن گرد است
متـ . تراورس لبهگِرد
ریلبند مغزکنار wing tie heart and back tie,
[ریلی] ریلبندی چوبی که مغز چوب در میانه یک سوی آن قرار گرفته باشد
متـ . تراورس مغزکنار
ریلبند مغزگوشه quartered tie
[ریلی] ریـلبندی چـوبی که مغز چوب در یکی از گوشههای آن قرار گرفته باشد
متـ . تراورس مغزگوشه
ریلبند مغزمیان boxed-heart tie,
rifle tie 1, target tie 1
[ریلی] ریلبندی که تماماً از مغز چوب باشد و مغز آن در مرکز یا در نزدیک به مرکز آن قرار داشته باشد
متـ . تراورس مغزمیان
ریلبند میاندرزی intermediate tie
[ریلی] ریلبندی که دقیقاً در زیر دو سر ریل در درز معلق قرار میگیرد
متـ . تراورس میاندرزی
ریلبند نیمگِرد pole tie, round tie,
slabbed tie, half-round tie,
half-moon tie, rifle tie 2, target tie 2
[ریلی] ریلبندی چوبی که دو طرف آن گرد است و از درختی که از مقطع آن بیش از یک ریلبند به دست نمیآید، ساخته شده است
متـ . تراورس نیمگِرد
ریلبند ویژه cull tie
[ریلی] ریلبندی که با استانداردهای رایج تولید تطابق ندارد و برای مصارف خاص تولید میشود
متـ . تراورس ویژه
ریل بیتاج head free rail
[ریلی] ریل پایهتختی ـ که تاج آن دارای شیب ملایم روبهداخل، به سمت جان ریل است
ریل پایهتخت flat bottomed rail, Vignoles rail,
tee rail, T-rail
[ریلی] ریل معمول در خطوط راهآهن که دارای تاج ریل و جان ریل و پایه ریل است
ریل تبدیل compromise rail transition rail,
[ریلی] نوعی ریل نوردشده با سطح مقطعهای متفاوت در دو سر آن که برای اتصال دو ریلِ دارای مقاطع متفاوت به کار میرود
ریل تختشده flattened rail
[ریلی] ریلی که انحنای تاجِ بخشی از آن، بهجز درزها، از بین رفته است
ریل نعلی U-rail
[ریلی] نوعی ریل آهنی به شکل نعل
ز
زانیشلیا Zannichellia
[گیاهی] سردهای از زانیشلیائیان آبزی غوطهور علفی چندساله با یک گونه و پراکنش جهانی که حاشیه برگهای آن کامل و گلآذین آن معمولاً دارای دو گل با دُمگل کوتاه و کلاله نامتقارن قیفشکل است
متـ . یال اسبی
زانیشلیائیان Zannichelliaceae
[گیاهی] تیرهای از قاشقواشسانان آبزی غوطهور چندساله با چهار سرده و شش گونه که در آبهای شور یا شیرین میرویند و در سرتاسر جهان پراکندهاند؛ زمینساقه این گیاهان خزنده بلند و باریک و برگهای آنها باریک و خطی و متقابل و فراهم یا متناوب با غلاف قاعدهای است؛ گلهای تکجنسی و کوچکشان به صورت منفرد در کنار برگ یا در سنبلههای کوچک قرار دارد
متـ . یالاسبیان
زایش خودبهخودی ← نازیستزایی
زبانه گدازه lava toe
[زمین] یکی از زائدههای کوچک و گِرد در جلوی جریان گدازه ریسمانیِ (pahoehoe lava) درحالحرکت
زِبرکُلَش stover
[زراعت] کُلَش گیاهانی مانند ذرت که ساقهای نسبتاً ضخیم دارند
زخمهای ← اجرای زخمهای
زخمهای دست چپ left-hand pizzicato
[موسیقی ] نوعی اجرای زخمهای که با یکی از انگشتان دست چپ نواخته میشود
زخمهای شلاقی Bartók pizzicato snap pizzicato,
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن زه با شدت به طرف بالا کشیده میشود و در بازگشت به دسته ساز برخورد میکند
زخمهای ناخنی finger nail pizzicato
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن از ناخن استفاده میشود
زرآوند Aristolochia
[گیاهی] سردهای علفی با حدود 400 گونه با ساقه بهندرت بالارونده چوبی، بومی مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری و معتدل برّ قدیم و استرالیا؛ برگهای آنها متناوب و کامل و دمبرگدار با قاعده پهنک قلبشکل است؛ میوه آنها پوشینه شکوفاست که با شش شکاف باز میشود
زرشک Berberis
[گیاهی] سردهای از زرشکیان درختچهای خزاندار یا همیشهسبز با حدود 500 گونه که اغلب آنها بومی نواحی معتدل شمالی بهویژه آسیا هستند؛ چوب گیاهان این سرده زرد و گلهای ششگلبرگی آنها نیز زرد است و معمولاً خارهایی سهشاخه در قاعده دمبرگها دارند؛ میوه آنها سته قرمز یا زرد یا آبی یا ارغوانی یا سیاه با یک یا چند دانه است؛ از گونههای این سرده برای تولید شهد و تهیه رنگ زرد استفاده میشود
زمان برآوردی خروج
estimated time of departure, ETD
[دریایی] زمان تخمینی برای خروج یک کشتی یا هواپیما یا هر وسیله نقلیه از محلی خاص
زمان برآوردی ورود
estimated time of arrival, ETA
[دریایی] زمان تخمینی رسیدن کشتی یا هواپیما یا هر وسیله نقلیه دیگر به مقصدی خاص
زمانپروازسنج time-of-flight 1
[ پروتگانشناسی] نوعی طیفسنجِ جِرمی خاص که یونها را بر اساس نسبت جرم به بارشان (m/z) تفکیک میکند
زمانپروازسنجی time-of-flight 2, TOF
[ پروتگانشناسی] اندازهگیری زمان حرکت یک شیء یا ذره در مسیری از یک محیط با استفاده از زمانپروازسنج
زمانپروازسنجی یونش الکتروافشانهای
electrospray ionisation time-of-
flight, ESI-TOF
[ پروتگانشناسی] روش حاصل از تلفیق روشِ یونش الکتروافشانهای مولکولهای هدف از یک سو و دقت آشکارسازی روش زمانپروازسنجی از دیگر سو برای تعیین دقیق طیفهای قطعهیون و اجرام آنها
زمان پیادهسوار passenger service time
[درونشهری] زمان لازم برای سوار شدن به وسیله نقلیه عمومی و پیاده شدن از آن بر حسب تعداد مسافر در ثانیه
زمان خروج check-out time
[ گردشگری] آخرین مهلت تخلیه اتاق و تصفیه حساب در روز خروج مهمانان از مهمانخانه
زمان سبز green time
[درونشهری] مدتزمانی که چراغ راهنمایی برای یک حرکت خاص در تقاطع به رنگ سبز است
زمان سبز مؤثر effective green time
[درونشهری] مدتزمانی که چراغ راهنمایی برای یک حرکت خاص به رنگ سبز یا زرد است، منهای زمانهای هدررفته آغازین و پایانی
زمان سفر voyage time
[دریایی] مدتزمان انجام یک سفر دریایی بین بنادر مشخص
زمان قرمز red time
[درونشهری] مدتزمانی که چراغ راهنمایی برای یک حرکت خاص در تقاطع به رنگ قرمز است
زمان قرمز مؤثر effective red time
[درونشهری] مدتزمانی که چراغ راهنمایی برای یک حرکت خاص یا جمعی از حرکات به رنگ قرمز است که اندازه آن برابر با مدت چرخه منهای زمان سبز مؤثر است
زمان ورود check-in time
[ گردشگری] مدتزمانی که مسافر در طی آن باید آمادگی خود را برای استفاده از مزایای خدمات گردشگریِ ازپیشذخیرهشده اعلام کند
زمان هدررفته آغازین start-up lost time
[درونشهری] مدتزمان لازم برای شروع حرکت خودروهای ابتدای صف تقاطع چراغدار
زمان هدررفته تخلیه clearance lost time
[درونشهری] مدتزمان بین مراحل چراغ راهنمایی که در طی آن هیچ حرکتی در تقاطع صورت نمیگیرد
زمین پَسچَر stubble pasture
[زراعت] مزرعهای که محصول دانهای آن برداشت شده است و کُلَش آن برای چَرای دام مورد استفاده قرار میگیرد
زمینساخت فیزیک tectonophysics
[ژئوفیزیک] شاخهای از ژئوفیزیک که در آن نیروهای بهوجودآورنده جنبشها و دگرشکلیهای پوسته زمین بررسی میشود
زمینساختکره tectonosphere
[ژئوفیزیک] زون (zone) یا لایهای از زمین در بالای تراز تعادل همایستایی که خاستگاه جنبشهای زمینساختی است
زمینساختمغناطیس tectonomagnetism
[ژئوفیزیک] مطالعه بیهنـجاریهای مغناطیسی ناشی از تنشهای زمینساختی
زمینسان telluroid
[ژئوفیزیک] سطحی که پتانسیل بهنجار هر نقطه آن برابر با پتانسیل واقعی نقطه نظیرش بر روی سطح زمین است
زمین شخمخورده broken flat
[زراعت] زمینی که سراسر آن را شخم زده باشند
زمین کُلَشدار stubble ground
[زراعت] زمینی که محصول علوفهای یا دانه آن برداشت شده است
زمینگردشگری geotourism
[گردشگری] گردشگری در مناطق طبیعی بهویژه بازدید از پدیدههای زمینشناختی و چشماندازها
زمیننما ground board
[هوایی] سطح تخت قابل نصب در آزمونگاه تونل باد برای شبیهسازی سطح زمین
زمینیخ ground ice
[جَوّ] تودهای از یخ شفاف در درون زمین یخزده
متـ . یخ زیرخاک subsoil ice
سنگیخ stone ice
یخ زیرزمین subterranean ice,
underground ice
زنبورک jew’s harp, gewgaw,
jew’s trump, jaw’s harp, trump
[موسیقی] ساز فلزی یا چوبی با بدنهای نعلشکل و زبانهای که یک سر آن به وسط انحنای ساز وصل میشود
زنجبیل Zingiber
[گیاهی] سردهای از زنجبیلیان علفی ایستاده چندساله با حدود 70 گونه، بومی آسیای جنوب شرقی با ساقه باریک و نیمانند و برگهای سرنیزهای سـبز براق که از زمینساقهای غدهای میرویند؛ گلهای آنها سبز مایل به زرد با لبهای ارغوانی و لکههای کرمرنـگ و گلآذین مخروطی و کوچک و سنبلهای متراکم است که در تابستان از زمین ساقه بیرون میزند
زنجبیلیان Zingiberaceae
[گیاهی] تیرهای از زنجـبیلسانان علفی با حدود 45 سرده و 700 گونه که در نواحی گرمسیری افریقا و آسیا و امریکا میرویند و در آسیای جنوب شرقی بیشترین تنوع را دارند؛ در قاعده برگهای دوردیفه این گیاهان غلافی وجود دارد که از همپوشانی آنها ساقهای کاذب ایجاد میشود؛ گلهای نرماده آنها در گلآذین گرزنی محدود قرار گرفته و گلپوش آنها از دو حلقه تشکیل شده است
زنجیره انفجار explosive train
[نظامی] مجموعه عناصر لازم برای انفجار خرج اصلی از آغاز تا انجام
زنجیره سرمایش cold chain
[فنّاوری غذا] مجموعه امکاناتِ ویژه سرد و منجمدکردن مواد غذایی برای حملونقل و نگهداری
زندهگور vivisepulture
[باستانشناسی] محل زندهبهگور کردن یک یا چند نفر
زنگ rust
[ خوردگی] محصول خوردگی که در نتیجه فرایند برقشیمیایی در مجاورت آب و اکسیژن پدید میآید
زنگزدایی rust removal, derusting
[ خوردگی] زدودن زنگ و پوسته از سطح فلز با روشهای فیزیکی و شیمیایی
زنگزدایی برقکافتی electrolytic derusting
[ خوردگی] فرایند زدودن زنگ فلزات که در آن فلز یا آلیاژ زنگزده را در یک حمام برقکافتی قلیایی در جای آند قرار میدهند و به تناوب جریان را معکوس میکنند
زنگزدگی rusting
[ خوردگی] خوردگی آهن یا آلیاژهای آن که محصول قهوهای مایل به قرمز دارد
زنگزدگی بازگشتی rust-back,
rerusting
[ خوردگی] زنگزدگی دوباره سطح فلزی که بهتازگی تمیز شده است هنگامی که در معرض نم یا رطوبت بالا یا مواد آلودهکننده یا محیط خورنده قرار گیرد
زنگزدگی خراشی scratch rusting
[ خوردگی] زنگزدگی در امتداد خط خراش بر روی سطح رنگشده که تا سطح فلز ادامه پیدا میکند
زنگزدگی زودرس early rusting
[ خوردگی] تشکیل زودهنگام زنگ بعد از رنگآمیزی و خشک شدن سطح رنگ به دلیل نازکی پوشش و پایین بودن دمای زیرلایه و رطوبت زیاد
زنگزدگی زیرپوششی face rusting
[ خوردگی] زنگزدگی سطح فلزی که با لایه محافظتی نامناسب پوشانده شده است
زنگزدگی سرسوزنی pinpoint rusting
[ خوردگی] نوعی زنگزدگی نقطهنقطه در محلهایی که پوشش و ضخامت و قدرت محفاظتکنندگی کافی وجود ندارد
زنگزدگی فوری flash rusting
[ خوردگی] ایجادشدن فیلم (film) بسیار نازکی از زنگ در بازه زمانی بسیار کوتاه، از چند دقیقه تا چند ساعت، بر سطح فلز در محیط مرطوب
زنگزدگی فولاد پوششدار
rusting failure of coated steel
[ خوردگی] نوعی زنگزدگی که به چهار طریق روی میدهد، یکی به صورت نقطهای در ناحیه آسیبدیده، دیگری در نواحی بسیار کوچک در محل پرچ، سومی در زنگگرههایی که به زیر پوشش راه مییابند و دست آخر زنگ زدن زیر پوشش
زنگزدگی نوکناخنی nailhead rusting
[ خوردگی] زنگزدگی چدن و فولاد که پس از پوششدهی از سطح به بیرون نفوذ میکند و باعث لکهدار شدن قطعه میشود
زنگمقاوم rust-resistant
[ خوردگی] ویژگی مادهای که در برابر زنگزدگی مقاوم شده است
زهپاد ← وسیله زمینی هدایتپذیر از دور
زهکشی بسته closed drainage
[جَوّ] نوعی زهکشی سطحی که مانند زهکشی یک حوضه داخلی به سوی بخش مرکزی است و راهی به اقیانوس ندارد
متـ . زهکشی درونی internal drainage
پهنه زهکشی بسته closed-drainage area
زهکشی کور blind drainage
زهکشی درونکور interior blind drainage
زهکشی درونکور ← زهکشی بسته
زهکشی درونی ← زهکشی بسته
زهکشی کور ← زهکشی بسته
زیتبدیل bioconversion
[محیطزیست] تبدیل پسماندهای آلی به منبع انرژی به کمک میکروبها در طی فرایندهای زیستی
زیتون Olea
[گیاهی] سردهای از زیتونیان که شامل درختان و درختچههای زیتون است
زیتونیان Oleaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان درختی یا درختچهای یا بالارونده که شامل زیتون و خویشاوندان آن میشود و حدود 24 سرده و 900 گونه دارد که آرایش برگهای آنها ساده یا مرکب شانهای با آرایشی اغلب متقابل یا چرخهای و کاسه و جام آنها معمولاً چهارقطعهای است
زیتهویه bioventing
[محیطزیست] فرایند هوادهی خاک در ناحیه اشباعنشده با کارگذاشتن مجاری تهویه برای برانگیختن فعالیت زیستی درجا (in-situ) و بهینهسازی تجزیه زیستی ترکیبات آلی
زیجذبش biosorption
[محیطزیست] یکی از روشهای تثبیت و تماس که در آن آلایندههای آلی موجود در فاضلاب جذب لجن فعال موجود در مخزن تماس میشوند و در طول مرحله بازهوادهی به مصرف باکتریها میرسند
زیراُشکوب understorey
[زراعت] گیاهی که در سایه گیاهان بلند رشد میکند
زیربُره undercut
[متالورژی] شیاری در ریشه یا گوشه جوش که پرنشده باقی مانده است
زیرپروتگان sub-proteome
[ پروتگانشناسی] هر زیرمجموعهای از پروتئینها که نمایشگر جزئی از کل پروتگان است
زیرپناه bunker
[نظامی] پناهگاهی مستحکم در زیر زمین برای حفاظت از سربازان و تجهیزات و سلاح
زیرتابوتی bier
[باستانشناسی] زنبهای که پیش از خاکسپاری یا آتشسپاری، تابوت یا جسد را گاهی همراه با گورنهادهها بر روی آن قرار میدادند
زیرجوش backing pass
[متالورژی] گذر اولیه جوش برای ایجاد سطحی مناسب برای نشاندن جوش اصلی بر روی آن
زیررویه undertread
[تایر ] بخشی از آمیزه لاستیکی که بین کف شیارهای آج و بالای لایههای تسمه قرار میگیرد
زیرزمینی hypogeal
[زراعت] ویژگی گیاهی که در هنگام جوانه زدن بذر لپههای آن در زیر سطح خاک باقی میماند
زیرساخت اطلاعاتی information infrastructure,
infostructure
[ کتابداری] مبانی مشترک و ضابطهمند و تکاملیابندهای که از ایجاد و استفاده و انتقال و ذخیرهسازی و حفظ اطلاعات پشتیبانی میکند
زیرساخت رویه subtread, tread base
[تایر] یکی از دو لایه رویه که به مَنجید نزدیکتر و آمیزه آن نرمتر از آمیزه روساخت رویه است
زیرشانه buttress
[تایر] بخش پایین شانه که ناحیه شانه را تقویت میکند
زیرهمسانه subclone
[ژنشناسی] قطعه کوچکی از دِنا که با استفاده از زیمایههای ویژهبُر (restriction enzyme) از یک قطعه همسانهسازیشده بزرگتر جدا میشود و خود در یک حامل (vector) همسانهسازی میشود
زیرهمسانهسازی subcloning, recloning
[ژنشناسی] روشی برای خردکردن قطعات بزرگ دِنای همسانهسازیشده به قطعات کوچکتر از 5 کیلوباز
زیستباران biolistics, particle gun technique,
particle acceleration technique
[ژنشناسی ] نوعی روش انتقال ژن که در آن ذرات تنگستن یا طلای پوشیده با دِنا به سمت یاختهها یا بافتها یا اندامهای هدف پرتاب میشود
متـ . ذرهباران particle bombardment,
microprojectile bombardment
زیستتراشه پروتئین ← تراشه پروتئین
زیستجُرم biocrime
[نظامی] جرمی که در ارتکاب آن از مواد زیستی از قبیل مواد شیمیایی و سمی و بیماریزا و نیز مواد ژنشناختی و بافتها و اندامگانهای دستکاریشده استفاده میشود
زیستدادهورزی bioinformatics
[ پروتگانشناسی] دانشی که در آن زیستشناسی و رایانه و فنّاوری اطلاعات در هم میآمیزند
زیستزایی biogenesis
[ژنشناسی] به وجود آمدن موجودات زنده از دیگر موجودات زنده
زیستفنّاوری biotechnol biotechnology, biotech,
[ژنشناسی] دستورزی (manipulation) و استفاده از ریزاندامگانها در تولید محصولات مورد نیاز انسان
زیستفنّاوری آبی blue biotechnology
[ژنشناسی] استفاده از روشهای زیستفنّاوری در مطالعه آبزیان
زیستفنّاوری پزشکی ← زیستفنّاوری قرمز
زیستفنّاوری زیستمحیطی
environmental biotechnology
[ژنشناسی] استفاده از روشهای زیستفنّاوری در حفظ و مراقبت از محیط زیست
زیستفنّاوری سبز green biotechnology
[ژنشناسی] استفاده از روشهای دستورزی (manipulation) ژنی و زیستفنّاوری در کشاورزی
متـ . زیستفنّاوری کشاورزی agricultural biotechnology
زیستفنّاوری سفید white biotechnology
[ژنشناسی] شاخهای از زیستفنّاوری که در آن از عوامل زیستی مانند میکربها و یاختهها برای تولید صنعتی فراوردههای زیست شیمیایی مانند زیمایه استفاده میشود
متـ . زیستفنّاوری صنعتی industrial biotechnology
زیستفنّاوری صنعتی ← زیستفنّاوری سفید
زیستفنّاوری قرمز red biotechnology
[ژنشناسی] کاربرد زیست فنّاوری در زمینههایی مانند پزشکی و داروسازی برای درمان بیماریها و تولید انواع پادزیستها
متـ . زیست فنّاوری پزشکی
medical biotechnology
زیستفنّاوری کشاورزی ← زیست فنّاوری سبز
زیستمایه libido
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، کارمایه روانیِ (psychic energy) غریزه زندگی، بهویژه کارمایه غریزه جنسی
متـ . لیبیدو
زیستنانوفنّاوری bionanotechnology
[ژنشناسی] شاخهای از نانوفنّاوری که با بهکارگیری روشهای شیمیایی و زیستشیمیایی و زیستشناسی مولکولی به شناسایی مؤلفهها و فرایندهایی میپردازد که در ساخت مواد و افزارههای خودسامان (self-assembling) کاربرد دارد
زیگانشناسی biomics
[ژنشناسی] مطالعه کلنگرانه دادههای زیستی
زیمایه پروتئینکاف proteolytic enzyme
[ تغذیه] آنزیمی که با شکستن پیوندهای پپتیدی، پروتئینها را به اجزای کوچکتر تجزیه میکند
متـ . آنزیم پروتئینکاف
زیمایه تابیار folding enzyme
[ پروتگانشناسی ] هر یک از مجموعهپروتئینها یا عمدتاً زیمایههایی که به مراحل بالقوه کُند فرایند پروتئینتابی شتاب میدهند
زیمایه ویژهبُر ← دروننوکلئاز ویژهبُر
زینچه پلهای stepped-up tie plate
[ریلی] زینچه ریلبندی که در زیر ریل حرکتی و ریل نگهبان قرار میگیرد تا سطح ریل نگهبان را در ترازی بالاتر از ریل حرکتی قرار دهد
زینچه تبدیل transition plate
[ریلی] زینچه ریلبندی که برای گذار تدریجی از زینچه تخت به زینچه شیبدار و بالعکس در بین آنها قرار میگیرد
زینچه تخت flat plate, flat tie plate
[ریلی] زینچه ریلبندی که در نشیمنگاه ریل ضخامت ثابت دارد
زینچه دوتکه twin tie plate
[ریلی] زینچهای متشکل از دو بخش که با جفت شدن آنها عرض معادل یک زینچه تخت به دست میآید و از آن در جایی که ریلهای مجاور بسیار به هم نزدیک میشوند، بهویژه در دوراههها، استفاده میشود
زینچه شیبدار canted tie plate,
canted plate
[ریلی] زینچهای با سطح شیبدار 1 به 20 که برای استقرار زاویهدار ریل به سمت میانتار آن (centre of the track) به کار میرود
زینچه یکسرخم turned-up tie plate
[ریلی ] زینچه فلزی ریلبند که یک سر آن با عملیات چکشکاری خم شده است
ژ
ژرفابشم depth hoar, sugar snow
[جَوّ] 1. یخبلورهای سستی که بر اثر تصعید در سطح زیرین و سپس نهشت در سطح بالاتر برفِ خشک تشکیل میشود 2. بشمی از یخبلورهای چندوجهی که یک مجموعه سهبعدی میسازند
ژرفادرمانی depth therapy
[روانشناسی] هر گونه رواندرمانی اعم از مختصر یا گسترده، شامل تشخیص و حلوفصل تعارضهای ناخودآگاهانه که زیربنایی هستند و در رفتار فرد تداخل ایجاد میکنند
ژرفای برف ← انباشت برف
ژرفای نوری اَبر cloud optical depth
[جَوّ] ضخامت نوری قائم بین قله و کف اَبر
ژندرمانی gene therapy, gene surgery
[ژنشناسی] استفاده از روشهای مهندسی ژنشناسی برای تغییر یا جانشینی یک ژن معیوب
ژنشناسی جمعیت population genetics
[ژنشناسی] شاخهای از علم ژنشناسی که به بررسی ترکیب ژنشناختی جمعیتها میپردازد
ژنکنش gene action
[ژنشناسی] کارکرد یک ژن در تعیین رُخنمود یک فرد
ژنکنش افزایشی additive gene action
[ژنشناسی] مشارکت جمعی دگرههای ژنهای متعدد در بروز صفات چندژنی
ژنگان بیانشده ← رونوشتگان
ژنگانشناسی genomics
[ژنشناسی] دانشی که به مطالعه و بررسی ساختار و عملکرد ژنگان میپردازد
ژنگانشناسی بیانی expression genomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن با روشهای مختلف، ژنهای بیانشده یک ژنگان معین میشود
ژنگانشناسی تکاملی evolutionary genomics
[ژنشناسی] نوعی ژنگانشناسی که در آن با مطالعه توالیهای ژنگان گونههای مختلف، تغییرات ژنگان آنها تبیین میشود
متـ . ژنگانشناسی فرگشتی
ژنگانشناسی رفتاری behavioural genomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن تأثیر ژنها و ترکیب ژنگانی در رفتار موجود زنده بررسی میشود
ژنگانشناسی ساختاری structural genomics
[ژنشناسی ] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن با روشهای نوین، توالی و ساختمان یا آرایش فضایی ژنگان در سطوح مختلف بررسی میشود
ژنگانشناسی فرگشتی ← ژنگانشناسی تکاملی
ژنگانشناسی کارکردی functional genomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که به بررسی آزمایشگاهی و رایانهای کارکرد ژنگان در سطح پروتئین و رِنا میپردازد
ژنگانشناسی محاسباتی computational genomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که موضوع آن مدیریت و ارزیابی دادههای بهدستآمده از طرحهای ژنگانی با استفاده از نرمافزار است
ژنگانشناسی مقایسهای comparative genomics
[ژنشناسی] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن ثابتماندن ترتیب و توالی ژنها و تعداد و ساختار فامتنها در گونههای خویشاوند بررسی میشود
متـ . ژنگانکاوی مقایسهای comparative genome analysis
ژنگانکاوی مقایسهای ← ژنگانشناسی مقایسهای
ژن گرماشوک heat-shock gene
[ژنشناسی] هر یک از ژنهایی که در موجودات زنده با افزایش دما فعال میشوند
ژنهای اَرتاساخت orthologous genes
[ژنشناسی] ژنهایی با توالیهای همسان و عملکرد یا عملکردهای یکسان در دو گونه متفاوت
ژنهای پَراساخت paralogous genes
[ژنشناسی] ژنهایی با توالیهای همسان در ژنگان یک گونه
ژنهای دگرساخت heterologous genes
[ژنشناسی ] ژنهایی که از نظر کارکرد و منشأ متفاوت هستند
ژنهای ناهمساخت analogous genes
[ژنشناسی] ژنهایی با توالی ناهمسان و کارکرد یا کارکردهای مشابه و منشأ تکاملی متفاوت
ژنهای همساخت homologous genes
[ژنشناسی] ژنهایی که از نظر تکاملی، از ژنی در نیای مشترک منشأ گرفته باشند
ژئوفیزیک درونچاهی borehole geophysics
[ژئوفیزیک] علم نگاشتبرداری و تحلیل اندازهگیریهای خواص فیزیکی در چاه آزمایش
س
ساچمهباری peening
[ خوردگی] شلـیک ساچمههای فلزی به سطح فلزات آلیاژی برای کاهش تنشهای باقیمـانده در آنها که باعث بهبود خستگی و به حداقل رسیدن خوردگی مرزدانهای و ترکخوردگی تنشی ـ خوردگی (stress-corrosion cracking) میشود
ساحلگردی 3S tourism
[ گردشگری] نوعی گردشگری که در آن گردشگرها اوقات خود را در ساحل دریا و بر روی ماسه و در زیر آفتاب میگذرانند
ساختار اول primary structure
[ پروتگانشناسی] توالی ماندههای آمینواسیدی یا نوکلئوتیدی در یک بسپار
ساختار پروتئین protein structure
[ پروتگانشناسی] ساختمان نهایی و تابیده و سهبعدی اتمهای سازنده یک پروتئین که شکل هندسی آن را در فضایی سهبعدی توصیف میکند
ساختار چشمی eye structure augen structure,
[زمین ] ساختاری در برخی از شیستها و گنیسها و گرانیتها که در آن برخی از اجزای سازنده (کوارتز، فلدسپار، گارنت) به شکل بیضی یا عدسی فشرده شده و با پولکهایی از میکا احاطه شدهاند
ساختار چهارم quaternary structure
[ پروتگـانشناسی ] ساختار ناشی از تجمع چند زیرواحد بسپپتیدی به شکل یک پروتئین یا یک ساختار به همپیوسته که از طریق اتصالات عرضی با رشتههای دِنا ایجاد شده است
ساختار حفرهدار vesicular structure
[زمین] ساختار رایج در بسیاری از سنگهای آتشفشانی که در نتیجه بیرون آمدن ماگما یا نزدیک شدن آن به سطح زمین ایجاد میشود و حفرههای ریز در سنگ پدید میآید
ساختار دوم secondary structure
[ پروتگانشناسی] روابط ریختاری (steric) ماندههایی که در یک توالی خطی در یک بسپار به یکدیگر نزدیک هستند
ساختار رُمبشی collapse structure,
gravity-collapse structure
[زمین] ساختاری که بر اثر لغزش سنگ تحت تأثیر گرانش به وجود میآید
ساختار سوم tertiary structure
[پروتگانشناسی] آرایش سهبعدی ساختارهای دوم زنجیره بسپپتیدی به شکلهای ورقهای یا رشتهای یا کروی
ساختار عدسیدار flaser structure,
phacoidal structure
[زمین ] ساختاری شامل عدسیهایی از مواد نسبتاً سالم حفظشده در خمیرهای خردشده یا نیمهمتبلور
ساختار لوویس Lewis structure,
electron-dot formula,
Lewis formula
[شیمی ] نوعی فرمول ساختاری که در آن الکترونها با نقطه نشان داده میشوند
ساختار مدادی ← رَخ مدادی
سازوکار تبادلی interchange mechanism
[شیمی] سازوکار یک واکنش جانشینی که شامل فرایند همزمان تشکیل و تفکیک پیوند میان دو فلز و گروه واردشونده از یک طرف و فلز و گروه ترککننده از طرف دیگر است
سازوکار تجمعی associative mechanism
[شیمی] سازوکار یک واکنش جانشینی که شامل حد واسطی با عدد همارایی بیشتر از همتافت اولیه باشد
سازوکار تفکیکی dissociative mechanism
[شیمی ] سازوکار یک واکنش جانشینی که شامل حد واسطی با عدد همارایی کمتر از همتافت اولیه باشد
سازوکار دفاعی ← سازوکارهای دفاعی آنمن
سازوکارهای دفاعی آنمن ego defense mechanisms
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، الگوهای ناخودآگاه رفتار محافظتی آنمن برای دفاع در برابر آگاهیهای اضطراببرانگیز
متـ . سازوکار دفاعی defense mechanism
سازهای کوبکی mallet instruments
[موسیقی] گروهی از سازهای کوبهای، دارای تیغههای چوبی یا فلزی یا استوانههای فلزی که با کوبک نواخته میشوند و دارای کوک معین هستند
سازه موقت temporary structure
[درونشهری] سازهای که در هنگام ساخت یا بازسازی سازه اصلی برای حفظ جریان تردد به طور موقت در کنار راه اصلی بر پا میکنند
ساطوری کردن comminution
[ فنّاوری غذا] خرد کردن مواد غذایی بهویژه گوشت و سبزیجات به قطعات بسیار ریز
ساق مرغ chicken drumstick
[ فنّاوری غذا] بخش پایین پای مرغ که رنگ گوشت آن تیرهتر از سینه مرغ است
سالم healthy
[علوم سلامت] ویژگی فردی که بیماری و شرایط ناهنجار ندارد و از آسایش جسمی و روانی برخوردار است
سامانه اَبر cloud system, nephsystem
[جَوّ] آرایهای از اَبر و بارش که با سیمای چرخندمقیاسِ گردش جوّ همراه است
سامانه اطلاعاتی ← محیط اطلاعاتی
سامانه اطلاعاتی ناهمگن
heterogeneous information system
[ کتابداری] مجموعهای از سامانههای اطلاعاتی از قبیل مدلهای دادهای یا معناشناختی که به لحاظ نحوی و منطقی متفاوت هستند
سامانه اعتمادی honour system
[درونشهری] سامانهای برای جمعآوری کرایه بدون استفاده از روشهای واپایش بلیت
سامانه انهدام بهفرمان command destruct
[نظامی] سامانهای که موشک یا پهپاد یا سایر پرندههای بدون سرنشین را در هنگام بروز نقص فنی، برای جلوگیری از آسیبهای جانبی، منفجر میکند
متـ . انهدام بهفرمان
سامانه بسته closed system
[جَوّ] در هواشناسی همدیدی، به تسامح به جای کمفشار بسته یا پُرفشار بسته به کار میرود
سامانه پیشرفته اطلاعرسانی سفر
advanced traveler information
system, ATIS
[درونشهری] سامانهای که برای مسافران و برنامهریزان سامانههای حمل و نقل، اطلاعات موردنیاز را، از اطلاعات مربوط به سفرهای روزانه شخصی گرفته تا اطلاعاتی که در کل نظام حمل و نقل تأثیر میگذارند، فراهم میکند
سامانه تکبافهای ← سامانه تککابلی
سامانه تککابلی monocable system
[درونشهری] سامانهای که در آن برای کشیدن بار و واپایش حرکت ناوگان از یک کابل/ بافه استفاده میشود
متـ . سامانه تکبافهای
سامانه جبههای frontal system
[جَوّ] سامانهای از جبههها آنچنان که در نقشه همدیدی نشان داده میشود
سامانه جهانی اضطرار و ایمنی دریایی
Global Maritime Distress and Safety System
[دریایی] سامانه جهانی ارتباطات رادیویی زمینی و ماهوارهای برای اعلام خطر و وضعیت اضطراری و پشتیبانی عملیات تجسس و نجات
اختـ . سجاواد GMDSS
سامانه خراب ـ کارا fail-operational system
[درونشهری، ریلی، هوایی] سامانهای که در صورت بروز خرابی در آن، علیرغم هشدار خرابی، در عملکردش محدودیتی ایجاد نمیشود
سامانه خرابیایمن fail-safe system
[درونشهری، ریلی، هوایی] سامانهای که در صورت خرابی منبع توان و مدارهای واپایش و سازههای دیگر مانع از به خطر افتادن جان کاربران سامانه یا افراد پیرامون آن و دیگر تجهیزات میشود
سامانه خودرویاب automatic vehicle location system,
AVL system, AVL
[درونشهری] سامانهای که موقعیت وسایل نقلیهای را که دارای لوازم الکترونیکی ویژه برای ارتباط با مرکز هستند، تعیین میکند
سامانه خوردگی corrosion system
[ خوردگی] سامانهای متشکل از یک یا چند فلز و همه عوامل محیطی مؤثر در فرایند خوردگی
سامانه رایانهای اطلاعات و ذخیره جا
computer information and booking system
[گردشگری] سامانهای الکترونیکی که ضمن فراهم ساختن امکان ذخیره جا، اطلاعات مربوط به نحوه دسترسی به خدمات گردشگری و قیمت آنها را به کاربران ارائه میکند
سامانه ضدیخ anti-icing system
[هوایی] سامانهای که هوا را از یک یا چند مرحله فشردهسازی دریافت و از آن برای سرد کردن یا یخزدایی سازندهای موتور یا اجزای پیکره استفاده میکند
سامانه فرابینی ← سامانه مراقبت
سامانه مراقبت surveillance system
[علوم سلامت] سامانهای برای جمعآوری و تحلیل و انتشار دادههای مربوط به برنامههای سلامت همگانی
متـ . سامانه فرابینی
سامانه همرفتی میانمقیاس
mesoscale convective system
[جَوّ] هر سامانه اَبر مرتبط با همادی از توفانهای تندری که ناحیه بارش پیوستهای ایجاد میکند
اختـ . سهم MCS
متـ . خوشهاَبر cloud cluster
سامانه هواگرد بیسرنشین
unmanned aircraft system
[نظامی] سامانه بهکاررفته در هواگردهای بیسرنشین برای هدایت و واپایش عملکرد آنها
سامانه هوایی آزادشو slackline system
[جنگل] سامانه سیم نقاله متحرکی که شامل یک سیم نقاله و واگن هوایی و بافه اصلی و بافه برگشت است
سانحه دریایی marine casualty,
marine accident
[دریایی ] پیشامدی که در آن به افراد یا شناور یا محموله آن یا محیطزیست آسیب برسد، خواه این آسیب جزئی باشد خواه کلی
سانحه دریایی بسیار شدید
very serious casualty
[دریایی] نوعی سانحه دریایی که به مرگ افراد یا از میان رفتن کشتی یا آلودگی زیستمحیطی خطرناک یا وسیع منجر شود
سانحه دریایی شدید serious casualty
[دریایی] نوعی سانحه دریایی که علیرغم شدت، منجر به مرگ افراد یا از میان رفتن کشتی یا آلودگی خطرناک یا وسیع نشود
سایهنگاری shadowgraph 1
[فیزیک، هوایی] روشی در عکسبرداری که در آن نور چشمه نقطهای را به موازات آزمونگاه بر شاره درحالحرکت و از آنجا بر روی فیلم میتابانند تا بر اساس شکست نور در شاره تغییرات چگالی آن به صورت ناحیههای سایهروشن مشاهده شود
سایهنگاشت shadowgraph 2,
shadowgram
[فیزیک، هوایی] عکسی که به روش سایهنگاری برداشته میشود
سپاه صلح peace corps
[سیاسی ] سازمانی دولتی متشکل از جوانان داوطلب امریکایی که جان. اف. کندی، رئیسجمهور وقت امریکا، در مارس 1961 برای کمک به کشورهای جهان سوم تأسیس کرد
سپراَبر cloud shield
[جَوّ] 1. در حالت عمومی، اَبر گستردهای که طول آن بیش از چهار برابر عرض آن نباشد 2. در هواشناسی همدیدی، ساختار اصلی اَبر یک چرخندِ موجیِ نوعی که در سمت هوای سرد سامانه جبههای قرار دارد
سپراَبر بارشی precipitation shield
[جَوّ] در تصاویر ماهوارهای، بخشی از سپراَبر گسترده که بر مبنای دیدبانیهای سطح زمین یا راداری در آن بارش مشاهده میشود
سپر گدازه lava shield
[زمین] آتشفشانی سپری از نوع بازالتی
ستاره آبی Callitriche
[گیاهی] تنها سرده از ستارهآبیان با حدود هفده گونه که امروز بومی اروپا و امریکای شمالی است و تعداد کمی از گونههای آن بهعنوان گیاهان آبزیدانی پرورش داده میشود
ستون گدازه lava column
[زمین] ستونی از گدازه سیال یا جامدشده در مجرای آتشفشانی
سجاواد ← سامانه جهانی اضطرار و ایمنی دریایی
سختچوب hardwood
[جنگل] چوب درختان پهنبرگ که غالباً نهاندانه و خزاندار هستند
سخترویه آهکی calcrete
[زمین] خاکیآهکی که از شن و ماسه سیمانیشده با کلسیمکربنات تشکیل شده است
سخترویه آهنی ferricrete
[زمین] ماسهسنگ یا کنگلومرایی که از شن و ماسه سیمانیشده با اکسیدهای آهن تشکیل شده است
سخترویه گچی gypcrete
[زمین] نهشتهای گچی (ژیپسی) که سنگفرش صحرایی سیمانیشده را تشکیل میدهد
سخترویه نمکی salcrete
[زمین ] لایه سخت و نازکی از دانههای ماسه سیمانیشده با نمک که در سواحل دریا دیده میشود
سختیگیری با آهک lime softening
[محیطزیست] روشی در سختیگیری آب که در آن از آهک برای واکنش با بیکربنات کلسیم و تهنشین ساختن کربنات کلسیم استفاده میکنند
سُداب Ruta
[ گیاهی ] سـردهای از سُدابیان همیـشهسبز و نیـمهدرختچهای با بوی نافـذ و هشـت تا 40 گـونه که بومـی نواحی مدیتـرانهای و ماکرونزی و آسیای جنوب شرقی هستند؛ برگهای آنها دو یا سه بار شانـهای (bipinnate or tripinnate) با ظـاهـری پر ماننـد به رنگهایی از سبز تا سبزآبی کبود است و گلهایشان زرد رنگ با چهار یا پنج گلبرگ است
سُدابیان Rutaceae
[ گیاهی] تیرهای از افراسـانان درختی یا درختچهای و گاهی علفی با حدود 150 سرده و 900 گونه که گلـهای آنها چهار تا پنج قسمتی با بوی نافذ اسـت و برگهای آنها معـمولاً متقابل و مرکـب و بدون گوشواره (stipule) است
سد گدازه lava dam
[زمین] خاکریزی در مسیر لوله گدازه
سرایت contagion
[علوم سلامت] انتقال عفونت از طریق تماس مستقیم یا انتشار قطرکها یا اشیای آلوده
سربارپروازی parasiting
[هوایی ] فن بهکارگیری هواگرد سربار
سرپابَری jumping
[جنگل] جابهجا کردن دکل درختی در وضعیت عمودی به یک مکان مناسبتر در بارانداز
سرخاب کولی Phytolacca
[ گیاهی ] سردهای از میخکسانان چندساله که بومی امریکای شمالی و جنوبی و شرق آسیا و زلاندنو هستند و موادی دارند که برای پستانداران سمی است، اما پرندگان بهراحتی میوه آنها را میخورند، زیرا پوسته دانه آنها در دستگاه گوارش پرندگان قابل هضم نیست
سرخابکولیان Phytolaccaceae
[ گیاهی] تیرهای از میخکسانان اغلب علفی گرمسیری یا درختی یا درختچهای با پانزده سرده و 100 گونه و گلآذین خوشهای
سُرخدار Taxus
[گیاهی] سردهای از سُرخداریان همیشهسبز و زینتی با حدود هشت گونه که در سرتاسر نیمکره شمالی پراکندهاند؛ دو گونه این سرده همیشه درختچهای و بقیه گونهها درختی هستند که تا ارتفاع 25 متر نیز میرسند؛ برگهای گیاهان این سرده متراکم و سبز تیره و شاخههای آنها ایستاده یا افقی است که با برگهای متراکم و خطی تخت به طول نیم تا سه سانتیمتر پوشیده شده است
سُرخداریان Taxaceae
[ گیاهی ] تیرهای از کاجسانان با شش سرده و سی گونه درختی یا درختچهای دوپایه و همیشهسبز که عمدتاً در نیمکره شمالی پراکنده هستند؛ شاخههای این گیاهان از برگهای متناوب سوزنی پوشیده شده است و دانههای معمولاً منفرد آنها دارای دانهپوشی است که حیوانات آن را میخورند و به این ترتیب دانهها منتشر میشوند
سرخس باتلاقی Thelypteris
[گیاهی] سردهای از سرخسباتلاقیان با 875 گونه که بسیاری از آنها شبیه به هم هستند و در سرتاسر جهان یافت میشوند؛ اغلب گیاهان این سرده بهاستثنای تعداد کمی که بر روی صخره میرویند، زمینرُست هستند؛ اگرچه تعداد کمی از گیاهان این سرده در نواحی معتدل وجود دارند، اکثر گونههای آن در نواحی گرمسیری یافت میشوند
سرخسباتلاقیان Thelypteridaceae
[ گیاهی ] تیرهای از پرسرخسسانان (Pteridales) با 900 گونه که اگرچه اغلب آنها در مناطق گرمسیری پراکنده هستند، تعدادی از آنها در نواحی معتدل نیز میرویند؛ گیاهان این تیره بهاستثنای تعدادی از آنها که صخرهرُستاند، اغلب زمینرُست هستند؛ زمینساقه این گیاهان معمولاً خزنده است و برگشاخههای (fronds) آنها از شانهای تا شانهایـ شکافتشانهای متغیر است؛ رگبندی (veining) آنها هم باز و هم پیوسته است و هاگینههایشان اغلب به شکل کلیه است
سرخس عقابی Pteridium
[گیاهی] سردهای از سرخسعقابیان درشت و خشن که در سراسر جهان بهجز نواحی بیابانی یافت میشوند؛ پراکندگی این سرخسها احتمالاً از سرخسهای دیگر گستردهتر است
سرخسعقابیان Dennstaedtiaceae
[ گیاهی ] یکی از پانزده تیره بسپایکسانان (Polypodiales) که جزو پیشرفتهترین سرخسها محسوب میشوند و فراوانترین سرخس جهان، یعنی سرخسعقابی، نیز در این تیره قرار دارد؛ گیاهان این تیره اغلب برگهای درشت و بسیار منقسم دارند؛ هاگینههای آنها کوچک است و درون حاشیهای با هاگینهپوشهای فنجانیشکل (cup-shaped indusia) قرار دارد یا دارای حاشیه خطی با هاگینهپوش کاذب است که حاصل لببرگشتگی برگ است
سردست shank 1
[ فنّاوری غذا] هر یک از اندامهای حرکتی پیشین دام
سردکل 1 head tree, head spar
[جنگل] دکل درختی یا دکلی ـ قابل حمل در بارانداز که از آن برای عملیات بینهبَری هوایی استفاده میکنند
سردکل 2 masthead
[دریایی] بالاترین بخش دکل
سرده اَبر cloud genus, cloud genera
[جَوّ] هر یک از تقسیمات دهگانه اَبرهای اصلی براساس شکل ظاهری آنها مطابق با ردهبندی سازمان جهانی هواشناسی
سردیس تدفینی reserve head
[باستانشناسی] نوعی مجسمه تدفینی به شکل سر انسان از جنس سنگ آهک
سرسنگ headstone
[باستانشناسی] سنگ یادبودی که در بالای گور به صورت ایستاده قرار میگیرد
سرسینه brisket
[ فنّاوری غذا] بخشی از لاشه که شامل بخشهای پیشین و پایین دندههاست
سُرِش portamento
[موسیقی] فنی در اجرای موسیقی که در آن نوازنده یا خواننده محدودهای صوتی را به صورت سراندن و با گذر از همه بسامدهای آن اجرا میکند
سرشکنی نقشه map adjustment
[نقشهبرداری] هر تغییر در موقعیت افقی عوارض نقشه برای منطبق کردن آن با نقاط واپایش معین یا انتقال آن به شبکهای با مقیاس مشخص
سُرش نغمهای glissando, gliss.
[موسیقی ] فنی در اجرای موسیقی که در آن نوازنده محدودهای صوتی را به صورت سراندن و با گذر از همه نغمههای قابل اجرای آن ساز در آن محدوده اجرا میکند
سُرِشی زخمهای pizzicato slide
[موسیقی] نوعی اجرای زخمهای که در آن همزمان با زخمه دست راست، دست چپ با حرکت بر دسته ساز به بالا و پایین سرانیده میشود
سرعت ایمن safe speed
[درونشهری، دریایی، ریلی] سرعتی که وسیله نقلیه در آن بتواند بهآسانی از تصادف جلوگیری کند و در فاصله مناسب متوقف شود و اندازه آن بستگی به تراکم شدوآمد و وضعیت جوّی و جغرافیایی دارد
سرعت برینصوتی hypersonic speed
[فیزیک، هوایی] سرعتی با عدد ماخ پنج یا بیشتر
سرعت پیاده pedestrian speed
[درونشهری] سرعت متوسط راه رفتن عابران برحسب متر بر ثانیه
سرعت تراصوتی transonic speed
[فیزیک، هوایی] سرعت نسبی جسمی در شاره که بین 8/0 تا 2/1 ماخ باشد
سرعت در روگاه fairway speed
[دریایی] سرعت مجاز حرکت در روگاه
سرعت زیرصوتی subsonic speed
[فیزیک، هوایی] هر سرعتی در محیط شاره که در شرایط یکسان کمتر از سرعت صوت در همان شاره است
سرعت مماسی tangential velocity
[فیزیک] سرعت خطیِ لحظهایِ جسمی که در مسیری خمیده حرکت میکند
سرقت هویت identity theft
[نظامی] سرقت اطلاعات مهمی از قبیل شماره کارت ملی و گواهینامه رانندگی و رمز کارت اعتباری برای کسب اعتبار و خرید کالا و دیگر خدمات
سرکوب suppression
[روانشناسی] تلاش آگاهانه برای کنار نهادن افکار و تجارب ناخوشایند از حیطه خودآگاهی
سرمادهی chilling
[جنگل، زراعت، گیاهی] قرار دادن گیاه در سرما برای بهبود کیفیت نمو
سرنخ اطلاعاتی information cue information scent,
[کتابداری] نشانههای بصری یا زبانشناختی که جستجوگر را از ربط اطلاعات مورد جستجو آگاه میسازد
سری الکتروشیمیایی electrochemical series,
electromotive series
[شیمی] یک سری شیمیایی که بر مبنای پتانسیل الکتروشیمیایی نسبت به الکترود مرجع هیدروژن مرتب شده باشد
متـ . سری فعالیت activity series
سری غالب dominating series
[ریاضی] سریای که هر جمله آن ناکمتر از جمله متناظر در سری مفروض دیگری است
سری فعالیت ← سری الکتروشیمیایی
سطح آببندی طوقه bead sealing area
[تایر] سطح قاعده طوقه یا همان پنجه (toe) و پاشنه (heel) طوقه که بر روی رینگ (rim) مینشیند و در تایرهای بیتویی سبب آببندی و جلوگیری از نشت هوا میشود
سطح تحلیل level of analysis
[سیاسی] هر یک از مراتب بررسی جنبههای گوناگون روابط بینالملل و عوامل مؤثر بر آن در تفسیر سیاست جهان و تشریح پدیدارهای جهانی از دیدگاه فرد یا دولت یا منطقه یا کل جهان
سطح جناغی gore area
[درونشهری ] سطحی که بین سمت چپ راهگرد و سمت راست مسیر اصلی در محل واگرایی یا همگرایی واقع میشود
سطح جهانی تحلیل global level of analysis,
system-level analysis
[سیاسی] رویکرد تحلیلی به سیاسیات جهان که بر تأثیر اوضاع جهانی بر رفتار دولتها و کنشگران نادولت میپردازد
سطح خدمت به مسافر person level of service
[درونشهری] کیفیت خدماتی که در یک وسیله نقلیه عمومی به مسافران ارائه میشود که با توجه به فضای موجود برای هر مسافر تعیین میشود
سطح ضربدری دوسمته two-sided weaving section
[درونشهری] محدوده ضربدری که در آن خودروهای ورودی به بزرگراه از سمت راست وارد میشوند و خودروهای خروجی از سمت چپ خارج میشوند یا بالعکس
سطح ضربدری یکسمته one-sided weaving section
[درونشهری ] محدوده ضربدری که در آن خودروهای ورودی از همان سمتی که خودروهای خروجی خارج میشوند وارد بزرگراه میشوند
سطح فردی تحلیل individual-level analysis,
individual level of analysis
[سیاسی] رویکرد تحلیلی به سیاسیات جهان که بر روانشناسی فردی کنشگران، بهویژه رهبران سیاسی، در عرصه سیاست خارجی تأکید دارد
سطح فعالیت بدنی physical activity level,
PAL
[ تغذیه] نسبت انرژی مصرفی کل به انرژی مصرفی پایه
سطح مقطع گرمایی thermal cross section
[فیزیک] معیاری برای احتمال وقوع واکنش نوترون گرمایی با هستههای اتم
سطح ملی تحلیل state-level analysis,
state level of analysis
[سیاسی] رویکرد تحلیلی به سیاسیات جهان که بر تأثیر ویژگیهای داخلی دولتها بر سیاست خارجی تأکید دارد
سطحی جذب shallow feeder
[زراعت] ویژگی گیاهی که ریشه فعال آن در سطح خاک قرار دارد
سفر voyage, voy
[دریایی] گذار معمولاً طولانی از بندری به بندر دیگر
سفر تکحوزهای one-zone ride
[درونشهری] استفاده از حمل و نقل عمومی در حوزه تکبها
سفریاری assistance during travel
[گردشگری] ارائه اطلاعات و کمک بیستوچهارساعته به مسافران در بخشهایی از سفر که در قرارداد گنجانده شده است
سفیدپوسه white rot
[جنگل] هر نوع پوسیدگی سلولوز یا لیگنین چوب که پسماند سلولوزی سفیدرنگی با بافتی اسفنجی و نواری تولید میکند
سکوی میانی loading island,
safety island
[درونشهری] جانپناهی برای ایمنی مسافران در حریم راه و خطوط عبوری که در محل ایستگاههای حملونقل عمومی ایجاد میشود
سلاخی ← کشتار
سلامت health
[علوم سلامت] برخورداری آسایش کامل جسمی و روانی و اجتماعی و نه صرفاً فقدان بیماری و ناراحتی
سلامت همگانی public health
[علوم سلامت] شاخهای از پزشکی که به سلامت جسمی و روانی اجتماع، بهخصوص در مسائلی مانند آبرسانی و دفع فاضلاب و وضع آلودگی هوا و ایمنی غذا میپردازد
سلسهمراتب فرماندهی chain of command
[نظامـی] توالی سطـوح مختلـف فرماندهـی که در آن فرمـانها و اطلاعات از بالاترین مقام در سلسلهمراتب سازمانی به ردههای پایین انتقال مییابد
سلطه هوایی air supremacy
[نظامی] تفوق در رزم هوایی به نحوی که نیروی متخاصم نتواند کوچکترین خللی در روند عملیات هوایی ایجاد کند
سمت قوس curve hand
[درونشهری، ریلی] انحراف راستگرد یا چپگرد یک قوس از مسیر مستقیم از سمت مبدأ به مقصد
سمت مغناطیسی magnetic azimuth
[ژئوفیزیک] سمت نسبت به شمال مغناطیسی
سمژنگانشناسی toxicogenomics
[ژنشناسی] دانش تشخیص بیان افتراقی ژنها در واکنش به مواد سمی
سمعک hearing aid, HA
[ شنواییشناسی] افزارهای الکترونیکی برای تقویت صدا و ارسال آن به گوش شامل صدابَر و تقویتکننده و ریزبلندگو (receiver)
متـ . شنیدیار hearing instrument
شنیدافزار hearing device, HD
سمعک اُستراهی ← سمعک راه استخوانی
سمعک پشتگوشی behind-the-ear hearing aid,
BTE hearing aid,
over-the-ear hearing aid,
OTE hearing aid,
postauricular hearing aid
[ شنواییشناسی] سمعکی که در پشت و بالای لاله گوش قرار میگیرد و معمولاً با قالب به مجرای گوش جفت میشود
سمعک جیبی body-worn hearing aid,
body hearing aid
[ شنواییشناسی] سمعکی که صدابَر و تقویتکننده و خروجی آن درون محفظهای بر روی بدن یا در جیب قرار داده میشود و ریزبلندگوی (receiver) آن که با سیمی به خروجی محفظه مذکور متصل است در گوش قرار میگیرد
سمعک درونگوشی in-the-ear hearing aid,
ITE hearing aid
[ شنواییشناسی] سمعکی که در صدفه (concha) لاله قرار میگیرد به نحوی که بخشی از آن درون گوش میرود
سمعک دوشاخه Y-cord hearing aid
[ شنواییشناسی] نوعی سمعک جیبی که خروجی تقویتکننده آن با یک سیم Yشکل به هر دو گوش هدایت میشود
سمعک راه استخوانی bone-conduction hearing aid
[ شنواییشناسی] سمعکی که مبدل آن بر روی زائده پستانی (mastoid) گوش قرار میگیرد و ارتعاشات آن از راه استخوان به حلزون میرسد
متـ . سمعک اُستراهی
سمعک راه هوایی air-conduction hearing aid
[ شنواییشناسی] سمعکی که صدا را از راه گوش بیرونی و میانی به گوش درونی میرساند
متـ . سمعک هواراهی
سمعک هواراهی ← سمعک راه هوایی
سن برابرسینه breast-high age
[جنگل] تعداد حلقهها از مغز درخت (pith) تا بُنلاد که در ارتفاع برابر سینه شمارش میشود
سنبلالطیب Valeriana
[گیاهی] سردهای از سنبلالطیبیان چندساله علفی با حدود 23 گونه که بومی اروپا و بخشی از آسیا هستند؛ برگهای قاعدهای آنها فراوان و محکم و از خطی تا تخممرغی است و برگهای ساقهای آنها کوچک و متقابل و با دو تا شش جفت برگچه شانهای بریده با قطعات باریک است و گلهای یک یا دوجنسی آنها به تعداد زیاد در خوشههای مرکب طویل قرار دارد و پرچمها کمی از جام گل بیرون زده است و کاسه گل باریک و اغلب نُه تا سیزدهقسمتی است
سنبلالطیبیان Valerianaceae
[گیاهی] تیرهای از خواجهباشیسانان یک یا چندساله علفی با هشت سرده و 400 گونه که در بسیاری از نقاط جهان بهجز استرالیا میرویند؛ برگهای آنها مسطح دمبرگدار با آرایش متقابل است و اغلب بوی بد و تند دارد و گلهای کوچکشان برگهدار (bracteate) یا برگکدار (bracteolate) کاملاً یا کمی نامنظم و جداکاسه و جداجام هستند
سنبه تراورس ← سنبه ریلبند
سنبه ریلبند punch, track punch
[ریلی] ابزاری مربوط به خط که از آن برای سوراخ کردن جای پیچ یا میخ و فرو بردن آنها در ریلبندهای چوبی استفاده میشود
متـ . سنبه تراورس
سنت تدفین mortuary custom
[باستانشناسی] مجموعه آداب و رسوم ناظر بر تدفین درگذشتگان در یک جامعه
سنجافزار گرانی مطلق absolute-gravity instrument
[ژئوفیزیک] دستگاهی که گرانی مطلق را اندازهگیری میکند
سنجافزار گرانی نسبی
relative-gravity instrument
[ژئوفیزیک] دستگاهی که گرانی نسبی را اندازهگیری میکند
سنجش پروتئین protein assay
[ پروتگانشناسی] تعیین غلظت پروتئین در یک محلول ناشناخته
سنجه metric
[ریاضی ] با مفروض بودن مجموعهای مانند ، تابعی نامنفی بر به طوری که:
الف) به ازای هر و از ، اگر و تنها اگر ،
ب) به ازای هر و از ، ،
پ) به ازای هر و و از ،
سند انطباق document of compliance 1,
DOC, certificate of compliance
[دریایی] مدرکی که پس از حصول اطمینان از انطباق سامانه مدیریت ایمنی شرکت کشتیرانی با الزامات آییننامه بینالمللی مدیریت ایمنی صادر میشود
سن درخت tree age
[جنگل] سن کل ساقه روزمینی درخت بر حسب سال
سن روزانه ← سن نابرابری روزانه
سن کِشَند روزانه ← سن نابرابری روزانه
سنگآوار lithoclast
[زمین ] قطعهای سنگ کربناتی با قطر بیش از 2 میلیمتر که از یک سنگ آهک یا دولومیت قدیمیتر به صورت مکانیکی جدا شده و در درون یا مجاور یا بیرون محل رسوبگذاری نهشته شده باشد
سنگ آهکی calcareous rock
[زمین] نوعی سنگ رسوبی با مقدار قابل توجهی کلسیمکربنات
سنگ آهندار ferruginous rock
[زمین] سنگی که بر اثر وجود آهن به رنگ سرخ یا رنگ زنگ آهن درآمده باشد
سنگ پا scoria
[زمین] آذرآواری با شکل نامنظم و حفرههای فراوان
سنگپایی scoriacious
[زمین] ویژگی بافت سنگ آتشفشانی با حفرههای گازی بزرگ
سنگچین cairn, clearance cairn
[باستانشناسی] تودهای از سنگ لاشه که برای یادبود یا نشانهگذاری غالباً بر روی یک گور چیده میشده است
سنگچین حلقهای ring cairn,
ring barrow
[باستانشناسی] مرزبندی با سنگ یا خاک، به شکل دایره و دور محوطهای به قطر حداکثر 20 متر
سنگر trench
[نظامی] هر یک از انواع استحکامات نظامی که از خاک و با جابهجایی و چینش آن ساخته میشود
سنگر توپ casemate
[نظامی] موضع یا سنگر بسته و سقفدار توپخانه
سنگر جنگافزار rifle trench
[نظامی] خاکریز ویژه توپخانه که بهسرعت ساخته میشود
سنگر حفرهروباه foxhole
[نظامی] گودال حفرشدهای که حکم سنگر یکنفره را دارد
سنگر گروهی slit trench
[نظامی] سنگر کوچکی برای 3 تا 5 نفر
سنگریزه آتشفشانی lapilli
[زمین] آذرآواری با اندازه 2 تا 64 میلیمتر که منشأ آن ممکن است اصلی یا فرعی یا تصادفی باشد
سنگِقبر gravestone, tombstone 1
[باستانشناسی] سنگی که محل یک تدفین در خاک را مشخص میکند و معمولاً منقوش یا دارای نوشته است
سنگِلوح آتشفشانی ash slate
[زمین] سنگِلوحی متشکل از خاکستر آتشفشانی
سنگهای کلسیمی ـ قلیایی calc-alkaline rocks
[زمین] سنگهای آذرینی که مقدار کلسیم موجود در آنها از عناصر قلیایی بیشتر است و شاخص قلیایی ـ آهکی آنها بین 56 تا 61 است
سنگیخ ← زمین یخ
سن نابرابری روزانه age of diurnal inequality
[ژئوفیزیک] بازه زمانی میان بیشینه مِیل نیمماهانه شمالی یا جنوبی ماه از یک سو و هنگامی که اثر بیشینه مِیل در گستره کِشَند یا سرعت جریان کِشَندی رخ میدهد از سوی دیگر
متـ . سن کِشَند روزانه age of diurnal tide
سن روزانه diurnal age
سوارگاه loading area
[درونشهری] فضای سکومانندی در ایستگاه که اتوبوس برای سوار و پیاده کردن مسافر در کنار آن توقف میکند
سوانگار chromatograph
[شیمی] سنجافزاری ویژه سوانگاری
سوانگاری chromatography
[شیمی] روشی برای جداسازی اجزای یک مخلوط با عبور دادن یک فاز متحرک از روی یک فاز ساکن
سوانگاری اندازهای size exclusion chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری مایعی که در آن جداسازی صرفاً بر اساس اندازه مواد صورت میگیرد
سوانگاری تبادل یونی
ion exchange chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری مایعی که در نتیجه برهمکنشهای یونی صورت میگیرد
سوانگاری ژلتراوشی
gel-permeation chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری اندازهای که از آن برای جداسازی مواد غیرآبی بر اساس وزن مولکولی آنها استفاده میشود
سوانگاری ژلصافشی
gel-filtration chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری اندازهای که در آن از فاز متحرک آبی برای جداسازی مواد بر اساس وزن مولکولی آنها استفاده میشود
سوانگاری فازمعکوس
reverse-phase chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری که در آن زنجیرهای کربن آبگریز با گروههای آبدوست در یک ماتریس نگهدارنده مبادله میشوند
سوانگاری گاز ـ جامد
gas-solid chromatography, GSC
[شیمی] نوعی سوانگاری که در آن از یک فاز متحرک گاز و یک فاز ثابت برجذبنده اصلاحنشده استفاده میشود
سوانگاری گاز ـ مایع gas-liquid chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری که در آن فاز متحرک گاز است و فاز ثابت جامدی است که با یک فاز ثابت مایع پوشیده شده است
سوانگاری گازی gas chromatography
[شیمی] روشی برای سوانگاری مخلوط گازی که در آن گاز از یک ستون بلند دارای یک فاز جاذب ساکن عبور میکند و مخلوط گازها از هم جدا میشوند
سوانگاری لایهنازک
thin-layer chromatography, TLC,
planar chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری که در آن فاز متحرک از روی جذبکنندهای که بر روی لایهای نازک قرار دارد میگذرد
سوانگاری لایهنازک شعاعی
radial thin-layer chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری لایهنازک که در آن نمونه در مرکز یک صفحه گرد قرار میگیرد و حلال متحرک از مرکز شروع به خیس کردن صفحه میکند
سوانگاری مایعی liquid chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری که در آن فاز متحرک مایع و فاز ثابت جامد یا مایع بر روی یک نگهدارنده جامد قرار دارد
سوانگاری مایعی کارا high performance liquid
chromatography
[شیمی] نوعی سوانگاری مایعی که در آن فاز مایع بهآسانی تغییر میکند و در قدرت تفکیک و زمان تجزیه اثر میگذارد
سوانگاشت chromatogram
[شیمی ] نمودار شویش اجزای یک مخلوط برحسب زمان یا حجم
سوخت جایگزین alternate fuel
[درونشهری] سوختی که برای کاهش آلودگی هوا به جای بنزین و گازوئیل به کار میرود
سوخترسان ناوگان fleet oilers
[نظامی] ناوی که فراوردههای نفتی و مهمات را در مسیر حرکت ناوها تأمین میکند
سوراخ حشره insect hole
[جنگل] هر سوراخ یا مجرایی در پوست یا چوب درخت که حشرات بالغ یا کرمینه (larva) آنها ایجاد کرده باشند
سوراخکن تراورس ← سوراخکن ریلبند
سوراخکن ریلبند tie borer,
sleeper borer
[ریلی] ابزاری برای سوراخ کردن ریلبند برای نصب آسانتر میخ یا پیچ پابند
متـ . سوراخکن تراورس
سوراخگیر تراورس ← سوراخگیر ریلبند
سوراخگیر ریلبند tie plug
[ریلی] قطعه کوچک چوبی به اندازه میخ برای پر کردن سوراخ ریلبند
متـ . سوراخگیر تراورس
سوزانه flare
[محیطزیست] افزارهای واپایشی که با آن مواد خطرناک را برای جلوگیری از ورود آنها به محیط میسوزانند
سوزن برقی ـ دستی dual control switch
[ریلی] سوزنی که ماشین آن به دو صورت دستی و برقی کار میکند
سوزن قفلبرقی electric lock switch,
electrically locked switch
[ریلی] نوعی سوزن دستی که دارای قفل برقی است
سوزن نیمهخودکار semi-automatic switch,
rubber switch
[ریلی] سوزنی که به پایه سوزن نیمهخودکار متصل شده باشد
سوزنک یخی ice needle
[جَوّ] یخبلور نازک و بلند با سطح مقطع معمولاً ششگوش
سوسیس مرغ chicken sausage
[فنّاوری غذا] سوسیس تهیهشده از گوشت بازیابیشده مرغ گوشتی یا غیرگوشتی و گاه پوست و دیگر اجزای مرغ، مانند سنگدان و دل
سوگپیشگان mortuary cult
[باستانشناسی ] گروهی که حرفه آنها برگزاری مراسم عزاداری و تقدیم پیشکشهای تدفینی برای آمرزش مردگان و سهیم شدن در رستگاری آنهاست
سوگیری bias
[علوم سلامت] هر گونه انحراف نظاممند یا خطای منظم در نتیجهگیری یا استنباط یا فرایندهای منتهی به این انحراف
سوگیری ابزار instrument bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از خطای ابزار
سوگیری اثبات ascertainment bias
[علوم سلامت] گونهای سوگیری اطلاعات که ناشی از تلاش بیشازحد مشاهدهگر برای اثبات وقوع پیامد در موردها است
سوگیری اطلاعات information bias
[علوم سلامت] سوگیری در اندازهگیری دادههای پیامد یا مواجهه (exposure) به گونهای که درستی مقایسه بین دو گروه را دچار اشکال میکند
سوگیری انتخاب selection bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از تفاوت نظاممند در ویژگیهای کسانی که برای مطالعه انتخاب شدهاند و آنها که انتخاب نشدهاند
سوگیری انتشار publication bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از گرایش نویسندگان مقالات یا سردبیران مجلات به انتشار نتایج مثبت مطالعات
سوگیری برکسونی ← سوگیری میزان بستری
سوگیری پاسخ response bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از تفاوت در خصوصیات داوطلبان شرکت در مطالعه با غیرداوطلبان، در پاسخ دادن به پرسشها
سوگیری خودانتخابی self-selection bias
[علوم سلامت] گونهای سوگیری انتخابی ناشی از تصمیم شخصی فرد انتخابشده در مطالعه
سوگیری طراحی design bias
[علوم سلامت] گونهای سوگیری که ناشی از اشکال در طراحی مطالعه است
سوگیری گزارشی reporting bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از ارائه یا عدم ارائه گزینشی اطلاعات توسط شرکتکنندگان
سوگیری مخدوشکننده confounding bias
[علوم سلامت] تحریف اثر برآوردشده یک مواجهه (exposure) در یک پیامد که ناشی از وجود عامل بدون ارتباطی است که در عین حال با مواجهه و پیامد رابطه دارد
سوگیری مشاهدهگر observer bias
[علوم سلامت] تفاوتی نظاممند که به علت بیثباتی مشاهدهگر میان مقدار واقعی و مقدار مشاهدهشده ایجاد میشود
سوگیری مصاحبهگر interviewer bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از جمعآوری انتخابی آگاهانه یا ناآگاهانه دادهها توسط مصاحبهگر
سوگیری میزان بستری admission rate bias
[علوم سلامت] تفاوت خصوصیات موردها و شاهدها در مطالعات موردشاهدی بیمارستانی که ناشی از تفاوت نسبت بستری بیمارستانی در هر کدام است
متـ . سوگیری برکسونی Berkson's bias,
Berksonian bias
سوگیری نمونهگیری sampling bias
[علوم سـلامت] سـوگیری ناشـی از نمونهگـیری غیرتصـادفی از یک جمعیت
سوگیری یادآوری recall bias
[علوم سلامت] سوگیری ناشی از تفاوت در یادآوری خاطرات گذشته بین موردها و شاهدها
سوی چهره face orientation,
facing
[باستانشناسی] وضعیت قرار گرفتن سر و به تبع آن صورت نسبت به راستای بدن
سویه strain
[ میکرب] یک گروه از اندامگانهایی که با سایر اندامگانهای موجود در همان گونه در یک یا چند خصوصیت وراثتی متفاوت باشند
سهکنجهخیز Trapa
[ گیاهی ] سردهای از سهکنجهخیزیان با حدود 30 گونه آبزی یکساله شناور که بومی نواحی گرم و معتدل اوراسیا و افریقا هستند؛ برگهای آنها یا پرمانند غوطهور است با تقسیمات ریز که در طول ساقه قرار دارد یا شناور غیرمنقسم به صورت طوقهای که در سطح آب قرار میگیرد؛ برگهای شناور آنها تخممرغی یا مثلثشکل با حاشیه دندانهای ـ ارهای است و گلهای آنها سفید و دارای چهار گلبرگ است که در اوایل بهـار پدیدار میشود و گردهافشانی در آنها با حشرات انجام میشود
سهکنجهخیزیان Trapaceae
[ گیاهی ] تیرهای از موردسانان آبزی یکساله شناور با یک سرده و حدود 30 گونه که در آبهای آرام تا عمق پنج متر میرویند و در نواحی گرم و معتدل افریقا و اوراسیا به صورت بومی وجود دارند؛ برگهای آنها یا پرمانند و غوطهور است یا غیرمنقسم و شناور و گلهایشان سفید و چهارپر است که در اوایل تابستان آشکار میشود
سهم ← سامانه همرفتی میانمقیاس
سیاست بیطرفی neutralism
[سیاسی] سیاست مبتنی بر عدم تعهد در دوران جنگ سرد که اکثر کشورهای جهان سوم به آن پایبند بودند
سیاست سلامت health policy
[علوم سلامت] خطمشی ناظر بر چگونگی مراقبتهای سلامت و تدوین برنامههایی برای آن
سیاست قدرتپایه power politics, machtpolitik
[سیاسی] آموزهای سیاسی که به موجب آن دولتها در روابط بینالملل منافع خود را با تکیه بر قدرت تأمین میکنند
سیاست واقعگرا realpolitik
[سیاسی] سیاست مبتنی بر واقعگرایی
سیاهبُرشی dark cutting defect
[ فنّاوری غذا] عیبی ناشی از فشار روانی گاو، خصوصاً گاو نر، پیش از ذبح که سبب تیره شدن رنگ گوشت و کاهش کیفیت آن میشود
سیاهخاک black soil, Chernozem,
black earth, black land
[زراعت] خاکی که به دلیل دارا بودن گیاخاک فراوان سیاه است
سیاهشدگی darkening
[ فنّاوری غذا] بدرنگ و تیره شدن تدریجی گوشت
سیبزمینی بذر seed potato
[زراعت] غده سیبزمینی که برای تکثیر غیرجنسی به کار میرود
سیرابیشیردان tripe
[فنّاوری غذا] بخشی از آلایش خوراکی که شامل معده چهار قسمتی نشخوارکنندگان است
سیر و سفر travel and tourism
[ گردشگری ] سفرها و دورانهای اقامت اشخاص در مکانهایی خارج از محل سکونت معمول برای تفریح یا کسبوکار یا مقاصد دیگر
سیری حسی sensory-specific satiety
[ تغذیه] کاهش یافتن لذت از غذا در حین مصرف آن
سیم آهنگ chanterelle, cantino,
melody string
[موسیقی] زیرترین زه در ساز زهی
سیماهای تکمیلی supplementary features,
supplementary cloud features
[جَوّ] آن دسته از سیماهای اَبر که بهعنوان ویژگیهای مکمل برای متمایز کردن اَبرها از یکدیگر به کار میروند
سیم جوش welding rod
[متالورژی] ماده پرکننده به شکل سیم یا مفتول و عموماً بدون روکش
سیمطوقه bead wire
[تایر] هر یک از سیمهای فولادی که مغزه طوقه را تشکیل میدهند و تنیدگی آنها مانع بلندشدن طوقه از لبه رینگ (rim flange) میشود
سیم همخوان resonance string sympathetic string,
[موسیقی] سیمی که معمولاً نواخته نمیشود، اما براثر پدیده صوتیِ تشدید به ارتعاش درمیآید
سینا ← حرّا
سینائیان ← حرّائیان
سینه plate
[ فنّاوری غذا] بخش نازکی از لاشه دام که در پشت سرسینه قرار دارد
ش
شاخال brushwood
[جنگل] درختچهها و سرشاخههای قطعشده یا افتاده
شاخ بزی ← مارتینی
شاخبزیان ← مارتینیان
شاخص حلقه درخت tree-ring index
[جنگل] پهنای استاندارد حلقه سالانه درخت با توجه به سن آن
شاخص خوردگی corrosion index
[ خوردگی] میزان خورندگی یا رسوبگذاری آب
شاخص سالم خوردن healthy eating index, HEI
[تغذیه] شاخصی برای ارزیابی و پایش وضعیت کلی رژیم غذایی افراد که بر اساس آن کیفیت کلی رژیم غذایی سنجیده میشود
شارش اَبَربحرانی ← شارش اَبَرصوتی
شارش اَبَرصوتی supersonic flow
[فیزیک، هوایی] شارشی که سرعت ذرات شاره در آن بیشتر از سرعت صوت در همان شاره است
متـ . شارش اَبَربحرانی supercritical flow
شارش برینصوتی hypersonic flow
[فیزیک، هوایی] شارشی با سرعت بیشتر از پنج ماخ در محیط شاره
شارش تراصوتی transonic flow
[فیزیک، هوایی] حرکت شاره در اطراف جسم غوطهور در شاره به طوری که مقـدار سرعت آن در برخـی نقاط اَبَرصـوتی و در برخـی نقاط زیرصوتی است
شارش تلاطمی turbulent flow
[فیزیک] حرکت شاره به نحوی که در آن فشار و سرعت موضعی به طور نامنظم و سریع تغییر کند
شارش زیربحرانی ← شارش زیرصوتی
شارش زیرصوتی subsonic flow
[فیزیک، هوایی] شارشی که سرعت ذرات شاره در آن کمتر از سرعت صوت در همان شاره است
متـ . شارش زیربحرانی subcritical flow
شاره ضدیخ anti-icing fluid
[هوایی] شارهای که از یخ زدن جلوگیری میکند
شاسی مفصلی articulated frame
[جنگل] قابی که دو قسمت آن با مفصل به هم متصل شده است
شال ← شمار اتصال لیگانه
شامهبرونی meningocele
[پایه پزشکی] بیرونزدگی شامهگان از جمله از مهرهشکاف
شامه ـ نخاعبرونی meningomyelocele
[پایه پزشکی] بیرونزدگی نخاع و برونشامه آن به علت آسیب دیدن یا وجود نارسایی در ستون مهرهها
شانه shoulder
[تایر] بخشی از تایر که بین رویه و دیواره قرار دارد
شاهپسند Verbena
[گیاهی] سردهای از شاهپسندیان یک یا چندساله علفی یا نیمهچوبی با حدود 250 گونه که بومی برِّ جدید و برخی نیز بومی برِّ قدیماند؛ برگهای آنها معمولاً متقابل و ساده و در بسیاری از گونهها کرکدار است و گلهایشان کوچک و دارای پنج گلبرگ است که در گلآذین خوشه قرار میگیرند و معمولاً سایهای از رنگ آبی دارند
شاهپسندیان Verbenaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان درختی یا درختچهای یا علفی با حدود 90 سرده و 3000 گونه که بیشـتر در نواحی گرمسیری میرویند و مشخصه بارز آنها گلهای خوشهای کوچک و معطرشان است که پنجپر یا بهندرت چهار تا هشت پر است؛ برگهایشان دمبرگدار یا بیدمبرگ است و معمولاً آرایش متقابل یا فراهم یا بهندرت متناوب دارند
شاهدانه Cannabis
[گیاهی] سردهای از شاهدانهایان یکساله علفی ایستاده ستبر با یک گونه معطر که از آسیای مرکزی منشأ گرفته است و امروزه در مناطق معتدل شمالی بهفور کشت میشود؛ یک رقم آن با ظاهری نیمانند و بلند برای تولید الیاف خاص شاهدانه کشت میشود و گیاه ماده رقم کوتاه دیگری از آن منبع اصلی ماریجوانا است
شاهدها ← گروه شاهد
شاهسرخس Osmunda
[گیاهی] سردهای از شاهسرخسیان با پنج تا ده گونه که اساساً مختص نواحی معتدل هستند؛ گیاهان این سرده دارای برگشاخههای (frond) کاملاً دوریختی یا نیمهدوریختی با فتوسنتز (Photosynthesis) سبز سترون هستند و برگچههای غیرفتوسنتزی (non-photosynthetic) بارور با هاگدانهای بزرگ و برهنه دارند
شاهسرخسسانان Osmundales
[گیاهی] راستهای از شاهسرخسها با تقریباً بیست گونه و پراکندگی وسیع که با گروه سرخسهایی که دارای هاگدان حقیقی (Eusporangiatae) هستند قرابتهایی دارند
شاهسرخسیان Osmundaceae
[گیاهی] تنها تیره از شاهسرخسسانان که گروهی ابتدایی با سه سرده از سرخسهای درشتقامت با حدود بیست گونه است؛ هاگدانهای آنها به صورت پراکنده یا متمرکز در هاگینهها (sori) در سطح زیرین برگچهها یا در هر دو سطح نواحی زایای برخی از برگشاخهها (fronds) قرار دارند، هاگینههای این سرده برعکس بسیاری از تیرههای سرخس فاقد هاگینهپوش (indusium) است
شبدرترشک Oxalis
[گیاهی] سردهای علفی کوچک از شبدرترشکیان با حدود 850 گونه که گیاهانی گرمسیری هستند و عمدتاً بومی افریقای جنوبی و امریکای جنوبی به شمار میآیند
شبدرترشکسانان Oxalidales
[گیاهی] راستهای از دولپهایهای علفی یکساله و چندساله یا درختی یا درختچهای یا بالارونده با شش تیره و 58 سرده و 1810 گونه که در مناطق معتدل و گرمسیری پراکندهاند
شبدرترشکیان Oxalidaceae
[گیاهی] تیرهای از شبدرترشکسانان با سه سرده و حدود 875 گونه با گلهای منظم و پرچمهایی دو تا سه برابر تعداد گلبرگها یا کاسبرگها و میوههایی از نوع پوشینه حجرهگشا (loculicidal) و بدون منقارک (beakless)
شبکه rose
[موسیقی] روزنهای صوتی، معمولاً به شکل گُل، که بر روی صفحه سازهای زهی، بهویژه خانواده بربطها، ایجاد میشود تا بین هوای داخل جعبه صوتی و هوای خارج ساز ارتباط برقرار شود
متـ . گُل
شبکهبندی نقشه map grid
[نقشهبرداری] شبکهای که برای فراهم کردن یک دستگاه مختصات مناسب بر روی نقشه افکنده میشود
شبکه لولههای گدازه lava tube system
[زمین] شبکهای از لولههای گدازه انشعابی که خاص جریانهای گدازه ریسمانی (pahoehoe lava) است
شبهتقارن pseudosymmetry
[فیزیک] وضعیتی که در آن بلور با توجه به زاویهها و نسبت محورها تقارنی بیشتر از تقارن واقعی از خود نشان میدهد
شبهزمینوار quasi-geoid
[ژئوفیزیک] سطحی غیرهمپتانسیل در نزدیکی زمینوار که فاصله هر نقطه روی آن تا سطح زمین، ارتفاع نرمال (normal height) است
شبهگوشت meat analogue
[فنّاوری غذا] غذایی شبیهسازیشده که از لحاظ خصوصیات ساختاری و مکانیکی قابل قیاس با گوشت طبیعی است
شبهویروس viroid
[ میکرب] عامل عفونتزایی شامل یک رشته کوتاه رِنا که با هیچ پروتئینی همراه نیست و برای تکثیر کاملاً وابسته به یاخته میزبان است
شتابدهنده دومرحلهای tandem accelerator
[فیزیک] شتابدهندهای ایستابرقی/ الکتروستاتیکی که در آن یونهای منفی هیدروژن از پتانسیل زمین تا پتانسیل زیاد شتاب میگیرند و سپس با گذار از محفظهایگازی یا برگهای نازک، هر دو الکترونِ یون از آن کنده میشوند و پروتون باقیمانده مجدداً شتاب میگیرد و به پتانسیل زمین میرسد
شتاب سقوط آزاد ← شتاب گرانی
شتاب گرانی acceleration of gravity
[ژئوفیزیک] شتاب یک جسم بر اثر ربایش گرانشی یک سیّاره
متـ . شتاب سقوط آزاد acceleration of free fall
گرانی ظاهری apparent gravity
شتاب مماسی tangential acceleration
[فیزیک] مؤلفهای از شتاب خطی که مماس بر مسیر حرکت خمیده خط ذره است
شخصیت خوددوست نراندامهای ← شخصیت نراندامهای
شخصیت نراندامهای phallic personality
[روانشناسی] الگویی شخصیتی که وجه مشخص آن رفتار خودستایانه و خوددوستدارانه (narcissistic)، لافزنی، اعتماد به نفس افراطی، تکبر، رفتار جنسیـ اجباری (sexual-compulsive behaviour) و در برخی موارد خودنمایشگری (exhibitionistic) یا پرخاشگری است
متـ . منش نراندامهای phallic character
شخصیت خوددوست نراندامهای
phallic-narcissistic character,
phallic-narcissistic personality
شدت زمینلرزه earthquake intensity
[ژئوفیزیک] شاخصی از ویرانگری محلی هر زمینلرزه در پهنهای کوچک
شرایط تنظیم control conditions
[درونشهری] شرایط و مقررات حاکم بر واپایش تردد وسایل نقلیه شامل نوع و فازبندی و زمانبندی چراغهای راهنمایی برای محدوده مشخصی از خیابان یا بزرگراه
شرایط زمینه background conditions
[محیطزیست] شرایط زیستی و شیمیایی و فیزیکی آب در بالادست محل تخلیه
شرایط لغو cancellation clause
[گردشگری] بندی از قرارداد که در آن شرایطی که ممکن است به فسخ قرارداد منجر شود ذکر میشود
شرط بازگردانی salvage clause
[دریایی] بندی در قرارداد حمل بار که چگونگی و شرایط انجام خدمات بازگردانی در هنگام بروز حوادث را تعیین میکند
شرط بیمه سفر voyage clause
[دریایی] بندی در بیمهنامههای دریایی که دوره زمانی مجاز برای یک سفر یا یک مجموعهسفر را مشخص میکند
شرط پرچم flag clause
[دریایی] بندی در بارنامه که مطابق با قوانین کشور ذیربط چگونگی رسیدگی به مسئولیتهای حملکننده در آن قید میشود
شرط خارج از اجاره off-hire clause,
breakdown clause
[دریایی] بندی در قراردادهای اجاره که چگونگی محاسبه مدت زمان خارج از اجاره را مشخص میکند
شروع زنگ rust bloom
[ خوردگی] بیرنگ شدن فلز که نشاندهنده آغاز زنگزدگی است
شریک کشتی joint owner,
joint owners, part owners
[دریایی] هر یک از صاحبان کشتی یا کشتیهایی که به دو نفر یا بیشتر تعلق دارد
شستشوی بازدارنده زنگ rust-inhibitive wash
[ خوردگی] ایجاد پوشش تبدیلی بر روی سطح آهن پیش از رنگ کردن
شقایق Papaver
[گیاهی] سردهای از شقایقیان با حدود 120 گونه یکساله یا دوساله یا چندساله مقاوم در برابر سرما که در نواحی معتدل افریقا و اوراسیا و امریکای شمالی میرویند و شامل گیاهانی مانند شقایق قرمز و خشخاش میشوند
شقایقیان Papaveraceae
[گیاهی] تیرهای از آلالهسانان شیرابهدار اغلب علفی و گاهی درختچهای یا درختی کوتاه با حدود 23 سرده و 200 گونه و پراکنش جهانی و برگهای ساده و لَپدار یا بریده شانهای (pinnatifid) با دُمبرگ و بدون غلاف که آرایششان متناوب یا چرخهای است
شقه کردن splitting
[ فنّاوری غذا] فرایند نصف کردن لاشه از قسمت تیره پشت
شکاف اطلاعاتی information gap,
information divide
[کتابداری] فاصله میان میزان و نوع اطلاعات در دسترس جامعه با آنچه مورد نیاز آن است
شکافبشم crevasse hoar
[جَوّ] یخبلورهایی که بر دیواره شکاف یخسارها یا حفرههای بزرگ سرد تشکیل میشود
شکستایمن fail-safe 2
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی قطعهای که در صورت شکست آن خطری برای افراد یا خللی جدی در عملکرد کلی دستگاه ایجاد نشود و آسیب به حداقل برسد
شکست کشتی shipwreck 2, wreck 2,
wreckage 2
[دریایی] غرق شدن یا شکستن یا متروک شدن کشتی
شکل پیرایشی دگرسان alternative splice form
[ژنشناسی] هر یک از شکلهای متفاوت رونوشتهای ساختهشده از یک پیشرِناپ، در نتیجه پیرایش دگرسان
شکلگیری آنمن ego development,
ego formation
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، فرایندی که بخشی از فرومن را به مقتضای محیط بهتدریج به آنمن تبدیل میکند
شکلگیری اَبر cloud formation
[جَوّ] فرایندی که در آن گونههای مختلف اَبر تشکیل میشود
شکمبه stomach
[فنّاوری غذا] بخش خوراکی آلایش شامل سیرابیشیردان و بقیه دستگاه گوارش دام
شکمغُره borborygmus
[تغذیه] صدای ناشی از حرکت گاز در روده
شمار اتصال لیگاند hapticity
[شیمی] تعداد الکترونهایی که در یک لیگاند به طور مستقیم با فلز در همارایی شرکت میکنند
اختـ . شال
شمارگر هستههای میعان اَبر
cloud condensation nuclei counter
[جَوّ] افزارهای برای اندازهگیری فراوانی ذرات جوّی که بخار آب بر روی آنها در مقادیر کمِ اَبَراشباعشدگی میعان میکند
اختـ . شمارگر هماب CCN counter
شمارگر هماب ← شمارگر هستههای میعان اَبر
شمال ← جهان شمال
شمشاد Buxus
[گیاهی] سردهای از شمشادیان با حدود 70 گونه که اغلب گونههای آن گرمسیری یا نیمهگرمسیری است و فقط گونههای اروپایی و برخی گونههای آسیایی آن در برابر سرما مقاوم هستند، برگهای آنها متقابل و دایرهای تا سرنیزهای با بافت چرمی و گلهایشان کوچک سبز مایل به زرد تکجنسی و تکپایه است؛ میوه آنها پوشینه کوچکی است با تعدادی دانههای ریز
شناسانه اطلاعات information identifier
[کتابداری] مجموعهای از نشانهها که برای تشخیص هویت بسته اطلاعاتی به کار میرود
شناسانه برنمود رقمی digital object identifier, DOI
[کتابداری] نشانه واحدی که ناشران برای تشخیص و مبادله محتوای یک برنمود رقمی به کار میبرند
متـ . شناسانه شیء رقمی
شناسانه شیء رقمی ← شناسانه برنمود رقمی
شناسایی اَبر cloud identification
[جَوّ] تعیین سرده و گونه و ورده (variety) و سیماهای تکمیلی و اَبرهای فرعی و مادراَبر و پدیدههای هوایی مرتبط با اَبرها
شناور آبخورتنگنا
vessel constrained by her draught
[دریایی] شناوری موتوری که به دلیل اندازه آبخور نسبت به عمق و پهنه آبراه میدان عمل بسیار محدودی دارد
شناور بادبانی sailing vessel
[دریایی] شناوری که با بادبان و نیروی باد حرکت میکند
متـ . قایق بادبانی sailing boat
کشتی بادبانی sailing ship
شناور بازگردانی salvage vessel
[دریایی] شناوری مجهز به تجهیزات ویژه که از آن برای بازگردانی استفاده میکنند
متـ . کشتی بازگردانی salving ship
شناور تندرو high-speed craft, HSC
[دریایی] شناوری با طراحی و ویژگیهای خاص که سرعت بسیار بالا دارد
شناور خارج از فرمان
vessel not under command, NUC
[دریایی] شناوری که تحت شرایط خاصی قادر به اجرای قوانینِ راه نیست و مطابق ضوابط باید از علائم هشداردهنده استفاده کند
شناور راهده give-way vessel,
burdened vessel
[دریایی] شناوری که مطابق با قوانینِ راه باید از مسیر شناور دیگر دور شود
متـ . کشتی راهده burdened ship
شناور راهگیر privileged vessel stand-on vessel,
[دریایی] شناوری که مطابق با قوانینِ راه بر شناور راهده حق تقدم دارد و با حفظ سرعت و مسیر به راه خود ادامه میدهد
متـ . کشتی راهگیر privileged ship
شناور سبقتگیر overtaking vessel
[دریایی] شناوری که با زاویهای بیش از 5/22 درجه نسبت به ورگه شناور دیگر در حال سبقت گرفتن از آن باشد
شناور موتوری power-driven vessel
[دریایی] شناوری که با نیروی محرکه موتور خود حرکت میکند
متـ . قایق موتوری motorboat, power boat
شناور نورانی light vessel
[دریایی] شناوری با چراغهای پرنور که در نقطهای از دریا درلنگر است و از آن بهعنوان علامت دریایی استفاده میشود
متـ . قایق نورانی lightboat, gas boat,
boat beacon, unattended lightboat
کشتی نورانی lightship
شناور هدایتپذیر از دور
unmanned underwater vehicle
[نظامی] شناوری که میتواند در زیر آب حرکت کند و نیاز به هدایت و واپایش مستقیم نیروی انسانی ندارد
اختـ . شهپاد UUV
شناوه روگاه ← بویه روگاه
شناوه صوتی sonobuoy
[نظامی] فرستندهـ گیرنده صوتی کوچکی که از هواگرد بر سطح آب رها میکنند تا صدای زیردریایی را ردگیری و به هواگرد ارسال کند
شناوه کشتی شکسته ← بویه کشتی شکسته
شناوه نجات life buoy
[نظامی] وسیلهای شناور برای نجات افرادی که در آب افتادهاند
متـ . حلقه نجات life ring
شناوه نشانگذار dan buoy
[نظامی] شناوهای که از آن در عملیات مینروبی برای مشخص کردن مسیر یا منطقه مینروبیشده استفاده میشود
شنواییبانی ← حفاظت شنوایی
شنواییسنجی بازتابشرطی جهتی
conditioned orientation reflex
audiometry, conditioned orientation reflex
[ شنواییشناسی] روشی در شنواییسنجی رفتاری برای ارزیابی حساسیت شنوایی کودکان دوساله و کمتر که در آن گردش سر به طرف منبع صدا با پاداش دیداری تقویت میشود
اختـ . شنواییسنجی جهتی COR audiometry
شنواییسنجی جهتی← شنواییسنجی بازتابشرطی جهتی
شنواییشناس آموزشی educational audiologist
[ شنواییشناسی] فردی که در زمینه شنواییشناسی آموزشی تخصص دارد
شنواییشناسی آموزشگاهی ← شنواییشناسی آموزشی
شنواییشناسی آموزشی educational audiology
[ شنواییشناسی] شاخهای از شنواییشناسی که به تشخیص عیوب شنوایی و توانبخشی شنوایی کودکان در مراکز آموزشی میپردازد
متـ . شنواییشناسی آموزشگاهی school audiology
شنواییشناسی توانبخشی ← بازتوانبخشی شنوایی
شنودافزار bug
[نظامی] هر یک از افزارههای مخفی شنود
شنودزدایی debugging
[نظامی] عملیات شناسایی و برچیدن شنودافزار از محیط
شنودگذاری bugging
[نظامی] عملیات نصب شنودافزار
شنیدافزار ← سمعک
شنیدیار ← سمعک
شوخطبعی humour
[روانشناسی] توانایی درک یا بیان جنبههای طنزآمیز موقعیتها
شورابی Ruppia
[گیاهی] تنها سرده شورابیان که اغلب در آبهای شور میروید؛ گلآذین آن بلند و نازک و راست یا اندکی پیچخورده منتهی به دو گل ریز است و ساقه آن منشعب و بلند و برگهایش اغلب سرنیزهای است
شورابیان Ruppiaceae
[ گیاهی] تیرهای از قاشقواشسانان با یک سرده و حدود ده گونه که معمولاً در آبهای شور یا کمنمک میرویند و برگهایشان نواری با غلافی در قاعده و گلهایشان ریز و بدون گلپوش است که در گلآذین خوشهای انتهایی و کوتاه قرار میگیرند
شویش elution
[شیمی] فرایند انتقال ماده جذبشده از طریق شستشوی آن با یک جریان مایع یا گاز
شوینده دوخصلتی ampholytic detergent
[شیمی] شویندهای که در محلول اسیدی، کاتیونی و در محلول بازی، آنیونی است
شهپاد ← شناور هدایتپذیر از دور
شهر مردگان necropolis
[باستانشناسی] گورستان یا محوطه تدفینی بزرگ غالباً در نزدیکی یک شهر باستانی
شهوانیسازی ← جنسیسازی
شهودگرایی ریاضی mathematical intuitionism
[ریاضی] مکتبی در فلسفه ریاضی که بر اساس آن ریاضیات نمیتواند ویژگیهای اغلب مجموعههای نامتناهی را در بر گیرد و فقط گزارههایی موجهاند که بتوان اثباتپذیری آنها را با روشهای متناهی نشان داد
شیار groove, tread groove
[تایر] فضای خالی میان دو آجنوار مجاور
شیاراندازی grooving
[تایر] در طراحی تایر، ایجاد شیارهایی با عمق و زاویههای مختلف بر روی رویه برای بهبود کشانش (traction)، ترمزگیری یا پایداری جانبی
شیار پلهای step groove
[تایر] نوعی شیار با طرح پلهای که باعث افزایش قدرت چنگزنی (gripping) تایر در برف میشود و به دوام رویه کمک میکند
شیارزنی regrooving, tyre siping
[تایر] ایجاد شیارهای جدید بر رویه تایر، پس از رسیدن رویه اصلی به حد رفتگی
شیارک sipe, tread sipe
[تایر] شکاف کوچک و باریکی که بر روی آجقطعه ایجاد میکنند تا کشانش (traction) تایر بر روی جاده خیس افزایش یابد
شیار کناری ← شیار کناری بطنهای مغز
شیار کناری بطنهای مغز
sulcus limitans ventriculorum cerebri
[پایه پزشکی] شیاری در میانه طول هر یک از دیوارههای جانبی لوله عصبی
اختـ . شیار کناری sulcus limitans
شیببَر moving ramp
[درونشهری] پیادهروِ متحرک شیبدار
شیب جوش weld slope
[متالورژی] زاویه خط جوشبُن نسبت به خط افق
شیبسنج clinometer
[ژئوفیزیک] وسیله کوچک دستی برای اندازهگیری شیب
شیبگَرد جوش weld rotation
[متالورژی] زاویه بین جوشبُن و خط منصّف رویههای ذوب
شیب مرکب composite grade
[درونشهری] مجموعهای از چند شیب متوالی در طول بزرگراه که اثر ترکیبی آنها بر حرکت خودروها خیلی بیشتر از مجموع اثر آنها به صورت تکتک است
شیپوره اَبَرصوتی supersonic nozzle
[هوایی] شیپوره تونل باد یا شیپوره پیشرانشی که سرعت جریان نسبی در آن اَبَرصوتی است
شیرآور Polygala
[گیاهی] سردهای از شیرآوریان علفی چندساله یا درختی کوتاه یا درختچهای با حدود 500 گونه که دارای پراکنش تقریباً جهانی هستند و کرمینه (larva) برخی از پروانهسانان از گونههای این سرده تغذیه میکنند
شیرآوریان Polygalaceae, Diclidantheraceae,
Moutabeaceae, Xanthophyllaceae
[گیاهی] تیرهای از باقلاسانان درختی یا درختچهای یا علفی با هفده سرده و 800 گونه که دارای پراکنش تقریباً جهانی هستند و بیشتر از نیمی از گونههای آن متعلق به سرده شیرآور است
شیرفلکه توازن kingstone valve
[نظامی] هر یک از شیرفلکههای بزرگ زیردریایی که امکان ورود آب را بـه مخـزنهای ترازه فراهـم میکنـد تا زیـردریایی بتوانـد به عمق فرو رود
شیء رقمی ← برنمود رقمی
شیشهآواری vitroclastic
[زمین] ویژگی ساختار سنگی آذرآواری که در آن خردهشیشه وجود دارد
ص
صافش چلیپایی crossflow filtration
[محیطزیست] نوعی صافش که در آن جریان ورودی موازی سطح بستر صافی است و فقط قسمتی از جریان ورودی از داخل صافی عبور میکند
صافشدگی قوس flat spot
[ریلی] انحراف بخشی از قوس به سمت خط مماس
صافش مستقیم direct filtration
[محیطزیست] سلسلهای از فرایندهای مشتمل بر انعقاد و صافش که فاقد مرحله تهنشینی است و منجر به حذف ذرات میشود
صافی دوسویه biflow filter
[محیطزیست] صافی بستردانهای که در آن جریان آب از بالا و پایین وارد و از وسط خارج میشود
صافی شنی sand filter
[محیطزیست] نوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و به صورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
صداگیر silence cloth
[گردشگری] مشمع یا هر پارچه لایهداری که آن را برای گرفتن صدای ظروف زیر رومیزی قرار میدهند
صفت چندعاملی multifactorial trait
[ژنشناسی] هر یک از صفتهایی که تحت تأثیر یک یا چند ژن و همچنین عوامل محیطی قرار دارند
صفحه اصلی تنش principal plane of stress
[فیزیک] یکی از سه صفحه متعامد در نقطهای که تنش برشی در آن نقطه و در امتداد آن صفحه صفر میشود
صفحه زیر back
[موسیقی ] قسمت زیرین یا پشتی جعبه صوتی سازهای زهی
صلح آرمانی ← صلح ماندگار
صلحآفرینی peacemaking
[سیاسی] اقدامی که برای ایجاد تفاهم و توافق میان طرفهای درگیر به شیوهای آشتیجویانه انجام گیرد
صلح ایجابی positive peace
[سیاسی] 1. صلحی که ویژگی آن وجود باورها و هنجارهای آشتیجویانه اجتماعی و فرهنگی، و عدالت در همه عرصهها و استفاده مردمسالارانه از قدرت و نبود خشونت میان دولتهاست 2. نبود جنگ همراه با رفع اختلاف میان دولتها به شیوه سازنده
صلحپژوهی peace research
[سیاسی] شاخهای از پژوهشهای علوم انسانی که هدف آن شناخت و فراهم کردن زمینههای برقراری صلح است
صلح دیرپا long peace
[سیاسی] صلح طولانیمدت میان قدرتهای بزرگ
صلح سلبی negative peace
[سیاسی] فقدان جنگ و خشونت آشکار و مستقیم در عرصههای داخلی و خارجی
صلحکوشی peace offensive
[سیاسی] اقدامات دیپلماتی هماهنگ و جدی در موردی خاص، با هدف دستیابی به صلح
صلح ماندگار perpetual peace
[سیاسی ] صلحی که بر پایه آرای کانت محصول وضعیتی است که در آن دولتها با پذیرش نظام مردمسالار به اتحاد آشتیجویانه و قوانین جهانگستر دست مییابند
متـ . صلح آرمانی ideal peace
صلح مردمسالاران ← نظریه صلح مردمسالاران
صندل Santalum
[گیاهی] سردهای نیمهانگلی از صندلیان با حدود ده گونه که معروفترین آنها همان صندل واقعی یا صندل سفید با چوب معطر است؛ گونههای این سرده در سرتاسر جنوب شرقی آسیا و جزایر جنوبی اقیانوس آرام پراکنده است
صندلیان Santalaceae
[گیاهی ] تیرهای از صندلسانان درختچهای و علفی و درختی نیمهانگلی با حدود 38 سرده و بیش از 400 گونه که در نواحی گرمسیری یا معتدل میرویند؛ در برخی از سردهها برگهای غیرمنقسم و معمولاً متناوب به ساختارهایی فلسمانند تبدیل شده است؛ برگهای سبز آنها مقداری سبزینه دارد که به آنها امکان ساخت غذا را میدهد، اما این گیاهان مقداری از آب و مواد غذایی مورد نیاز خود را از طریق اندامهای مکنده (haustoria) از میزبان تأمین میکنند؛ اکثر صندلیان انگلریشهای، ولی برخی از آنها انگلساقهای هستند و بیشتر آنها گلهای کوچک و ناپیدای یکجنسی یا دوجنسی دارند
صندلی سلمانی barber chair,
tombstone 2
[جنگل] کُندهای که بر اثر قطع ناقص درخت به شکل صندلی درآمده است
صندوق تدفینی burial chest
[باستانشناسی] صندوقی که همراه جسد دفن میشده است
صوتپردازی sonics
[فیزیک] فنّاوری پردازش و تحلیل صوت
صورت چندخطی multilinear form
[ریاضی] تابعی متغیره از حاصلضرب دکارتی فضای بُرداری روی میدانی مفروض به آن میدان که نسبت به هر یک از متغیرها خطی است
صورتحساب سفر voyage account
[دریایی] شرح هزینهها و درآمدهای سفر دریایی یک کشتی در پایان یک سفر
صورت درجه دوم quadratic form
[ریاضی] یک چندجملهای همگن درجه دوم
صورت درجه دوم دومتغیره binary quadratic form
[ریاضی] یک صورت درجه دوم با دومتغیر
صورت دوخطی bilinear form
[ریاضی] تابعی دومتغیره از حاصلضرب دکارتی دو فضای بُرداری روی میدانی مفروض به آن میدان که نسبت به هر یک از متغیرها خطی است
متـ . نگاشت دوخطی bilinear mapping
صورت دیفرانسیلی differential form
[ریاضی] یک چندجملهای همگن بر حسب چند دیفرانسیل
صورتگرایی formalism
[ریاضی] مکتبی در فلسفه ریاضی که بر اساس آن ریاضیات مجموعهای از دستگاههای صوری است که گزارههای هر یک از آنها با استفاده از نمادهای دستگاه بر طبق قواعد معینی ساخته میشوند
صورت یک و نیم خطی
sesquilinear form, semi-bilinear form
[ریاضی] تابعی دومتغیره از حاصلضرب دکارتی دو فضای بُرداری روی میدانی مفروض به آن میدان، که نسبت به متغیر اول خطی و نسبت به متغیر دوم نیمخطی است
ض
ضامن کردن ← غیرمسلح کردن
ضخامت بیشینه شانه shoulder gauge
[تایر] ضخیمترین بخش تایر که در ناحیه شانه قرار دارد و بر دمای تایر در حال حرکت تأثیر مستقیم دارد
ضخامت پوست bark thickness
[جنگل] پهنای پوست درخت در محل قطرِ برابرِ سینه
ضدپوسیدگی anticariogenic
[تغذیه] ویژگی ترکیباتی که از تشکیل پُژکهای ناشی از غذاهای اسیدی جلوگیری میکند
ضدیخ anti-icing 1, anti-icer
[هوایی] مواد یا تجهیزاتی که از آنها برای پیشگیری از یخ بستن آب بر سطوح مختلف هواگرد استفاده میشود
ضدیخزنی anti-icing 2
[هوایی] پیشگیری از یخ بستن آب بر سطوح مختلف هواگرد به روشهای گرمایی یا مکانیکی یا شیمیایی
ضربدر decussation, decussatio
[پایه پزشکی] حالت بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که از روی یکدیگر عبور میکنند
ضربدری decussate
[پایه پزشکی] ویژگی صوری بخشها یا ساختارهایی از بدن انسان که از روی یکدیگر عبور میکنند
ضریب افزاینده گردشگری tourism multiplier
[گردشگری] ضریبی عددی برای اندازهگیری تأثیر کل هزینه اولیه یا مستقیم گردشگری در چرخه اقتصاد یک منطقه
ضریب بهرهوری گرمایی thermal utilization factor
[فیزیک] ضریبی که احتمال جذب نوترون گرمایی را در ماده شکافتپذیر نشان میدهد
ضریب مَنجید casing factor
[تایر] کسری از کل بار وارد بر تایر که مَنجید آن را تحمل میکند
ط
طبقه اَبر cloud etage
[جَوّ] هر یک از طبقات در نظام طبقهبندی اَبر براساس ارتفاع اَبر مطابق با ردهبندی WMO شامل: الف) طبقه بالا: بین 3 تا 8 کیلومتر؛ ب) طبقه میانی: بین 2 تا 4 کیلومتر؛ ج) طبقه پایین: از نزدیک سطح زمین تا 2 کیلومتر
طبیعتگردی احیاگر restoration ecotourism
[گردشگری] نوعی طبیعتگردی متمرکز بر بازپروری محیطزیست و بازسازی صدمات واردشده بر آن که امکان مشارکت داوطلبان را نیز فراهم میکند
طبیعتگردی تخصصی hard ecotourism,
active ecotourism, deep ecotourism,
eco-specialist ecotourism
[گردشگری] نوعی طبـیعتگردی با گرایش به سفرهای تخصصی و طـولانی در طبیـعت بـکر و نیمـهبکر با حـداقل خـدمـات در گروههای کوچک
طبیعتگردی عمومی soft ecotourism,
passive ecotourism,
shallow ecotourism,
popular ecotourism,
eco-generalist ecotourism
[گردشگری] نوعی طبیعتگردی با گرایش به سفرهای چندمنظوره و کوتاه به مناطقی با خدمات مناسب
طراحی اطلاعات information design
[ کتابداری ] صورتبندی و ارائه اطلاعات به گونهای که به بهترین شکل نیازهای کاربران را پاسخ گوید
طراحی شکستایمن fail-safe design
[درونشهری، ریلی، هوایی] طراحی سامانه به نحوی که در صورت بروز شکست به پایان رساندن مأموریت بدون آسیب دیدن افراد یا سامانههای حیاتی امکانپذیر باشد
طرح آتش artillery fire plan table
[نظامی] جدول آماجهای طرحریزیشده حاوی دادههای لازم برای شلیک زمانبندیشده گلولهها
طرح جداسازی تردد
traffic separation scheme, TSS
[دریایی] طرح جداسازی مسیر حرکت کشتیها در مناطق پُرتردد
طرح چیدمان ← طرح چیدمان میزها
طرح چیدمان میزها table plan
[گردشگری] نحوه چیدن میزها در فضایی بزرگ و در مراسم خاص به طوری که صندلی هر شخص از پیش مشخص باشد و خدمات به شایستهترین وجه ارائه شود
متـ . طرح چیدمان
طرح سفر voyage plan
[دریایی] طرحی برای یک سفر مشخص که در آن مواردی نظیر سوختگیری، بار، خدمه، بنادر مقصد، برنامه سفر و امور مالی پیشبینی میشود
طوقه bead
[تایر] بخشی از تایر که بر روی رینگ (rim) مینشیند و شامل سیمهای فولادی با استحکام کششی زیاد است که لایههایی لاستیکی دورتادور آنها را میپوشاند
متـ . طوقه تایر tyre bead
طوقهبازکن bead expander
[تایر] دستگاه مخصـوص سوار کردن تایرهای بیتـویی بر روی رینگ (rim) که مانع خروج باد تایر میشود و با آن طوقههای تایر را بر روی نشیمن طوقه قرار میدهند
طوقهپوش chafer
[تایر] نواری مرکب از لاستیک و رسن بر روی طوقه تایر که در برابر سایش مقاوم است و از آسیب دیدن طوقهها، در تماس با رینگ (rim)، جلوگیری میکند
طوقه تایر ← طوقه
طولافزایش elongation
[ژنشناسی] افزایش طول یک زنجیره نوکلئوتیدی با اضافه شدن نوکلئوتیدهای جدید یا افزایش طول زنجیره پلیپپتیدی با اضافه شدن آمینواسیدهای جدید
طول مدار circuit length
[هوایی] طول مسیری که جریان در تونل مداربسته طی میکند
طیف ارتعاشی vibrational spectrum
[فیزیک] طیفی مولکولی که بر اثر گذار بین ترازهای ارتعاشی پدید میآید
طیفنمایی یونشی تشدیدی
resonance ionization spectroscopy,
RIS
[شیمی] روشی در طیفنمایی که در آن تکاتمهای یک گاز با کمک لیزری که اتم را یونیده میکند شناسایی میشوند
طیور fowl
[ فنّاوری غذا] انواع پرندگانی که برای تخمگذاری یا تولید گوشت نگهداری میشوند
ظ
ظرف غبار dustfall jar
[محیطزیست] ظرف دهانهبازی که با آن ذرات درشت معلق در هوا را برای اندازهگیری و تجزیه شیمیایی جمعآوری میکنند
ظرفیت آبپذیری پسماند
moisture-holding capacity
[محیطزیست] مقدار آبی که پس از اشباع اولیه و زهکشی طبیعی در پسماند جامد باقی میماند
ظرفیت بالقوه potential capacity
[درونشهری ] ظرفیت یک حرکت خاص در نزدیکی تقاطع اصلی ـ فرعیِ بدون چراغ به فرض آنکه با سایر حرکات تداخل نداشته و دارای خط عبور مخصوص به خود باشد
ظرفیتتکمیل booked up
[گردشگری] وضعیتی که در آن تمام اتاقها یا صندلیها ذخیره شده است
ظرفیت خط مشترک shared-lane capacity
[درونشهری] ظرفیت یک خط عبور در تقاطع بدون چراغ راهنمایی برای گذر خودروِ سواری در واحد زمان که در آن دو یا سه حرکت مختلف امکانپذیر باشد
ظرفیت عبور مسافر person-capacity
[درونشهری] حداکثر مسافری که میتواند از یک نقطه از معبر یا حریم حمل و نقل در واحد زمان، در شرایط عادی بدون خطر یا تأخیر یا محدودیت عبور کند
ظرفیت فشرده crush capacity
[درونشهری] حداکثر تعداد مسافری که در یک وسیله نقلیه میگنجند
ظرفیت کل آهنگیری
total iron-binding capacity, TIBC
[تغذیه] معیار پیوندپذیری پلاسمای خون با یونهای آهن سهظرفیتی
ظرفیت نشسته seated capacity seating capacity,
[درونشهری ] تعداد صندلیهای یک وسیله نقلیه عمومی
ع
عادی ordinario, ordinary, ord.
[موسیقی] دستور و شیوهای برای بازگشت به شیوه عادی نوازندگی بعد از قسمتی که در آن از فن نوازندگی خاصی استفاده شده است
عامل آغازش initiation factor
[ژنشناسی] هر یک از پروتئینهایی که در شروع ترجمه یا رونویسی نقش دارند
عامل پادپایانش ← پادپایانگر
عایق insulator
[ژنشناسی] هریک از توالیهای دِنا که به پروتئینهای ویژه متصل میشوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص میکنند
متـ . عنصر مرزبند boundary element
عایق فامینهای chromatin insulator
عایق فامینهای ← عایق
عدد باریونی baryon number
[فیزیک] عدد کوانتومی درنظرگرفتهشده برای ذرات بنیادی به این ترتیب که به هر باریون عدد 1+ و به پادباریون عدد 1- و به ذرههای غیرباریونی عدد صفر نسبت داده میشود
عدد چرخش winding number
[ریاضی] تعداد دفعاتی که یک خم بسته مفروض در جهت پادساعتگرد حول نقطهای غیرواقع بر خودش میچرخد
عدد ردهای class number
[ریاضی] برای هر گروه متناهی، تعداد ردههای مزدوجی دوبهدو متمایز آن گروه
عدد کوانتومی ارتعاشی vibrational quantum number
[فیزیک] عددی که معرف انرژی ارتعاشی هستههای موجود در مولکول است
عدد مقیاس scale number
[ نقشهبرداری] مخرج یک مقیاس کسری
عدم امنیت غذایی food insecurity
[ تغذیه] دسترسی محدود یا نبود دسترسی به غذای مناسب از راههای متعارف اجتماعی
عدم تعهد nonalignment
[سیاسی] موضعگیری ضداستعماری اکثر کشورهای جهان سوم که جویای هویت جمعی مستقل از شرق و غرب بودند
عرشه بالگرد helideck
[هوایی] محلی مشخص بر روی سکوی نفتی یا عرشه کشتی برای نشست و برخاست بالگرد
عرصههای مناسب تفریحی suitable recreation acres
[گردشگری] عرصههایی که میتوان در آنها در چارچوب طرحی خاص انواع تفریحات را فراهم کرد
عرصههای نامناسب تفریحی unsuitable recreation acres
[گردشگری] عرصههایی که یا به جهت وجود حریم امنیتی و مخاطرات ایمنی عمومی و زیستگاههای آسیبپذیر حیات وحش و محوطههای تاریخی و فعالیتهای صنعتیِ ناسازگار در آنها یا به سبب موانع عارضهنگاشتی یا خصوصی بودن املاک برای ایجاد امکانات تفریحی مناسب نیستند
عرض جوی bed width
[زراعت] فاصله میان دو پشته (dole) مجاور
عرض مؤثر پیادهرو effective walkway width
[درونشهری] عرض قابل استفاده پیادهرو برای عابران پیاده که برابر است با عرض کل پیادرو منهای محل انتظار عبور از چراغ یا پیشآمدگی ساختمانها یا دیگر موانع موجود
عَرعَر Ailanthus
[گیاهی] سردهای درختی یا درختچهای از عَرعَریان که در نواحی گرمسیری و نیمهگرمسیری پراکنده است؛ برگهای این گیاهان متناوب با برگچههای کوچک و میوه آنها معمولاً مانند میوه افرا بالدار است
عَرعَریان Simaroubaceae
[گیاهی] تیرهای از ناتَرَکسانان (Sapindales) با سیزده سرده درختی و 950 گونه که در تمامی نواحی گرمسیری میرویند؛ برگهای آنها که از تعدادی برگچه حول یک محور تشکیل شده است به صورت متناوب در طول ساقه قرار گرفتهاند؛ بیشتر گونههای این تیره گلهای کوچک و پوست تلخ و میوههای گوشتی دارند که گاهی بالدار هستند
عَشَقه Hedera
[گیاهی] سرده همیشهسبز بالارونده بهندرت درختچهای از عشقهایان با حدود پنج گونه که معروفترین آنها با ریشههای هوایی مجهز به صفحات چسبنده هستند که منشأ ساقهای دارند؛ برگهای آنها سه تا پنجلَپی و گاهی بدون لَپ و گلهای آنها کوچک مایل به سبز است؛ رقمهای باغبانی و جغرافیایی متعددی از گونه معروف عَشَقه (H. helix) وجود دارد
عصاره extract
[فنّاوری غذا] عطر و طعمدهندههای تغلیطشدهای که از منابعی چون گیاهان و گوشت و مخمر و میوهها استخراج و استحصال میشوند
عصاره گوشت meat extract
[فنّاوری غذا] مادهای که از جوشاندن گوشت در آب به دست میآید و بهعنوان طعمدهنده غذا به کار میرود
عصاره گوشت گاو beef extract
[فنّاوری غذا] مادهای قابل حل در آب که از جوشاندن گوشت چرخکرده گاو به دست میآید و بهعنوان طعمدهنده کاربرد فراوان دارد
عفونت infection
[علوم سلامت] تهاجم و تکثیر ریزاندامگانهای بیماریزا در بافتهای بدن که ممکن است به بیماری منجر شود
عفونت فرصتطلب opportunistic infection
[ میکرب] عفونت ناشی از اندامگانی که معمولاً باعث بیماری نمیشود، مگر در شرایطی که دستگاه ایمنی بدن آسیب دیده باشد
عقده complex
[روانشناسی] مجموعه یا نظامی از اندیشهها یا تکانههای مرتبط و دارای بار عاطفی مشترک که تأثیری نیرومند و معمولاً ناآگاهانه بر نگرش و رفتار دارد
عقده اَختگی castration complex
[روانشناسی] احـساسها و خیالپردازیهای پسربچه در پیوند با از دست دادن اندام تناسلی نرینه
عقده ادیپ Oedipus complex
[روانشناسی] تـعارض عشق به والد ناهمجنس و رقابت با والد همجنس در یک رابطه مثلثی میان کودک و پدر و مادر
عقده الکترا Electra complex
[روانشناسی] عشق دختر به پدر و حسادت به مادر و سرزنش مادر برای محروم کردن او از داشتن آلت تناسلی نرینه
عقل جمعی multiple advocacy
[سیاسی] باوری که تصمیم جمعی را برتر و عقلانیتر از تصمیم فردی میداند
عکسبرداری نقشهسازی mapping photography,
cartographic photography
[ نقشهبرداری ] عکسبرداری بهمنظور نقشهسازی
علامت اضطرار distress signal
[دریایی ] علامتی که نشانگر وضعیت اضطراری در کشتی است
علامت عَرَضی accidental
[موسیقی ] علامتی در نتنویسی که به صورت مقطعی برای تغییر زیروبمی به اندازه معین یا بیاثر کردن علائم تغییردهنده قبلی به کار میرود
علف هفتبند Polygonum
[ گیاهی ] سردهای از علفهفتبندیان که اغلب در مناطق معتدل شمالی میرویند و شکل رویشی آنها بسیار متنوع و از علفی خوابیده (prostrate) یکساله پنجسانتیمتری گرفته تا علفی افراشته (erect) چندساله سه تا چهار متری و درختی چوبی چندساله 20 تا 30 متری و بالارونده است و برخی از گونههای این سرده آبزی هستند و به صورت گیاهان آبی شناور در آبگیرها میرویند؛ برگهای آنها دارای لبههای صاف و شکلهای متنوعی است و گلهایشان کوچک و به رنگهای صورتی یا سفید یا سبز است که در تابستان به صورت خوشههای متراکم از محل اتصال برگها یا انتهای ساقهها میرویند
علفهفتبندیان Polygonaceae
[گیاهی] تیرهای از میخکسانان با حدود 45 سرده و 800 گونه که بندهای متورم (node joints) بسیاری در طول ساقههای آنها وجود دارد و دانههای فراوان تولید میکنند
علوم سلامت health sciences
[علوم سلامت] شاخهای از علوم کاربردی که با سلامت انسان سروکار دارد
عمق جوی bed depth
[زراعت] فاصله میان کف شیار یا جوی (furrow) و بلندترین نقطه پشته (dole)
عمق شیار tread depth, skid depth
[تایر ] فاصـله سطح رویه تا کف شیـارها که بر مبنای اینـچ بیان میشود
عمقیجذب deep feeder
[زراعت] ویژگی گیاهی که ریشه فعال آن در اعماق خاک قرار دارد
عملیات آبخاکی amphibious operation
[نظامی] حمله دریا به خشکی نیروهای زمینی و دریایی به مواضع دشمن با ناوها و شناورهای نیروبَر
عملیات پشتیبانی از صلح
peace support operation, PSO
[سیاسی] اصطلاحی عام برای هر گونه فعالیت مرتبط با صلحبانی یا صلحآفرینی یا برقراری صلح
عناب Ziziphus
[گیاهی] سردهای از عنابیان درختچهای یا درختی کوچک خاردار خزاندار یا همیشهسبز با 40 گونه که در مناطق معتدل و نیمهگرمسیری جهان میرویند؛ برگهای آنها کامل با آرایش متناوب و دارای سه رگبرگ اصلی قاعدهای است و گلهایشان کوچک به رنگ سبز متمایل به زرد و میوههای آنها شفت خوراکی و اغلب خیلی شیرین است
عنابیان Rhamnaceae
[گیاهی] تیرهای از گلسرخسانان اغلب درختی یا درختچهای و گاهی بالارونده با حدود 50 سرده و 900 گونه که گسترش جهانی دارند و در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری تنوع بسیار دارند؛ برگهای آنها ساده با آرایش متقابل یا فراهم یا مارپیچی است که در برخی سردهها تبدیل به خار شده و گلهایشان شامل چهار یا پنج کاسبرگ و چهار یا پنج گلبرگ و گاهی بدون گلبرگ با تقارن شعاعی است
عنصر آغازگر initiator element,
INR element, Inr
[ژنشناسی] توالیهای کوتاه در پیشبَرها که برای آغاز رونویسی لازماند
متـ . آغازگر1 initiator 1
بستک آغازگر initiator box
آغازگاه رونویسی transcription initiation site
عنصر افزایشگر ← افزایشگر
عنصر بسکم ultra trace element
[تغذیه] ماده کانیایی که به مقدار بسیار ناچیز در بدن وجود دارد و نیاز بدن به آن بسیار کم است
عنصر خاموشگر ← خاموشگر
عنصر مرزبند ← عایق
عهدنامه صلح peace treaty,
treaty of peace
[سیاسی] عهدنامهای که میان سران کشورهای درگیر برای پایان دادن به جنگ امضا میشود
عیارافزایی upgrading
[زراعت] بازفراوری محموله بذر شامل جدا کردن بذرهای نامطلوب و جز آن برای بالا بردن کیفیت بذرهای باقیمانده در مقایسه با بذرهای اولیه
عیب مجاز allowable defect
[جنگل] عیبی که مانع از قرار گرفتن دار یا الوار یا گِردهبینه در یکی از حوزههای درجهبندی نشود
غ
غار گدازهای lava cave
[زمین] غاری که بر اثر فرایندهای آتشفشانی ایجاد شده باشد
غذادهی انتقالی transitional feeding
[تغذیه] فرایند تغییر روش غذارسانی از یک صورت به صورت دیگر
غذادهی رودهای enteral feeding
[تغذیه] رساندن مواد غذایی به لوله گوارش از طریق دهان، با لوله یا بدون لوله
غذادهی قطرهای متناوب intermittent drip feeding
[ تغذیه] غذادهی با فرمول رودهای (enteral formula) که در زمانهای خاصی از شبانهروز در حجم کم و با سرعتی بیشتر از تغذیه قطرهای پیوسته صورت میگیرد
غذادهی لولهای gavage feeding tube feeding,
[ تغذیه] رساندن غذاهای مایع با مواد مغذی متعادل از طریق لوله به بدن
غذادهی لولهای رودهای enteral tube feeding
[ تغذیه] نوعی غذادهی لولهای که در آن لوله رساننده مواد غذایی مستقیماً وارد روده میشود
غذافرینگی food jag
[تغذیه] حالتی که در آن فرد غذایی را که پیشتر از آن تنفر داشته است بسیار دوست میدارد یا برعکس
غذای شبیهسازیشده simulated food
[فنّاوری غذا] غذایی که برای شبیـه شدن به نوع دیـگری از غذا فراوری شده است
غذای فوری fast food
[عمومی] 1. غذایی که بهسرعت آماده شود و در اختیار مشتری قرار گیرد 2. غذاخوری عرضهکننده غذای فوری
غرقهخوست drowned atoll
[ اقیانوسشناسی] خوستی ـ که در زیر سطح آب قرار دارد
غلافی Monochoria
[گیاهی] سردهای از گیاهان علفی مردابی یا آبزی چندساله یا در شرایط نامساعد یک ساله با هشت گونه که در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری افریقا و آسیا و استرالیا میرویند؛ ساقه آنها ایستاده یا خزنده و گُلآذینشان خوشهای یا شبه چتری است که در جوانی غلافهای برگمانند پهنی آن را در بر میگیرد؛ گلهای این سرده شش پرچم با تخمدانی سهخانهای و تخمکهای فراوان در هر خانه دارد؛ و گلهای این گیاه یا دُمگل ندارند یا دُمگلشان کوتاه است و قطعات آنها تقریباً تا قاعده جداازهم هستند؛ میوه آنها پوشینه حجرهگشای سهکفهای است
غلافیان ← پونتهدریائیان
غلظت زمینه background concentration
[محیطزیست] غلظت طبیعی یک ماده در محیطی معین پیش از دخالت انسان
متـ . تراز زمینه background level
غلظت کُشنده پنجاهدرصد
lethal concentration fifty, LC50
[محیطزیست] غلظتی از یک آلاینده که با آن پنجاه درصد از اندامگانهای مورد آزمایش از بین میروند
متـ . غلظت نیمکُش
غلظت میکربکُشی microbicidal concentration
[ میکرب] محدوده غلظتی از میکربکُش که در آن میکربکُشی صورت میگیرد
غلظت نیمکُش ← غلظت کُشنده پنجاهدرصد
غلهمومیایی corn mummy
[باستانشناسی] پیکرک انسانریخت تدفینی در مصر باستان که آن را از ترکیب خاک رس و شن و ماسه و دانه غلات میساختند و بعد از نوارپیچی در کنار مرده قرار میدادند
غنیساز شیر مادر human milk fortifier
[تغذیه] مکملی که برای برآوردن نیازهای تغذیهای فزاینده نوزادان نارس به شیر مادر افزوده میشود
غیبت غیرموجه French leave
[دریایی] غیبت بدون اجازه
غیرمسری non-contagious
[علوم سلامت] ویژگی بیماریای که مسری نیست
غیرمسلح کردن de-arming, safing
[نظامی ] تغییر وضعیت سلاح یا مهمات از حالت آماده به آتش به حالت ضامن
متـ . ضامن کردن
ف
فاپ ← فرایندهای اکسایش پیشرفته
فاز شبهپایدار metastable phase
[شیمی] وضعیتی که در آن یک ماده به صورت جامد یا مایع یا بخار باقی میماند، در حالی که در چنین شرایطی انتظار میرود ناپایدار باشد
فاصله تراورس ← فاصله ریلبند
فاصله ریلبند tie spacing
[ریلی] فاصله میان محورهای دو ریلبند متوالی
متـ . فاصله تراورس
فاصله گذر اشباع saturation headway
[درونشهری] متوسط فاصله گذر وسایل نقلیه در صفی اشباع و در حال حرکت در یک تقاطع چراغدار
فاصله گذر تداخلی interference headway
[درونشهری ] فاصله گذری که بهحدی نزدیک به هم است که یک وسیله نقلیه میتواند باعث اختلال یا تأخیر در حرکت وسیله نقلیه بعدی شود
فاصله گذر مقرر policy headway
[درونشهری ] فاصله گذر ازپیشتعیینشده که به تناسب ظرفیت نسبت به تقاضا بستگی ندارد
فاصلهیابی ranging
[نظامی] فرایند تعیین فاصله هدف به روشهای گوناگون، از روشهای دستی گرفته تا استفاده از رادار
فاضلاب خاکستری grey water,
grey wastewater, sullage
[محیطزیست] فاضلاب عاری از ادرار و مدفوع
فاضلابروِ اصلی main sewer
[محیطزیست] فاضلابروی که یک یا چند فاضلابروِ نیمهاصلی به آن تخلیه میشود
فاضلابروِ فرعی lateral sewer
[محیطزیست] لولهای که فاضلاب منازل و واحدهای تجاری به آن وارد میشود
فاضلابروِ نیمهاصلی submain sewer
[محیطزیست] فاضلابروی که شماری فاضلابروِ فرعی به آن تخلیه میشود
فاضلاب سیاه black water
[محیطزیست] فاضلاب حاوی ادرار و مدفوع
فانوس دریایی lighthouse
[دریایی ] سازهای در خشکی که دارای چراغ یا چراغهایی است و از آن بهعنوان علامت دریایی استفاده میشود
فرااَبَرصوتی high supersonic,
highly supersonic
[هوایی ] ویژگی پرنده یا شارهای که سرعت آن از 4 تا 6 ماخ است
فرابینی ← مراقبت2
فراروانشناسی metapsychology
[روانشناسی] توصیف نظریه یا عقاید عمومی فروید در بالاترین سطح انتزاع که شامل دستگاه روانی، مانند فرومن و آنمن و فرامن، و توزیع انرژی در چارچوب آن میشود
فرازیرصوتی high subsonic, highly subsonic
[هوایی] ویژگی پرنده یا شارهای که سرعت آن در محدوده بالایی سرعت زیرصوتی باشد
فراصوتشناسی ultrasonics
[فیزیک] بررسی و کاربرد امواج صوتی با بسامد فراتر از آستانه شنوایی گوش انسان
فراگریزانه ultracentrifuge
[فیزیک] دستگاه مرکزگریزانهای که میدان مرکزگریزی آن ممکن است بالغ بر صدهزار برابر میدان گرانش باشد
فرامن superego
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، مولفه اخلاقی شخصیت که بازنمود معیارهای جامعه و تعیینکننده معیارهای فرد در ارزشگذاری درست و نادرست است
فراورده گوشتی بازساخته
restructured meat product,
reconstituted meat product
[فنّاوری غذا] فراوردهای گوشتی که از مخلوط کردن و ترکیب قطعات ریز گوشت تشکیل شده است
فراورده گوشتی سرد charcuterie product
[فنّاوری غذا] انواع محصولات گوشتی غالباً پخته و سرد شامل انواع فراوریشده و دودی و نمکسود
فراهمساز اطلاعات information provider, IP
[کتابداری] فرد یا سازمانی که مسئول فراهمسازی اطلاعات یک دادگان است
فرایند رشد چسبیده attached-growth process,
fixed-film process, fixed-growth process,
biofilm process
[محیطزیست] تصفیه زیستی فاضلاب که در آن ریزاندامگانهایی که عامل تبدیل مواد آلی فاضلاب هستند به یک محیط ساکن مانند قلوهسنگ یا پلاستیک چسبیدهاند
فرایند رشد معلق suspended-growth process
[محیطزیست] روشی در تصفیه زیستی فاضلاب که در آن میکروبها و رشدمایه (substrate) به حالت معلق در داخل مایع نگهداری میشوند
فرایند صلح peace process
[سیاسی ] مذاکرات و اقدامات دیپلماتی مستمر برای حل و فصل اختلاف یا کشمکش در موردی خاص و برقراری صلح
فرایند واپایش خوردگی corrosion control process
[ خوردگی] فرایندی برقشیمیایی که بر مبنای الگوی منحنیهای قطبش آندی یا کاتدی به یکی از چهار نوع آندی یا کاتدی یا آمیخته آنـدی ـ کاتدی یا مقاومتواپاییده طبقهبنـدی میشود
فرایندهای اکسایش پیشرفته
advanced oxidation processes
[محیطزیست] آن دسته از روشهای تصفیه شیمیایی که در آنها مواد آلی و معدنی آب یا فاضلاب از طریق اکسایش حذف میشود
اختـ . فاپ AOPs
فرسایش برخورد مایع liquid-impingement erosion
[ خوردگی] کم شدن سطح یک ماده جامد که پیوسته در معرض ضربههای ناشی از قطرات مایع یا بخار است
فرسایش ـ خوردگی erosion-corrosion
[ خوردگی] فرایند توأم فرسایش و خوردگی بر اثر حرکت شاره که در نتیجه آن سطح فلز از بین میرود و خوردگی تسریع میشود
فرسایش ـ خوردگی کاواکی
cavitation erosion-corrosion
[ خوردگی] آسیب خوردگی ناشی از فرایند توأم کاواکزایی و فرسایش و خوردگی
فرسایش یونی ion erosion
[ خوردگی] خراب شدن ماده بر اثر برخورد یونها با یکدیگر
فرصت تفریحی recreation opportunity, RO
[گردشگری] موقعیتی که در آن فرد میتواند با شرکت در یک فعالیت تفریحی خاص در محلی معین از نوعی تجربه تفریحی و مزایای آن بهرهمند شود
فرصتطلب opportunist
[ میکرب] اندامگانی که به طور طبیعی بیخطر است، اما در میزبانی که مقاومت او کاهش یافته است بیماریزا میشود
فرضهای بستاری closure assumptions
[جَوّ] تقریبهایی که در میانگین رِینولدز معادلههای تلاطم برای حل متغیرهای شارش و تلاطم به کار میرود
فرضیه ملال از جنگ war-weariness hypothesis
[سیاسی] فرضیهای که بر پایه آن جنگ طولانی موجب فرسودگی میشود و دولتها تا مدتی تمایل ورود به یک جنگ دیگر را از دست میدهند
فرغون پشتکار track dolly, rail dolly, pony car
[ریلی] افزارهای متشکل از چرخ ـ محور با لبه و کفی شبیه به فرغون برای حمل مصالح خط به صورت دستی در مسافتهای کوتاه
فرمانده بازگردانی salvage master,
wreck master 1
[دریایی] کسی که مسئول عملیات بازگردانی است
فرمانده درصحنه on-scene coordinator,
on-scene commander, OSC
[دریایی] یکی از افراد واحدهای جستجو و نجات که برای هماهنگی عملیات در یک منطقه خاص برگزیده میشود
فروپاشی مصنوعی artificial disintegration
[فیزیک] تبدیل هستهای هستههای اتم ناپایداری که به طور مصنوعی تولید میشوند
فروپاشی هیدروژنی hydrogen disintegration
[ خوردگی] ایجاد ترکهای عمیق داخلی در فلز بر اثر نفوذ هیدروژن که موجب از هم پاشیدن فلز میشود
فرورَوی drift-down
[هوایی] کاهش برنامهریزیشده ارتفاع هواگرد
فروزیرصوتی lowly subsonic low subsonic,
[هوایی] ویژگی پرنده یا شارهای که سرعت آن در محدوده پایینی سرعت زیرصوتی از صفر تا 4/0 ماخ باشد
فرومن id
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، بخشی از دستگاه روانی که سائقهای مرگ و زندگی را در بر میگیرد
فرونشانی quenching
[فیزیک] پدیدهای که در آن تکانه زاویهای متوسط الکترون بر اثر میدان الکتریکی شدید کاهش مییابد
فرهنگ گورآهونی Catacomb Grave culture
[باستانشناسی] نوع خاصی از فرهنگ گورخانی متعلق به دشتهای اوراسیا از حدود 2000 تا 1500 ق. م. که در آن اسکلت و گورنهادهها را در دیوارهای یک چاه کمعمق میگذاشتند و چاه را پر میکردند و با تلی از سنگ و خاک میپوشاندند
فرهنگ گورالواری Timber-Grave culture,
Srubnaya culture
[باستانشناسی ] نوع خاصی از فرهنگ گورخانی متعلق به نواحی استپی جنوب روسیه در عصر مفرغ که مشخصه آن گورهایی است حاوی بقایای استخوانها و زین و یراق اسب و شواهدی دیگر از پرورش اسب
فرهنگ گورپشتهای Tumulus culture,
Tumulus Bronze Age,
Tumulus period
[باستانشناسی ] فرهنگ باستانشناختی ویژه مناطق مختلفی از اوراسیا که به حدود 1500 تا 1200 ق. م. بازمیگردد و مشخصه آن وجود تپههای تدفینی است
فرهنگ گورچالی Pit-Grave culture,
Yamnaya culture,
[باستانشناسی ] نوع خاصی از فرهنگ گورخانی متعلق به نواحی استپی جنوب روسیه در هزاره سوم ق.م. که مشخصه آن روستاهای بارودار و تدفینهای گورچالی در زیر گورتلهاست
فرهنگ گورخانی Kurgan culture, grave culture
[باستانشناسی ] فرهنگ نیمهکوچروی (seminomadic) که در حدود 3500 ق. م. در دشتهای روسیه شکل گرفت و بهتدریج در سرزمینهای اطراف گسترش یافت
فرهنگ ناشنوایان Deaf culture
[ شنواییشناسی] زبان و آداب و رسوم و باورهای مشترک جامعه ناشنوایان (Deaf community) پیشزبانی که خردهفرهنگی مستقل محسوب میشود
فزونی قیمت مبدأ
supplement for place of departure
[گردشگری] زیاد بودن قیمت پایه سفر با توجه به تغییر در مبدأ حرکت مسافر
فشارخون بارداری gestational hypertension
[تغذیه] پرفشاری خون بعد از هفته بیستم بارداری، بدون وجود پروتئین در ادرار
فشار روانی رزمی ـ عملیاتی
combat and operational stress
[نظامی] فشار روانی ناشی از رخدادهای تنشزا در هنگام عملیات نظامی جنگی یا غیرجنگی که باعث واکنشهای عاطفی و فکری و جسمی و رفتاری قابل پیشبینی در نیروهای نظامی میشود
فشارسنج ← پیمانه فشار
فشردگی diminution
[موسیقی] تمهیدی که در آن دیرشِ نتهای یک لحن به یک نسبت کاهش مییابد
فشردهساز اَبَرصوتی supersonic compressor
[هوایی] فشردهساز محوری (axial compressor) که در آن سرعت شاره نسبت به طول کل پرّههای چرخانه یا پرّههای ایستانه یا هر دو اَبَرصوتی است و در هر مرحله، امواج ناشی از ضربههای مایل بیشترین فشار ممکن را ایجاد میکند
فضای اطلاعاتی information space
[کتابداری] مجموعهای از دستاوردها و عوامل و ابزارهایی که سبب میشود اطلاعات ذخیره و بازیابی و احتمالاً جابهجا شود
فضای ایمنگاه fouling space
[ریلی] سطح داخلی دوراهه در نزدیکی ایمنگاه که در آنجا در هنگام فعالیت کارگران نیاز به تمهیدات ایمنی خاصی است
فضای سنجهای metric space
[ریاضی ] زوج مرتب که در آن یک مجموعه ناتهی است و سنجهای در است
فضای سنجهپذیر metrisable space
[ریاضی] فضایی توپولوژیک مانند که بتوان در آن سنجهای چنان تعریف کرد که توپولوژی حاصل از آن، همان توپولوژی فضای باشد
فضای متناهیبُعد finite dimensional space
[ریاضی] هر فضای بُرداری متناهیمولد
فضای نیمسنجهای semimetric space
[ریاضی] مجموعهای که در آن یک نیمسنجه تعریف شده باشد
فعالسازی ژن ← کُنانش ژن
فعالیت تفریحی recreation activity
[ گردشگری ] تفریحی که فرد بهدلخواه برای انبساط خاطر و لذت در آن شرکت میکند
فلات بازالتی ← فلات گدازه
فلات فشاری ← خیز گدازه
فلات گدازه lava plateau
[زمین] تختزمینی بلند و وسیع یا بلندی سرتخت با وسعت صدها یا هزاران کیلومترمربع که بستر آن از توالی ضخیمی از جریان گدازه تشکیل شده است
متـ . فلات بازالتی basaltic plateau
فلاتیخ highland ice
[جَوّ] بخشی یکپارچه و محدود از خشکییخ بر روی فلاتی نسبتاً تخت که زمینِ زیر آن دیده میشود
فلج اطلاعاتی information paralysis
[کتابداری] وضعیتی که در آن اطلاعاتِ بیشازحد سبب بروز اشکال در تعیین روابط و استخراج دانش و اطلاعات معنیدار میشود
فلز پایه base metal, parent metal
[متالورژی] فلز اصلی که جوشکاری بر روی آن انجام میشود
فلز جوش weld metal, filler metal
[متالورژی] فلزی که بر اثر ذوب یا به روش دیگر، اتصال ایجاد میکند
فلسگیری scaling
[ فنّاوری غذا] فرایند جدا کردن فلسها از پوست ماهی
فلفل سیاه Piper
[گیاهی] سردهای از فلفلسیاهیان علفی یا درختچهای یا بالارونده با 1000 تا 2000 گونه که اهمیت اقتصادی و بومشناختی بسیار دارند
فلفلسیاهسانان Piperales
[ گیاهی ] راستهای کوچک از دولپهایهای علفی یا درختچهای یا بالارونده چوبی با حدود 3600 گونه که در سه تیره طبقهبندی میشوند و بسیاری از آنها مانند فلفل سیاه و زرآوند کاربرد دارویی دارند و برخی نیز در مناطق معتدل بهعنوان گیاه زینتی کاشته میشوند
فلفلسیاهیان Piperaceae
[گیاهی] تیرهای از فلفلسیاهسانان علفی یا بالارونده چوبی با هفت یا هشت سرده و حدود 2000 گونه و پراکنش گرمسیری که گیاهان آنها بودار و گلهای کوچک آنها در گلآذین سنبلچه (spikelet) آرایش یافته است
فلوتوار ← کمانهکشی فلوتوار
فنجُرم technocrime
[نظامی] اقدامی مجرمانه که در ارتکاب آن از فنّاوریهای جدید و پیشرفته استفاده شود
فواره گدازه lava fountain
[زمین] فورانی از گدازه که از شکافه یا دهانه آتشفشان به طور قائم بیرون میریزد
فوریت urgency
[دریایی] وضعیتی که در آن کشتی یا فردِ سوار بر آن نیاز به کمک دارد
متـ . وضعیت فوریتی
فیزیک اَبر cloud physics
[جَوّ] دانش مربوط به خواص فیزیکی اَبر و فرایندهایی که درون آن رخ میدهد
فیله tenderloin
[فنّاوری غذا] لطیفترین بخش راسته که در بالای قلوهگاه قرار دارد
فیلهگیری filleting
[ فنّاوری غذا] جدا کردن گوشت از استخوان و تهیه برشهای پهن و طویل از آن
فینه guyot, tablemount
[ اقیانوسشناسی، زمین] نوعی کوه دریایی که قلّه صاف و تخت دارد و ارتفاع آن میتواند از 3 تا 4000 متر باشد
ق
قابخوابی racking
[دریایی] تغییرشکل عرضی چارچوب کشتی یا بارگُنج به دلیل فشارهای واردآمده به آن
قابل انتقال transmissible
[علوم سلامت] ویژگی آنچه میتواند از فرد یا گونهای به دیگری منتقل شود
قابل ناوبَری navigable
[دریایی] ویژگی آبراهی با پهنا و عمق مناسب برای عبور شناور
متـ . ناوشپذیر
قابلیت اعتماد حملونقل عمومی transit reliability
[درونشهری] عملکرد واقعی حملونقل عمومی با توجه به برنامه که بر شاخصهایی مانند زمان انتظار و تمایل مسافر به استفاده دائم از خدمات و زمان کل سفر و سطح مسافرگیری تأثیر میگذارد
قابلیت ناوبَری navigability
[دریایی] حالت یا شرایط آبی که مناسب ناوبَری باشد
متـ . ناوشپذیری
قارچایستان fungistatic
[ میکرب] هر ماده یا عاملی که رشد و تکثیر دستِکم برخی از انواع قارچهای موجود در فضای تحت اثر خود را متوقف میکند
قارچخوار mycophage
[ میکرب] ویروسی که باعث عفونت و تلاشی (lysis) قارچ میشود
قارچخونی fungemia, mycethemia,
mycohemia
[ میکرب] وجود قارچ در خون
قارچشناسی mycology
[ میکرب] دانش مطالعه قارچها
قارچشناسی بالینی clinical mycology
[ میکرب] شاخهای از قارچشناسی که به مطالعه بیماریهای عفونی ناشی از عوامل قارچی میپردازد
قارچشناسی پزشکی medical mycology
[ میکرب] شاخهای از قارچشناسی که به مطالعه قارچهای بیماریزا در انسان میپردازد
قارچشناسی مولکولی molecular mycology
[ میکرب] مطالعه قارچها با استفاده از فنّاوریهای تشخیص مولکولی
قاعده طوقه bead face, bead ledge, bead sole
[تایر] بخشهای تخت ناحیه طوقه، بین پاشنه (heel) و پنجه (toe)، که بر روی نشیمن طوقه قرار میگیرد
قاعده مساحت area rule
[هوایی] قاعدهای ناظر بر توزیع موزون سطح مقطع در محور طولی هواپیماهای تراصوتی یا اَبَرصوتی برای به حداقل رساندن پسار
قاعده هشتتایی octet rule, chemical octet rule
[شیمی] قاعدهای که بر مبنای آن اکثر اتمها در هنگام پیوندش، غالباً الکترونهایی را از دست میدهند یا میگیرند یا به اشتراک میگذارند تا لایه بیرونی آنها هشتالکترونی و پایدار شوند
قالب اطلاعاتی information format,
information presentation
[کتابداری] صورت و ظاهر اطلاعات که رسانه و شیوه ارائه را نیز دربرمیگیرد
قایق بادبانی ← شناور بادبانی
قایق موتوری ← شناور موتوری
قایق نجات life boat
[نظامی] قایق آمادهای که به امکانات نجات در شب و روز مجهز است و میتوان آن را به سرعت به آب انداخت
قایق نورانی ← شناور نورانی
قدرتسپاری devolution,
power-sharing 1
[سیاسی] واگذاری قدرت از حکومت مرکزی به یک نهاد حکومتی محلی
قرص علوفه wafered hay, pelleted feed
[زراعت] قطعه کوچک و قرصمانندی که از فشردهسازی علوفه خشک درست میکنند
قرقره بافه ناقل straw drum
[جنگل] قرقره کوچکی بر روی داربَر که بافه ناقل از روی آن میگذرد
متـ . قرقره کابل ناقل
قرقره بشکهای drum barrel
[جنگل] قرقرهای که بافه به دور آن میپیچد
قرقره کابل ناقل ← قرقره بافه ناقل
قرقره کلاف bull block
[جنگل] قرقره اصلیِ دکلِ داربَر در بینهبَری نیمهمعلق
قرمزپوسه red rot, red heart decay
[جنگل] هر نوع پوسیدگی چوب که نمود آن به رنگ قرمز یا قرمز ارغوانی باشد
قضیه رسته بئر Baire category theorem
[ریاضی] قضیهای که بر طبق آن هر فضای سنجهای کامل یک مجموعه رستهدوم است
قضیههای تناهی finiteness theorems
[ریاضی] قضیههایی درباره اشیای مختلف در هندسه جبری، حاکی از آنکه آن اشیا به تعدادی متناهی پارامتر بستگی دارند یا مجموعههایی متناهی تشکیل میدهند
قضیه همگرایی مغلوب
dominated convergence theorem
[ریاضی] قضیهای بیانگر اینکه اگر در فضای اندازه دنبالهای از توابع اندازهپذیر (measurable function) مانند تقریباً همهجا به تابع همگرا باشد و به ازای هر ، از یک تابع انتگـرالپذیر لُبِـگ نابیشتر باشد، آنگاه انتـگرالپذیر اسـت و
قطاربینه boom
[جنگل] زنجیرهای از قطعات گِردهبینه بر روی آب که با زنجیر یا بافه به هم متصل میشوند و از آنها برای هدایت یا جلوگیری از پراکنده شدن گِردهبینههای شناور استفاده میشود
قطبایی وارون reversed polarity,
reversed magnetic field
[ژئوفیزیک] ماندهقطبایی سنگها که در خلاف جهت قطبایی کنونی میدان مغناطیسی زمین است
قطبیت polaritly
[سیاسی] نقش محوری پیدا کردن یک یا دو یا چند قدرت بزرگ در نظام بینالملل
قطر باپوست diameter outside bark, DOB
[جنگل] قطر ساقه درخت یا سطحِ مقطع بینه شامل بخش چوبی و پوست
قطر بیپوست diameter inside bark, DIB
[جنگل] قطر بخش چوبی ساقه درخت یا سطحِمقطع گِردهبینه بدون احتساب پوست
قطرک اَبر cloud droplet 1
[جَوّ] قطره اَبر کوچکی که آهسته سقوط میکند
قطر کمینه minimum diameter
[جنگل] قطر باپوست درختان سر پا که قطع درختان با قطری کمتر از آن مجاز نیست
قطر کُنده stump diameter
[جنگل] قطر باپوست یا بیپوست درخت در محل ارتفاع کُنده درخت (30 سانتیمتر بالای سطح زمین)
قطره اَبر cloud drop, cloud droplet 2
[جَوّ] هر ذره کروی آب مایع با قطر چند میکرون تا چندده میکرون که از میعان بخار آب بر روی ذرات هواویز نمگیر تشکیل میشود
قطر یقه basal diameter
[جنگل] قطر درختچه و نهال در محل یقه آن
قطعهآزمون خوردگی corrosion coupon
[خوردگی] قطعهای فلزی یا آلیاژی به صورت تیغه یا نوار یا لوله که برای پایش و اندازهگیری فرایندهای خوردگی در تجهیزات صنعتی به کار میرود
قطعهسنگ آتشفشانی volcanic block
[زمین ] آذرآواری با اندازه بیش از 64 میلیمتر که در حالت جامد از آتشفشان به بیرون پرتاب میشود و منشأ آن ممکن است اصلی یا فرعی یا تصادفی باشد
قطعهشویی pickling
[ خوردگی] فرایند زدودن زنگ از سطح فلز با غوطهورسازی آن در محلول اسیدی
قطعهشویی کاتدی cathodic pickling
[ خوردگی] قطعهشویی برقکافتی که در آن قطعه مورد نظر کاتد واقع میشود
قطعه نمونه sample plot, sample unit
[جنگل] قطعهای از جنگل که بهعنوان نمونهای از پهنهای بزرگتر انتخاب میشود
قطعه نمونه جدول محصول
yield-table sample plot, yield plot
[جنگل] قطعه نمونه مورد استفاده در تهیه جدولمحصول
قطعه نمونه دائم permanent growth plot,
permanent sample plot,
permanent inventory plot
[جنگل] قطعه نمونهای که از آن در بازههای چندساله در اندازهگیریها استفاده میشود
قطعه نمونه موقت temporary sample plot
[جنگل] قطعه نمونهای که از آن تنها یک بار در اندازهگـیری استفاده میشود
قطعههای گسلیـ پلکانی en echelon fault blocks
[زمین ] کمربندی که در آن قطعات منفرد گسل روندی 45 درجه نسبت به روند اصلی گسل دارند
قفسه حوله و ملافه linen cupboard
[ گردشگری] قفسهای برای نگهداری انواع حوله و ملافه در مهمانخانهها
قلاب hook
[ میکرب] ساختار پروتئینی خمیدهشکلی که به رشته متصل میشود
قلاب انتهایی butt hook, bull hook
[جنگل] قلاب سنگینی که به تجهیزات انتهایی بسته میشود و خفتها به آنها وصل میشوند
قلاب کشش drawbar hook
[جنگل] قلاب متصل به میل کشش تراکتور برای تسهیل اتصال خفتها
قلاب گازانبری end hook
[جنگل] قلابهای نوکتیزی که برای بارگیری در سر قطورتر بینه نصب شدهاند
قلوهگاه flank
[ فنّاوری غذا] بخش بدون استخوان و ورقشکل لاشه که بین دنده و ران است
قله اَبر cloud top
[جَوّ] برای هر اَبر یا لایه معینی از آن، بالاترین تراز جوّ که در آن ذرات اَبر قابل مشاهده است
قلیاباری alkalosis
[ تغذیه] وضعیتی که بر اثر افزایش غلظت قلیا یا کاهش ذخایر اسیدی در خون و بافتهای بدن ایجاد و به افزایش pH خون منجر میشود
قلیاباری تنفسی respiratory alkalosis
[تغذیه] قلیاباری ناشی از افزایش تنفس و از دست رفتن دیاکسید کربن
قلیاباری خونکاستی contraction alkalosis
[تغذیه] قلیاباری سوختوسازی ناشی از بازجذب (reabsorption) آب و سدیم در پی کاهش حجم خون در کلیهها
قلیاباری سوخت و سازی metabolic alkalosis
[ تغذیه] قلیاباری ناشی از باقی ماندن قلیا پس از سوختوساز یا کمبود اسیدهای کانیایی یا تثبیتشده
قلیاباری سوخت و سازی جبرانی
compensated metabolic alkalosis
[ تغذیه] نوعی قلیاباری که در آن با کاهش دم و بازدم، pH خون به حالت عادی بازمیگردد
قلیادوست alkali-loving
[زراعت] ویژگی گیاهی که برای رشد بیشینه به محیط قلیایی نیاز دارد
قندپوسته glycocalyx
[ میکرب] لایهای از پلیساکاریدها یا گلیکوپروتئینها که روی بسیاری از یاختهها را میپوشاند
قواعد روانکاوی analytic rules
[روانشناسی] سه قاعده اصلی که زیگموند فروید برای درمان در روانکاوی برشمرد: تداعی آزاد، خویشتنداری، مقابله با کنشنمایی احساسات و رخدادها
قوس ترکیبی compound curve
[درونشهری، ریلی] قوسی که شامل دو یا چند قوس ساده با شعاعهای مختلف در یک جهت باشد
قوس چپگرد left-hand curve
[درونشهری، ریلی] قوسی که گردش آن به سمت چپ است
قوس راستگرد right-hand curve
[درونشهری، ریلی] قوسی که گردش آن به سمت راست است
قوس ساده simple curve, plane curve
[درونشهری، ریلی] قوسی که دارای شعاع ثابت است
قوس معکوس reverse curve
[درونشهری، ریلی] دو قوس متوالی با سمتهای متفاوت
قیچ Zygophyllum
[گیاهی] سـردهای از قیچیان یک ساله علفی یا چندساله بوتهای با حـدود 50 گونه که در نواحی خشـک و نیمـهخشک افـریقا و مدیترانه و آسیای میانه و استرالیا میرویند؛ شاخههای آنها گوشتی و بـدون کرک و برگهایشـان اغلب متقـابل و ساده و معمـولاً دمبرگدار یا بـدون دمبرگ و گوشتی و بدون کرک است؛ گلهای آنها منفرد و جانبی و معمولاً دُمگلدار با یک مرکز سبزرنگ و حاشیه غشایی است
قیچسانان Zygophyllales
[گیاهی] راستهای از گیاهان گلدار علفی یا درختچهای بهندرت نیمهانگلی با دو تیره و 27 سرده و حدود 300 گونه که عمدتاً در نواحی گرمسیری و خشک معتدل یا نواحی شور میرویند؛ گلهای زیبای این راسته دارای گلپوشی معمولاً پنجقسمتی با غدد شهددار برای گردهافشانی به وسیله زنبور است
قیچیان Zygophyllaceae
[گیاهی] تیرهای از قیچسانان اغلب درختچهای یا درختی کوچک با 30 سرده و 235 گونه که بیـشتر در محیطهای بیابانی یا نواحی شور معتدل و نواحی گرمـسیری میرویند؛ برگهای آنها به شکل متقابل یا مارپیچ و گلهای پنجقسمتی آنها معمولاً دارای ده بساک است که هـر کـدام یک غـده و یک نوشجای (nectary disk) مشخص دارد
قیف انفجار crater
[نظامی] فـرورفتگی یا گودالی که بر اثـر انفـجار در سطح زمین ایجاد میشود و بسته به بزرگی و عمق انفجار، شکل بشقابی یا مخروطی دارد
قیفه collector
[هوایی] دهانه ورودی ناقوسشکل در پاییندست جریان آزمونگاه تونل جتباز
قیمت پایه basic price
[گردشگری] پایینترین قیمت عرضهشده برای یک کاروان خاص یا خدمات گردشگری
قیمت سفر travel price
[گردشگری] کل مبلغی که مسافر باید برای تمام خدمات گردشگری قیدشده در قرارداد سفر بپردازد
ک
کابل پشتیبان ← بافه پشتیبان
کابل ضمیمه ← بافه ضمیمه
کابل کشنده haul rope
[درونشهری] کابل/ بافهای که با حرکت قرقره اتوبوس هوایی را به حرکت درمیآورد
متـ . بافه کشنده
کابل مهار ← بافه مهار
کابل ناقل ← بافه ناقل
کاج مطبق Araucaria
[ گیاهی ] سردهای از مطبقکاجیان مخروطی با تقریباً نوزده گونه همیشهسبز و بلندقامت با شاخههای فراهم و برگهای سخت و تخت نوکسوزنی؛ گیاهان این سرده در برزیل و شیلی و گینهنو و کالدونیای جدید و جزیره نورفولک و استرالیا میرویند
کاجسانان Pinales
[گیاهی] راستهای از کاجتباران (Pinopsida) که تمام مخروطیان کنونی را در بر میگیرد؛ این راسته پیش از این مخروطیسانان (Coniferales) نامیده میشد؛ صفت بارز همه کاجسانان داشتن ساختارهای زایشی معروف به مخروط است
کارتخوان farecard reader
[درونشهری] دستگاهی که میزان اعتبار کارت کرایه را مشخص میکند
کارخانه فراوری گوشت meat-processing plant
[فنّاوری غذا] کارخانهای که در آن گوشت خام و پخته فراوری و بستهبندی میشود
کارد سنگری trench knife
[نظامی] کارد مخصوصی برای سربازان مستقر در سنگر
کاردک scraper
[ خوردگی] افزارهای که از آن اغلب به همراه توپک (pig) برای زدودن رسوب از خطوط لوله استفاده میشود
کارد و چنگال cutlery
[گردشگری] ابزاری مانند کارد و چنگال و قاشق که جزء وسایل غذاخوری محسوب میشوند
کارست بازمانده relict karst,
fossil karst
[زمیـن] کارستی قدیمی که پـس از تشـکیل هـیچگاه با رسـوب پوشیده نشده است
کارستچال رُمبشی collapse sinkhole
[زمین] نوعی کارستچال که بر اثر رُمبش غارهای زیرین به وجود آمده است
کارشاره working fluid
[هوایی] شارهای که از آن برای انتقال انرژی در سامانه یا تونل باد به منظور مطالعه جریان در پیرامون جسم استفاده میکنند
کارکرد آنمن ego function
[روانشناسی] در نظریه روانکاوی، فعالیتهای گوناگون آنمن مانند درک جهان بیرون و خودآگاهی و مشکلگشایی
کار مجازی virtual work
[فیزیک] کار انجامشده در جابهجایی مجازی
کارمزد بازگردانی salvage 2
[دریایی] دستمزدی که بابت بازگردانی پرداخت میشود
کاستی قیمت مبدأ
reduction for place of departure
[ گردشگری] کم بودن قیمت پایه سفر با توجه به تغییر در مبدأ حرکت مسافر
کاسنی Cichorium
[گیاهی] سرده علفی چندساله شیرابهدار بدون زمینساقه با ساقههای منفرد ایستاده برگدار با تقریباً شش گونه خودرو و دو گونه زراعی که یکی از آنها آندیو است؛ این گیاهان در اروپا و ناحیه مدیترانه و از جنوب تا اتیوپی پراکنده هستند
کافت گالاپاگوس Galapagos rift
[ اقیانوسشناسی، زمین] شکاف بین صفحات پوسته زمین از جزایر گالاپاگوس به سمت امریکای جنوبی که از نظر زمینشناختی و اجتماعهای زیستیِ مجرایِ گرمابی بسیار حائز اهمیت است
کاف جرقه فرونشانشی quenched spark gap
[فیزیک] کاف جرقهای که بهسرعت وایونشپذیر است
کاکائو Theobroma
[گیاهی] سـردهای از کاکائوئیان درختی با حدود بیست گونه که در جنگلهای گرمسیری نواحی مرکزی و جنوبی امریکا میرویند؛ برگهای آنها تخممرغی تا بیضیشکل به رنگ سبز تیره براق و با بافت چرمی است و سطح آنها بدون کرک یا دارای کرکهای پراکنده ستارهای است و گلهایشان کوچک و از سفـید مایل به زرد تا صورتی کمرنگ است که به صورت گروهی در خوشههایی که مستقیم از تنه میروید، قرار دارند
کاکائوئیان Sterculiaceae
[گیاهی] تیرهای از پنیرکسانان درختی یا درختچهای یا بالارونده یا علفی با حدود 68 سرده و 700 گونه که در نواحی گرمسیری و نیمهگرمسیری میرویند؛ برگهایشان ساده یا مرکب یا دمبرگدار با آرایش متناوب و حاشیه پهنک (lamina) آنها دندانهدار یا کامل است و گلهایشان معمولاً منظم و گاهی نامنظم و معمولاً پنجپر است
کاکتوس Opuntia
[گیاهی] سردهای از کاکتوسیان با ساقه خزنده و بندبند و گوشتی و مسطح با ساقههای کوتاه سیخکدار (areolar) و بهندرت با تیغهای دراز حدود سه سانتیمتر؛ گلهای گیاهان این سرده دوجنسی و منظم و منفرد زردرنگ است و میوه آنها به شکل سته قرمزـ بنفش به عرض پنج تا هشت سانتیمتر است که پستانداران کوچک آن را میخورند
کالای گمرکی bonded stores,
bonded goods, bonded cargo
[دریایی] کالایی که در انبار گمرک تا پرداخت هزینهها و عوارض گمرکی نگهداری میشود
کانون پُرمسافر major activity centre,
MAC, activity centre area
[درونشهری] محدودهای که ویژگی آن حجم زیاد سفر با وسایل نقلیه عمومی و شخصی است
کانونش محوری axial focusing
[هوایی] متمرکز کردن امواج ضربه منعکسشده از دیواره تونل اَبَرصوتی بر روی محور اصلی آن
کانی بازمانده relict mineral
[زمین] کانی باقیمانده از یک سنگ اولیه
کاوشخواه analysand
[روانشناسی] فردی که تحت درمان روانکاوی است
کاوند آزمون هیدروژنی hydrogen test probe
[ خوردگی] وسیلهای فلزی یا آلیاژی برای پیشبینی آسیبهای هیـدروژنی که اساس کار آن تعیین سرعت نفوذ هیدروژن در فلز یا آلیاژ است
کاوند دِنایی DNA probe
[ژنشناسی] هر یک از قطعات کوتاه و ویژه دِنا که برای شناسایی و آشکارسازی یک ژن یا قطعهای ویژه از یک ژنگان ساخته میشود
متـ . کاوند ژنی gene probe, genetic probe
کاوند رِنایی RNA probe
[ژنشناسی] قطعه کوتاه و ویژهای از رِنا که بهعنوان کاوند در آزمایشهای دورگهسازی به کار میرود
کاوند ژنی ← کاوند دِنایی
کاهش ماده خشک dry matter disappearance
[زراعت] کاهش وزن خشک علوفه که برای هضم در آزمایش به کار میرود
کَبَر Capparis
[گیاهی] سردهای از کَبَریان درختچهای خاردار با تقریباً 50 گونه که در مناطق مدیترانهای پراکنده هستند؛ از غنچههای کَبَر اروپایی در تهیه ترشی استفاده میشود
کَبَره درخت bark pocket
[جنگل] زائده پوستی، گاه همراه با گره، که در حین رشد درخت تشکیل میشود
کتونباری ketosis
[ تغذیه] وضعیت ناشی از سوخت و سازی که در آن سرعت تولید ذرات کتونی در بدن بیش از سرعت مصرف آنهاست
کُد واکاوی بینالمللی
international analysis code, IAC
[جَوّ] کُد بـینالمللی برای مـخابره جزئیـات واکاویـهای نقـشه همدیدی
کرایه تابع زمان time-of-day fare
[درونشهری] کرایهای که نرخ آن در طول روز و بسته به شرایط تغییر میکند
کرایه تکسکهای single-coin fare
[درونشهری] کرایهای که با یک سکه یا بهامهر پرداخت میشود
متـ . تکسکهای
کرایه حجمی on the measurement,
on the measure
[درونشهری، دریایی، ریلی] کرایه فرستی که بر اساس حجم آن محاسبه میشود
کرایهگیر farebox
[درونشهری] افزارهای که سکه، اسکناس، بلیت، بهامهر یا جز آن را بابت کرایه از مسافر میپذیرد
کرایه مُک exact fare
[درونشهری] نوعی کرایه حمل و نقل عمومی که در آن مسافر باید برای پرداخت کرایه خود پول خُرد لازم را همراه داشته باشد
کرایه منطقهای zone fare, zoned fare
[درونشهری] کرایهای که بر اساس تقسیمبندی جغرافیایی محدوده خدماتی تعیین میشود
کربن فعال پودری powdered activated carbon, PAC
[محیطزیست] نوعی کربن فعال با قطر دانهای کمتر از 50 میکرون که آن را به صورت دوغاب به آب میافزایند تا ترکیبات آلی، به ویژه مواد مولد بو و طعم را جذب کند
کربن فعال دانهای granular activated carbon, GAC
[محیطزیست] نوعی کربن فعال با قطر دانهای 1/0 میلیمتر و سطح تماس بالا در واحد جرم که از آن برای جذب ترکیبات آلی در بستر صافی یا محفظه تماس استفاده میکنند
کربوهیدرات تخمیرپذیر fermentable carbohydrate
[ تغذیه] کربوهیدراتی که در برابر فعالیت آنزیمها/ زیمایههای تجزیهکننده نشاسته در بزاق دهان حساس است
کرفس Apium
[گیاهی] سردهای علفی از کرفسیان با حدود بیست گونه که معروفترین آنها کرفس (A. graveolens) است؛ گیاهان این سرده بومی ناحیه مدیترانه و خاورمیانه هستند که یونانیهای باستان و رومیها بهعنوان طعمدهنده و چینیهای باستان بهعنوان دارو از آن استفاده میکردند؛ کرفس با دمبرگهای درشت و آبدار و گوشتی و ایستاده از اواخر قرن هجده میلادی گسترش پیدا کرده است
کرفسسانان Apiales
[گیاهی] راستهای از گیاهان گلدار شامل دو تیره عشقهایان با 700 گونه و چتریان با 3000 گونه علفی یا چوبی که در مناطق معتدل میرویند و دارای برگهای مرکب و لَپدار و مجاری ترشحی کاملاً تکوینیافته و معطر هستند؛ تخمدان آنها دوبرچهای و میوهشان خشک است که پس از رسیدن از میان به دو نیم میشود و هر نیمه یک دانه دارد
کُرک fimbria
[ میکرب] هر یک از رشتههای پروتئینی نازک بر روی سطح برخی یاختههای میکربی
کرمپوسال vermicompost
[محیطزیست] نوعی پوسال که برای تهیه آن از گونههای مختلف کرم در تجزیه پسماندهای غذایی و گیاهی استفاده میکنند
کرم چوب wood worm
[جنگل] اصطلاحی عمومی برای کرمینه (larva) انواع حشراتی که در حفرههای ایجادشده در چوب زندگی میکنند
کُرنش اصلی principal strain
[فیزیک] تغییر طول جسم در امتداد یکی از محورهای اصلی کُرنش
کُرنش برشی shear strain, detrusion
[فیزیک] تغییر شکل ناشی از جابهجایی صفحات موازی در جسم جامد
کُرنش زاویهای angle strain
[شیمی] حالتی که در آن زاویه پیوند از مقدار معمول آن دور شده باشد
کُرنش صفحهای plane strain
[فیزیک] تغییر شکل جسمی که در آن جابهجایی همه نقاط جسم به موازات یک صفحه مشخص است
کُرنش کششی tensile strain
[فیزیک] افزایش طول جسم که ناشی از تأثیر نیروی خارجی است
کژفهمی mirror image
[سیاسی] برداشت نادرست ناشی از سوءظن رقیبان به یکدیگر
کسر مجاز پوست bark allowance
[جنگل] درصدی از حجم تنه درخت که با توجه به قطر پوست و بر حسب تعرفه یا قرارداد میتوان از آن کسر کرد
کشت culture
[ میکرب] 1. محصول رشد نوع خاصی از ریزاندامگانها در یک محیط مناسب2. رشد دادن ریزاندامگانها تحت شرایط واپایششده
کشتار slaughter
[فنّاوری غذا] کشتن دام و طیور برای تولید گوشت
متـ . سلاخی
کشتارگاه slaughterhouse
[فنّاوری غذا] محلی که در آن کشتار دام و طیور در محیطی بهداشتی انجام میشود
کشت انتخابی selective culture
[ میکرب] کشتی ـ که در آن ریزاندامگانها در محیطی عموماً جامد و حاوی افزودنیهایی که موجب رشد یک گونه خاص میشود، رشد میکنند
کشت اولیه primary culture
[ میکرب] کشت حاصل از تلقیح (inoculation) میکرب برگرفته از محیط طبیعی
کشت بافت tissue culture
[ میکرب] کشت یا نگهداری بافتهای زنده در محیط مایع یا ژلهای در شرایط آزمایشگاهی
کشت بیهوازی anaerobic culture
[ میکرب] کشت در شرایط بیهوازی و در غیاب اکسیژن
کشت پِتری Petri dish culture
[ میکرب] کشتی که در آن میکربها در سطح محیطی جامد، معمولاً آگار یا ژلاتین، و در ظرف پتری رشد میکنند
متـ . کشت سطحی plate culture
کشت پیوسته continuous culture
[ میکرب] کشتی که در آن محیط مایع به طور پیوسته تجدید میشود
متـ . کشت جاری continuous-flow culture
کشت تکانشی shake culture
[ میکرب] نوعی کشت در مایع که در آن با حرکت مداوم و هوادهی امکان رشد میکربهای هوازی فراهم میشود
کشت جاری ← کشت پیوسته
کشت خالص pure culture
[ میکرب] کشت حاوی یک سویه میکربی خالص
کشت درشیب slant culture,
slope culture
[ میکرب] کشت بر روی یک محیط جامد شیبدار در لوله آزمایش
کشت در مایع liquid culture, broth culture
[ میکرب] کشت حاصل از تلقیح (inoculation) میکربها در یک محیط مایع
کشت سطحی ← کشت پِتری
کشت سنبهای stab culture
[ میکرب] نوعی کشت که در آن تلقیح (inoculation) از سطح تا عمق محیط کشت جامد انجام میشود
کشت کُلَشی stubble cropping
[زراعت] روشی که در آن گیاه بر روی کُلَش سال گذشته کاشته میشود
کشت کهنه old culture
[ میکرب] کشتی ـ که برای مدتزمان طولانی نگهداری شده است و درنتیجه تغییرات مخربی در آن روی داده است
کشت مخلوط mixed culture
[ میکرب] کشت حاوی دو یا چند نوع ریزاندامگان
کشت همگام synchronous culture,
synchronised culture
[ میکرب] کشتی که در آن تمام یاختهها از نظر چرخه رشد و تقسیم تقریباً در یک مرحله قرار دارند
کشت هوازی aerobic culture
[ میکرب] کشت در شرایط هوازی و در مجاورت اکسیژن مولکولی
کشت یاخته cell culture
[ میکرب] کشت یا نگهداری یاختههای حیوانی در شرایط آزمایشگاهی
کشتی بادبانی ← شناور بادبانی
کشتی بازگردانی ← شناور بازگردانی
کشتی بیجرثقیل gearless ship, gearless,
gearless carrier
[دریایی] هر کشتی که بر روی عرشه جرثقیل نداشته باشد و برای بارگیری و تخلیه از جرثقیلهای اسکله استفاده کند
کشتی جرثقیلدار geared ship
[دریایی] کشتی مجهز به جرثقیل
کشتیدار ship’s husband
[دریایی ] شخصی که از طرف مالک کشتی مسئولیت رسمی اداره امور کشتی را بر عهده دارد
کشتی راهده ← شناور راهده
کشتی راهگیر ← شناور راهگیر
کشتی شکسته shipwreck 3, wreck 3
[دریایی] کشتی غیرقابل استفادهای که به هر دلیل از جمله طوفان یا برخورد با مانع سخت به گِل نشسته یا غرق شده یا متروک شده باشد
کشتی نورانی ← شناور نورانی
کِشَند روزانه diurnal tide
[ اقیانوسشناسی، جَوّ، نقشهبرداری ] کِشَندی که در آن در یک روز قمری یک فراکِشَند و یک فروکِشَند رخ میدهد
کِشَند زمین Earth tide
[ژئوفیزیک] حرکت دورهای پوسته زمین بر اثر کشش ماه یا خورشید یا هر دو
کِشَند نجومی astronomical tide
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] کِشَند حاصل از گرانش ماه و خورشید
کِشَند نیمروزانه semidiurnal tide
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] کِشَندی که در آن در یک روز قمری دو فراکِشَند و دو فروکِشَند با ارتفاع تقریباً برابر رخ میدهد
کِشَند هواشناختی meteorological tide
[ اقیانوسشناسی، جَوّ، نقشهبرداری] تغییر سطح آب بر اثر عوامل هواشناختی مانند فشار جوّ و باد
کشور صاحب بندر port state
[دریایی] کشوری که قوانین و مقررات بندری خود را بر کشتیهای سایر کشورها اعمال میکند
کشور صاحبپرچم flag state,
flag government
[دریایی] کشوری که شناور در آنجا به ثبت رسیده است و قوانین همان کشور بر آن حاکم است
کشیدگی augmentation
[موسیقی] تمهیدی که در آن دیرشِ نتهای یک لحن به یک نسبت افزایش مییابد
کفه سدی barrier flat
[ اقیانوسشناسی] پهنهای که بین مرداب شور (salt marsh) و تپههای ماسهای جزایر سدی (barrier island) واقع است
کلاف rib 4, side
[موسیقی] دیواره یا دیوارههای عمودی بین صفحه زیر و صفحه صوتی در زهصداهایی مثل ویلن و سنتور
کلامانگیخته logogenic
[موسیقی] ویژگی نوعی موسیقیِ آوازی که در آن کلام کاملاً غالب است و استقلال نحویِ لحن از کلام، در صورت وجود، بسیار اندک است
کلانبلور megacryst
[زمین] بلور یا دانه موجود در سنگ آذرین یا دگرگونی که بهوضوح درشتتر از خمیره پیرامون خود است
کلانبلوری megacrystic
[زمین] ویژگی بافتی که در آن بلورهای درشت یا کلانبلورها در خمیرهای ریزتر قرار دارند
کلانبومشناسی اطلاعات
macro-ecology of information
[کتابداری] مطالعه روابط متقابل مردم و سازمانها و فنّاوریها با محیطهای اطلاعاتی در مقیاس منطقهای یا بینالمللی
کلانکانی macromineral,
bulk element
[تغذیه] ماده کانیایی که نیاز بدن به آن صد میلیگرم در روز یا بیشتر است
کلانمغذی macronutrient
[ تغذیه] مادهای مغذی که منبع عمده تأمین انرژی و مواد سازنده اندامگانهاست، شامل آب و کربوهیدراتها و پروتئینها و چربیها
کلاه میرحسن Acantholimon
[گیاهی] سردهای از کلاهمیرحسنیان که از جنوب شرقی اروپا تا آسیای مرکزی و جنوب امریکا پراکندهاند و در باغهای صخرهای نیز کاشته میشوند
کلاهمیرحسنیان Plumbaginaceae
[ گیاهی ] تیرهای از میخکسانان اغلب چندساله علفی و بهندرت بالارونده یا درختچهای با حدود 24 سرده و 775 گونه که گسترش جهانی دارند و در گستره وسیعی از استوا تا قطب شمال بهخصوص در خاکهای شور و باتلاقها و سواحل دریا میرویند؛ گلهایشان کامل است و گردهافشانی آنها اغلب به وسیله حشرات انجام میشود
کل پوشش اَبر total cloud cover
[جَوّ] کسری از آسمان پنهانشده با کل اَبرهای مرئی
کُلَش stubble
[زراعت] بخش باقیمانده ساقه گیاهان علفی که پس از برداشت سر پا میماند
کُلَشرو stubble crop
[زراعت] گیاهی که از بقایای کُلَش سال قبل بروید
کلم Brassica
[گیاهی] مهمترین سرده از کلمیان با تقریباً 40 گونه در برّ قدیم که شامل انواع کلم زراعی و خردل و شلغم میشود
کمانهکشی اُفتان ricochet, jeté, gettato
[موسیقی] معمولاً در کمانهکشی راست، ضربه کمانه به نحوی که نیمه بالایی آن بر روی سیم انداخته شود و بر اثر وزن خود چندین بار بر روی سیم ارتعاش کند
متـ . اُفتان
کمانهکشی پرّان sautillé, bounced,
bouncing, jumped
[موسیقی] نوعی کمانهکشی که در آن با وسط کمانه ضربهای بر روی سیم زده میشود به گونهای که یک بار و به صورت خفیف بر روی سیم پرش کند
متـ . پرّان
کمانهکشی چپ up-bow
[موسیقی] در نواختن سازهای زهیِ کمانهای، حرکت کمانه از نوک به سمت پاشنه
کمانهکشی راست down-bow
[موسیقی] در نواختن سازهای زهیِ کمانهای، حرکت کمانه از پاشنه به سمت نوک
کمانهکشی فلوتوار flautando, flautato
[موسیقی ] دستوری برای اجرای کمانهکشی در سازهای زهی که در آن، ساز با نزدیک کردن کمانه به رودسته یا با کم کردن فشار کمانه نواخته میشود و صدای آن به صدای فلوت نزدیک میشود
متـ . فلوتوار
کمانهکشی مستقل portato, louré
[موسیقی] نوعی کمانهکشی بین وضعیت متصل و مقطّع که در آن هر یک از نتها با ارزش زمانیِ کامل و به صورت جدا نواخته میشود
متـ . مستقل
کمتوانی شنوایی hearing disability
[ شنواییشناسی] هرگونه محدودیت آسیبشنوایی که سبب محدودیت در فعالیتهای روزانه شخص میشود
کمخونی خونکافتی hemolytic anemia
[تغذیه] کمخونی ناشی از تخریب اکسایشی گویچههای قرمز بالغ
کمشنوا1 hard-of-hearing 1, HOH,
hearing impaired
[ شنواییشناسی] فردی که اُفت شنوایی ملایم تا شدید دارد
کمشنوا2 hard-of-hearing 2
[ شنواییشناسی ] ویژگی فردی که اُفت شنوایی ملایم تا شدید دارد
کمشنوایی hearing loss 2, hearing impairment 2,
hypoacusis
[ شنواییشناسی] وضعیتی که در آن حساسیت شنوایی به درجات مختلف کاهش یافته است
کمشنوایی خفیف slight hearing loss,
slight hearing impairment
[ شنواییشناسی ] درجه کمشنوایی که در آن آستانه شنوایی از 15 تا 25 دسیبل است
کمشنوایی شدید severe hearing loss,
severe hearing impairment
[ شنواییشناسی ] درجه کمشنوایی که در آن آستانه شنوایی از 71 تا90 دسیبل است
کمشنوایی عمیق ← ناشنوایی
کمشنوایی متوسط moderate hearing loss,
moderate hearing impairment
[ شنواییشناسی ] درجه کمشنوایی که در آن آستانه شنوایی از 41 تا 55 دسیبل است
کمشنوایی ملایم mild hearing loss,
mild hearing impairment
[ شنواییشناسی] درجه کمشنوایی که در آن آستانه شنوایی از 26 تا 40 دسیبل است
کمشنوایی نیمهشدید
moderately severe hearing loss,
moderately severe hearing impairment
[ شنواییشناسی ] درجه کمشنوایی که در آن آستانه شنوایی از 56 تا 70 دسیبل است
کمفشار بسته closed low
[جَوّ] کمفشاری که خط همفشار یا خط پَربند آن را در بر گرفته است
کمقندخونی بازگشتی rebound hypoglycemia
[تغذیه] کاهش قند خون بر اثر قطع ناگهانی تغذیه وریدی تام
کمکافزار شنوایی assistive listening device, ALD
[ شنواییشناسی] هر یک از انواع دستگاههایی که برای تقویت شنوایی و افزایش نسبت نشانک/ سیگنال به نوفه به کار میرود و معمولاً به صدابَر بیسیم مجهز است
کملاکتازی hypolactasia
[ تغذیه] کاهش میزان یا فعالیت آنزیم/ زیمایه لاکتاز در روده که منجر به نابردباری لاکتوزی میشود
کمماهیچگی sarcopenia
[ تغذیه] وضعیتی که در آن جرم ماهیچههای اسکلتی بر اثر سالخوردگی یا کمبودهای غذایی کم میشود
کمنیاز nonfastidious
[ میکرب] باکتریهایی که به تغذیه پیچیده نیاز ندارند
کموزنی underweight
[ تغذیه] حالتی که در آن وزن بدن پانزده تا بیست درصد کمتر از وزن استاندارد است
کُنانش ژن gene activation
[ژنشناسی] فعالسازی هدایتشده و منظم ژنهای منفرد در طی رشد و نمو موجود زنده
متـ . فعالسازی ژن
کنجد Sesamum
[گیاهی] سردهای از کنجدیان که در نقاط گرمسیری آسیا میرویند و دارای دانههای خوراکی سرشار از روغن هستند
کنجدیان Pedaliaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان با حدود سیزده سرده و 50 گونه که ساقه و برگهای آنها با کرکهای لعابدار پوشیده شده و میوه اغلب آنها قلابدار یا شاخدار است
کنشگر نادولت non-state actor
[سیاسی ] هر کنشگر بینالمللی که دولت نباشد
کنشگر یکپارچه unitary actor
[سیاسی] کنشگر بینالمللی، معمولاً یک دولت، که در نظریه واقعگرایی ماهیتی یکپارچه دارد و فرایند تصمیمگیری در سیاست خارجی آن با وجود تغییر در اوضاع سیاسی و جابهجایی تصمیمگیران پیوسته ثابت است
کوارک quark
[فیزیک] بنیادیترین جزء سازنده هادرونها
کوب آذرخش lightning stroke
[جَوّ] پیشگام (leader) و کوب برگشتِ آن در تخلیه الکتریکی اَبربهزمین
کوب اصلی ← کوب برگشت
کوب برگشت return stroke
[جَوّ] درخشندگی شدیدی که در آخرین مرحله هر کوب آذرخش ناشی از تخلیه الکتریکی اَبربهزمین، از زمین به سوی پایه اَبر بالا میرود
متـ . کوب اصلی main stroke
کوبک mallet
[موسیقی] نوعی کوبه برای نواختن سازهای کوبهای با دسته و سری به شکلهای مختلف
کوبنشست slamming
[هوایی] برخورد چرخهای جلو یا عقب ارابه فرود شاسیدار با زمین با سرعت عمودی بیشتر از سرعت هواپیما، به دلیل سرعت افزوده ناشی از چرخش تیرک شاسی (bogie)
کوتاهقدی stunting, stunted growth
[تغذیه] وضعیت فردی که قد او از حد استاندارد کوتاهتر است
کوژ یخبندانی frost heave
[ریلی] برآمدگی بخشی از خط که ناشی از یخ زدن بستر در نواحی دارای تجمع آب است
کولهخاس Ruscus
[گیاهی] سردهای از کولهخاسیان نیمهدرختچهای چندساله و همیشهسبز با شش گونه که بومی غرب و جنوب اروپا هستند؛ ساقه آنها منشعب و پرشاخه و برگهایشان ریز و فلسمانند و غیرفتوسنتزی (non-photosynthetic) است و گلهایشان کوچک و سفید و در مرکز بنفش است
کولهخاسیان Ruscaceae
[گیاهی] تیرهای از مارچوبهسانان بالارونده یا درختچهای با حدود سه سرده و حدود نُه گونه با گسترش جهانی که در مناطق معتدل تنوع بسیار دارند؛ برگهای آنها معمولاً در حد فلس کاهش یافته و دارای آرایش فراهم یا متقابل یا متناوب است و گلآذینشان خوشهمانند است
کومهای یاختهباز open-cell cumulus
[جَوّ] اَبرهای کومهای با ترتیب چندضلعی یا بیضیوار که مرکز آنها بیاَبر است
کوهان خورکِشَندی solar tidal bulge
[ اقیانوسشناسی] برآمدگیهای قرینه توده آب در دو طرف زمین که به علت موقعیت خورشید نسبت به زمین ایجاد میشود
کوهان کِشَندی tidal bulge
[ اقیانوسشناسی، زمین] برآمدگیهای قرینه توده آب در دو طرف زمین که به علت موقعیت ماه و خورشید نسبت به زمین ایجاد میشود
کوهان ماهکِشَندی lunar tidal bulge
[ اقیانوسشناسی] برآمدگیهای قرینه توده آب در دو طرف زمین که به علت موقعیت ماه نسبت به زمین ایجاد میشود
کوه بازمانده relict mountain,
mountain of circumdenudation,
remainder mountain
[زمین] کوهی متشکل از سنگهای مقاوم که پس از فرسایش سنگهای نامقاوم اطراف باقی مانده است
کوهیار mountain guide
[گردشگری] فرد واجد شرایطی که گردشگران را در مناطق کوهستانی هدایت و همراهی میکند
کهور Prosopis
[گیـاهی] سردهای از گیاهان درختـی یا درختچهای گرمسیری یا نیمهگرمسیری
کهوریان Mimosoidae, Mimosaceae
[گیاهی] تیرهای از باقلاسانان چوبی خاردار معمولاً درختچهای یا درختی کوتاه با حدود 60 سرده و 3000 گونه که برگهای آن غالباً مانند جانوران در برابر تماس حساس است
کیفیت اطلاعات information quality, IQ
[کتابداری] دقت و جامعیت و روزآمدی و سودمندی اطلاعات برای تصمیمگیری
کیفیتسنجی اطلاعات information quality assessment
[ کتابداری ] تعیین سطح رضایت کاربران از اطلاعات ارائهشده
کیفیت هوای آزاد ambient air quality
[محیطزیست] میزان غلظت گوگرددیاکسید در هوای آزاد
کیوی Actinidia
[گیاهی] سردهای از کیویان چوبی غالباً دوپایه که بومی نواحی معتدل شرق آسیا هستند و در سرتاسر چین و تایوان و کره و ژاپن و هندوچین تا جنوب شرق سیبری پراکندهاند؛ ارتفاع درختچههای این سرده حداکثر شش متر است و ارتفاع بالاروندههای آنها که در سایه درختان رشد میکنند ممکن است به 30 متر برسد
کیویان Actinidiaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خلنگسانان چوبی بالارونده و درختچهای یا درختی بومی نواحی معتدل و نیمهگرمسیری آسیا و امریکای مرکزی و جنوبی که برگهای متناوب مارپیچی با حاشیهای کامل یا ارهای دارند؛ گلهای آنها به صورت منفرد یا مجتمع در گرزنهای انتهایی قرار گرفته است؛ گلبرگها و کاسبرگهای آنها آزاد و تعداد پرچمها زیاد و از پشت بههمچسبیده است؛ این گیاهان تکپایه یا دوپایه یا دوجنسی هستند
گ
گامهای همپایه parallel scales
[موسیقی] گامهایی که دارای بنمایههای یکسان و مقامهای متفاوتاند
گاو cattle
[فنّاوری غذا] پستاندار نشخوارکننده و بزرگپیکر و شکافتهسمی که به خانواده گاویان تعلق دارد
گاوآهن کُلَش stubble plough
[زراعت] گاوآهنی که برای برگرداندن زمین کُلَشدار طراحی شده است
گاوزبان Borago
[ گیاهی ] سردهای از گاوزبانیان کرکدار یکساله به ارتفاع 60 سانتیمتر که امروز در مناطق مختلف اروپا و بریتانیای کبیر و امریکای شمالی کشت میشوند؛ برگهای گیاهان این سرده درشت و زبر و مستطیلی و گلهای آنها ستارهمانند و به رنگ آبی روشن است که در گرزنهایی آویخته قرار دارند؛ پنج بساک زردرنگ گل آنها، مخروطی را در وسط ستاره گل تشکیل میدهند
گاو ماده cow
[فنّاوری غذا] گاو ماده بالغ
گاو نر bull
[فنّاوری غذا] گاو نر بالغ اختهنشده
گاو نر اخته steer
[فنّاوری غذا] گاو نر اختهشده
گباک ← گواهینامه بینالمللی امنیت کشتی
گداختن rendering
[فنّاوری غذا] فرایند حرارتدهی قطعات خردشده بافتهای چربیدار حیوانی در مقیاس صنعتی برای تهیه چربی
گدازگاه fusion zone, weld fusion zone
[متالورژی] منطقهای از فلز پایه که در سطح جوش ذوب میشود
گدازه بالشی pillow lava
[زمین] گدازهای با ساختاری بالشمانند
متـ . گدازه بیضیوار ellipsoidal lava
گدازه بیضیوار ← گدازه بالشی
گدازه قطعهسنگی block lava,
blocky lava
[زمین] گدازهای که سطح آن از قطعات زاویهدار تشکیل شده است
گذار ارتعاشی vibrational transition
[فیزیک] گذار بین دو حالت کوانتیده مولکولی که انرژیهای ارتعاشی متفاوت دارند
گذر جوش weld pass, weld run
[متالورژی] تکعبور اسباب جوشکاری در طول یا عرض قطعه که در طی آن فلز جوش به طور پیوسته ذوب میشود
گذرگوشه circulation area
[درونشهری] بخشی از گوشه پیادهرو برای استقرار عابرانی که قصد گذر از خیابان را دارند
گرانی ظاهری ← شتاب گرانی
گرانی نسبی relative gravity
[ژئوفیزیک] اختلاف گرانی اندازهگیریشده در دو نقطه
گردآوری اطلاعات information gathering
[ کتابداری] عمل جمعآوری اطلاعات
گردان هوایی squadron 1
[نظامی] یگان هوایی در هر یک از نیروهای نظامی، اعم از هوایی و دریایی و جز آن
گردش بسته closed circulation
[جَوّ] شارش شاره درون یک خط جریان بسته
گردشگری تلفیقی ACE tourism
[گردشگری] نوعی گردشگری چندمنظوره که ترکیبی است از گردشگری پرماجرا و گردشگری فرهنگی و طبیعتگردی که در آن به معرفی آن دسته از برنامههای گردشگری میپردازند که ترکیبی از تجربه و جاذبه و انگیزش است
گردشگری طبیعتکاه consumptive tourism
[ گردشگری ] نوعی گردشگری که در آن گردشگر با ماهیگیری و شکـار مبادرت به اسـتخراج منابع طبیـعی از محیـط و مصرف آنها میکند
گردشگری طبیعتمحور nature-based tourism
[گردشگری] هر نوع گردشگری که عمدتاً بر جاذبههای طبیعت استوار است
گردن chuck
[فنّاوری غذا] بخشی از لاشه دام که از پس سر آغاز میشود و تا دندهها ادامه دارد
گردهافشانی واپایشی controlled pollination
[زراعت] نوعی گردهافشانی که در آن گلهای گیاه را در کیسههایی قرار میدهند تا در زمان مناسب با گرده گیاه دلخواه بارور شوند بیآنکه در معرض گرده گیاهان دیگر قرار گیرند
گُرده جوش weld bead
[متالورژی] مادهای که در یک گذر جوش در عرض اتصال مینشیند
گرمازایی اجباری obligatory thermogenesis
[ تغذیه] بخشی از اثر گرمایی غذا که صرف تأمین انرژی لازم برای گوارش و جذب و سوختوساز مواد غذایی میشود
گرمازایی اختیاری facultative thermogenesis
[تغذیه] بخشی از اثر گرمایی غذا که تحت تأثیر اعصاب همحس، افزون بر گرمازایی اجباری، مصرف میشود
گروه آبخاکی amphibious group
[نظامی] بخشی از نیروی آبخاکی که با هدایت یک فرمانده عملیات آبخاکی مشخصی را انجام میدهند
گروهدرمانی روانکاوانه psychoanalytic group
psychotherapy
[روانشناسی] نوعی گروهدرمانی که در آن از مفاهیم و اصول و شیوههای اساسی روانکاوی مانند تداعی آزاد و تحلیل مقاومت و تفسیر رؤیا استفاده میشود
گروهزدگی groupthink
[سیاسی] وضعیتی که در آن فرصت نقد و ارزیابی آرای گوناگون از اعضای یک سازمان یا گروه گرفته میشود و آنها به جای اظهارنظر شخصی ناچار با دیدگاه غالب همسو میشوند
گروه شاهد control group
[علوم سلامت] گروهی که با گروه دارای متغیر وابسته (در مطالعه موردشاهدی) یا با گروه دارای متغیر مستقل (در مطالعات همگروهی و تجربی) مقایسه میشود
متـ . شاهدها controls
گروه متناهیمولد finitely generated group
[ریاضی] گروهی که با تعدادی متناهی عضو تولید شود
گریز و فرار evasion and escape
[نظامی] عملیاتی که خروج نیروهای نظامی را از مناطق دشمن یا مناطق تحت نظر او ممکن میسازد
گز Tamarix
[گیاهی] سردهای از گزیان درختی یا درختچهای همیشهسبز یا خزاندار با حدود 50 تا 60 گونه که بومی نواحی خشک اوراسیا یا افریقا هستند و معمولاً در خاکهای شور میرویند و میتوانند شرایط قلیایی را نیز تحمل کنند؛ برگهای آنها فلسمانند است و در طول ساقه با هم همپوشانی دارند و معمولاً از نمک پوشیده شدهاند و گلهایشان از سفید تا صورتی است که در سنبلههای متراکم قرار دارند
گزارش سفر voyage report
[دریایی] گزارشی که فرمانده یک شناور برای صاحب کشتی یا اجارهکننده کشتی تنظیم میکند و شامل اطلاعات مختلف از قبیل ورود به بنادر و خروج از آنها و بارگیری و تخلیه و مصرف سوخت و وضعیت جوّی است
گزنه Urtica
[گیاهی] سردهای از گزنهایان علفی چندساله با حدود 30 تا 45 گونه که به طور وسیعی در امریکای شمالی و اروپا میرویند؛ برگهای آنها نرم و دندانهدار و متقابل است و مانند سایر قسمتهای هوایی گیاه با کرکهای گزنده و غیرگزنده پوشیده شده است؛ گلهایشان کوچک و سبز بسیار کمرنگ و دارای چهار یا پنج گلبرگ یا بیگلبرگ است که به شکل متراکم در گلآذینهای طویل قرار دارند
گزنهایان Urticaceae
[گیاهی] تیرهای از گلسرخسانان درختچهای یا علفی یا بالارونده و بهندرت درختی با 49 سرده و 550 گونه که در تمام جهان میرویند؛ برگهای آنها گوشواره (stipule) دارد و حاشیهشان معمولاً کامل است و گلهایشان غالباً تکجنسی، اما گیاه یکپایه یا دوپایه است
گزیان Tamaricaceae
[ گیاهی ] تیرهای از میخکسانان اغلب علفی یا درختی کوچک یا درختچهای با چهار سرده و 120 گونه بومی نواحی خشک آسیا و اروپا و افریقا که بسیاری از آنها در خاکهای شور میرویند؛ برگهای آنها معمولاً فلسمانند و به طول یک تا پنج میلیمتر است و در طول ساقه با یکدیگر همپوشانی دارند و در برخی گونهها با ترشحات نمک پوشیده شدهاند؛ گلهای آنها کوچک و منظم و چهار تا پنج پر یا بهندرت ششپر است
گستردهساز گوشت meat extender
[ فنّاوری غذا] جزئی غیرگوشتی که برای بهبود طعم و بافت و ظاهر و خواص تغذیهای نامیزههای گوشت به آن افزوده میشود
گسترش هامشی broadside spread
[ژئوفیزیک] نوعی آرایش در لرزهنگاری بازتابی که در آن محل چشمه آشکارا خارج از خط گسترش قرار دارد
گستره ← گستره صوتی
گستره بهینه tessitura
[موسیقی] گستره صوتی خاصی از یک بخش، بهویژه بخش آوازی، که در قیاس با کل گستره آن بخش، از آن بیشتر استفاده میشود
گستره پذیرفتنی کلانمغذی
acceptable macronutrient
distribution range, AMDR
[تغذیه] حـد دریافت کربوهیدرات و چربی و پروتئین به طوری که مواد مغذی مورد نیاز تأمین شود و خطر بیماریهای مزمن کاهش یابد
گستره تراصوتی transonic range
[فیزیک، هوایی] گسترهای از سرعتهای جسم متحرک در شاره که در فاصله میان دو سرعت به شرح زیر قرار گیرند: 1. سرعتی که در آن فقط یک نقطه از جسم نسبت به شاره با سرعتی بیش از سرعت صوت حرکت کند 2. سرعتی که در آن تمام نقاط جسم نسبت به شاره با سرعتی بیش از سرعت صوت در حرکت باشد
گستره صوتی range, compass
[موسیقی] طیف کامل صدای یک ساز یا صدای انسان، از بمترین تا زیرترین نغمه
متـ . گستره
گستره کِشَند tide range,
range of tide, tidal range
[ اقیانوسشناسی] اختلاف ارتفاع میان یک فراکِشَند و فروکِشَند متوالی
گسیختگی ژنی gene disruption
[ژنشناسی] غیرفعالسازی یک ژن با درنهش قطعهای دیگر از دِنا در آن
گشت یکروزه ساحلی shore excursion
[گردشگری] گشت یکروزه برنامهریزیشده در حین گشتهای دریایی
گفتاواز recitative
[موسیقی] گونهای آواز تکخوانی در نمایش موسیقایی که در آن گفتار بازیگر بیشتر جنبه موسیقایی پیدا میکند
گفتاواز خشک recitativo secco,
recitativo semplice
[موسیقی] گفتاوازی که تنها با سازهایی همراهی میشود که صدای بم را اجرا میکنند
گفتاواز مقید recitativo obbligato
[موسیقی] گفتاوازی که سازهای همراهیکننده آن، علاوه بر اینکه فضای هماهنگ را فراهم میکنند، بخشی از فضای لحنی یا انگارهای را نیز اجرا میکنند
گفتاواز همراهیشونده
recitativo accompagnato,
recitativo stromentato
[موسیقی] گفتاوازی که با همراهی سازگان/ ارکستر اجرا میشود
گفتاهنگ speech song
[موسیقی] نوعی آواز دکلمهوار که بین گفتار و آواز قرار میگیرد
گُل ← شبکه
گُلِ آتشی Phlox
[ گیاهی] سردهای از گُلآتشیان علفی چندساله یا نیمهدرختچهای بهندرت یکساله با حدود 50 گونه در امریکای شمالی و یک گونه در سیبری که اغلب آنها زینتی هستند؛ گلهای آنها بهندرت منفرد و غالباً با گُلآذین انتهایی خوشهای منشعب (panicle) هرمی است، کاسه آنها لولهای یا استکانی ـ لـولهای است که اغلب کرکهای غدهای دارد؛ جام گل آنها قیفشکل و بهندرت لولهای باریک یا صاف یا کرکدار با لَپهای کامل یا دوقسمتی تخممرغی یا مستطیل است؛ پرچمهای آنها کوتاه و بههمپیوسته و محصور در جام است؛ برگهای گیاهان این سرده کامل است و در پایین ساقه متقابل و در بالای ساقه متناوب است
گُلآتشیان Polemoniaceae
[ گیـاهی ] تیرهای از خـلنگسانان علفی یـک یا چـند ساله یا بهندرت چوبی با هجده سرده و 300 گونه که اغلب در امـریکای شـمالی میرویند، ولی در نواحی معتدل غرب امـریکای جنـوبی و اوراسیا نیز یافت میشـوند؛ گلهای لولـهای پنج لَپی قیـفشکل آنـها به صـورت خوشـه یا سـرمانند است؛ تخـمدان این گیاهان سـهحجـرهای اسـت و خامـههای آنـها بـه سـه کـلاله باریـک منتهی میشود
گُل آفتابی Cistus
[ گیاهی ] سردهای از گلآفـتابیان درختچهای کوتاه یا مـتوسط با هجده گونه که بومی نواحی مدیترانهای هستند و از قدیم در باغبانی به کار میرفتهاند؛ این سرده دارای تعدادی گیاه دوررگه باغی است که در نواحی گرم و اغلب در باغهای صخرهای کشت میشوند؛ گلهای این گیاهان درشت و منفـرد و به رنگهای سفید و صورتی و ارغوانی است که اغلب یک لکه درشت زرد یا تیره در قاعده گلبرگ دارند، برگهای آنها بوی نافذی دارد و اغلب دارای انگمهای بهشدت قابل اشتعال هستند
گُل استکانی Campanula
[گیاهی] سردهای از گلاستکانیان علفی یکساله و دوساله و چـندساله با حدود 300 گونه که بومی نواحی معتدل شمالی و مدیترانهای و کوههای مناطق گرمسیری هستند، گلهای آنها زنگولهای و معمولاً آبیرنگ است و بسیاری از آنها بهعنوان گیاهان زینتی پرورش داده میشوند
گُل جالیز Orobanche
[گیاهی] سردهای علفی انگلی با حدود 150 گونه از گلجالیزیان که عمدتاً بومی مناطق معتدل نیمکره شمالی هستند
گُلجالیزیان Orobanchaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان علفی انگلی یا نیمهانگلی یک یا چندساله با حدود 180 سرده و 2000 گونه که در غالب نقاط جهان مانند مناطق معتدل اوراسیا و امریکای شمالی و جنوبی و قسمتهایی از استرالیا و زلاندنو و مناطق گرمسیری پراکندهاند؛ گونههای انگلی آنها بدون سبزینهاند و فتوسنتز (photosynthesis) نمیکنند، اما نیمهانگلیها قادر به فتوسنتز هستند؛ بسیاری از سردههای آن پیشتر جزء گلمیمونیان محسوب میشدند
گُل حسرت Colchicum
[گیاهی] سردهای از گلحسرتیان علفی با حدود 30 گونه که بومی اوراسیا هستند؛ گلهای آنها بدون ساقه و شبیه گل زعفران است که در پاییز میشکفد و به آنها زعفران پاییزه یا چمنزار گفته میشود؛ میوه آنها پوشینه سهحجرهای است که در بهار، زمانی که برگها ظاهر میشوند، میرسد
گُل ساعتی Passiflora
[گیاهی] سردهای از گلساعتیان بالارونده یا درختچهای یا بهندرت علفی با حدود 500 گونه که برگهای آنها بدون کرک و لَپدار است
گُلساعتیان Passifloraceae
[گیاهی] تیرهای از مالپیگیسانان درختی یا درختچهای یا بالارونده با حدود 18 سرده و 530 گونه که اغلب در مناطق استوایی میرویند
گُل سرخ Rosa
[گیاهی] سردهای از گلسرخیان درختچهای ایستاده یا بالارونده تیغدار با تعداد بسیاری گونه خودرو و اهلی که بیشتر بومی آسیا هستند، اما تعدادی هم بومی اروپا و شمال امریکا و شمالغربی افریقا هستند؛ گلها اغلب معطرند و بر اثر دستکاری ژنی در رنگ گلبرگ آنها تنوع بسیار ایجاد شده است؛ برگها متناوب و مرکب شانهای (pinnately compound) و برگچههایشان دندانهدار و تخممرغی است
گُلسرخیان Rosaceae
[گیاهی] تـیرهای از گلسرخسـانان درخـتی یا درختـچهای یا بوتـهای خزاندار یا گاهی همیـشهسبز با حـدود 100 سـرده و 2000 گونه که گسترش جهانی دارند، اما بیشتر در نواحی معتدل نیمکره شمـالی میرویند؛ برگهای آنها سـاده یا مرکب شـانهای (pinnately compound) و معمولاً با آرایش مارپیچی و در برخی گونهها به شکل متقابل است و گلهایشان رنگارنگ با پنج گلبرگ و پنج کاسبرگ و تعداد فراوانی پرچم با آرایش مارپیچی است
گُل شرابی Calycanthus
[گیاهی] سردهای از گلشرابیان با دو گونه درختچهای کوتاه و زینتی با پوست معطر و گلهایی با بوی شیرین که بومی امریکای شمالی هستند؛ این گیاهان دارای برگهایی ساده با حاشیهای صاف و آرایشی متقابل هستند و گلبـرگهای آنـها ارغوانی ـ قهوهای تا قـرمز ماگنولیامانند و همسان با کاسبرگهاست؛ نهنج میوهدار آنها گلابی یا تخممرغشکل است و تعداد زیادی فندقه تکدانهای خشک دارد
گُل شیپوری Arum
[گیاهی] سردهای چندساله با غده کروی یا تخممرغی با حدود پانزده گونه که در اروپا و ناحیه مدیترانه و شمال افریقا و غرب آسیا پراکندهاند؛ برگهای این گیاهان غلافدار با پهنک پیکانی و آرایش مارپیچی است که در قاعده پهن شدهاند و گلهای آنها تکجنسی و فاقد گلبرگ است
گُل صدتومانی Paeonia
[گیاهی] تنها سرده از گلصدتومانیان که اغلب آنها علفی چندساله به ارتفاع نیم تا یکونیم متر و برخی از آنها به صورت درختچههای یکونیم تا سه متری هستند و برگهایشان مرکب با بریدگیهای عمیق و گلهایشان درشت به رنگهای سفید و زرد و قرمز و اغلب معطر است و در اواخر بهار و اوایل تابستان شکفته میشود؛ این گیاهان بومی آسیا و جنوب اروپا و غرب امریکای شمالی هستند
گُلصدتومانیان Paeoniaceae
[ گیاهی ] تیرهای از خاراشکنسانان اغلب علفی چندساله با یک سرده و حدود 33 گونه به ارتفاع نیم تا یکونیم متر که برگهایشان مرکب با لَپهای عمیق و گلهایشان بزرگ و اغلب معطر است که در اواخر بهار و اوایل تابستان به رنگهای مختلف از جمله قرمز و سفید و زرد دیده میشود
گُل کاغذی Bougainvillea
[گیاهی] سردهای با حدود چهار تا هجده گونه از گلکاغذیان که بومی امریکای جنوبی هستند
گُلکاغذیان Nyctaginaceae
[گیاهی] تیرهای از میخکسانان با حدود 33 سرده و 290 گونه که اغلب به طور گسترده در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری و به تعداد کمی در مناطق معتدل پراکنده هستند و میوه منحصربهفردی به نام گلمیوه (anthocarp) و دانههای گرده خیلی بزرگی (بزرگتر از 100 میکرون) دارند
گُل مغربی Oenothera
[گیاهی] سردهای علفی از گلمغربیان با حدود 125 گونه که برخی یکساله و برخی دوساله و برخی دیگر چندساله هستند و بومی امریکای شمالی و جنوبی به شمار میآیند
گُلمغربیان Onagraceae, Oenotheraceae
[گیاهی] تیرهای از موردسانان اغلب علفی با حدود بیست سرده و 640 گونه که از مناطق شمالی گرفته تا مناطق جنوبی گرمسیری پراکنده هستند و آرایش برگهای آنها غالباً متقابل یا چرخهای با جام و کاسه چهارقطعهای و مادگی غالباً تحتانی است
گُلمیمونی Antirrhinum
[گیاهی] سردهای از گلمیمونیان علفی با حدود بیست گونه که در غرب امریکای شمالی و غرب منطقه مدیترانه میرویند؛ گلهای آنها لولهای با تقارن دوطرفه و معمولاً بزرگ با دهانه بسته لبمانند است که مانع ورود اغلب حشرات بهجز زنبورهای قوی میشود
گُلمیمونیان Scrophulariaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان علفی یک یا چندساله با 280 سرده و 3000 گونه که گسترش جهانی دارند، اما بیشتر در مناطق معتدل و کوهستانهای مناطق گرمسیری میرویند؛ گلهای آنها اغلب تقارن دوطرفه و گاهی شعاعی دارد و برگهایشان ساده یا بریده شانهای (pinnately) با آرایش متقابل یا متناوب یا گاهی فراهم است
گِلیناز Mollugo
[گیاهی] سردهای از گِلینازیان علفی با 35 گونه که در نواحی گرمسیری یافت میشوند؛ با اینکه برخی از گیاهان این سرده مصرف دارویی یا خوراکی دارند، در مجموع ارزش اقتصادی چندانی ندارند
گِلینازیان Molluginaceae
[گیاهی] تیرهای از میخکسانان علفی یکساله یا چندساله یا بهندرت درختچهای کرکدار یا بدون کرک با پانزده سرده و حدود 100 گونه که قبلاً جزو تیره بزرگ علففرشیان (Aizoaceae) محسوب میشدند؛ آرایش برگهای آنها متناوب و متقابل یا چرخهای با حاشیه کامل و گلهایشان معمولاً دوجنسی بدون گلبرگ یا با گلبرگهای کوچک با منشأ ناپرچمی (staminodal) است و میوه آنها فندقه یا پوشینه سه تا پنجشکافی است
گما ← گواهینامه مدیریت ایمنی
گنبدی شدن doming
[ فنّاوری غذا] جمع شدن ماده غذایی در هنگام پخت
گِنِتوم Gnetum
[گیاهی] تنها سرده از گِنِتومیان درختی یا درختچهای یا بالارونده همیشهسبز با حدود30 تا 35 گونه که در مناطق گرمسیری پراکندهاند؛ گیاهان این سرده برخلاف سایر بازدانگان دارای آوند چوبی هستند
گِنِتومسانان Gnetales
[گیاهی] سردهای چوبی از بازدانگان خشکیپسند که اساساً فسیلی از آنها یافت نشده است، اما اجداد آنها را نهاندانگان میدانند
گِنِتومیان Gnetaceae
[گیاهی] تیرهای از گِنِتومسانان از بازدانگان گرمسیری که فقط یک سرده با حدود 30 گونه دارد؛ بیشتر گونههای افریقایی این تیره درختی و اغلب رقمهای آسیایی آن بالاروندههای چوبی هستند و سایر گونههای آن در مناطق نوگرمسیری (neotropics) رشد میکنند؛ برگهای گیاهان این تیره پهن با رگبندی (veining) مشبک ظاهراً شبیه به نهاندانگان است
گنجایش معادل سواری
automobile equivalent unit, AEU
[درونشهری] میزان گنجایش خودروبَر برای حمل وسایل نقلیه که با توجه به مساحت اشغالشده با خودروها در مقایسه با یک خودروِ استاندارد یا سواری محاسبه میشود
گنجینه تاب fold library
[ پروتگانشناسی] دادگانی شامل ساختارهای سهبعدی که هر یک معرف یک تابِ حبه (domain fold) شناختهشده است
گندم Triticum
[گیاهی] سردهای از گندمیان که دارای برگهای بلند با ساقههای اغلب توخالی و گلآذینی با 20 تا 100 گل است و گلها در واحدهای دو تا ششتایی به نام سنبلچه (spikelet) قرار دارند که از بین آنها دو یا سه تا بارور میشود؛ دانه آن یکی از قدیمیترین و مهمترین غلات زراعی است
گندمیان Poaceae, Gramineae
[گیاهی] تیرهای از گندمسانان با حدود 700 سرده و 12000 گونه که 20 درصد از پوشش گیاهی زمین را پوشانده است و غالب غلات و بسیاری از علوفهها و همچنین بامبو را شامل میشود و از همین رو، بیشترین اهمیت اقتصادی را برای انسان دارد
گواهی آسیبدیدگی certificate of damage,
certificate of survey 1
[دریایی] برگهای که بازرس در تأیید آسیبدیدگی کشتی یا بار یا تجهیزات صادر میکند و جزئیات حادثه و میزان خسارت در آن قید میشود
گواهی ابطال ثبت certificate of deletion
[دریایی] مدرکی که مأمور ثبت بندر صارکننده گواهی پس از ابطال ثبت کشتی صادر کند
گواهی انبار مواد مصرفی certificate of sea stores
[دریایی] گواهی که مأموران گمرک پس از مهروموم انبار آذوقه و لوازم کشتیهایی که مبدأ حرکت آنها بنادر خارجی بوده است صادر میکنند
گواهی پذیرش ردهبندی
certificate of first entry classification
[دریایی] تأییدیهای مبنی بر پذیرش شناوری خاص در مؤسسه ردهبندی
گواهی سلامت شناور certificate of pratique,
free pratique, bill of health,
certificate of free pratique
[دریایی] گواهیای که مسئول بهداشت یک بندر در تأیید سلامت شناور ورودی و عاری بودن از بیماریهای مسری صادر میکند
گواهی عضویت certificate of entry
[دریایی ] گواهی انجمن حمایت و جبران خسارت که پس از طی مراحل به کشتیهای مالکانی که عضو انجمن هستند تعلق میگیرد
گواهی مالکیت certificate of ownership,
owner’s oath for license
[دریایی] مدرکی که مالکیت کشتی را مشخص میکند و باید پیش از ثبت کشتی یا اخذ پروانه ارائه شود
گواهینامه بَرازش certificate of fitness
[دریایی] گواهینامهای که پس از بازرسی کشتی برای تأیید قابلیت حمل نوع خاصی از بار صادر میشود
گواهینامه بهداشت شناور
ship sanitation certificate, SSC,
ship sanitation control certificate
[دریایی] گواهینامهای که مسئولان بهداشت بندر پس از بازرسی همه جوانب بهداشتی شناور صادر میکنند
گواهینامه بینالمللی امنیت کشتی
international ship security
certificate
[دریایی] گواهینامهای که پس از گذراندن ممیزیهای لازم و حصول اطمینان از انطباق سامانه امنیتی کشتی با الزامات آییننامه بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندری صادر میشود
اختـ . گباک ISSC
گواهینامه ثبت certificate of registry,
ship’s certificate of registry,
ship’s register
[دریایی] مدرکی که ریز مشخصات شناور از قبیل بندر ثبت و شماره ثبت و نام شناور و تابعیت آن و نام و مشخصات مالک و مشخصات موتور در آن نوشته میشود
گواهینامه ردهبندی certificate of classification,
classification certificate
[دریایی] گواهینامهای که یکی از انجمنهای ردهبندی صادر و در آن رده شناور را مشخص میکند
گواهینامه مدیریت ایمنی
safety management certificate
[دریایی] گواهینـامهای که پس از گـذراندن ممـیزیهای لازم و حصول اطمینان از انطباق سامانه ایمنی کشتی با الزامات آییننامه بینالمللی مدیریت ایمنی صادر میشود
اختـ . گما SMC
گواهینامه معافیت از واپایی بهداشتی
ship sanitation control exemption certificate
[دریایی] گواهینامهای که در پی احراز شرایط لازم و صدور گواهینامه بهداشت صادر میشود و به منزله معافیت ششماهه شناور از واپایی بهداشتی است
گواهی وارسی certificate of survey 2
[دریایی] گواهیای که پس از هر نوع وارسی صادر میشود
گودال رُمبشی collapse depression
[زمین] گودالی بیضیشکل یا کشیده در سطح جریان گدازه که حاصل رُمبش تمام یا بخشی از سقف یک تونل گدازه است
گور grave, burial 2
[باستانشناسی] مکانی برای تدفین انسان و گاهی حیوان
گور آشفته disturbed burial
[باستانشناسی] گور دستخوردهای که کل یا بخشی از محتویات آن از وضعیت نخستین خارج شده باشد
گورآهون catacomb, catacomb grave
[باستانشناسی] نوعی گورستان زیرزمینی با دالانها و حجرههای متعدد در روم باستان که از جمله مشهورترین آنها در زیر شهر رم قرار دارد
گورابه crypt
[باستانشناسی] سردابهای که معمولاً در زیر معابد یا بناهای مذهبی قرار دارد و بعضی اوقات مردگان را در آن پنهان میکردند و در آن مراسم دعا بر پا میشد
گورالوار timber grave
[باستانشناسی] نوعی گورلان با ساختار چوبی مربوط به فرهنگ هند و اروپاییان دشتهای اوراسیا
گور بازبسامان rearticulated burial,
false extended burial,
placed bone burial
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد بر خلاف حالت طبیعی آن دوباره ساماندهی شده است
گوربان mortuary priest
[باستانشناسی] فردی در عهد باستان که برای اجرای مناسک خاکسپاری و نیایش و اهدای پیشکش روزانه در یک آرامگاه به خدمت گماشته میشد
گور بسامان articulated burial,
proper burial, formal burial
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد در حالت طبیعی قرار دارد
گور بیتوشه unaccompanied burial
[باستانشناسی] گوری که در آن هیچگونه دستساخته یا گورنهادهای به همراه جسد وجود نداشته باشد
گور پارهبسامان partial articulated burial,
mutilated burial
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد به تکههایی تقسیم شده است و فقط بخشهایی از آن در حالت طبیعی و منظم قرار دارد
گورپشته tumulus, round barrow
[باستانشناسی] گورتپهای با قاعده دایرهشکل که در ایران اغلب به عصر آهن تعلق دارد
گور پلهای stepped grave
[باستانشناسی] گوری که پلهای حفر شده است
گورپوش grave cover, grave slab
[باستانشناسی] سنگی که برای پوشاندن روی گور به کار میرود
گورپیکره effigy
[باستانشناسی] مجسمه یا نقشی بر روی اثر یادمانی یا سنگ قبر
گور تاقی burial vault
[باستانشناسی] گورخانهای سنگی یا آجری که غالباً دارای پوششی قوسی است
گورتپه burial mound, grave mound
[باستانشناسی] تپه بزرگی از خاک و سنگ که در هنگام تدفین بر روی گور ساخته میشد
گورتل barrow
[باستانشناسی] گورتپهای مختص بریتانیا
گورتلان barrow cemetery,
barrow field
[باستانشناسی] گورستانی متشکل از چندین گورتل
گور توشهدار accompanied burial
[باستانشناسی] گوری که در آن به همراه جسد، دستساختهها یا گورنهادههایی نیز دفن شده باشد
گورجامه grave-cloth, burial cloth
[باستانشناسی] پارچه یا جامهای که برای پوشاندن جسد در هنگام تدفین به کار میرود
گور جمعی mass grave
[باستانشناسی] گوری که حاوی بقایای درهمریخته چند جسد یا بخشهایی از اجساد و گاه چند جسد کامل باشد
گور جنگاور warrior burial
[باستانشناسی] گوری شامل جسد یا بقایای جسد یا خاکستر جنگجوی جوشنپوش و خودبرسرنهاده و مجموعهای از جنگافزارها
گورچال pit grave
[باستانشناسی] گور کمعمقی در بستر صخره یا در زیر یک گورخان
گور چاهی shaft grave, shaft tomb
[باستانشناسی] گوری که در آن گورخانه در انتهای یک چاه عمودی قرار گرفته است
گور چندبخشی segmented cist
[باستانشناسی] گورِ صندوقی خرسنگی (megalithic) یا گونهای اتاق تدفین که با سنگ یا خشت به چند بخش تفکیک شده است
گور چندتایی multiple grave
[باستانشنـاسی] گوری که در آن چند جسـد کامل و یکـپارچه وجود داشته باشد
گورخان kurgan
[باستانشناسی] پشتهای از خاک و سنگ که بر روی یک گور زیرزمینی یا گورلان ساخته میشد
گورخانه burial chamber
[باستانشناسی] اتاقی سنگی یا چوبی که در آن به اشکال مختلف تدفین صورت گرفته باشد
گور دالاندار passage grave, passage tomb
[باستانشناسی] گونهای آرامگاه حجرهای یا خرسنگی (megalithic) که برای رسیدن به آن باید از یک دالان باریک سنگی گذشت
گور دالاندار بزرگ developed passage grave
[باستانشناسی] گوری یادمانی از دوره نوسنگی پایانی با یک یا چند حجره سنگی که در زیر تپهای به قطر بیش از 35 متر قرار دارد و دسترسی به آن از طریق یک دالان سنگی دراز امکانپذیر است
گور دالاندار چندحجرهای multiple passage grave
[باستانشناسی] گونهای گور دالاندار کوچک دوره نوسنگی، دارای دو حجره یا بیشتر، در زیر یک تپه واحد
گور دالاندار کوچک simple passage grave
[باستانشناسی] گوری یادمانی از دوره نوسنگی آغازین و میانه با یک یا چند حجره سنگی که در زیر تپهای به قطر کمتر از 35 متر قرار دارد و دسترسی به آن از طریق یک دالان سنگی کوتاه امکانپذیر است
گوردخمه ← آرامگاه صخرهای
گورستان cemetery
[باستانشناسی] مکانی برای دفن مردگان
گورستان چندآیینی mixed cemetery
[باستانشناسی] گورستانی که گورهای آن نشان از آیینهای مختلف داشته باشد
گورستان شاهی Royal Cemetery
[باستانشناسی] محوطهای در جنوب میانرودان دارای دوهزار و پانصد آرامگاه متعلق به اواخر سلسلههای آغازین تا سلسله سوم اور
گورستان شهری urban cemetery
[باستانشناسی] گورستانی معمولاً بزرگ که غالباً در داخل یا نزدیک شهر قرار دارد
گورسنگ ledger stone, ledger
[باستانشناسی] قطعهسنگ تختی که روی گور را با آن میپوشانند
گور صندوقی cist grave,
cist tomb, cist
[باستانشناسی] گوری از سنگ یا خشت یا آجر به شکل صندوق که جسد و گورنهادهها را داخل آن قرار میدادند
گورلان mortuary house
[باستانشناسی] سازهای از چوب یا سنگ شبیه به خانه در زیر گورتل یا گورتپه که از آن بهعنوان گور استفاده میشد
گور لانهکبوتری columbarium
[باستانشناسی] هر یک از گورها یا خاکستردانهایی که در یک مجموعه به صورت طبقهطبقه در دیوار تعبیه شده باشد
گورلایه burial layer, burial level
[باستانشناسی] لایهای که دربرگیرنده یک یا چند تدفین باستانی است
گورمان mortuary enclosure
[باستانشناسی] سازهای از خاک و سنگ و چوب برای حفظ اجساد، پیش از تدفین گروهی آنها
گورمیدان grave field
[باستانشناسی] گورستان باستانی، بهویژه در عصر مفرغ و آهن اروپا، بدون سازههای روزمینی مانند گورنشان یا سنگافراشت (orthostat)
گور نابسامان disarticulated burial,
bone scatter burial,
bone tumbled burial,
tumbled bone burial,
disordered burial,
dismantled burial, bunched burial
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد پراکنده یا درهمریخته است
گورنبشته epitaph
[باستانشناسی] نوشته کوتاهی که به یاد متوفی بر سنگِقبر او مینگارند
گورنشان grave marker, burial marker
[باستانشناسی] هر شیئی که محل یک گور را مشخص کند
گورنهاده grave goods, burial goods
[باستانشناسی] مجموعه دستساختهها و اشیایی مانند جواهرات و رزمافزارها و غذاها که در هنگام تدفین جسد با او در گور نهاده میشد، با این اعتقاد که بعد از مرگ به کار متوفی بیاید
گور نیمبسامان semi-articulated burial,
articulated fragment, burial of parts
[باستانشناسی] گوری که در آن نیمی از بقایای استخوانی یک جسد به حالت منظم و طبیعی قرار دارد و بخشهای دیگر درهمریخته و نامنظم است
گورهای کانونی focal grave
[باستانشناسی] گورهایی که به سبب وجود گوری شاخص در پیرامون آن ایجاد شدهاند و ساختاری متفاوت با سایر گورهای گورستان پیدا کردهاند
گوساله calf
[فنّاوری غذا] گاو نر یا گاو مادهای که کمتر از هشت ماه سن داشته باشد
گوشاب Potamogeton
[گیاهی] سردهای آبزی اغلب چندساله از گوشابیان که بیشتر در آب شیرین میروید و دارای زمینساقه است و برگها اغلب بهجز در محل گلدهی ساقه، متقابل هستند
گوشابیان Potamogetonaceae
[گیاهی] تیرهای از قاشقواشسانان چندساله آبزی با حدود دو سرده و 100 گونه که پهنک (blade) برگ آنها شناور یا غوطهور است و ساقه آنها معمولاً بندبند و گلهایشان چهارپر و بدون گلبرگ است و میوه آنها به صورت فندقه یک تا چهارتایی یا شفت کوچک (druplet) است
گوشبان hearing protection device, HPD,
ear defender
[ شنواییشناسی] وسیلهای حفاظتی که با پوشاندن گوش یا بستن مجرای گوش بیرونی خطر افت شنوایی نوفهزاد را کاهش میدهد
متـ . محافظ شنوایی hearing protector
محافظ گوش ear protector
گوشپوش earmuff
[شنواییشناسی] نوعی گوشبان که لالهگوش را بهطور کامل میپوشاند
گوشت آبنمکی brined meat
[ فنّاوری غذا] گوشت نگهداریشده در آبنمک
گوشت بزغالهشیری capretto
[فنّاوری غذا] گوشت کمچربی بزغاله زیر پنجماهی که فقط با شیر تغذیه شده باشد
گوشت خشک dried meat
[ فنّاوری غذا] گوشتی که برای نگهداری آن را خشک کردهاند
گوشتزدایی excarnation,
decarnation, flesh picking,
skeletalization,
mechanical defleshing, defleshing
[باستانشناسی] زدودن پوست و گوشت و دیگر بافتها از استخوان مرده
گوشت سیاهبُرش dark cutting meat,
black beef, dark cutter beef
[فنّاوری غذا] گوشتی که در نتیجه سیاهبُرشی رنگی تیره و کیفیتی نازل دارد
گوشت شکار game meat
[فنّاوری غذا] گوشت پرندگان یا حیواناتوحشی یا پرورشی که شکار شدهاند
گوشت عملآمده cured meat
[فنّاوری غذا] گوشتی که با افزودن مواد عملآور، مانند نمکطعام و مواد تثبیتکننده رنگ، فراوری شده است
گوشت قلقلی meat ball
[فنّاوری غذا] فراورده گوشتی تهیهشده از گوشت چرخکرده که آن را به شکل گلوله درمیآورند و سپس میپزند
گوشت کمچربی lean
[فنّاوری غذا] گوشتی که چربی بسیار کمی دارد
گوشت گاو beef
[فنّاوری غذا] گوشت گاو اعم از گاو نر و گوساله و گاو ماده و گاو نر اخته و ورزا
گوشت گوساله veal
[فنّاوری غذا] گوشت گوسالهای که قبل از بیست هفتگی کشتار شده باشد
گوشتمایه forcemeat stuffings
[فنّاوری غذا] مخلوط چرخشده و پرادویه گوشت و پیاز و سبزیجات و زبره مغز نان
گوشت مرغ chicken 1, chicken meat 1
[فنّاوری غذا] گوشت مرغ اعم از خروس بالغ و خروس اخته و مرغ بالغ و جوجهخروس و جوجه گوشتی و جوجه نابالغ
گوشت مرغ بالغ hen meat
[فنّاوری غذا] گوشت مرغی که بیش از هجده ماه سن داشته باشد
گوشت مرغ گوشتی broiler meat,
chicken meat 2, broiler muscles
[فنّاوری غذا] گوشتی که از مرغ گوشتی به دست میآید
گوشگیر earplug
[ شنواییشناسی] نوعی گوشبان که درون مجرای گوش بیرونی قرار میگیرد و آن را به کلی میبندد
گوشوارکی Euonymus
[گیاهی] سردهای از گوشوارکیان درختچهای یا بالارونده چوبی یا درختی کوتاه با حدود 170 گونه که بومی مناطق معتدل آسیا و امریکای شمالی و اروپا هستند؛ این سرده شامل تعداد زیادی گونه درختچهای زینتی معروف است
گوشهترک toe crack
[متالورژی] ترکی که معمولاً در گوشههای جوش به وجود میآید و با حرکت بر روی سطح فلز پایه امتداد مییابد
گوشهجوش fillet weld
[متالورژی] نوعی جوش بین دو صفحه تقریباً عمودبرهم به گونهای که مقطع جوشپرکن تقریباً مثلثشکل شود
گوفه trawl, trawl net
[دریایی] تور ماهیگیری بزرگی به شکل قیف که از دو طرف به تختههایی متصل و معمولاً به دنبال شناور در بستر دریا کشیده میشود
گوفهکِش trawler
[دریایی] نوعی شناور ماهیگیری که با استفاده از گوفه صید میکند
گوفهکِشی trawling
[دریایی] صید آبزیان با گوفه
گوه تسمه belt edge wedge,
belt edge insert,
shoulder belt wedge
[تایر ] نواری لاستیکی که بر لبه تسمه تایرهای رادیال (radial tyre) قرار داده میشود تا بر دوام آنها بیفزاید
گویچه وارفته molten globule
[ پروتگانشناسی] دستهای از مولکولها که از نظر ساختاری به هم وابستهاند و بهسرعت به یکدیگر تبدیل میشوند و بهکُندی به یک ساختار فضایی منحصربهفرد بدل میشوند
گیابنداک phytobezoar
[تغذیه] تودهای متشکل از باقیماندههای هضمنشده گیاهی که ممکن است باعث انسداد لوله گوارش شود
گیاستروژن phytoestrogen
[تغـذیه] ترکیبات شـبیه به استروژن که از مـنابع غذایی گیاهی تأمین میشوند
گیامایه phytochemical
[تغذیه] ماده غیرمغذی و فعال زیستی که به طور طبیعی در گیاهان وجود دارد و در کاهش خطر ابتلا به سـرطان و بیماریهای قلبی ـ عروقی سودمند است
گیاهپالایی phytoremediation
[محیطزیست] پالودن یا تصفیه خاک و آب زیرزمینی آلوده با استفاده از گیاهان یا درختان
گیاهسوز phytotoxic
[محیطزیست] ویژگی ماده زیانبار برای گیاهان
گیاهسوزی phytotoxicity
[محیطزیست] میزان زیانباری ماده گیاهسوز برای رشد گیاه
گیاه ناخواسته volunteer plant,
volunteer
[زراعت] گیاه یا محصولی که بر اثر ریزش بذر یا وجود بقایای گیاهان روییده باشد
گیرانداز entanglement 1
[نظامی] تور خاصی که پلیس ضدشورش از آن برای متوقف ساختن خودرو یا به دام انداختن تظاهرکنندگان استفاده میکنند
گیرنده شیمیایی chemoreceptor,
chemoceptor
[پایه پزشکی] گیرندهای که با مواد شیمیایی تحریک میشود
گیرنده مکانیکی mechanoreceptor
[پایه پزشکی] گیرندهای که با پیچش یا فشار مکانیکی تحریک میشود
گیرنده مکانیکی آستانهبالا ← دردگیرنده مکانیکی
ل
لادبَست immurement, wall burial
[باستانشناسی] نوعی اعدام که در آن فرد را در لای دیوار بنا قرار میدادند تا از گرسنگی و تشنگی بمیرد
لادن Tropaeolum
[گیاهی] سردهای از لادنیان یک یا چندساله علفی با حدود 80 گونه که بومی امریکای جنوبی و مرکزی هستند و تعدادی از گلهای معروف باغچهای را شامل میشوند؛ گلهایشان معمولاً زیبا و رنگ آنها اغلب بسیار روشن است و دارای پنج گلبرگ و تخمدان سهبرچهای و یک لوله شهد قیفشکل هستند که در پشت گل قرار دارد و برگهایشان سپرشکل است که در مرکز به دمبرگ متصل میشود
لادنیان Tropaeolaceae
[گیاهی] تیرهای از کلمسانان علفی یک یا چندساله با سه سرده و 92 گونه که در نواحی معتدل و نیمهگرمسیری و گرمسیری میرویند؛ برگهای آنها دارای آرایش متناوب یا متقابل و مسطح و دمبرگدار است و گلهایشان منفرد و محوری (axillary) و معمولاً بسیار نامنظم و در برخی موارد تا حدودی نامنظم با گلپوشی جداجام و جداکاسه است
لاشه carcass
[فنّاوری غذا] جسد حیوان بهویژه چهارپا یا پرندهای که برای مصارف غذایی و استحصال گوشت کشتار میشود
لاشهپیرایی dressing 3
[فنّاوری غذا] مجموعهفرایندهای بعد از کشتار دام شامل زدودن مو و پر و پشم و پوستکَنی و پاک کردن و آلایشگیری و شستشوی لاشه
لانهزنبوری honeycomb
[هوایی] شبکهای از ماهیوارها یا صفحات تخت متقاطع در مقطعی از تونل باد یا مجرای سیال برای از بین بردن تلاطم جریان سیال
لایگان 1 band, pocket
[تایر] مجموعهای از چند لایه که بر استوانهای فلزی (drum) بر روی هم قرار میگیرند و جزء سازنده مَنجید تایر هستند
لایگان 2 level 1
[باستانشناسی] یک واحد لایهنگاشتی متشکل از چند لایه که دربرگیرنده مجموعهای از بناها و اشیای متعلق به یک مرحله فرهنگی است
لایه layer, level 2, strata
[باستانشناسی] بخشی متشکل از چند رگه در لایهنگاری که از لایه بالاتر و پایینتر خود متمایز است
لایه اَبر cloud layer
[جَوّ] آرایهای از اَبرها با پایههای تقریباً همتراز که لزوماً از یک نوع نیستند
لایهبندی نهان cryptic layering
[زمین] لایهبندی ناشی از تغییرات ترکیب کانیها از پایین به بالا در یک توالی سنگ آذرین لایهای
لایه رشد growth layer
[جنگل] لایهای از چوب یا پوست که ظاهراً در خلال یک دوره رشد به وجود میآید
لبگذاری embouchure, lip
[موسیقی] روش گذاشتن دهان و لب بر روی برخی سازها بهخصوص فلوت و سازهای بادیِ زبانهدار و برنجی
لتهگور flat grave
[باستانشناسی] چاله ساده بیضیشکل یا چهارگوشی که جسدی در آن دفن شده باشد
لجن آهکی calcareous ooze
[زمین] رسوب ژرفدریایی دریامیانی با دستِکم 30 درصد بازمانده اسکلتی آهکی
لجن اولیه primary sludge
[محیطزیست] لجنی که در واحد تصفیه اولیه فاضلاب تولید میشود
لجن ثانویه secondary sludge
[محیطزیست] لجنی که در حوض تهنشینی ثانویه فاضلاب تولید میشود
لجن خام raw sludge,
undigested sludge
[محیطزیست] لجنی که هیچگونه عملیات هضم هوازی یا بیهوازی بر روی آن انجام نشده باشد
لجن رشتهای filamentous sludge
[محیطزیست] لجن فعالی که در آن ریزاندامگانهای رشتهای بسیاری وجود دارد
لچکی napperon, slip cloth
[گردشگری] رومیزی کوچکی که برای تمیز نگهداشتن رومیزی بزرگتر بر روی آن میاندازند
لحنانگیخته melogenic
[موسیقی] ویژگی نوعی موسیقیِ آوازی که در آن نحوهای موسیقایی و کلامی در هم تنیده شدهاند
لرزانک گوشت aspic, aspic gelée,
aspic jelly
[فنّاوری غذا] لرزانک شفاف و خوشطعمی که از عصاره رقیق (stock) گوشت یا ماهی و اغلب با افزودن ژلاتین تولید میشود
لرزش vibrato
[موسیقی] اُفتوخیز ملایم زیروبمیِ یک نغمه به منظور تقویت یا غنی کردن صوت
لرزهزمینساخت seismotectonics
[ژئوفیزیک] مطالعه رابطه میان رخداد زمینلرزه و فرایندهای زمینساختی
لعابلایه slime layer
[ میکرب] ترشحات منتشرشده از سطح باکتریها که بهسستی بر روی باکتری چسبیدهاند
لغو cancellation, canc., can.
[گردشگری] به هم خوردن هرگونه قرارداد یا قرار ازپیشتعیینشده
لغو به خواست مسافر
cancellation by the traveller
[گردشگری] فسخ قرارداد سفر یا خدمات گردشگری به خواست مسافر قبل از استفاده از آن
لفاف طوقه bead wrapper
[تایر] نواری از منسوج آغشته به لاستیک که به دور طوقه میپیچند تا مغزه طوقه در حین ساخت و شکلگیری و پخت تایر، جابهجا نشود و تغییر شکل پیدا نکند
لقمهسوخاری fritter
[ فنّاوری غذا] قطعهغذایی که آن را پس از پوشاندن با خمیرابه، در روغن غوطهور و سرخ میکنند
لقمهمرغ chicken nugget
[فنّـاوری غذا] فراورده آغشـته به پودر نان که از گـوشت مـرغ استخوانزداییشده تهیه میشود
لکه برونچوب sapstain
[جنگل] لکهای که در برونچوب ظاهر میشود، بهویژه لکهای که عامل قارچی آن موجب پوسیدگی نمیشود
لکهزدایی pickling smut
[ خوردگی] زدودن لکهها از سطح فلز پس از قطعهشویی
لنگریخ anchor ice, bottom ice
[جَوّ] یخ چسبیده به بستر رودخانهها و دریاچهها و دریاهای کمعمق، صرفنظر از ماهیت شکلگیری آن
لوازم تختخواب bedding
[گردشگری] اقلامی مانند تشک و ملافه و بالش که روی تخت میگذارند تا شخص بتواند بر روی آن بخوابد
لوازم شخصی خدمه crew’s effect
[دریایی] لوازم شخصی مورد استفاده روزمره خدمه کشتی
لوله شوک shock tube
[هوایی] تونل بادی که در پژوهشهای فوقِصوتی کاربرد دارد و در آن سیال با فشار بالا جریان مییابد و در آزمونگاه به سرعت بسیار بالایی میرسد
لوله گدازه lava tube
[زمین] مجرای مسقف گدازه مذاب در دهانه فورانی یا محل تزریق زیرپوستهای گدازه
متـ . تونل گدازه lava tunnel
لوئی Typha
[گیاهی] سردهای از لوئیان علفی تکپایه با حدود پانزده گونه که در زیستگاههای مرطوب جهان مخصوصاً نیمکره شمالی میرویند؛ برگـهای آنها متنـاوب و معمولاً قاعـدهای و بـه یک سـاقه سـاده بدون گره متـصل است و گلهای تکجنـسی آنها در گـلآذین سنـبله (spike) متراکم قرار دارد و گردهافشانی در آنها با باد انجام میشود؛ گل نر به یک جفت پرچم و کرک تقلیل یافته است و تعداد زیادی از گلهـای ماده در زیـر گـل نر بر روی سـاقه تشـکیل یک سـنبله سوسیس شکل میدهند
لوئیان Typhaceae
[گیاهی] تیرهای از گندمسانان بزرگ علفی مردابی با یک سرده و حدود پانزده گونه با پراکندگی جهانی و برگهای طویل و کامل و گلهای تکجنسی که در یک سنبله قهوهایرنگ قرار میگیرند
لیبیدو ← زیستمایه
م
ماتریس صفر null matrix, zero matrix
[ریاضی] ماتریسی که همه درایههای آن صفر است
مادراَبر mother-cloud
[جَوّ] اَبری که اَبر دیگری از آن پدید آمده یا شکل گرفته است
ماده خشک dry matter, DM
[زراعت] مواد باقیـمانده از یک گیاه پس از خشک کردن کامل آن در کوره
ماده نگهدارنده چوب wood preservative
[جنـگل] مادهای شیمیایی یا ترکیبی از مواد شیمیایی که چوب را به آن آغـشته میکنند تا در برابر حمله انـدامگانهای مخرب مقاوم شود
مارانتا Maranta
[گیاهی] سردهای از مارانتائیان همیشهسبز و کُندرشد با حدود بیست گونه که بومی نواحی گرمسیری مانند آسیای جنوب غربی و غرب هندوستان هستند؛ این گیاهان دارای زمینساقه هستند که بهطور طبیعی به شکل تودهای چندساله میروید؛ برگهای آنها غیرمنقسم است و دمبرگی غلافی دارد و گلهای کوچک آنها سه گلبرگ و دو ناپرچمی (staminode) گلبرگنمای درشتتر از گلبرگها دارد
مارانتائیان Marantaceae
[ گیاهی ] تیرهای از زنجبیلسانان با حدود 31 سرده و 550 گونه از گیاهان علفی چندساله با زمینساقه که بومی جنگلهای گرمسیری مرطوب یا باتلاقی بهویژه در امریکا و افریقا و آسیا هستند؛ اعضای این تیره تنوع بسیار دارند و گیاهانی نیمانند یا علفی با برگهای گسترده یا بوتههای متراکم به ارتفاع تقریباً دو متر را شامل میشوند
مارتینی Proboscidea
[گیاهی] سردهای از مارتینیان/ شاخبزیان یکساله علفی کرکدار غدهای و بدبو با حدود هشت گونه که در امریکای جنوبی و جنوب امریکای شـمالی پراکندهاند؛ برگهای این گیاهان متناوب یا متقابل به شکل تخممرغ یا قلب با دمبرگ بلند است و گلهای آنها دوجنسی و نامنظم با دو لَپ در خوشههای پنجسانتیمتری است
متـ . شاخ بزی
مارتینیان Martyniaceae
[گیاهی] تیرهای از نعناسانان علفی یک یا چندساله، گاه با ریشه غدهای، دارای چهار سرده و سیزده گونه که محدود به برّ جدید هستند؛ گیاهان این تیره کرکهای لعابداری دارند که حالتی چسبناک و لزج به برگها و ساقه میدهد و میوههای آن قلابدار یا شاخدار است
متـ . شاخبزیان
مارچوبه Asparagus
[گیاهی] سردهای از مارچوبهایان ایستاده یا بالارونده و غالباً تاحدودی چوبی با نزدیک به 300 گونه که از سیبری تا افریقای جنوبی به صورت بومی میرویند؛ معروفترین گونه آن (A. officinalis) را برای اسـتفاده از ساقه گوشتـی و تـردش میکارنـد و به عـنوان سـبزی مصرف میکنند؛ چند گونه افریقایی آن بهعنوان گیاهان زینتی پرورش داده میشود؛ برگهای حقیقی این گیاهان به صورت فلسهای کوچکی درآمده است و گلهای کوچک و سبز متمایل به زرد آنها در بهار و میوههای سته قرمزشان در پاییز پدیدار میشود
مازِریون Daphne
[گیاهی] سردهای درختچهای از مازِریونیان با حدود 50 گونه بومی اوراسـیا که برای ظاهر و گـلهای زیبایـشان در بسـیاری از نـواحی کاشته میشوند
مازِریونیان Thymelaeaceae
[گیاهی] تیرهای از پنیرکسانان اغلب درختی یا درختچهای و گاهی بالارونده و علفی با 44 سرده و حدود 500 گونه که تنوع آنها عمدتاً در نیمکره جنوبی است و بسیاری از گونههای آن در افریقا و استرالیا میرویند؛ برگهای آنها ساده با آرایش متقابل یا متناوب یا فراهم و حاشیه پهنک آنها کامل است و لوله گلهای آنها ظاهراً جام یا کاسه دارد، اما درواقع یک نهنج میانتهی است
مازهمَکِش lumbar puncture,
spinal puncture, thecal puncture,
rachiocentesis, spinal tap
[پایه پزشکی] بیرون کشیدن مایع مغزینخاعی از بین مهرههای سوم و چهارم کمر برای تشخیص یا درمان
ماسوره خودانهدامی self-destroying fuse,
self-detonating fuse
[نظامی] ماسورهای برای انفجار و انهدام مرمی یا گلوله یا موشک پیش از اصابت به هدف
ماسوره ضامندار boresafe fuse
[نظامی] ماسورهای که ضامن آن مانع انفجار گلوله پیش از خروج از دهانه لوله میشود
ماسهسنگ آهکی calcareous sandstone
[زمین] ماسهسنگی با مقدار فراوانی کلسیمکربنات
ماشک Vicia
[گیاهی] سرده علفی یک یا چندساله و اغلب بالارونده از باقلائیان با حدود 140 گونه که بومی اروپا و آسیا و افریقا هستند و برای خوراک انسان و دام و تقویت زمین کاشته میشوند
ماشین پارسنگبردار cribbing machine, cribber,
ballast cribber
[ریلی] ماشینی برای برداشتن پارسنگ میان دو ریلبند
متـ . پارسنگبردار
ماشین تعویض تراورس ← ماشین تعویض ریلبند
ماشین تعویض ریلبند tie inserter/extractor,
sleeper replacing machine
[ریلی] ماشینی که ریلبندهای معیوب را از زیر ریل خارج میکند و به جای آنها ریلبندهای جدید قرار میدهد
متـ . ماشین تعویض تراورس
ماکیان poultry
[فنّاوری غذا] انواع پرندگان اهلی که برای تخمگذاری یا تولید گوشت نگهداری میشوند
ماگنولیا Magnolia
[گیاهی] سردهای از ماگنولیائیان درختی یا درختچهای با حدود 225 گونه که بومی امریکای شمالی و مرکزی و هیمالیا و شرق آسیا هستند و به دلیل گلهای معطر و برگهای زیبا از اهمیت بسیاری برخوردارند
ماگنولیائیان Magnoliaceae
[گیاهی] تیرهای از ماگنولیاسانان درختی یا درختچهای با حدود هفت سرده و 23 گونه که بعضی از گیاهان آن همیشهسبزند، اما بیشتر آنها خزاندارند و برخلاف تیرههای دیگر ماگنولیاسانان، گوشوارههای (stipules) نسبتاً بزرگی دارند که در هنگام باز شدن برگها میریزند
ماگنولیاسانان Magnoliales
[ گیاهی ] راستهای از دولپهایهای درختچهای یا بالارونده یا درختی با پنج تیره و حدود 154 سرده و 3000 گونه که با برخی راستههای دیگر، شاخه ماگنولید (magnoliid) را تشکیل میدهند که از شاخههای ابتدایی در درخت تکاملی نهاندانگان محسوب میشود
مالک بدل disponent owner
[دریایی] فرد حقیقی یا حقوقی که خود مالک کشتی نیست و آن را از مالک اصلی اجاره زمانی کرده و به فرد سومی اجاره داده است
مالک کشتی shipowner
[دریایی] شخصی حقیقی یا حقوقی که صاحب کشتی یا دارای سهمی از آن است و تمامی مقررات و الزامات قانونی کشور صاحبپرچم را میپذیرد
مالک ـ مدیر کشتی managing owner
[دریایی] یکی از شریکهای کشتی که از طرف دیگر شرکا تمامی اختیارات به او تفویض شده است و تمامی امور کشتی از قبیل تحویل کالا و دریافت اجاره و انتخاب نماینده را انجام میدهد
مالیات محصول yield tax
[جنگل] مالیاتی که بر ارزش هر واحد از محصول بهرهبرداریشده وضع میشود
مأموریتپذیر mission capable
[نظامی] ویژگی هواگردی که از امکانات و تجهیزات لازم برای انجام مأموریت برخوردار است
ماندگاه layover zone
[درونشهری] مکانی مشخص برای توقف وسایل نقلیه عمومی که در نزدیکی آخر مسیر یا آخر خط یا در نقطه بازگشت قرار دارد
مانده residue
[ پروتگانشناسی] هریک از اجزای سازنده یک درشتمولکول
مانده آمینواسید amino acid residue
[ پروتگانشناسی] آنچه بعد از ترکیب دو یا چند آمینواسید برای تشکیل پپتید از هر آمینواسید باقی میماند
ماندهمغناطش همدما
isothermal remanent magnetization, IRM
[ژئوفیزیک] ماندهمغناطشی که صرفاً ناشی از تأثیر میدان مغناطیسی مستقیم و بدون تغییر دما است
مانع entanglement 2
[نظامی] هر یک از موانع ایذایی که در مقابل خاکریزها یا ورودی سازههای ساده نظامی برای تأخیر در ورود مهاجمان قرار میدهند
ماهخورکِشَند lunisolar tide
[ اقیانوسشناسی] اجزای کِشَندی هماهنگ که بخشی از آنها حاصل اثر گرانش ماه یا خورشید است و بخشی دیگر که چهارده روز یکبار روی میدهد حاصل مجموع کِشَند آنهاست
ماهکِشَند lunar tide
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] جزئی از کِشَند که فقط بر اثر گرانش ماه ایجاد میشود
ماهیچه ریل rail fillet
[ریلی] پرشدگی محل اتصال میان تاج ریل و جان ریل و نیز میان جان ریل و پایه ریل
ماهیچهلرزه fasciculation
[پایه پزشکی] انقباض ضعیف و موضعی و غیرارادی ماهیچهها که از روی پوست قابل دیدن است و ناشی از فعالیت خودبهخودی دستهای از تارهای ماهیچهای است
ماهیچهلرزه انقباضی contraction fasciculation
[پایه پزشکی ] پریدن ضعیف و موزون ماهیچه در حین انقباضهای تقریباً غیرارادی یا ناشی از طرز استقرار بدن
مایع قطعهشویی pickle liquor, pickling solution, pickle
[ خوردگی] اسیدی که پوسته اکسیدی را از سطح فلز میزداید
مبدأ همتاسازی replication origin,
origin of replication, origin, ori site, ori
[ژنشناسی] توالی خاصی از همتایه که همتاسازی دِنا از آن آغاز میشود
مبدل زنگ rust converter
[ خوردگی] ماده شیمیایی شامل مواد معدنی و آلی که برای تبدیل زنگارهای سطح فلز به لایهای محافظ به کار میرود و مانع نفوذ رطوبت و زنگزدگی بازگشتی میشود
متانزا methanogen
[محیطزیست] ریزاندامگانی که در محیطهای بیهوازی یافت میشود و متان یکی از محصولات سوختوساز آن است
متصل ← اجرای متصل
متوسط طول سفر average trip length
[درونشهری] نسـبت مجموع مسافتهای طیشده توسط مسافر به تعداد سفرها
متون تدفینی funerary texts
[باستانشناسی] مجموعهای از نبشتههای مصری درباره مرگ و زندگی پس از مرگ که از آنها، از اواخر پادشاهی کهن تا افول تمدن مصر، در تدفین و مناسک مربوط به آن استفاده میکردند
مثلث پادکی pedal triangle
[ریاضی] مثلثی که رئوس آن پای سه ارتفاع مثلث مفروض است
مجتمع طبیعی ـ تفریحی ecoresort complex
[گردشگری] آمیزهای از اقامتگاه و جاذبه طبیعی که ویژگیهای تفریحگاه و بومکلبه را با هم دارد
مجتمع کشتارگاهی abattoir
[ فنّاوری غذا] مجموعهامکاناتی شامل محل نگهداری دام و خط کشتار و سردخانه و تجهیزات فراوری محصولات جانبی و تصفیه فاضلاب
مجرای اطلاعاتی information channel
[کتابداری] مجرایی که از طریق آن اطلاعات در یک جامعه رد و بدل میشود
مجمعالجزایر archipelago 2
[ اقیانوسشناسی] مجموعه بزرگی از جزایر نزدیک به هم
مجمعالجزایر شمالگانی Arctic archipelago
[ اقیانوسشناسی] مجمعالجزایری بین کانادا و گرینلند
مجموعه پیشافشرده precompact set
[ریاضی] مجموعهای در فضای سنجهای که به ازای هر بتوان آن مجموعه را با تعداد متناهی از گویهای باز به شعاع و مرکزهایی در آن مجموعه پوشاند
مجموعه حلاّل resolvent set
[ریاضی] برای عنصر از یک جبر باناخِ مختلطِ یکهدار، مکمل طیف
مجموعه خطی مستقل linearly independent set
[ریاضی] مجموعهای از بُردارهای یک فضای بُرداری مانند ، با این ویژگی که اگر ، آنگاه همه ها صفر باشند
مجموعه خطیوابسته linearly dependent set
[ریاضـی] مجموعهای از بُردارهای یک فضای بُرداری که خطی مستقل نباشد
مجموعه رستهاول set of first category, meager set
[ریاضی] اجتماعی شمارا از مجموعههای هیچجاچگال
مجموعه رستهدوم set of second category,
nonmeager set
[ریاضی] مجموعهای که رستهاول نباشد
مجموعه ماندهای residual set,
co meager
[ریاضی] مجموعهای که مکمل آن یک مجموعه رستهاول باشد
مجموعه موردها case series
[علوم سلامت] دستهای از موردها با مشخصههای مشترک که میتوان از آنها برای توصیف جنبههایی از وضعیتشان استفاده کرد
مجموعه نسبیباز relatively open set
[ریاضی] هر عضو توپولوژی نسبی
مجموعه نسبیبسته relatively closed set
[ریاضی] مکمل یک مجموعه نسبیباز
مجموعه نسبیفشرده relatively compact set
[ریاضی] زیرمجموعهای از یک فضای توپولوژیک که بستار آن فشرده باشد
مجموعه هیچجاچگال nowhere dense set
[ریاضی] مجموعهای در یک فضای توپولوژیک که درون بستار آن تهی است
مجوز حمل کالای خطرناک
document of compliance 2
[دریایی] مدرکی که برای حصول اطمینان از انطباق وضعیت انبارهای کشتی با مقررات و الزامات آییننامه حمل کالای خطرناک صادر میشود
محافظ شنوایی ← گوشبان
محافظ گوش ← گوشبان
محدوده اتوبوسپذیر transit-supportive area,
bus coverage area
[درونشهری] محدودهای دارای جمعیت متراکم یا اشتغال مناسب که بتواند مسافر لازم برای یک سامانه حمل و نقل عمومی ساعتی با مسیر ثابت را تأمین کند
محدوده بلیتداران fare paid area,
paid area
[درونشهری] محوطهای محصور با مانع یا دروازه ورودی یا سازههای دیگر در ایستگاه یا پایانه که به کسانی که کرایه خود را پرداخت کردهاند اختصاص داده شده است
محدوده سبقت ممنوع no passing zone
[درونشهری] بخشی از یک راه دوطرفه دوخطه که سبقت گرفتن در یک یا هر دو جهت آن ممنوع است
محدوده کارگاهی work zone
[درونشهری] بخشی از راه که عملیات نگهداری و ساختوساز در آن صورت میگیرد و در نتیجه بر تعداد خطوط عبور وسایل نقلیه و نحوه تردد آنها اثر میگذارد
محدوده لحنی ambitus
[موسیقی] محدوده گردش نغماتِ یک لحن
محصول yield 3
[جنگل] مقدار واقعی یا تخمینی چوب یا گیاه یا جانوری که از جنگل یا زیستگاه حیاتوحش میتوان برداشت کرد
محصول جنبی marginal crop
[زراعت] محصولی که معمولاً هدف اصلی تولیدکننده نیست و اهمیت کمتری دارد
محصول چَراپذیر crop pasture
[زراعت] محصول کشاورزی که معمولاً باید آن را برداشت کرد، اما به ضرورت میتوان برای چَرای دام از آن استفاده کرد
محصول خوردگی corrosion product
[ خوردگی] آنچه در نتیجه خوردگی مواد به وجود میآید
محصول سرپا standing crop
[زراعت] محصول آماده برداشت در مزرعه
محل بمباران bomb site,
bombing site, bombarded site
[نظامی] منطقهای که ساختمانهای آن را بمب ویران کرده است
محلول پُرفشار hypertonic solution
[شیمی] محلولی که فشار اسمزی آن بیشتر از محلول مجاور است
محلول کمفشار hypotonic solution
[شیمی] محلولی که فشار اسمزی آن کمتر از محلول مجاور است
محور اصلی تنش principal axis of stress
[فیزیک] محوری عمود بر یکی از سه صفحه متعامد در نقطهای از جسم که در آن تنش برشی وجود ندارد
محور اصلی کُرنش principal axis of strain
[فیزیک] محوری عمود بر یکی از سه صفحه متعامد در نقطهای از جسم که در آن کُرنش برشی وجود ندارد
محوطه تدفینی burial site, grave site
[باستانشناسی] محوطهای که جوامع انسانی اجساد یا بقایای مردگان خود را در آن به خاک میسپردند
محوطه سنگچین cairnfield
[باستانشناسی] محوطهای متشکل از مجموعه سنگچینها
محوطه گمرکی bonded area
[دریایی] محوطهای تحت نظارت گمرک که کالای ترخیصنشده را در آنجا نگهداری میکنند
محیط اطلاعاتی information environment
[کتابداری] مجموعهای از افراد یا سازمانها یا سامانههایی که به گردآوری و پردازش و انتشار اطلاعات میپردازند
متـ . سامانه اطلاعاتی information system
محیط انسانساخت built environment
[محیطزیست] هر محیطی که انسان ساخته باشد و بستری برای فعالیت او فراهم کند
محیطبانی اطلاعات information environmentalism
[کتابداری] جنبشی که درصدد کاهش آلودگیِ ناشی از سرریز اطلاعات و آثار آن بر زندگی مردم است
محیط بهینهدما neutral thermal environment
[تغذیه] محیطی با دمایی مناسب که در آن شیرخوار کمترین انرژی را برای حفظ دمای بدن مصرف میکند
محیطزیست انسان human environment
[محـیطزیست] محیطزیست طـبیعی و فیزیکی انسان و ارتباط انسان با آن
مخارج سفر voyage expenses
[دریایی] هزینههایی که به طور مستقیم به انجام سفر مربوط میشود، شامل دستمزد خدمه و سوختگیری و عملیات راهنمایی و یدککشی و عوارض بندری، ولی هزینههای عادی عملیاتی کشتی از قبیل تعمیر رادار و مخارج اقامت خدمه در مهمانخانه را در بر نمیگیرد
مخروط اخگری cinder cone
[زمین] برآمدگی مخروطشکلی که بر اثر انباشت واریزههای آتشفشانی در اطراف دهانه به وجود میآید
مخروط خاکستر ash cone
[زمین] مخروطی آتشفشانی متشکل از خاکستر نامتراکم
مخروط خروجی exit cone
[هوایی] بخشی از تونل باد که هوا از آزمونگاه به درون آن جریان مییابد
مخروط سنگ پا scoria cone
[زمین] مخروطی آتشفشانی که از پوسته اخگری حفرهدار بر روی سطح گدازه بازالتی یا آندزیتی تشکیل شده است
مخروط ورودی entrance cone
[هوایی] بخشی از تونل ایفل که در بالادست آزمونگاه قرار دارد
مخروطهای تدفینی funerary cones
[باستانشناسی] مخروطهای سفالی توپُر به طول 10 تا 30 سانتیمتر که به صورت افقی در سردر مقابر مصری قرار داده میشد و نام و عناوین متوفی بر قسمت تحتانی مخروط حک میشد
مدارک سفر travel documentation
[گردشگری] گشتبرگ و دیگر مدارکی که به مسافر امکان میدهد تا از خدمات گردشگری و اطلاعات مربوط به آنها بهرهمند شود
مدت ماندگاری holdover time
[هوایی] مدتزمانی تخمینی که در طی آن شاره ضدیخ میتواند مانع از تشکیل برفک (frost) یا یخ یا انباشت برف بر روی سطوح هواگرد بر روی زمین شود
مدل دینامیکی dynamic model
[هوایی] مدلی که ابعاد و جرم و لَختی آن معرف هواگرد در مقیاس اصلی است
مدلِ رشد و محصول growth-and-yield model
[جنگل] مجموعهای از روابط که به صورت معادلاتی در برنامههای رایانهای گنجانده میشود و بر مبنای شرایط ابتدایی تشکیل توده، برآوردی از رشد آن در آینده و نحوه مدیریت آن ارائه میدهد
مدل رَهشی drop model
[هوایی] هواپیمای مدلی با دقت آئرودینامیکی و دینامیکی بالا که از چوب بالسا ساخته میشود و در هوای ساکن یا تونل فروچرخش رها میشود
مدل کشسان elastic model
[هوایی] مدلی که ابعاد و توزیع جرم و سفتی آن با رفتار هواکشسانی (aeroelastic) هواپیمای تماممقیاس متناسب است
مدولهساز فراصوتی نور ultrasonic light modulator
[فیزیک] وسیلهای حاوی شاره که با استفاده از امواج فراصوتی، نور گذرنده از شاره را مدوله میکند
مدیر تفریحات کشتی cruise director
[گردشگری] فردی که در کشتیهای سیاحتی مسئول برنامههای سرگرمی و گشتوگذار در ساحل است
مدیر گشت tour manager,
tour escort, tour director
[گردشگری] فردی که از طرف گشتپرداز بر جریان سفر و اجرای گشتنامهها مدیریت و نظارت دارد
مدیریت سفر voyage management
[دریایی] روند مدیریت یک سفر دریایی
مدیریت فاصله گذر headway management
[درونشهری] روشی مدیریتی در عملکرد واحدهای حملونقل عمومی که به جای تبعیت از زمانبندی در یک مسیر بر حفظ فاصله معین بین واحدها تأکید دارد
مدیریت یکپارچه پسماند جامد
integrated solid waste management,
integrated waste management
[محیطزیست] ترکیبی از روشهای گوناگون مدیریت پسماند جامد شامل کاهشدرمبدأ و بازچرخش و احتراق و دفن و پوسش
مراسم تشییع funeral
[باستانشناسی] مراسم مربوط به خاکسپاری یا آتشسپاری
مراقبت 1 care
[علوم سلامت] خدماتی که متخصصان سلامت بهمنظور کمک به بیماران ارائه میکنند
مراقبت 2 surveillance
[علوم سلامت] جمعآوری و تحلیل و تفسیر مستمر و سامانمند دادههای مربوط به یک بیماری یا وضع سلامت همگانی
متـ . فرابینی
مراقبت غذادهی لولهای tube feeding care
[ تغذیه] پرستاری و مدیریت بیماری که با لوله غذادهی میشود
مراقبت نامحسوس ghost surveillance
[نظامی] مراقبت محتاطانه و فراگیر به دور از دید هدف مورد نظر
مراقبتهای سلامت health care
[علوم سلامت] خدماتی که متخصصان بهداشت یا بهداشتکاران برای حفـظ یا پایـش یا ارتقا یا بازیابی سلامـت به فرد یا جامعه ارائه میدهند
مربی ورزش sport instructor
[گردشـگری] فرد واجد شرایطی که ورزش خاصی را به گردشگران میآموزد
مرجان coral
[اقیانوسشناسی، زمین] 1. گروهی از موجودات کفزی (benthos) وابسته به رده آنتوزوآ (Anthozoa) که به صورت منفرد یا جمعی زندگی میکنند 2. اسکلت آهکی باقیمانده از گروهی از موجودات کفزی وابسته به رده آنتوزوآ
مرحله پیشتناسلی pregenital phase
[روانشناسی ] در نظریه روانکاوی، مرحلهای که هنوز سائق جنسی در نواحی تناسلی متمرکز نشده است
مرحله تعیینکننده سرعت
rate-determining step,
rate-limiting step
[شیمی] کُندترین مرحله در سازوکار یک واکنش که سرعت کلی واکنش را تعیین میکند
مرحله دهانی دگرآزارانه oral-sadistic phase
[روانشناسی] دومین دوره از مرحله تحول روانی ـ جنسی که در آن کودک نگرشهای احساسی دوگانه نسبت به مادر پیدا میکند و پرخاشگری خود را با گاز گرفتن پستان نشان میدهد
مرحله مقعدی دگرآزارانه anal-sadistic stage
[روانشناسی] در روانکاوی فرویدی، همان مرحله مقعدی است که در طی آن کودک با احتباس (retention) یا دفع مدفوع دگرآزاری میکند و ارضاء میشود
مرخصی leave
[دریایی] مجوز معافیت از وظایف و ترک کشتی
مرخصی پزشکی sick leave
[دریایی، نظامی] معافیت از وظایف به دلیل بیماری
مرخصی ساحلی shore leave, liberty
[دریایی] مجوز ترک کشتی و معافیت از وظایف به مدت کمتر از چهل و هشت ساعت
مرخصی طولانیمدت long leave
[دریایی] مجوز مرخصی برای مدتی بیش از چهل و هشت ساعت
مردهخانه charnel house, charnel
[باستانشناسی] گورستان یا در کاربرد امروزی، خانه یا سردابی که اجساد یا استخوانهای آنها را در آن مینهند
مردهمرد ← بینه مهار
مردهنقاب death mask,
funerary mask, burial mask
[باستانشناسی] نقابی که با قالبگیری از چهره جسد تهیه میشود
مرز جوش weld junction
[متالورژی] حدّفاصل میان فلز جوش و تَفگاه
مرز حلقه رشد growth-ring boundary
[جنگل] محدوده بیرونی حلقه رشد
مرز دوقلویی twin boundary
[فیزیک] مرز دانهای که ساختارهای شبکهای بلور نسبت به آن قرینه یکدیگرند
مرغ chicken 2
[فنّاوری غذا] پرنده اهلی متعلق به سرده ماکیان (Galus) و راسته ماکیانسانان که عموماً برای تولید گوشت یا تخممرغ پرورش داده میشود
مرغ بالغ hen
[فنّاوری غذا] پرنده ماده بالغ اهلی متعلق به سرده ماکیان (Galus) و راسته ماکیانسانان که بیش از هجده ماه سن داشته باشد
مرغ چرخکرده chicken mince,
ground chicken
[ فنّاوری غذا] گوشت چرخکرده حاصل از مرغ
مرغ گوشتی broiler, chicken broiler,
broiler chicken
[فنّاوری غذا] نژادهای زودرشد مرغ که معمولاً در ظرف 9 تا 12 هفته برای تولید گوشت پرورش داده میشوند
مرمری شدن marbling
[فنّاوری غذا] به وجود آمدن رگههای چربی بین ماهیچههای دام همزمان با افزایش سن
مزاحمت دیواره wall constraint
[هوایی] مزاحمت دیوارههای آزمونگاه بهدلیل ناهمراستایی با جریان سیال که موجب واپیچش جریان حول مدل میشود
مزارستان graveyard
[باستانشناسی] محدودهای برای تدفین مردگان در پیرامون یک بنای مذهبی
مزایای فرصتهای تفریحی recreation benefits
[گردشگری] دستاوردهای مثبت یا پیشرفتهای حاصل از مشارکت مردم در فرصتهای تفریحی
مژک cilium
[ میکرب] زائده رشتهمانندی که به تعداد فراوان بر روی سطح یاخته یافت میشود و به تغذیه و جابهجایی آن کمک میکند
٭ این واژه مصوب فرهنگستان اول است.
مژکداران ciliophora
[ میکرب] شـاخهای از تکیاختـهها که سطح آنها با مژک پوشیده شده است
٭ این واژه مصوب فرهنگستان اول است.
مسافت اُفت decay distance
[ اقیانوسشناسی] فاصلهای که موج اقیانوس پس از تشکیل طی میکند تا به موج مرده تبدیل شود
مسافر ایستاده standees
[درونشهری] تعداد مسافران ایستاده در یک وسیله نقلیه عمومی
مسافر جانشین replacement of a traveller
[گردشگری] شخص ثالثی که بر طبق شرایط مندرج در قرارداد مسافرتی میتواند به جای مسافر اصلی از خدمات گردشگری استفاده کند
مسافرشمار خودکار
automatic passenger counter, APC
[درونشهری] سامانهای خودکار برای شمارش مسافران ورودی و خروجی یک وسیله نقلیه عمومی
مسافرکیلومتر passenger kilometers
[درونشهری] تعداد کل مسافران سامانه حمل و نقل عمومی در واحد زمان ضربدر مسافت سفر به کیلومتر
مستقل ← کمانهکشی مستقل
مسری contagious
[علوم سلامت] ویژگی بیماری واگیرداری که مستقیماً از یک میزبان به میزبان دیگر منتقل میشود
مسلح کردن arming
[نظامی] تغییر وضعیت سلاح یا مهمات از حالت ضامن به حالت آماده برای شروع آتش
مسواک Salvadora
[گیاهی] سردهای از مسواکیان درختی کوچک یا درختچهای با پنج گونه که بومی خاورمیانه است؛ تنه آنها کج و معوج با قطر کمتر از 30 سانتیمتر است و پوست تنهشان سفید و خشن و پوست ریشه قهوهای روشن است و برگهای بالغ آنها ضخیم و چرمی و گلهایشـان کوچک و سفید متمایل به سبز است؛ بوی این گیاهان شبیه به شاهی و مزه آنها گرم و تند است
مسواکیان Salvadoraceae
[ گیاهی ] تیرهای از کلمسانان درختی یا درختچهای با سه سرده و حدود دوازده گونه که در مناطق گرم و خشک میرویند و گلهای منظم و کوچک و معمولاً چهارپر دارند که در گلآذینهای دستهای (fascicles) به صورت مجتمع قرار گرفتهاند و برگهای آنها ساده و علفی یا چرمی با آرایش کامل و متقابل است
مسیر path
[درونشهری] در برنامهریزی شهری، مجموعهای از رابطها که در آن همیشه گره پایانیِ رابط قبلی در حکم گره آغازینِ رابط بعدی است
مسیر برآورد cruise line
[جنگل] مسیر حرکتی که در طول آن دادهها به صورت پیوسته در بازههای ازپیشتعیینشده ثبت میشود
مسیر تبادل تجمعی
associative interchange pathway
[شیمی] مسیر آن دسته از واکنشهای جانشینی که در آنها سرعت واکنش تحت تأثیر ماهیت لیگاند ورودی قرار میگیرد، ولی بسیاری از مولکولهای واسط مشاهده نمیشوند
مسیر موج مماسی tangential wave path
[فیزیک] مسیر موج رادیوییِ درحالانتشاری که موازی سطح زمین است
مسئله بستار closure problem
[جَوّ] مشکلی در نظریه تلاطم ناشی از فزونی مجهولها بر معادلهها
مسئول کشتی شکسته wreck master 2
[دریایی ] فردی که صاحب کشتی شکسته یا بازگردان، مسئولیت مراقبت از کشتی شکسته و اموال آن را به او واگذار میکند
مشارکت در قدرت ← همفرمانی
مشاوره مسافرتی travel consulting
[گردشگری] ارائه اطلاعات و توصیههای لازم از طرف دستاندرکاران گردشگری به مسافران یا مشتریها
مشی دانشمحور knowledge-based platform
[ گردشگری] رویکردی در گردشگری در دهه 90 میلادی که در آن کوشش میشد مشیهای قبلی را از طریق تأکید بر استفاده درست از فنون علمی در شناخت گردشگری ارتقا دهند
مشی سازگار adaptancy platform
[گردشگری] رویکردی پرطرفدار در گردشگری از دهه 80 میلادی که در آن گزینههایی مانند گردشگری پایدار و طبیعتگردی به گزینههایی دیگر مانند گردشگری انبوه ترجیح دارد
مشی سودمحور advocacy platform
[گردشگری] رویکرد حاکم بر گردشگری پیش از دهه 70 میلادی در نظام سرمایهداری که در آن گردشگریِ بیشتر به معنای سود بیشتر بود، بدون توجه به تبعات زیانبار این رویکرد بر منابع طبیعی
مطالعه بومشناختی ecological study
[علوم سلامت] مطالعهای تحلیلی که در آن واحد تحلیل به جای فرد، جمعیت یا گروههای افراد است
مطالعه پیگیر follow-up study
[علوم سلامت] هر گونه مطـالعه آیندهنگر که بر روی فرد یا جمعیت انجام شود
مطالعه تجربی experimental study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه که در آن پژوهشگر عمداً یک یا چند عامل را تغییر میدهد و سایر شرایط مطالعه را ثابت نگه میدارد تا اثرات این کار را تحلیل کند
مطالعه تحلیلی analytical study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه برای آزمون فرضیه یا تعیین رابطه میان حداقل دو متغیر
مطالعه توصیفی descriptive study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه که منحصراً برای توصیف توزیع متغیرهای موجود طراحی میشود
مطالعه راهنما pilot study,
pilot investigation
[علوم سلامت] بررسی و آزمون اولیه و محدود روشها و فرایندهایی که در صورت داشتن قابلیت اجرا در یک مطالعه بزرگتر و در سطح وسیعتر مورد استفاده قرار خواهد گرفت
مطالعه شیوع ← مطالعه مقطعی
مطالعه طولی longitudinal study
[علوم سلامت] هر گونه مطالعهای که بر روی یک گروه در طول زمان انجام شود
مطالعه مداخلهای interventional study,
intervention study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه که مستلزم تغییر عمدی در بعضی از متغیرهای مستقل است
مطالعه مشاهدهای observational study,
nonexperimental study
[علوم سلامت] مطالعه همهگیرشناختی که هیچگونه مداخلهای در آن انجام نمیشود و دادهها از طریق مشاهده جمعآوری میشود
مطالعه مقطعی cross-sectional study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه که در آن شیوع یا ارتباط متغیرهای مورد نظر در شرایط موجود در یک جامعه معین و در مقطع زمانی خاصی بررسی میشود
متـ . مطالعه شیوع prevalence study
مطالعه موردشاهدی case control study
[علوم سلامت] گونهای مطالعه که در آن سابقه متغیرهای مستقل در دو گروه دارای متغیر وابسته و فاقد آن مقایسه میشود
مطالعه موردهمگروهی case cohort study
[علـوم سلامت] مطالعهای که در آن کل همگروه بهعنوان شاهد انتخاب میشود
مطالعه موردی case study
[علوم سلامت] مطالعه یک مورد با دقت فراوان و ذکر جزئیات آن
مطالعه همگروهی cohort study
[علوم سلامت] مطالعهای تحلیلی که در آن زیرگروههای یک جمعیت معین بر مبنای میزان مواجهه (exposure) با یک عامل مشخص در حال و گذشته ارزیابی میشوند
مطالعه همگروهی آیندهنگر prospective cohort study
[علوم سلامت] نوعی مطالعه همگروهی که در آن دو گروه را در زمان حال زیر نظر میگیرند و بیماری آنها را در آینده نیز پیگیری میکنند
مطالعه همگروهی تاریخی ← مطالعه همگروهی گذشتهنگر
مطالعه همگروهی گذشتهنگر
retrospective cohort study
[علوم سلامت] نوعی مطالعه همگروهی که در آن دادهها از زمان گذشته جمعآوری میشود و در آینده پیگیری نمیشود
متـ . مطالعه همگروهی تاریخی historical cohort study
معادله یونی کل total ionic equation
[شیمی] معـادله یک واکنش شیمیـایی که در آن تمـام یونـهای واکنشدهندهها نشان داده میشود
معادله یونی نهایی net ionic equation
[شیمی] معادله شیمیایی یک واکنش در محلول که در آن یونهای تماشاچی (یا ناظر) حذف شدهاند تا تغییر شیمیایی واقعی را نشان دهند
معلولیت شنوایی hearing handicap
[ شنواییشناسی] هر عیب ناشی از آسیبشنوایی یا کمتوانی شنوایی که فرد را از انجام فعالیتهای معمول بازدارد
معیارهای کیفیت هوا air quality criteria
[محیطزیست] سطحی از آلودگی هوا و مدت تماس با آن که چنانچه از آن اندازه فراتر رود، اثرات منفی بر تندرستی و بهزیستی میگذارد
مغز پساپیشین diencephalon,
interbrain, betweenbrain
[پایه پزشکی] بخش انتهایی پیشامغز که به میانمغز متصل است
مغز پیشاپسین metencephalon,
afterbrain
[پایه پزشکی] بخش پیشین پسمغز که به میانمغز متصل است
مغز پیشین telencephalon, endbrain
[پایه پزشکی] یکی از دو قسمت پیشمغز که مخ را تشکیل میدهد
مغزه core
[ریاضی] برای زیرگروهی از یک گروه، بزرگترین زیرگروه نرمال جزء آن زیرگروه
مغزه طوقه bead core, bead bundle
[تایر] بخش میانی طوقه، شامل چندین سیم که با آمیزهای لاستیکی پوشیده شدهاند و به شکل حلقه درآمدهاند
مغناطیسسنج مطلق absolute magnetometer
[ ژئـوفیـزیک ] دستگـاهی بـرای انـدازهگیـری شـدت مـیدان مغناطیسی بدون ارجاع به نتایج حاصل از دستگاههای مغناطیسی دیگـر
مقادیر روزانه مبنا
daily reference values, DRVs
[تغذیه] مجموع مقادیر مندرج در برچسبهای اطلاعات تغذیهایِ مواد غذاییِ مصرفی در طول روز، فارغ از هرگونه توصیه تغذیهای
مقاومت resistance
[روانشناسی] در رواندرمانی، تصمیم آگاهانه یا ناآگاهانه برای عدم همکاری با درمانگر در برخی زمینهها
مقاومت انتقالی transference resistance
[روانشناسی] در روانکاوی، مقاومت بیمار در برابر طرح موضوعات ناخودآگاهانه، با سکوت یا ابراز احساسات عشق یا نفرت منتقلشده از روابط گذشته، به شخص روانکاو
مقاومت به خوردگی corrosion resistance
[ خوردگی] توانایی فلز در برابر خوردگی در یک محیط خورنده
مقاومت سایشی abrasion resistance
[ خوردگی] توانایی ماده برای حفظ ظاهر و ساختار اولیه، هنگامی که در معرض مالش (rubbing) یا کاردکزنی (scraping) یا برخورد (impingement) قرار میگیرد
مقدار روزانه daily value, DV
[ تغذیه] اصطلاحی بر روی برچسبهای مواد غذایی، حاوی دو دسته اطلاعات مرجع (بهدرصد) که یکی مربوط به دریافتهای روزانه و دیگری مربوط به مقادیر روزانه مبنا است و برای راهنمایی مصرفکنندگان در انتخاب رژیم غذایی سالم درج میشود
مقطّع ← اجرای مقطّع
مقیاس اسمی ← مقیاس اصلی
مقیاس اصلی principal scale
[نقشهبرداری] مقیاس کره سادهشدهای برای توصیف بیضوی زمین که معادل نسبت شعاعهای آن دو به یکدیگر است
متـ . مقیاس اسمی nominal scale
مقیاس توصیفی verbal map scale
[نقشهبرداری] نسبت یک فاصله کوتاه بر روی نقشه به همان فاصله بر روی بیضوی زمین که با یک جمله بیان میشود
مقیاس چرخندی cyclonic scale
[جَوّ] مقیاس سامانههای پُرفشار و کمفشار کوچنده (یا امواج چرخندی) وَردسپهر با طولِموج 1000 تا 4000 کیلومتر
متـ . مقیاس همدیدی synoptic scale
مقیاس دینامیکی dynamic scale
[هوایی ] نسبت جریان پیرامون مدل به جریان پیرامون هواگرد
مقیاس زنگزدگی rust grade scale
[ خوردگی ] مقیاسی که مقدار زنگزدگی فلز را در واحد سطح نشان میدهد
مقیاس سرعت speed scale
[ نقشهبرداری ] نوعی مقیاس ترسیمی که با استفاده از آن میتوان آهنگ سرعت کشتی برداشت یا مسافتی را که در یک زمان مشخص طی کرده است بهراحتی تعیین کرد
مقیاس طبیعی ← مقیاس عددی
مقیاس ظرفیت حمل deadweight scale,
displacement scale
[دریایی] جدولـها و نمودارهایی که نشاندهنده مقدار بار بارگیریشده بر حسب تن با توجه به موجودی سوخت و دیگر عوامل و نیز آبخور کشتی در آب شور یا شیرین است
مقیاس عددی numerical scale
[نقشهبرداری] نسبت ابعاد خطی نقشه به ابعاد خطی واقعی بیانشده
متـ . مقیاس طبیعی natural scale
مقیاس کسری fractional scale
مقیاس عرضی latitude scale
[نقشهبرداری] نوعی مقیاس ترسیمی که در آن کنارههای شرقی و غربی نقشه بر حسب درجه و دقیقه تقسیمبندی میشود
مقیاس کسری ← مقیاس عددی
مقیاس کناری border scale
[نقشهبرداری] مقیاسی که در امتداد لبه نقشه رسم میشود
مقیاس لگاریتمی logarithmic scale
[نقشهبرداری] مقیاسی که بر اساس لگاریتم اعداد همفاصله پیاپی مدرج شده باشد
مقیاس معادل equivalent scale
[ نقشهبرداری ] نسبت فاصله کوتاهی بر روی نقشه به فاصله نظیر آن بر روی زمین
مقیاس نسبی ← مقیاس ویژه
مقیاس نقشه map scale
[نقشهبرداری] نسبت فاصله میان دو نقطه بر روی نقشه به فاصله همان دو نقطه بر روی زمین
مقیاس ویژه particular scale
[نقشهبرداری] نسبت یک فاصله بسیار کوتاه بر روی نقشه در هر نقطه و در هر جهت به طول بیضوی که در تهیه نقشه از آن استفاده شده است
متـ . مقیاس نسبی relative scale
مقیاس همدیدی ← مقیاس چرخندی
ملت دولتجو non-state nation
[سیاسی] ملت یا قومی که برای تشکیل کشور مستقل خود تلاش میکند
ملخ اَبَرصوتی supersonic propeller
[هوایی] ملخی که بخش اعظم سطح پرّههای آن برای کار در سرعت نسبی اَبَرصوتی طراحی شده است
ملزومات پارچهای linen,
household linen
[گردشگری] پوشاک یا پیشبند یا ملزومات پارچهای تخت یا ملزومات پارچهای میز یا ملزومات حولهای که از الیاف کتان بافته شده باشد
ملزومات پارچهای تخت bed linen,
bedclothes
[ گردشگری] ملزومات پارچهای قابل شستشوی تخت، مانند ملافه و شمد و روبالشی
ملزومات پارچهای میز table linens
[گردشگری] رومیزی و دستمال سفره و بقیه ملزومات پارچهای که برای مهیا ساختن و چیدن میز غذا به کار میرود
ملزومات حولهای bathroom linen
[گردشگری] انواع حوله و دیگر ملزومات پارچهای که در حمام کاربرد دارد
ملی ـ بینالمللی intermestic
[سیاسی] ویژگی موضوعات پیش روی یک دولت که هم جنبه داخلی و هم جنبه بینالمللی دارد
منبع اطلاعاتی information source,
information resource
[کتابداری] هر سازمان یا شخص یا مدرکی که اطلاعات از آن اخذ میشود
منبع پهنهای area source
[محیطزیست] منابع آلودگی پرشمار در یک منطقه
منبع ثابت stationary source
[محیطزیست] ساختمان یا سازه یا تأسیساتی که در هوا آلاینده منتشر میکند یا ممکن است منتشر کند
منبع متحرک mobile source
[محیطزیست] هر شیء متحرک انتشاردهنده آلودگی
منبع نانقطهای non-point source
[محیطزیست] آلودگی از یک منطقه گسترده و نه از نقطهای معین
منبع نقطهای point source
[محیطزیست] هر منبع آلودگی منفرد قابل تشخیص
مَنجید carcass, casing 2
[تایر] استخوانبندی یا بخشی از ساختار تایر، شامل لایههایی که از یک طوقه تا طوقه دیگر کشیده شدهاند و تسمهها و رویه بر آن قرار میگیرند
منحنی قد ـ سن height-for-age curve
[ تغذیه] نوعی منحنی برای ارزیابی قد کودک در سنهای مختلف در مقایسه با منحنی استاندارد
منحنی وزن ـ سن weight-for-age curve
[ تغذیه] نوعی منحنی برای ارزیابی رشد و وزن کودک در سنهای مختلف در مقایسه با منحنی استاندارد رتبهبندی درصدی وزن
منحنی وزن ـ قد weight-for-length curve
[ تغذیه] نوعی منحنی برای ارزیابی رشد و قد کودک در سنهای مختلف در مقایسه با منحنی استاندارد بدون در نظر گرفتن سن
منش نراندامهای ← شخصیت نراندامهای
منشور یخی ice prism
[جَوّ] یخبلوری با سطح بلورین کاملاً آشکار در سطح قاعدهها و وجهها
منطقه آتش zone of fire
[نظامی] منطقهای که در تیررس یک یگان زمینی یا یک کشتی پشتیبان است
منطقه تجمع assembly area
[نظامی] منطقه استقرار یگان پیش از آغاز عملیات، برای تدارک مقدمات لازم
منطقه توجه area of interest
[نظامی] منطقه تحت فرمان فرمانده که متناسب با اهداف جاری عملیات، منطقه نفوذ و مناطق همجوار آن را شامل میشود و تا خاک دشمن نیز گسترش مییابد
منطقه جداسازی separation zone
[دریایی] منطقهای که در آن مسیر حرکت کشتیها در چارچوب طرح جداسازی تردد از هم جدا شده است
منطقه صوتی register
[موسیقی] بخش خاصی از گستره صوتیِ یک ساز یا صدای انسان یا قطعه موسیقی
منطقه ورودممنوع vessel exclusion zone
[دریایی] منطقهای در دریا که کشتیهای عبوری و قایقهای ماهیگیری حق ورود به آن را ندارند
منطقه ویژه special area
[دریایی] منطقهای در دریا که به دلیل شرایط بومشناختی و اقیانوسشناختی و حجم تردد نیاز به اجرای روشهای خاص برای پیشگیری از آلودگی دارد
منظرگشت panoramic tour
[گردشگری] مشاهده نمای کلی یک شهر یا منطقه بدون بازدید از آن
منظره ← دید
منورانداز اضطرار distress gun
[دریایی] وسیلهای که از آن برای پرتاب منور چتری استفاده میکنند
مواجهه انباشتی cumulative exposure
[محیطزیست] مجموع دفعاتی که یک اندامگان در مدتی معین با یک ماده شیمیایی تماس پیدا میکند
موبنداک trichobezoar
[ تغذیه] تـودهای متشکل از مو که ممکن است باعث انسداد لوله گوارش شود
موج اطلاعاتی information wave
[کتابداری] مرحلهای از تمدن که در آن صنایعِ متکی بر پردازش اطلاعات در زمره عوامل غالب در اقتصاد هستند
موج جبهه سرد cold-front wave
[جَوّ] سامانهای کمفشار که در امتداد جبهه سرد گسترش مییابد
موج جبهه گرم warm-front wave
[جَوّ] سامانهای کمفشار که در امتداد جبهه گرم گسترش مییابد
موجزدگی surging
[هوایی] نقص در عملکرد تونل باد که مشخصه آن ضربانهای بسامد پایین یا غیرمعمول در سرعت و جریان و فشار است
موج کِشَندی tide wave, tidal wave
[ اقیانوسشناسی، زمین] موجی که بر اثر نیروهای کِشَندزا به وجود میآید و دوره تناوب بلندی دارد
موج مستقیم direct wave
[ژئوفیزیک] موجی که فاصله میان چشمه و گیرنده را مستقیم میپیماید
موخور Loranthus
[گیاهی] سردهای از موخوریان نیمهانگلی که بر روی شاخههای درختان چوبی رشد میکنند
موخوریان Loranthaceae
[ گـیاهی ] تیـرهای از صـندلسانـان درخـتی یـا درختـچهای با حدود 65 سرده و 850 گونه انگلی گلدار که برخی از گیاهشناسان یـازده سـرده و 450 گـونه شنـاخـتهشـده بـه نـام دارواش (mistletoe) از تیره دارواشیان (Viscaceae) را نیز در درون این تیره قرار دادهاند
مورد case
[علوم سلامت] 1. فردی که بیماری یا اختلال یا وضعیتی خاص دارد 2. بیماری یا شرایط خاص مورد مطالعهای که در یک فرد یا جمعیت یا گروه خاص مشاهده میشود
مورد Myrtus
[ گیـاهی] سـرده درختچهای همیشـهسبز یا درختـی کوتـاه با یک یا دو گونه از موردیان که بومی جنوب اروپا و افریقای شمالی هستند
موردیان Myrtaceae
[گیاهی] تیـرهای از موردسانان درختچهای یا درختی با حدود 150 سرده و 3300 گونه که بیشتر در نواحی گرمسیری پراکنده هستند و برگهای اغلب آنها چرمی با غدههای ترشحی روغنی است و برخی از اعضای آن مانند اوکالیپتوس از نظر اقتصادی اهمیت بسیار دارد
موقعیت تَرازش level-off position
[هوایی] موقعیتی که در آن هواگرد به افزایش یا کاهش ارتفاع خاتمه میدهد و حرکت نسبتاً افقی را آغاز میکند
موگیابنداک trichophytobezoar
[تغذیه] تودهای متشکل از مو و باقیماندههای هضمنشده گیاهی که ممکن است باعث انسداد لوله گوارش شود
موگیری dehairing
[فنّاوری غذا] جدا کردن مو از پوست لاشه از طریق در آب جوش قرار دادن یا کز دادن یا روشهای شیمیایی
مولکول چنداتمی polyatomic molecule
[شیمی] مولکولی با بیش از دو اتم
مومیایی mummy
[باستانشناسی] جسد انسان یا حیوان که بافتهای آن به شیوه طبیعی یا مصنوعی حفظ شده باشد
مومیایی کردن mummification
[باستانشناسی] روشی برای حفظ جسد که در آن امعا و احشا و مغز را پیش از خواباندن جسد در کربنات سدیم از بدن خارج میکردند و سپس در نوارهای پارچهای میپیچیدند
مومیایینقاب mummy mask,
mummy portrait
[باستانشناسی] نقابی گچی یا چوبی که سیمای متوفی را بر روی آن نقش میکردند و آن را بر روی سر جسد مومیاییشده قرار میدادند
مویَک pilus
[ میکرب] زائده رشتهمانند ظریفی که به تعداد فراوان در سطح برخی از باکتریها یافت میشود و خصوصیات پادگنی و عملکردهای جنسی یاخته از آن منشأ میگیرد
مویَکینه pilin
[ میکرب] پروتئین تشکیلدهنده مویَک باکتری
مِه اَبَرسرد supercooled fog
[جَوّ] مِه دارای قطرکهای آب مایع در دمای پایینتر از صفر درجه سلسیوس
مهاربند bedding ground
[جنگل] محل بستن بالون بینهبَری
مهار تراورس ← مهار ریلبند
مهار تکانه impulse control
[روانشناسی] تحت اختیار درآوردن تکانههای جنسی و پرخاشگرانه
مهار ریلبند tie anchor, ballast check,
sleeper anchor, ballast anchor
[ریلی] قطعهای از سـنگ یا بتـن که برای ایـجاد مقاومـت اضافی میان پارسنگ و عرشه پلهای بتنی کار میگذارند
متـ . مهار تراورس
مهارلایه breaker
[تایر] منسوجی با پوشش لاستیکی که بین مَنجید و رویه قرار میگیرد و ضمن حفاظت از مَنجید، رویه را نیز تقویت میکند
مهرهشکاف spina bifida,
hydrocele spinalis, cleft spine
[پایه پزشکی] شکاف مادرزاد مهرهها به صورت آشکار یا پنهان
مهرهشکاف آشکار spina bifida manifesta,
spina bifida aperta
[پایه پزشکی] مهرهشکافی ـ که از روی سطح خارجی بدن قابل تشخیص است و شامل همه انواع مهرهشکافهای کیسهای و شمار اندکی از انواع مهرهشکافهای پنهان نیز میشود
مهرهشکاف پسین spina bifida posterior
[پایه پزشکی] مهرهشکافی که در آن بیرونزدگی به سمت پسین ستون مهرهها رخ دهد
مهرهشکاف پنهان spina bifida occulta
[پایه پزشکی] مهرهشکافی که آسیبهای آن درون ستون مهرهها باقی میماند و از روی سطح خارجی بدن قابل تشخیص نیست
مهرهشکاف پیشین spina bifida anterior
[پایه پزشکی] مهرهشکافی که در آن بیرونزدگی به سمت پیشین ستون مهرهها رخ دهد و اغلب با رشد ناقص احشا/ اندرونه (viscera) شکمی و صدری همراه است
مهرهشکاف کیسهای spina bifida cystica
[پایه پزشکی] مهرهشکافی که در آن بیرونزدگی کیسهمانندی شکل میگیرد
مهماتبَر ← ناو مهماتبَر
مهمات تهدیدنگر threat-oriented munitions
[نظامی] مهماتی که برای خنثیسازی تهدیدهای معینی در نظر گرفته میشود
مهمات عملنکرده dud
[نظامی] مهماتی که از ابتدا آن طور که باید مسلح نشده یا پس از مسلح شدن عمل نکرده است
میاندکل intermediate support spar
[جنگل] دکل درختی واقع در بین سردکل و تهدکل برای نگهداری سیمنقاله چنددهانه
میانگین خیز کِشَند mean rise of tide
[ اقیانوسشناسی، نقشهبرداری] ارتفاع میانگین فراکِشَند بالای سطح مبنا
میانگین سرعت قطعهراه space mean speed,
average travel speed
[درونشهری] میانگین سرعت جریان عبور که با توجه به نسبت طول یک قطعه از راه به میانگین زمان سفر وسایل نقلیه در آن قطعه محاسبه میشود
میانگین سرعت لحظهای time mean speed
[درونشهری ] میانگین سرعت خودروهایی که از یک نقطه در راه یا خط عبور گذر میکنند
میانلا body ply insert, squeegee,
insulation
[تایر] لایه بسیار نازک لاستیکی که موجب کاهش تمرکز تنش بین لایهها میشود
میانمغز mesencephalon, midbrain,
midbrain vesicle
[پایه پزشکی] بخشی از مغز که از بخش میانی سه حفره اولیه لوله عصبی رویانی تکوین مییابد
میانمغزبُری mesencephalotomy
[پایه پزشکی] ایجاد برشهایی در میانمغز بهویژه در صفحه اتصالی مسیرهای درد، برای تسکین درد
میخک Dianthus
[گیاهی] سردهای از میخکیان اغلب علفی کوتاه یکساله یا چندساله با حدود 300 گونه که در حاشیه باغها میرویند؛ تمام گونههای این سرده عمدتاً بومی نیمکره شرقی هستند و در نواحی مدیترانهای یافت میشوند
میخک درختی Pittosporum
[گیاهی] سردهای از کرفسسانان با 200 گونه درختی یا درختچهای به ارتفاع 2 تا 30 متر که دارای برگهای ساده با آرایش مارپیچی یا فراهم و حاشیه صاف یا کمی موّاج و گلهای خوشبو به صورت منفرد یا چتری یا دیهیم است؛ میوه آنها پوشینه چوبی دارد و دانههایشان با ماده صمغمانندی پوشیده شده است
میخکدرختیان Pittosporaceae
[گیاهی] تیرهای از کرفسسانان درختی یا درختچهای یا بالارونده با ده سرده و 200 گونه که در مناطق استوایی و گرمسیری میرویند
میدان برف snowfield
[جَوّ] 1. پهنه وسیعی از زمین پوشیده از برف یا یخ با سیما و ترکیبی نسبتاً هموار و یکنواخت 2. در یخسارشناسی، منطقهای با پوشش برف دائمی
میدان خاکستر ash field
[زمین] ناحیه کم و بیش مشخصی پوشیده از خاکستر آتشفشانی
میدان گدازه lava field
[زمین] ناحیه کموبیش مشخصی پوشیده از روانههای گدازه
میدان گرانی gravity field,
gravitational field
[ژئوفیزیک] میدان ربایش گرانشی در سطح یک سیّاره یا دیگر اجسام آسمانی
متـ . میدان گرانی زمین Earth’s gravity field
میدان گرانی زمین ← میدان گرانی
میدان یخ ice field
[جَوّ] پهنهای وسیع از یخِ دریایخ یا کلاهک یخی یا فلاتیخ
میزان تعدیلیافته adjusted rate
[علوم سلامت] سنجهای که میزان یک رخداد را در یک جمعیت در مدت زمان معین با استفاده از روش تعدیل معین میکند
میزان جریان پیاده pedestrian flow rate
[درونشهری] تعداد افرادی که از یک نقطه در واحد زمان عبور میکنند
میزان جریان خدمتدهی service flow rate
[درونشهری] حداکثر تعداد افراد یا وسایل نقلیهای که میتوانند به طور پیوسته در وضعیت عادی و در زمان مشخص از قطعهای از راه مطابق با مقررات و با حفظ سطح کارایی تردد کنند
میزان خام crude rate
[علوم سلامت] سنجهای که فراوانی وقوع یک رخداد را در کل جمعیت در مدت زمان معین نشان میدهد
میزان کانی استخوان bone mineral content, BMC
[تغذیه] مقدار استخوان تجمعیافته در بدن قبل از قطع رشد که بر حسب گرم در یک سانتیمتر مکعب استخوان بیان میشود
میزان ویژه specific rate
[علوم سلامت] سنجهای که فراوانی وقوع یک رخداد را در یک زیرگروه خاص از جمعیت در مدت زمان معین نشان میدهد
میکرب microbe
[ میکرب] 1. اندامگانهای میکروسکوپی شامل برخی جلبکها و باکتریها و قارچها و تکیاختهها و ویروسها 2. هر اندامگان میکروسکوپی بیماریزا
میکربایستان microbistatic
[ میکرب] هر ماده یا عاملی که رشد و تکثیر دستِکم برخی از انواع میکربهای موجود در فضای تحت اثر خود را متوقف میکند
میکربشناسی microbiology
[ میکرب] مطالعه ریزاندامگانها و ارتباطات و اثرات آنها بر دیگر اندامگانها و نیز محیط
میکربشناسی بالینی clinical microbiology
[ میکرب] شاخهای از میکربشناسی که به مطالعه بیماریهای عفونی میپردازد
میکربشناسی پزشکی medical microbiology
[ میکرب] شاخهای از میکربشناسی که به مطالعه میکربهای بیماریزا در انسان میپردازد
میکربشناسی صنعتی industrial microbiology
[ میکرب] شاخهای از میکربشناسی که به نحوه استفاده از میکربها یا فراوردههای میکربی برای تولید مواد غذایی و کالاهای آرایشی و بهداشتی و جز آن در مقیاس صنعتی یا تجاری میپردازد
میکربشناسی محیطی environmental microbiology
[ میکرب] شاخهای از میکربشناسی که به مطالعه برهمکنش میکربها و محیطزیست میپردازد
میکربشناسی مولکولی molecular microbiology
[ میکرب] مطالعه میکربها با استفاده از فنّاوریهای تشخیص مولکولی
میکربکُش microbicide
[ میکرب] هر ماده یا عاملی که میکربهای موجود در فضای تحت اثر خود را میکشد
میکروسکوپ فراصوتی ← ریزبین فراصوتی
میلجوش stud weld
[متالورژی] اتصال میان یک میله یا پایه و قطعه اصلی
مِیلسنج inclinometer
[ژئوفیزیک] وسیلهای برای اندازهگیری زاویه مِیل مغناطیسی
میله اتصال tie bar
[درونشهری] میله فولادی خمیدهای که در محل اتصال دالهای بتنی (slab) برای جلوگیری از جدا شدن آنها از یکدیگر کار میگذارند
میله محافظ fuse pin, fuse bolt
[هوایی] اتصال ضعیف مکانیکی در نقطه پُرتنش سازه مانند موتور و ارابه فرود
مینروب mine sweeper
[نظامی] شناور چوبی پیشرفتهای که به موتورهای غیرمغناطیسی و تجـهیزات ویژه روبش مـینهای ضربـتی و صـوتی و مغناطیسی مجهز است
مینروبی mine sweeping
[نظامی] جمعآوری مینهای دریایی با مینروب
مین ضربهای contact mine
[نظامی] مینی که به محض اصابت به چیزی منفجر میشود
مینگذار mine layer, mine planter ship
[نظامی] شناوری که ویژه مینگذاری طراحی و ساخته شده است
مین مغناطیسی magnetic mine
[نظامی] مینی که در میدان مغناطیسی هدف عمل میکند
ن
ناتَرَک Dodonaea
[گیاهی] سردهای درختچهای یا درختی با برگهای متناوب و چسبناک و میوه پوشینه مشبک که در نواحی گرمسیری میرویند
ناتَرَکیان Sapindaceae
[گیاهی] تیرهای از ناتَرَکسانان (Sapindales) با حدود 135 سرده و 1600 گونه که عمدتاً در نواحی گرمسیری و نیمهگرمسیری مرطوب بهویژه در نواحی گرمسیری امریکا فراوان یافت میشوند؛ گونههای آنها درختی و درختچهای و بالارونده و علفی پیچنده است
ناتنی halfsib
[ژنشناسی] هر یک از افرادی که تنها دارای یک والد مشترک هستند
ناتنیآمیزی halfsib mating
[ژنشناسی] آمیزش بین زادههایی که تنها یک والد مشترک دارند
ناخالصی impurity
[محیطزیست] مادهای که ناخواسته با ماده مورد نظر آمیخته شده است
ناخونآهن non-heme iron
[تغذیه] آهنی که از منابع گیاهی به دست میآید و به خوبی خونآهن جذب نمیشود
نارون Ulmus
[گیاهی] سردهای از نارونیان با حدود هجده گونه درختی جنگلی و سایهانداز زینتی که در مناطق معتدل شمالی میرویند و بسیاری از آنها به خاطر ارتفاع زیاد و شاخ و برگ زیبا کاشته میشوند؛ برگهای آنها دارای قاعده نامتقارن با حاشیه دوبار دندانهای است و گلهای بدون گلبرگ آنها قبل از پیدایش برگها در خوشههایی در محل گرههای ساقه ظاهر میشوند
نارونیان Ulmaceae
[گیاهی] تیرهای از گلسرخسانان درختی یا درختچهای همیشهسبز یا خزاندار با پانزده سرده و 200 گونه که در نواحی معتدل شمالی میرویند؛ برگهای آنها معمولاً ساده با آرایش متناوب و حاشیهای صاف یا دندانهدار و قاعدهای معمولاً نامتقارن است و دارای گلهای غالباً کوچک تکجنسی یا دوجنسی هستند
نازیستزایی abiogenesis
[ژنشناسی] به وجود آمدن خودبهخودی موجود زنده از مواد بیجان
متـ . زایش خودبهخودی spontaneous generation
ناشنوا1 deaf 1
[ شنواییشناسی] فردی که آستانه شنوایی دو گوش او بیش از 90 دسیبل است
ناشنوا2 deaf 2
[ شنواییشناسی] ویژگی فردی که آستانه شنوایی دو گوش او بیش از 90 دسیبل است
ناشنوایی deafness, anacusis
[ شنواییشناسی] کمشنوایی بسیار عمیق با آستانه شنوایی بیش از 90 دسیبل که در آن فراگیری زبان گفتاری بدون تقویتکننده و روشهای آموزشی ویژه امکانپذیر نیست
متـ . کمشنوایی عمیق profound hearing impairment,
profound hearing loss
ناشنوایی پسازبانی postlingual deafness,
postlinguistic deafness
[شنواییشناسی] نوعی ناشنوایی که پس از رشد گفتار و زبان رخ میدهد
ناشنوایی پیشازبانی prelingual deafness,
prelinguistic deafness
[ شنواییشناسی] نوعی ناشنوایی که پیش از رشد گفتار و زبان رخ میدهد
ناشنوایی مادرزاد congenital deafness
[ شنواییشناسی] کمشنوایی عمیقی که معمولاً پیش از تولد یا در هنگام آن رخ میدهد
ناشنوایی مرکزی central deafness
[ شنواییشناسی] نوعی ناشنوایی ناشی از آسیبدیدگی مسیرهای عصبی یا اختلال در مرکز شنوایی مغز
ناقل دِنا DNA vector
[ژنشناسی] هر گونه ساختار دِنایی، مانند ژنگان ویروسها، که بتواند اطلاعات ژنی را از یک یاخته به یاخته دیگر منتقل کند
ناقل دوکارکردی shuttle vector, bifunctional vector
[ژنشناسی] ناقلی که قادر به همتاسازی در دو گونه نامرتبط است
نامتقارنی اطلاعاتی information asymmetry
[کتابداری] وضعیتی ناظر بر تراکنش اطلاعاتی که در آن اطلاعات یک طرف بیشتر یا بهتر از طرف مقابل است
نامسنگ namestone
[باستانشناسی] سنگی که بر روی آن عباراتی کنده شده باشد و از آن برای مشخص کردن گور یا هر محل دیگری استفاده کرده باشند
نامولد nongenerator
[ریاضی] عضوی از گروه مفروض که بتوان آن را از هر مجموعه مولد که شامل این عنصر است، حذف کرد
نامیزه گوشت meat emulsion
[ فنّاوری غذا] فراورده گوشتی شامل نامیزههای سوسیس و دیگر نامیزههای مصرفی در صنعت گوشت که از دو فاز پیوسته، یعنی پروتئین و آب، و پراکنده، یعنی ذرات چربی، تشکیل شده است
ناوبَری navigation
[درونشهری، دریایی، ریلی، هوایی ] علم و مهارت هدایت و واپایی وسایل نقلیه اعم از دریایی و هوایی و ریلی و درونشهری و جادهای
ناوتیپ flotilla
[نظامی] 1. نوعی تقسیمبندی اداری ـ پشتیبانی نیروها در نیروی دریایی شامل دو یا چند ناوگروه 2. نوعی سازماندهی راهکنشی یا عملیاتی در نیروی دریایی شامل دو یا چند ناوگروه و همراه با ناو سرفرماندهی یا ناو پشتیبانی (tender) یا هر دو
ناو جنگی man of war, fighting ship,
armed naval ship, warship
[نظامی] کشتی جنگی یا کشتی دریایی مسلح و شناورهایی مانند آنها که متعلق به نیروی دریایی است
ناودسته division
[نظامی] 1. پایهایترین تقسیمبندی اداری ـ پشتیبانی نیروها در نیروی دریایی چه بر روی کشتی و چه در ساحل 2. نوعی سازماندهی راهکنشی یا عملیاتی در نیرویدریایی که زیرمجموعه ناوگروه و شامل دو یا چند ناو است
ناوش nutation
[فیزیک] تغییرات منظم زاویه بین محور چرخش و محور حرکت تقدیمی
متـ . رقص محوری
ناوشپذیر ← قابل ناوبَری
ناوشپذیری ← قابلیت ناوبَری
ناوش فضای اطلاعاتی navigation of information space
[کتابداری] پویش میان مصنوعات و کارگزاران و ابزارهای اطلاعاتی و تمام فعالیتهایی که به این منظور صورت میگیرد
ناوک آغازین primitive groove
[پایه پزشکی] ناودان کوچک میانی در امتداد طولی شیار آغازین رویان
٭ ناوک در اینجا به معنای ناودان یا شیار کوچک است.
ناوگان رزمی task fleet
[نظامی] واحدی شامل تعدادی یگان شناور و پروازی برای انجام یک مأموریت خاص که ممکن است استمرار داشته باشد
ناوگروه squadron 2
[نظامی] 1. نوعی تقسیمبندی اداری ـ پشتیبانی نیروها در نیروی دریایی، بزرگتر از ناودسته و کوچکتر از ناوتیپ 2. نوعی سازماندهی راهکنشی یا عملیاتی در نیروی دریایی شامل دو ناودسته یا بیشتر
ناوگروه آبخاکی amphibious squadron
[نظامی] مجموعه چند ناو نیروبَر هجومی(assault shipping) آبخاکی که برای حمل نیروها و تجهیزات در عملیات هجومی آبخاکی مورد استفاده قرار میگیرد
ناو مهماتبَر ammunition ship
[نظامی] ناوی جنگی که ویژه حمل مهمات برای ناوها و هواگردهای نیروی دریایی طراحی شده یا تغییر کاربری داده است
متـ . مهماتبَر
ناهماهنگی anharmonicity
[شیمی] میزان انحراف ارتعاش یک مولکول از حرکت یک نوسانگر متناظر با آن
ناهمسطحسازی grade separation
[درونشهری] جداسازی عمودی در تقاطعها با استفاده از سازههای ناهمسطح
ناهمگنی اطلاعاتی information heterogeneity
[کتابداری] وجود تفاوتهای نحوی و ساختاری و معنایی در میان سامانههای مختلف اطلاعاتی
نجوم بالونی balloon astronomy
[ نجوم رصدی] مطالعه اجرام آسمانی در لایههای بالای جوّ و آشکارسازی تابش الکترومغناطیسی در طولِموجهایی که به سطح زمین نمیرسد، از طریق تجهیزاتی که بر روی بالون نصب میشود
نجوم پرتوایکس X-ray astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که به مطالعه پرتوهای نجومی در بازه طیفی پرتو ایکس میپردازد
نجوم پرتوگاما gamma-ray astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که به مطالعه پرتوهای گاما از چشمههای فرازمینی میپردازد
نجوم راداری radar astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که اجرام داخل منظومه شمسی را از طریق ارسال و دریافت بازتاب امواج رادیویی مطالعه میکند
نجوم رادیویی radio astronomy
[ نجوم رصدی] مطالعه اجرام آسمانی از طریق آشکارسازی و تحلیل امواج الکترومغناطیسی در بازه طولِموجهای رادیویی
نجوم فرابنفش ultraviolet astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که به مطالعه پرتوهای نجومی در بازه طیفیِ فرابنفش میپردازد
نجوم فرابنفش فرین
extreme ultraviolet astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از نجوم فرابنفش که به مطالعه پرتوهای نجومی در بازه 10 تا 90 نانومتر میپردازد
نجوم فروسرخ infrared astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که به مطالعه پرتوهای الکترومغناطیس در بازه طیفی فروسرخ میپردازد
نجوم ماهوارهای satellite astronomy
[ نجوم رصدی] مطالعه اجرام نجومی به کمک ابزارهای رصدی سوار بر ماهوارهها
نجوم موشکی rocket astronomy
[ نجوم رصدی] بخشی از علم نجوم که در آن به مطالعه تابش الکترومغناطیسی اجرامی میپردازند که در ارتفاعات بیش از چهارصد کیلومتری زمین با فرستادن موشک قابل دستیابی است
نجوم نوترینو neutrino astronomy
[ نجوم رصدی] رصد و مطالعه چشمههای نوترینوی خورشیدی و فراخورشیدی
نخاعبرونی myelocele
[پایه پزشکی] بیرونزدگی لوله عصبی به علت آسیب یا نارسایی ستون مهرهها
نخاعگشادگی syringomyelia,
cavitary myelitis, hydrosyringomyelia,
Morvan's syndrome, myelosyringosis,
syringomyelic syndrome,
syringomyelus
[پایه پزشکی] افزایش حجم و قطر مجرای مرکزی نخاع
نخاعی ـ مغزپسینی myelencephalospinal
[پایه پزشکی] مربوط به مغز پسین و نخاع
نخاعی ـ مغزپیشاپسینی metencephalospinal
[پایه پزشکی] مربوط به مغز پیشاپسین و نخاع
نراندامه phallus
[روانشناسی] بازنمود روانی قضیب
نراندامهمدار phallocentric
[روانشناسی] ویژگی دیدگاهی مبتنی بر این باور که نراندامه یک هستیبخش مقدس و منبع قدرت یا نماد باروری است
نراندامهمداری phallocentrism
[روانشناسی ] دیدگاهی که بر نقش محوری نراندامه در مسائل روانی تأکید دارد
نرخ ساعت اوج peak hour price
[درونشهری] نرخ کرایه در ساعات اوج
نرخ کرایه حجمی measurement rate
[دریایی] نرخ کرایه فرست کالاهای حجمی
نرخگذاری ساعت اوج peak hour pricing
[درونشهری] تعیین نرخ کرایه در ساعات اوج
نرمچوب softwood
[جنگل] چوب درختان سوزنیبرگ و برخی درختان سختچوبی ـ که از لحاظ ساختاری دارای چوب نرم هستند
نرمخراب fail-soft
[درونشهری، ریلی، هوایی] ویژگی سامانهای که علیرغم بروز خرابی، وقفهای در عملکرد آن روی نمیدهد و تنها کارایی آن کاهش مییابد
نسبت اوج به مبنا peak/base ratio,
peak/off-peak ratio
[درونشهری] 1. نسبت تعداد وسایل نقلیه عمومی در ساعات اوج به ساعت مبنا 2. نسبت تعداد مسافر جابهجاشده در ساعات اوج به ساعت مبنا
نسبت پیوندزنی grafting ratio
[شیمی] در همبسپارش پیوندی، نسبت بسپار پیوندخورده به بسپار اولیه
نسبت تبادل تنفسی
respiratory exchange ratio, RER
مقدار کربندیاکسید تولیدشده در بدن تقسیم بر مقدار اکسیژن مصرفی در هنگام دگرگشت دریافت رژیمی
نسبت تنگش contraction ratio
[هوایی] 1. نسبت سطح مقطع بیشینه به سطح مقطع آزمونگاه در تونل باد زیرصوتی 2. نسبت سطح مقطع ابتدای تنگه به سطح مقطع گلویی در تونل باد اَبَرصوتی
نسبت سبز green ratio
[درونشهری] نسبت زمان سبز مؤثر برای حرکت در یک تقاطع چراغدار به مدت چرخه
نسبت سنی age ratio
[جنگل] نسبت درختان جوان به بالغ که ممکن است معیاری برای حاصلخیزی باشد
نسبت ظرفیت حمل deadweight ratio,
deadweight displacement coefficient
[دریایی] نسبت ظرفیت حمل به میزان جابهجایی آبخور در حالت بارگیریشده
نسبت مساحت area ratio
[هوایی] نسبت مساحت بال به مجذور اندازه دهانه آن
نسبت منظری aspect ratio,
aspect ratio of wings
[هوایی] نسبت مجذور دهانه بال (wingspan) به مساحت آن
نشانفرست beacon
[درونشهری، مخابرات، هوایی] فرستنده ـ گیرندهای با بُرد کوتاه که ارتباط بین وسایل نقلیه و مدیریت حملونقل را امکانپذیر میسازد
نشانفرست چندجهته non-directional beacon,
non-directional radio beacon, NDB
[هوایی ] نشانفرست رادیویی از جمله تجهیزات زمینیای است که برای هدایت هواگرد در همه جهات نشانک ارسال میکند
نشانفرست همراه personal locator beacon
[نظامی] نشان فرست رادیویی مکاننما و دوسویهای که در مواقع اضطراری و در طی عملیات امداد و نجات امکان ردیابی نفرات را فراهم میکند
نشانگان بازغذادهی refeeding syndrome
[تغذیه] نشانگانی شامل افزایش میزان برخی مواد کانی در خون بر اثر ورود ناگهانی مواد مغذی به آن، عموماً پس از یک دوره محرومیت غذایی، که ممکن است منجر به مرگ فرد شود
نشانگان خستگی اطلاعاتی
information fatigue syndrome, IFS
[کتابداری] خستگی و فشار ناشی از مواجهه با حجم زیاد اطلاعات
نشانگان خستگی مزمن chronic fatigue syndrome, CFS
[روانشناسی ] بیماری مزمنی با علت ناشناخته که مشخصههای آن عبارت است از خستگی و کاهش فعالیت جسمی و علائمی شبیه به آنفلوانزا و گاه افسردگی
نشانگان سوخت و سازی metabolic syndrome
[ تغذیه] مجموعه اختلالات سوختوسازی که ویژگی آنها مقاومت در برابر انسولین است
نشانگر حد رفتگی tread wear indicator, TWI
[تایر] زائدههایی در کف شیارهای رویه در عمق اینچی که در صورت رفتگی آج تا آن عمق، تایر غیرقابلاستفاده میشود
نشانگر زیستی biological indicator, bioindicator
[محیطزیست] هر یک از ردههای گوناگون ریزاندامگانهایی که میتوان از آنها به عنوان شاخص سطوح آلودگی ترکیبات آلی استفاده کرد
نشانگر ژنشناختی genetic marker
[ژنشناسی] شاخص ژنگانی یا رُخنمودی که بهآسانی بتوان آن را تشخیص داد
نشانواره logo
[عمومی] نمادی خاص یک شرکت یا سازمان به صورت تصویر یا علامت یا طرح، برای تشخیص سریع و راحت آن
نشانه گِل و برف mud and snow, M&S, M/S, M+S
[تایر] نشانهای بر دیواره تایر که مشخص میکند تایر در زمستان، در هنگام برف و گل و سرما، کارکرد مطلوبی دارد
نشیمن طوقه bead seat
[تایر ] ناحیه داخلی رینگ (rim) که تایر بر روی آن قرار میگیرد و آببندی هم میشود
نظارت آزادراه freeway surveillance
[درونشهری] پایش و واپایش لحظهبهلحظه عملکردهای آزادراه
نظریه ترابُرد transport theory
[فیزیک] شاخهای از مکانیک آماری و نظریه جنبشی که با توصیف آماری پدیدههای ترابُرد مولکولها سروکار دارد
نظریه چرخه سلطه long-cycle theory
[سیاسی ] نظریهای که بر پایه آن تحولات نظام بینالملل الگویی مشخص و تکراری دارد به نحوی که پس از پایان یک دوره طولانی و فراگیرِ چیرگیِ یک قدرت بر بخش مهمی از جهان دورهای دیگر آغاز میشود که معمولاً با جنگ همراه است
نظریه دومؤلفهای نوترینو
two-component neutrino theory
[فیزیک] نظریهای که بر اساس آن جرم سکون نوترینو و پادنوترینو هر دو صفر است و اسپین نوترینو همیشه با جهت حرکت آن پادموازی و اسپین پادنوترینو با جهت حرکت آن همسو است
نظریه سرشتها character theory
[ریاضی] شاخهای از جبر مجرد که به بررسی سرشتهای گروهی میپردازد
نظریه صلح مردمسالاران democratic peace theory
[سیاسی] نظریهای مشعر بر اینکه نظامهای مردمسالار علیه یکدیگر نمیجنگند
متـ . صلح مردمسالاران democratic peace
نفوذسنج penetrometer
[فنّاوری غذا] ابزاری برای اندازهگیری سفتی موادغذایی، بهویژه میوهها، بر اساس عمق نفوذ کاوند، تحت فشار مشخص
نفوذسنجی penetrometry
[فنّاوری غذا] اندازهگیری سفتی مواد غذایی با نفوذسنج
نقش دندهای lug shape, lug pattern
[تایر] نوعی نقش رویه که در آن شیارها ناپیوسته و عمود بر محیط تایر است
نقش دندهنواری rib-lug shape,
rib-lug pattern
[تایر] نوعی نقش رویه که مرکب از نقش نواری و نقش دندهای است
نقش رویه tread pattern,
tread design, tread 2
[تایر] طرح نظاممندی از آجها و شیارها و شیارکها بر رویه تایر
نقش قطعهای block shape, block pattern
[تایر] نوعی نقش رویه متشکل از تکقطعههایی که شیارهای آنها به یکدیگر پیوسته است
نقش متقارن symmetrical tread pattern
[تایر] نوعی نقش رویه که در آن طرح دو طرف خط مرکزی رویه همسان است
نقش نامتقارن asymmetrical tread design,
nonsymmetrical tread design
[تایر] نوعی نقش رویه که در آن طرح دو طرف خط مرکزی رویه ناهمسان است
نقش نواری rib shape, ribs, rib pattern
[تایر] نوعی نقش رویه که متشکل از نوارهای موازی است
نقشه اختصاصی arbitrary map
[نقشهبرداری] نقشهای که به سفارش یک شرکت یا سازمان خاص برای مقاصد خاص تهیه میشود
نقشه برجسته relief map
[نقشهبرداری] نقشهای که پستیبلندیهای یک ناحیه را با برآمدگی و فرورفتگی نسبی سطح نقشه منعکس میکند
نقشه برهمکنش پروتئینها
protein-protein interaction map,
protein interaction map, protein linkage map
[پروتگانشناسی] نقشه شبکه پیچیدهای از برهمکنشهای اجزای یک پروتگان در زمانی معین
نقشه بزرگمقیاس large-scale map
[ نقشهبرداری] عموماً نقشهای که در مقیاس 10000 : 1 تا 500 : 1 تهیه شده باشد
نقشه بومی native map
[نقشهبرداری] نقشه منطقهای که کشوری دیگر از طریق نهادهای دولتی یا خصوصی خود تهیه میکند
نقشه بیان پروتئین protein expression map
[پروتگانشناسی] توصیف فراوانی و توزیع درونیاختهایِ پروتگان و همچنین تغییرات پساترجمهای (post-translational) آنها در زمانی معین
نقشه پروتگان proteome map
[ پروتگانشناسی] توصیف ترسیمیِ فراوانی و کمیت و توزیع تمام اجزای یک پروتگان در زمان معین
نقشه پیشنگاشت manuscript map
[نقشهبرداری] طرح اولیه نقشه که از منابع مختلف مانند برداشت زمینی یا عکس هوایی تألیف و تهیه میشود
نقشه ترکیبی composite map
[نقشهبرداری] نقشهای که از ترکیب دو یا چند نقشه با محدوده جغرافیایی و دستگاه مختصات مرجع واحد به دست میآید
نقشه تصویرسنجشی photogrammetric map
[نقشهبرداری] نقشه عارضهنگاشتی که با تصویرسنجی و استفاده از عکسهای هوایی و نقاط واپایش زمینی تهیه میشود
متـ . نقشه تصویرسنجی
نقشه تصویرسنجی ← نقشه تصویرسنجشی
نقشه چندوجهی polyhedric map,
polyhedral map
[نقشهبرداری] نقشه زمین یا یک جسم کروی بر سطح یک چندوجهی بسته
نقشه خاصمنظوره special-purpose map
[نقشهبرداری] نقشهای که برای یک منظور ویژه طراحی میشود
نقشه راهنما index map, key map
[نقشهبرداری] نقشهای که نشان میدهد مجموعه اطلاعات مرتبط با هم مانند نقشههای مختلف و عکسهای هوایی و دادههای آماری و اطلاعات توصیفی زمین در کجا یافت میشود
نقشه راهنمای عکسی photographic index map,
photo index map, photo index
[نقشهبرداری] نقشه راهنمایی که سطح پوششدادهشده در هر عکس را با یک مجموعهعکس از آن منطقه نشان میدهد
نقشه رسمی official map
[نقشهبرداری] نقشهای که حریم معابر یا دیگر زمینهای شهری را در حال و آینده نشان میدهد و مراجع دولتی و قضایی آن را به رسمیت میشناسند
نقشه رقمی digital map
[نقشهبرداری] نقشهای که در واقع به صورت مجموعهای از ارقام است و کاربرد رایانهای دارد
نقشه زمینوار geoidal map
[نقشهبرداری] نقشهای که ارتفاع زمینوار را نسبت به بیضوی مرجع با استفاده از منحنی میزان نشان میدهد
نقشهسازی تصویرسنجشی
photogrammetric mapping
[نقشهبرداری] نوعی نقشهسازی که در آن منبع اصلی دادهها عکس است
متـ . نقشهسازی تصویرسنجی
نقشهسازی تصویرسنجی ← نقشهسازی تصویرسنجشی
نقشهسازی ساحلی coastal mapping
[نقشهبرداری] تهیه نقشه از ناحیه ساحلی
نقشهسازی هممقدار isoplethic mapping,
isopleth mapping, isarithmic mapping
[نقشهبرداری] تهیه نقشهای که در آن یک کمیت با مقادیر همارز در نقشه نشان داده میشود
نقشهسازی هوایی aerial mapping
[نقشهبرداری] تهیه نقشه با استفاده از عکسهای هوایی
نقشه شدآمد traffic-circulation map,
circulation map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن مسیرهای اصلی و مسیرهای جانشین برای تنظیم شدآمد نشان داده میشود
نقشه شناسایی reconnaissance map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن اطلاعات بهدستآمده از برداشت شناسایی و دادههای بهدستآمده از دیگر منابع یکجا عرضه میشود
نقشه شهری urban map, city map
[نقشهبرداری] نقشه یک شهر یا منطقه شهری
نقشه طبقهبندی زمین land-classification map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن انواع خاک و سنگ با سایه یا رنگ خاص نشان داده میشود
نقشه طبیعی physical map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن سطح زمین و کف اقیانوسها و برجستگیها، و نیز پدیدههای طبیعی مانند جریانهای اقیانوسی و باتلاقها و کویرها نشان داده میشود
نقشه طبیعیمصور physiographic pictorial map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن عوارض با استفاده نظاممند از مجموعهای استاندارد شامل علائم و نگارههای قراردادی و بر اساس تصویر سادهشده آن عوارض نشان داده میشود
نقشه عاممنظوره general-purpose map
[نقشهبرداری] نقشهای که گستره وسیعی از اطلاعات مورد نیاز کاربران مختلف را ارائه میکند
نقشه عکس بازنگریسته photo-revised map
[نقشهبرداری] نقشه عارضهنگاشتی یا مسطحاتی که با روشهای تصویرسنجشی بازنگری شده است
نقشه عمومی general map
[ نقشهبرداری] نقشهای که انواع عارضههای جغرافیایی را نشان میدهد
نقشه کوچکمقیاس small-scale map
[نقشهبرداری] عموماً نقشهای که در مقیاس 50000 : 1 تا 250000 : 1 تهیه شده باشد
نقشه مغناطیسی magnetic map, magnetic chart
[نقشهبرداری] نوعی نقشه خاصمنظوره که پراکندگی یکی از عناصر مغناطیسی را سدهبهسده نشان میدهد
نقشه میانمقیاس medium-scale map,
intermediate-scale map
[نقشهبرداری] عموماً نقشهای که در مقیاس 10000 : 1 تا 50000 : 1 تهیه شده باشد
نقشه نظامی military map
[نقشهبرداری] نقشهای که برای اهداف نظامی تهیه میشود
نقشهنگاری برهمکنش پروتئینها
protein interaction mapping, PIM
[ پروتگانشناسی] فرایند تهیه نقشه برهمکنش پروتئینها
نقشهنگاری بیان پروتئین
protein expression mapping, PEM
[ پروتگانشناسی] توصیف فراوانی و توزیع درونیاختهای تمام پپتیدها و پروتئینهای اندامهای زیستی تحت شرایط کاراندامشناختی در زمانی معین
نقشهنگاری پروتگان proteome mapping
[پروتگانشناسی] دستهبندی تمام پروتئینهای یک سامانه زیستی در زمانی معین با استفاده از فنّاوری پروتگانشناختی و انعکاس ژنهای فعال بدون در نظر گرفتن بقیه ژنهای آن ژنگان در نقشه ژنی ترسیمشده
نقشهنگاری حبه domain mapping
[پروتگانشناسی] شناسایی حبههای خاص یک پروتئین که خصوصیات ساختاری و عملکردی دارند
نقشهنگاری وانهشی deletion mapping
[ژنشناسی] روشی که در آن با استفاده از وانهشهای همپوشان جایگاه یک ژن ناشناخته را بر روی یک فامتن یا یک نقشه پیوستگی (linkage map) تعیین میکنند
نقشه نیمکره hemispherical map
[ نقشهبرداری] نقشه نیمه استوایی یا نیمههای نصفالنهاری زمین
نقشه همانحراف isogonic map
[نقشهبرداری] نقشهای که در امتداد خطوط آن انحراف مغناطیسی در یک تاریخ مشخص ثابت است
نقشه هممقدار isoplethic map,
isarithmic map
[نقشهبرداری] نقشهای که در آن نقاط همکمیت به هم وصل شدهاند
نقشه هوانوردی aeronautical chart
[ نقشهبرداری] نقشهای که برای ناوبری هوایی طراحی میشود
نقش یکسویه directional tread design
[تایر] نوعی نقش رویه، که برای عملکرد بهتر تایر، در جهتی خاص طراحی شده است
نقص ستیغ عصبی neural crest defect
[تغذیه] نقص مادرزادی بر اثر مصرف ترکیبات مشابه ویتامین آ که منجر به لبشکری شدن و ناهنجاری در چهره و دریچه قلب میشود
نقطه تسلیم yield point
[فیزیک] کمترین تنشی که در آن، بدون افزایش تنش، تغییرشکل مومسان (plastic defermation) جسم ادامه مییابد
متـ . تنش تسلیم yield stress
نقطهجوش spot weld
[متالورژی] هر یک از جوشهای فاصلهداری که عموماً به صورت دایره دیده میشود
نقطه رهاسازی بمب bomb release point
[نظامی ] نقطهای که هواگرد پس از رسیدن به آن بمب را به سوی هدف رها میکند
نقطههای همقطر antipodal points, antipodes
[ریاضی] دو نقطه که در دو سر قطر یک کرهاند
نگاره چگالی density log
[ژئوفیزیک] منحنی چاهنگاره حاصل از پرتوزایی القایی که نشاندهنده چگالی کپهای سنگها و شارههای درون آنهاست
متـ . نگاره گاما ـ گاما gama-gama log
نگاره گاما ـ گاما ← نگاره چگالی
نگاشت دوخطی ← صورت دوخطی
نگاشت مجموعهمقدار set valued map,
set-valued function
[ریاضی] برای دو مجموعه و ، نگاشتی که به هر عضو از زیرمجموعهای از نسبت دهد
نگاشت نیمخطی semilinear mapping
[ریاضی] نگاشتی مانند از فضای بُرداری بر روی میدان به فضای بُرداری بر روی میدان ، به طوری که به ازای هر و هر
که در آن نگاشت یک خودریختی است
نگاشت همقطری antipodal map
[ریاضی] نگاشتی از کره واحد به که هر نقطه کره را به قرینهاش مینگارد
نگهداری چوب wood preservation
[جنگل] استفاده از فنّاوری برای پیشگیری از تخریب چوب به وسیله اندامگانهای زنده و حریق
نگینی کردن dicing
[فنّاوری غذا] خرد کردن مواد غذایی به مکعبهای کوچک
نماتوب ← نمایه توده بدن
نماد اَبر cloud symbol
[جَوّ] هریک از اندیشهنگاشتهای ویژه که معرف مهمترین یا فراوانترین اَبرهاست
نمادسازی symbolisation, symbolism
[روانشناسی] سازوکاری دفاعی در روانکاوی که از طریق آن اندیشهها و امیال و تکانههای ناخودآگاه به اشکال متفاوت بیان میشود
نماد نراندامه phallic symbol
[روانشناسی] هر شیء یا تصویری که بازنمایانگر اندام تناسلی نرینه باشد
نمایش representation
[ریاضی] یک همریختی از گروهی مفروض به گروهِ همه ماتریسهای مربعی ناتکین با درایههای واقع در یک میدان
نماینده مالک کشتی shipowner’s agent
[دریایی] شخصی حقیقی یا حقوقی که برای تأمین نیازهای کشتی در بنادر به نیابت از مالک کشتی اقدامات لازم را انجام میدهد
نمایه پروتئینی انسان human protein index, HPI
[ پروتگانشناسی] فهرست توصیفی جامعی از پروتئینهای یاختهها و بافتها و اندامهای انسان اندیشورز
نمایه توده بدن body-mass index,
Quetelet’s index
[تغذیه] شاخصی که از تقسیم وزن بدن بر حسب کیلوگرم بر مجذور قد بر حسب متر محاسبه میشود
اختـ . نماتوب BMI
نمایه قندخونی glycemic index
[ تغذیه] رتبهبندی اثر مصرف یک ماده غذایی واحد بر قند خون در قیاس با یک کربوهیدرات مبنا
نمدار Tilia
[گیاهی] سردهای از نمداریان درختی بزرگ خزاندار با حدود 30 گونه که در نواحی معتدل شمالی میرویند؛ برگهایشان قلبشکل و معمولاً نامتقارن است و در کنار پرچمهای گل فلسی گلبرگمانند وجود دارد
نمداریان Tiliaceae
[گیاهی] تیرهای از پنیرکسانان درختی یا درختچهای و گاهی علفی با حدود 50 سرده و 450 گونه که در تمام جهان میرویند؛ برگهای آنها ساده با آرایش متناوب یا مارپیچی و حاشیه پهنک آنها کامل یا بریدهبریده است و گلهایشان منظم و منفرد سه تا پنجپر است و گاه به صورت مجتمع در گلآذین قرار دارند
نمودار profile 2, graph-chart, graph
[روان