تضعیف دولت ها در منطقه بروز پدیده شوم تروریسم را به همراه دارد
رییس گروه روابط پارلمانی ایران با پارلمان اروپا با بیان اینکه منطق جمهوری اسلامی ایران در خصوص سوریه از سوی غرب درک نشد، گفت: بی دولتی در منطقه ما مساوی با حاکمیت تروریست هاست.
به گزارش روابط عمومی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، دکتر کاظم جلالی که در راس هیات گروه روابط پارلمانی جمهوری اسلامی ایران با پارلمان اروپا به منظور دیدار و گفتگو با مقامات سیاسی و مسئولان پارلمان اروپا به این منطقه سفر کرده است در گفتگویی تفصیلی با روزنامه فرانسوی زبان لوسوار بلژیک به سوالات خبرنگار این روزنامه حول موضوعاتی چون برجام و وضعیت منطقه پاسخ داد.
متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است؛
سوال: دلایل حضور شما و هیات گروه روابط پارلمانی جمهوری اسلامی ایران با اروپا در بروکسل چیست؟
- دلیل نخست این است که گروه روابط پارلمانی جمهوری اسلامی ایران با پارلمان اروپا طی دعوت گروه روابط پارلمانی اروپا با جمهوری اسلامی ایران به بروکسل سفر کرده است تا دیدارها و گفتگوهای دوجانبه داشته باشیم.
دوم آنکه در کنار حضور گروه روابط پارلمانی جمهوری اسلامی ایران با پارلمان اروپا در این منطقه، دیدارهای دوجانبهای نیز در با مقامات سیاسی و پارلمانی بلژیک خصوصا وزیر امور خارجه بلژیک خواهیم داشت. در کنار این دیدارها همچنین سفر یک روزهای به لوکزامبورگ خواهیم داشت و دیدارهایی با رییس مجلس لوکزامبورگ، وزیر امور خارجه و مقامات این کشور خواهیم داشت.
سوال: موضوعات اصلی که در دیدارهای دوجانبه داشتید در چه حوزه هایی بوده است و آیا موضوعاتخاصی در گفتگوهای دوجتنبه در بخشهای مختلف مطرح شده است؟
- تاکنون تنها ملاقاتهایی با رئیس مجلس و نخست وزیر منطقه فلاندرز بلژیک داشتهایم و در روزهای آینده دیدارهای دیگری با مسئولیین و مقامات اروپایی خواهیم داشت. طبعا محوربخشی از صحبت های دوجانبه ما مربوط به برجام و مطالبات دولت و ملت ایران از مجموعه اتحادیه اروپا نسبت به عملیاتی و اجرایی شدن برجام خواهد بود. خصوصا با رفتار غیرقانونی و غیراخلاقی که آمریکا در برجام از خود نشان داد و از این توافق خارج شد، بار استمرار و حفظ برجام برعهده کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا خواهد بود و ما از جانب ملت و مجلس شورای اسلامی ایران پیگیر این موضوع در پارلمان اروپا و ملاقاتهایمان با مقامات بلژیک و لوکزامبورگ خواهیم بود.
مسئله دیگر بحث گسترش روابط اقتصادی ایران با اتحادیه اروپا به ویژه کشور بلژیک و لوکزامبورگ است، اعتقاد داریم در ذیل برجام، روابط اقتصادی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای اروپایی بخصوص بلژیک باید گسترش پیدا کند که این موضوع در گفتگو با مقامات اروپایی مطرح خواهد شد چراکه ظرفیتهای خوبی برای گسترش روابط و مناسبات دوجانبه بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای اروپایی وجود دارد .
البته در سال 2017 در مناسبات دوجانبه ایران و بلژیک شاهد یک گام بزرگ بودهایم و اگر این روابط بتواند تا چندسال آینده نیز ادامه پیدا کند به سطح مطلوبی از تبادل ظرفیتهای اقتصادی قابل همکاری دوجانبه دست پیدا خواهیم کرد. دید ما نسبت به سایر کشورهای اروپایی نیز به همین صورت است که بتوانیم روابط خود را با آنها نیز افزایش دهیم.
مسئله سوم به شناخت متقابل ایران و اروپا از یکدیگر برمیگردد. چراکه هم اروپاییها باید بهتر ظرفیتهای جمهوری اسلامی ایران را بشناسند و هم ما قابلیتهای اروپا را بیشتر درک کنیم. لذا دیدارهای دوجانبه میتواند به شناخت بیشتر ایران و اروپا خصوصا کشور بلژیک منجر شود.
مسئله چهارم هم به مسائل منطقه برمیگردد. امروز جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور قدرتمند و باثبات در منطقه و جهان اسلام میتواند مشکلات منطقه را به شکلی ملموستر و واقعی به جهان و جامعه بینالملل تبیین و منتقل کند و همفکری و هماندیشی اثرگذاری در خصوص مسائل منطقه با پارلمان اروپا و مقامات پارلمان بلژیک و لوکزامبورگ داشته باشد.
سوال: باتوجه به خروج آمریکا از برجام نظر شما در این خصوص و واکنش اتحادیه اروپا و شرکتهای اروپایی در این زمینه چیست؟
-نکته نخست آنکه برجام یک دستاورد بزرگ برای اتحادیه اروپاست و میتوان گفت پس از تشکیل اتحادیه اروپا بزرگترین موفقیت دیپلماتیک اروپا همین برجام بوده است. از همینرو اکنون عکسالعمل سیاسی اتحادیه اروپا در قبال خروج آمریکا از برجام با صدایی بلند و رسا به منظور حفظ برجام شنیده میشود. البته اتحادیه اروپا در این زمینه حق دارد که صدای رسایی داشته باشد چرا که از دستاورد بزرگ خود در برجام باید صیانت میکرد.
جمهوری اسلامی ایران مذاکرات هستهای را ابتدا با سه کشور اروپایی آغاز کرد و سپس روسیه و چین به این مذاکره پیوستند و در انتها آمریکا نیز وارد این گفتگو شد. لذا طرف اصلی این گفتگوها اروپا بود و به همین دلیل هم برجام میتواند موفقیت اروپایی ها در عرصه مدیریت جهانی تلقی شود. اتفاقا با صیانت یا عدم صیانت از برجام میتوان وزن اتحادیه اروپا را در مسیر و عرصه مدیریت جهانی سنجید. اگر اروپا نتواند برجام راحفظ و صیانت کند، میتوان نتیجه گرفت که اتحادیه اروپا در عرصه مدیریت جهانی دارای وزن بالایی نیست.
صیانت از برجام از سوی اروپا به این معناست که همچنان بازی به شکل برد-برد ادامه پیدا کند. جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات هسته ای با رویکرد برد-برد وارد شد و به آن استمرار ورزید. بازی برد-برد نمیتواند با انجام تعهدات یک طرف و عدم انجام تعهدات طرف دیگر استمرار پیدا کند.
الان بر مبنای 12 گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی که پس از توافقنامه برجام منتشر شده است، جمهوری اسلامی ایران تمام تعهدات خود را انجام داده است. اما اروپا چه کرده است؟ اروپا در موضع سیاسی با صدای بلند هر روز استمرار برجام را تایید میکند. اما آیا اعلام یک موضع سیاسی به معنای پایداری و استمرار آن خواهد بود؟ حتما پاسخ خیر خواهد بود و این نیازمند اقدامات عملی در حوزه ارتباطات اقتصادی است. اینکه شرکتهای اروپایی از ایران خارج شوند و اتحادیه اروپا نسبت به آنها بیتفاوت باشد از یک طرف به معنای جایزه دادن به ناقض قواعد بینالمللی یعنی آمریکاست و از طرف دیگر نشاندهنده ضعف اروپا در نگه داشتن موافقتنامه برجام است.
میتوان سوالی را مطرح کرد و آن اینکه در صورتی که برجام شکست بخورد بیشترین خسارت را کدام یک از طرفهای برجام خواهد دید؟ به نظر بنده حتما اتحادیه اروپا بیشترین آسیب را در شکست برجام متحمل خواهد شد چراکه دیگر هیچکس به اصل گفتگو با اتحادیه اروپا برای حل و فصل مسائل اعتماد نخواهد کرد. اما در مورد ایران اینکه ما هم رفتار معقول در گفتگوها و مذاکرات نشان دادیم و هم در عرصه جهانی به تعهدات خود پایبند بودیم. برای شما هم واضح است که ترامپ با خروج از برجام به دنبال این بود جمهوری اسلامی ایران نیز از برجام خارج شود و ما هم به این موضوع فکر میکردیم و کماکان هم به این موضوع فکر میکنیم اما تا زمانی که گفتگوها ادامه دارد همچنان صبورانه منتظر اقدامات عملی اتحادیه اروپا در صیانت از برجام هستیم اما طبیعی است که گزینه های دیگر هم در ذهن ما وجود داشته باشد .
سوال: شما حتما بیانیهای که توسط آقای لودریان وزیر امور خارجه فرانسه، چند روز پیش در وین ارائه شد توجه کردهاید که ایشان گفتهاند ایران باید وارد مذاکرات جدیدی شود و تعهداتی را ورای برجام در خصوص برنامه موشکی خود و نقش منطقهای ایران ارائه دهد، میخواهم نظر شما را در این خصوص بدانم.
- نکته نخست اینکه کسی میتواند امروز دم از استمرار مذاکره و گفتگوهای جدید با جمهوری اسلامی ایران بزند که مذاکراتی که تا امروز انجام داده را پاس بدارد و این مذاکرات را تبدیل به یک دستاورد کند تا طرف مذاکره کننده در راستای این دستاوردها تشویق شود. مثل اینکه ما بگوییم میخواهیم یک راه 100کیلومتری را بپیماییم اما در کیلومتر صفر متوقف مانده ایم و مرتب میگوییم که میخواهیم مسیر جدیدی را در پیش بگیریم و 50 کیلومتر دیگر برویم اما هنوز در نقطه ابتدا ماندهایم.
مذاکراتی که بیش از دوازده سال طول کشید و به برجام ختم شد امروز در شرف مرگ است و در حال روبرو شدن با شکست است، چطور از مذاکرات جدید صحبت به میان میآید. شما عمر مفید خود را در عالم خبرنگاری گذراندهاید و تجربیات زیادی در این زمینه داشتهاید و مطمئنا تصدیق میکنید که اگر من طرف مذاکره در ایران بودم و الان بخواهم مذاکرات جدیدی را شروع کنم آیا ملت ایران از من نخواهند پرسید که آقای جلالی مذاکراتی که تا کنون داشتهاید چه دستاوردی داشته است که دوباره حرف از مذاکره میزنید و ما در برابر این سوال منطقی چه جوابی به مردم خود خواهیم داد؟
فعلا باید بتوانی این نوزادی که به نام برجام متولد شده را بزرگ کنیم. ابتدای امری باید برای درمان برجام که در وضعیت وخیمی به سر میبرد فکری کنیم و بعد ببینیم که آیا اصلا کار جدیدی را میتوانیم شروع کنیم یا خیر.
نکته دوم این است که به نظر میرسد اینگونه اظهارنظرها بیشتر فرار به سمت جلو برای گریز از مسئولیت اروپا و کشورهای اروپایی از جمله فرانسه در مقابل گفتگوهای خود با ایران در برجام است.
نکته سوم اینکه بهتر است آقای لودریان و سایر افرادی که از مذاکرات دیگری سخن میگویند نگاهی به مسابقه تسلیحاتی ایجادشده توسط غرب در منطقه نگاهی بیندازند و یک بار میزان خرید تسلیحاتی نسبت به تولید ناخالی داخلی هر کشور را مشاهده کنن و ببینند چه رقابت تسلیحاتیای غرب در منطقه به راه انداخته است به طوری که اکنون انواع تسلیحات در منطقه ما وجود دارد و به طور کلی نگاهی انداخته شود به اینکه اکنون جمهوری اسلامی ایران در کجای این معادلات قرار دارد. ببینید ترامپ در سفری که به منطقه ما داشت چه میزان به کشورها این ناحیه تسلیحات فروخت البته برخی کشورهای اروپایی نیز در سفر خود به منطقه ما به مانند ترامپ اقدامات مشابهی را انجام دادند.
نکته چهارمی هم که در این خصوص وجود دارد این است که یک بار به صحنه منطقه ما نگاه واقعبینانه بیندازید و ببینید چه کسانی پول و امکانات در این حجم وسیع در اختیار تروریستها قرار دادهاند و اساسا تروریسم در کدام مکتب فکری در منطقه ما تعریف میشود و قرار میگیرد و چه کشورهایی پشتوانه تروریستها در منطقه هستند و چه میزان هزینه برای تروریستها میکنند و چه میزان هم خودشان اسلحه میخرند و هم تسلیحات در اختیار تروریستها قرار میدهند. این واقعیت منطقه است که نمیتوان آن را با شعار و حرفهای غیرمسئولانه جابجا کرد.
اما درباره بحث موشکی جمهوری اسلامی ایران آنکه برنامه ما در این زمینه کاملا برنامهای در راستای توانمندیهای دفاعی است. کشوری که 8سال جنگ را از ناحیه صدام با حمایت کشورهای اروپایی و آمریکا، متحمل شد باید خود را در برابر هرگونه تهدید واکیسنه کند. روزی بود که جمهوری اسلامی ایران وقتی موشکی به سمتش شلیک میشد و مردم عزیز ما به شهادت میرسیدند، ما هیچ امکانات خاصی برای دفاع از خودمان در آن مقطع نداشتیم لذا بر اساس درسهای آموخته شده از جنگ 8ساله تحمیلی، برنامهای برای ارتقای توانمندیهای دفاعی خود داریم و این برنامههای دفاعی قابل گفتگو نیست کما اینکه خود آقای ترامپ با تمام دیوانگیاش مدتی پیش گفته بود که در مقوله امنیت ملی آمریکا با هیچ کس گفتگو نمیکند؛ وقتی خود آمریکا چنین صحبتی را مطرح میکند انتظار دارد که کشور دیگری در بحث امنیت ملی بخواهد گفتگو کند. آیا این منطقی است؟
در منطقه ما عربستان سعودی موشکهایی با برد بالای 3هزار کیلومتر دارد. چطور میشود سایر کشورها نسبت به این کشور و خریدهای موشکی و برنامه موشکی آن، بیتفاوت بوده و یا حتی مواضع حمایتی میگیرند.
نکته دیگری که بر روی آن تاکید میکنم اینکه بودجه نظامی کشور ما با کشورهای منطقه را مقایسه کنید، آن وقت کاملا به این موضوع پی میبرید که چه کشورهایی و تا چه میزانی خود را در منطقه ما مسلح میکنند.
سوال: سه قدرت آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی به دنبال یک هدف مشترک یعنی تغییر رژیم در ایران هستند و این کاملا مشخص است چرا که ترامپ فکر میکند میتواند به این هدف بدون جنگ و تنها با تحریم اقتصادی دست پیدا کند. اقتصاد ایران حتی پیش از تحریمها هم بیمار بود و این وضعیت در حال وخیمتر شدن است . چگونه میخواهید با این مشکلات مقابله کنید؟
- به نکته دقیقی اشاره کردید و آن این است که ترامپ، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی بحث تغییر نظام در ایران را دنبال میکنند، ولی وقتی من به عنوان یک ایرانی این جمله را میشنوم برای من تازگی ندارد. چهل سال است که مرتب این جمله را میشنویم.
نکته اول این است که خود آمریکا، عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی در یک تناقض و پارادوکس گرفتار هستند. از یک طرف میگویند که ایران یک کشور ضعیف است و میتوان در آن رژیم را تغییر داد و از طرف دیگر همه دنیا را از ایران میترسانند که همه اتفاقاتی که در منطقه رخ میدهد توسط ایران مدیریت میشود.
به یاد این نکته میافتم که تا چند سال پیش مرتب میگفتند که ایران یک کشور عقب افتاده است و مسئولان جمهوری اسلامی ایران میخواهند این کشور را به هزار سال پیش برگردانند و مردم را سوار شتر کنند. بعد یکباره آمدند گفتند ایران نزدیک به دستیابی به بمب اتم است. اینها تناقضات گفتاری است که جمهوری اسلامی ایران در طول 40سال گذشته با آن مواجه بوده است.
نکته بعدی این است که ما به لحاظ اقتصادی دچار بیماریهایی هستیم که اکنون ارادهای جدی برای علاج آنها داریم و فکر میکنیم که تحریمها، برای جمهوری اسلامی ایران فرصتی برای شناختن عیوب اقتصادی و عملکرد ناکارآمد برخی حوزههاست. باید بگویم که برنامهریزی دقیق و وسیعی در حوزه های مختلف انجام دادهایم تا بتوانیم از فرصت پیش آمده، اقتصاد ایران را جراحی کنیم و فرصتی تاریخی برای اقتصاد ایران پدید بیاوریم.
سوال: درحوزه سیاست خارجی موضع عربستان این است که ایران در حال دخالت در مسائل یمن است و به حوثیها در این کشور کمک میکند. نظر شما در این خصوص چیست؟
- این موضع عربستان سعودی آنقدر مضحک است که انسان نمیداند باید آیا به آن خندید یا باید به حال مظلومیت مردم یمن اشک ریخت.
نخستین نکته در این زمینه این است که باید پاسخ داده شود که آیا بر روی مردم بیپناه و بیگناه یمن باید بمب ریخت و یا باید آنها را دعوت به گفتگو کرد تا مسئله حل بشود؟ آیا دخالت نظامی عربستان سعودی در خاک یمن و کشتار مردم بیگناه یمن بر پیچیدگیهای مسئله افزود یا به عنوان یک راه حل بود؟
اصل مشکل این است که یک کشور در کشور دیگری دخالت نظامی کرده است و دخالت نظامی آن آشکار است و هر روز بر سر مردم بیگناه بمب میریزد، مراسم عروسی را تبدیل به عزا میکند، اتوبوس دانش آموزان را مورد هدف قرار میدهد و جامعه جهانی و اروپا و آمریکا تمام این واقعیتهایی که وجود دارد را نمیبیند اما کسی ادعایی میکند که یک کشوری احتمالا به گروهی در کشور دیگری کمک میکند و روی این موضوع دست میگذارند و آن را به موضوع بزرگی تبدیل میکنند اما موضوع اصلی که بمب ریختن عربستان سعودی بر روی مردم یمن است را نادیده میگیرند.
نکته بعدی این است که اگر حوثیها یک گروه باشند که بر مردم این کشور حاکم شدهاند و عربستان سعودی به عنوان یک کشور وارد کشور یمن شده که مردم این کشور را نجات دهد، خب چگونه است که بعد از سه سال این گروه از هم نمیپاشد؟ آیا نمیشود این اتفاق از درون کشور یمن و با خواست مردم آن اتفاق بیفتد و منتظر هستیم که عربستان سعودی از خارج این کشور را بزند و آنگاه یمن نجات پیدا کند؟
نکته دیگر این است که یمن از زمین و دریا و هوا کاملا تحت محاصره است. اولا اینکه این محاصره کاملا غیرانسانی است و همه میدانیم که وضع مردم یمن در این محاصره بسیار وخیم است و در وضعیت بهداشتی و پزشکی بدی به سر میبرند و فاجعهای انسانی در این منطقه در حال رخ دادن است. دوما اینکه اگر این مردم خودشان مقاومت نمیکردند تاکنون باید اتفاقات دیگری در این کشور رخ میداد و آقای منصور به عنوان نماینده عربستان سعودی باید تمام سرزمین یمن را فتح میکرد.
نکته بعدی این است که ما تردیدی نداریم که اینها بهانهای است تا عربستان سعودی اهداف راهبردیای که در زمینه تسلط در منطقه تعریف کرده را پیش ببرد والا اگر مسئله، موضوع مردم یمن باشد عربستان سعودی اولین کشوری است که باید اعلام آتش بس کند و روی سر مردم بمب نریزد و اجازه دهد تا امکانات بهداشتی، درمانی و رفاهی به مردم یمن برسد و بعد بررسی کنند که اصلا چه کسی مقصر است و اساسا چرا بیش از سه سال است که عربستان سعودی بر روی سر مردم بیگناه یمن بمب میریزد. جامعه جهانی به جای آنکه پاسخگوی دلایل چرایی بمب ریختن عربستان سعودی باشد مدعی وهمیاتی درباره جمهوری اسلامی ایران هستند که هیچگونه سند و مدرکی هم در این خصوص وجود ندارد.
ما قائل به این هستیم که مسائل منطقه را خود کشورهای منطقه باید حل کنند و لذا بارها جمهوری اسلامی ایران اعلام آمادگی کرده است که آماده گفتگو برای پایان یافتن و پیدا کردن راهحل در مسائل منطقه است و باز هم امیدوار هستیم که دولتمردان منطقهای ما به خودشان بیایند و به جای دل بستن به بازیگران خارجی منطقهای، پای میز گفتگو بیایند و مسائل منطقه را حل نمایند.
ما دستان هر کسی که صحبت از مذاکره و گفتگو کرده است را فشردهایم و اعلام آمادگی و گفتگو کردهایم. کما اینکه جناب آقای دکتر ظریف وزیر امور خارجه ایران نیز اعلام کرد که آماده گفتگو در خصوص حل و فصل مسائل منطقه است چرا که ما به شکل اصولی معتقد هستیم که مسائل منطقه باید به دست کشورهای منطقه حل و فصل شود .
سوال: سوالی هم درباره سوریه دارم و آن اینکه ایران از سوریه حمایت میکند. نظر شما درباره اتفاقات این کشور و حمایت جمهوری اسلامی ایران از بشار اسد چیست؟
- ببینید اساس سخن این است که مردم هر کشوری حق دارند حکومت خود را تعیین کنند و شما هم قائل هستید که تعیین حکومتها بر مبنای توافق اساسی است که میان یک ملت انجام میگیرد و نام آن قانون اساسی است و هر ملتی دوست دارند در راستای قانون اساسی خود بتوانند حاکمیت خود را تعیین کنند.
اگر یادتان باشد قبل از سوریه، اتفاقات مشابهی در تونس، مصر و لیبی رخ داد. در کشور مصر مردم آمدند و حکومت قبلی خود را ساقط و حکومت جدیدی را ایجاد کردند. آن رئیس جمهوری که مردم مصر انتخاب کردند اکنون در زندان است.
من به عنوان یک فرد دانشگاهی سوال دارم که چرا هیچوقت از ناحیه رسانه های غربی سوالی نمیشود که چه اتفاقاتی در مصر رخ داد که وضعیت به اینجا رسید؟
مورد دوم لیبی است. چقدر انسان در لیبی کشته شدند؟ آیا اکنون میتوانید به بنده بگویید که دولت مرکزی لیبی دست چه کسی است؟ و چه شرایطی بر این کشور حاکم است؟ چقدر مردم در این کشور کشته میشوند؟ چقدر فاجعه در این کشور رخ می دهد؟ چرا رسانههای غربی یکبار نمیآیند تا مورد لیبی را کالبد شکافی کنند و وضعیت امروز لیبی را به مردم اطلاع رسانی کنند؟
امروز هم همه میدانیم که لیبی چه وضعیتی دارد و چقدر وضعیت مردم این کشور فاجعهآمیز است . البته کشورهای اروپایی خیلی باید برای حل و فصل مسئله لیبی به فکر باشند چرا که بسیار به این منطقه نزدیک است و میتواند به شکل یک بمب ساعتی برای اروپا عمل کند.
از دو منظر منطق جمهوری اسلامی ایران در خصوص سوریه از سوی غرب درک نشد. اول اینکه ما قائل هستیم در منطقه ما و همه دنیا، وجود و حضور دولتها برای استقرار صلح و امنیت بسیار موثر است و بیدولتی در منطقه ما مساوی با حاکمیت تروریستهاست.
بیدولتی مثل لیبی خواهد شد که تروریستها قابلیت حکومت پیدا میکنند. نه تنها بیدولتی، بلکه دولتهایی که در منطقه ما ضعیف شدهاند هم دچار پدیده شوم تروریستها شدهاند. عراق را ببینید که وقتی دولت این کشور تضعیف شد، تروریستها در آنجا حضور پیدا کردند و توانستند بر بخشی از خاک این کشور نیز حکومت کنند.
مثال دیگر هم افغانستان است که چند دهه تروریستها در آن حضور دارند. پس منطق اول جمهوری اسلامی ایران این است که دولت مستقر کشورها در آنجا حضور داشته باشند و با گفتگو با دولت مستقر عملا فضای گشایش برای حضور مدنی مردم ایجاد شود و اگر دولتها ضعفهایی دارند به سمت برطرف کردن آن پیش روند.
منطق دوم جمهوری اسلامی ایران از این سوال نشات میگیرد که چرا همه اتفاقاتی که در کشورهای منطقه میافتد نادیده گرفته میشوند و تمام تمرکز بر کشور سوریه است. دلیلش این بود که اساسا جریانی در منطقه ما به نام مقاومت شکل گرفت که در مقابل زیادهخواهیهای رژیم صهیونیستی ایستادگی کرد و موضوع بحث آقای بشاراسد و از بین بردن آن نبود. بلکه بحث مقابله با جریان مقاومت بود که جمهوری اسلامی ایران هم این موضوع را برنمیتابد که جریان مقاومت در منطقه تضعیف شود.
اما از همه این بحثها اگر بگذریم یک سوال اساسی وجود دارد و آن اینکه آیا اساسا شما اجازه میدهید و منطق ایران میپذیرد که کشورهایی که به دنبال آزادی بیشتر و حضور گستردهتر مردم هستند سلاح در دست گرفته و با هم بجنگند و آیا اساسا اسلحه در کشورها، آزادی را به ارمغان می آورد و یا باید به سمت گفتگو حرکت کرد؟
آنچه ما از منطق اروپا میفهمیم این است که کشورها باید با همدیگر گفتگو کنند و از طریق گفتگو آزادیهای مدنی را به دست آورند. اروپا که اصلاحات را بر اسلحه ترجیح میدهد، چطور در خصوص سوریه چنین منطقی پذیرفته نمیشود و میخواهیم با زور چیزی به نام اصلاحات را در سوریه به دست آوریم اما باید بدانیم که اساسا با اسلحه چیزی به نام آزادی تحصیل شدنی نیست.